«پیرمحمد ملازهی» در یادداشتی در روزنامه«قدس»نوشت:
رد درخواست عربستان سعودی برای مداخله نظامی پاکستان در یمن از سوی مجلس ملی این کشور و تأکید نمایندگان مردم پاکستان بر بیطرفی و دخالت نکردن در تجاوز سعودیها با استقبال گروهی در داخل و خارج از این کشور و با نارضایتی و خشم عربستان و برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج فارس روبه رو شده است.
اما جدا از استقبال یا نارضایتیها، این رأی میتواند در نگاهی راهبردی در جهتگیریهای دنیای اسلام در ارتباط با مسایل مهم و حیاتی تأثیرگذار باشد، مشروط بر آنکه دولت نوازشریف تا پایان بحران یمن به رأی مجلس ملی پاکستان وفادار بماند.
اهمیت این رأی در آن است که در بین دو دیدگاهی که در ارتباط با چگونگی حل و فصل مسایل و مشکلات دنیای عرب، بویژه دنیای اسلام به صورت عامتر وجود دارد، میتواند دیدگاه معتقد به راه حل سیاسی درونزا در کشورها را در مقابل راه حل نظامی برونزا تقویت کند.
دخالت نظامی شورای همکاری خلیجفارس هر چند که با کنارهگیری کشور عمان از آن و احتمال کنارهگیری قطر از همان آغاز تجاوز نظامی محکوم به شکست بود، ولی خطر گسترش جنگ را در پروژه پیچیده آمریکایی-سعودی نباید کم اهمیت تلقی کرد.
حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی علیه یمن را اگر در کنار تحولات سوریه و عراق و بحرین و حتی لیبی و سومالی در شمال آفریقا در نظر بگیریم، میتوان تصور کرد که عصبیتهای قومی و مذهبی ادغام شدهای در آن وجود دارد.
تحولات یمن این عصبیتها را آشکارتر ساخت و دو دیدگاه را رویاروی هم قرار داد. دیدگاهی که راه حل بحرانهای موجود بر سر قدرت را در کشورهای عرب سیاسی میداند و خواهان گفت وگو و بازکردن فضای سیاسی و مشارکت همه جریانهای سیاسی، فکری، قومی و قبیلهای در قدرت است و دیدگاهی که راه حل نظامی را درپیش گرفته و میخواهد تحولات را از طریق اعمال مؤثر قدرت نظامی از خارج به سود یک جریان خاص هدایت کند.
رأی مجلس ملی پاکستان و رد درخواست سعودیها برای مشارکت این کشور در جنگ یمن، شکست نگاه نظامی و تقویت نگاه سیاسی است و از همین زاویه در صورت وفاداری کامل دولت نواز شریف میتواند اقدامی تاریخی شود.
تاریخ ساز از این زوایه که در ابعادی کلیتر میتواند تلاشهایی را خنثی سازد که در یمن در جهت فرقهای کردن جنگ در قالب شیعه و سنی صورت میگیرد.
در عربستان سعودی این تصور وجود دارد که دو محور قدرت در جهان اسلام در قالب دو جریان شیعی و سنی وجود دارد که بر سر قدرت وارد رقابتهای جدی و فشردهای شدهاند.
محور شیعی از نظر سعودیها با مرکزیت تهران و در همگرایی با عراق، سوریه و حزب ا... لبنان شکل گرفته و از طریق حوثیهای زیدی شیعه مذهب در حال گسترش است و محور سنی برحسب قاعده حول عربستان سعودی باید متمرکز شود و به مقابله بپردازد.
رأی مجلس ملی پاکستان و البته توافق آنکارا و تهران برای حل سیاسی بحران یمن این ذهنیت نادرست را به چالش کشید و اگر توجه داشته باشیم که عربستان سعودی در محاسباتش روی ارتش پاکستان در درجه اول و ارتش ترکیه به عنوان یک کشور سنی مذهب خارج از جهان عرب حساب ویژهای باز کرده بود، حالا میتوان گفت که گفتمان سیاسی در مقابل گفتمان نظامی و گفتمان وحدتگرای اسلامی در مقابل گفتمان فرقهای پیروز شده است.
هر چند که ممکن است این یک پیروزی شکننده باشد، اما در نهایت نشان خواهد داد که جهتگیری کلی افکار عمومی در جهان اسلام، فرقهای کردن تضادها در قالب شیعه و سنی نیست و اکثریت مسلمانان به این واقعیت پی بردهاند که جنگ قدرت سردمداران ربطی به تودههای مردم ندارد.
انتظار میرود که ترکیه نیز موضع مشابهی با پاکستان بگیرد و با نوعی راه حل سیاسی از طریق یمنی کردن بحران و جلوگیری از گسترش آن، زمینه اعلام آتش بس و آغاز مذاکره بین طرفهای درگیر در یمن را تسهیل کند.
واقعیت آن است که جنگ قدرت در یمن بین قبایل این کشور است و خود آنها باید راه حلی بیابند. از طریق تجاوز خارجی، بمباران و کشتار زنان و کودکان بیگناه یمنی راه حلی به دست نمیآید و یمن را تا سالها در جنگ و احتمال تجزیه دوباره نگاه خواهدداشت.
در هر حال اعلام بی طرفی پاکستان در کنار تأکید ترکیه بر حل سیاسی بحران و جنگ در یمن هر چند ممکن است بهای سنگینی برای اسلامآباد داشتهباشد و پاکستان را از حمایتهای مالی حوزه خلیجفارس محروم و حتی باعث اخراج هزاران نیروی کار شاغل پاکستان در عربستان و امارات متحده عربی شود، ولی از این جهت که طرح فرقهای کردن جنگ در یمن را خنثی کرده، اقدامی تاریخی است.