به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، دادگاه جنائی قاهره شنبه (دیروز) حکم اعدام «محمد بدیع» رهبر اخوان المسلمین و دوازده نفر از رهبران این گروه را تأیید کرد. همچنین 37 نفر از رهبران اخوان المسلمین نیز به صورت غیابی به حبس ابد محکوم شدند.
بدرستی چه اتفاقی برای اخوانالمسلیمن افتاده است؟ آخرین باری که اخوانیها در مصر به چنین تصفیهای دچار شدند، به زمان جمال عبدالناصر باز میگردد که «حسن البنا» و «سید قطب» دو تن از پایه گذاران اخوانالمسلمین زندانی و اعدام شدند.
موضوع، بررسی تاریخ اخوانالمسلمین نیست، موضوع این است که به چه دلیل اخوانیها که برای اولین بار توانستند به آرزوی هشتاد ساله خود برای تشکیل حکومت، جامه عمل بپوشانند، به چنین روزی دچار شدند؟
باید گفت، اخوانیها تجربه حکومت داری نمیدانستند، تمام حکومتداری یک حرف را میزند و آن هم اینکه همپیمان و دشمنت را خوب بشناس.
اما محمدمرسی به چه سمتی رفت و رهبران اخوانالمسلمین چرا هیچ اعتراضی به مشی در پیش گرفته شده نکردند؟
باید گفت دو موجودیت سیاسی بیش از هر طرفی از دولت محمد مرسی سود بردند و همین دو نیز بیش از هر طرف دیگری باعث و بانی سقوط دولت وی شدند. آن دو موجودیت سیاسی نیز عربستان و اسرائیل بودند.
در مورد عربستان؛ محمد مرسی به خوبی باید پیشینه تاریخی تعاملات آل سعود با مصر را میدانست، همچنین سابقه دشمنی اخوانالمسلمین با آل سعود را دیگر به خوبی میدانست؛ سعودیها هنگامی که جمال عبدالناصر پرچم ناسیونالیسم عرب به دست گرفته و با حکومتهای مرتجع عرب به مبارزه برخواسته بود، تمام هزینههای خود را صرف براندازی دولت جمال ناصر کردند، جنگ داخلی 1962-1965 یمن و شکست مصر گواهی این مسأله است. عربستان تنها زمانی به عنوان متحد مصر شناخته شد که «انور سادات» معاهده کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کرد و مصر دیگر مصر ناسیونالیست سابق نبود و بهتر میتوانست با عربستان کنار آید.
در جریان انقلاب 25 ژانویه 2011 نیز عربستان چه کمکهایی که برای جلوگیری از سقوط حسنی مبارک نکرد، پس از سقوط مبارک نیز، سازمانهای اطلاعاتی عربستان و امارات تمام سعی خود را برای پیروزی «احمد شفیق» رقیب «محمد مرسی» در انتخابات به کار گرفتند، طبق گزارشها عربستان و امارات میلیاردها دلار خرج پیروزی احمد شفیق، نخستوزیر دوره حسنی مبارک کردند تا مصر از چنگ آنها خارج نشود؛ ولی سعودیها شکست خوردند، اما متأسفانه از فردای پیروزی محمد مرسی، روابط گرم با عربستان شروع شد. رئیسجمهور وقت مصر اولین سفر خارجی خود را به ریاض انجام داد تا بلکه اندکی بتواند برای پیشبرد امور کشور، از سعودیها وام بگیرد.
در این شرایط بود که سعودیها هرچه خواستند به محمد مرسی دیکته کردند و متکبرانه تمام سوابق تاریخی مبارزه اخوانالمسلمین با سعودیها را به سخره گرفتند. حاکمان ریاض خندهای تصنعی تحویل مرسی دادند و در انتظار فرصتی برای ساقط کردن دولت وی بودند. دولت مرسی با کودتای ارتش وابسته به عربستان سقوط کرد و بار دیگر اخوانالمسلمین همان دشمن درجه یک عربستان و اماراتیها باقی ماند؛ اما رهبران اخوانالمسلمین تازه داشتند درس اول سیاست را یاد میگرفتند. درسی که میگفت با دشمن هشتاد ساله نمیتوان یک شبه رفیق گرمابه و گلستان شد.
اما در مورد اسرائیل، به همین مسأله اکتفا میشود که روزنامه هآرتص پس از سقوط دولت محمد مرسی در مقالهای با اعلام اینکه مقامات اسرائیلی از سقوط دولت مرسی نگران هستند، دلایل این نگرانی را اینچنین نوشت:
با روی کارآمدن مرسی همگان فکر میکردند وی سیاستهای
ضدصهیونیستی دارد اما وی با تقویت روابط تل آویو - قاهره در طول مدت ریاست
جمهوری خود، تمامی شک و شبهات در این باره را از بین برد.
هاآرتص در ادامه چهار دستاوردی که اسرائیل با سرنگونی مرسی آنها را از دست
داده بر شمرد که به نوشته این روزنامه حتی در زمان حکومت «حسنی مبارک» نیز
وجود نداشته است.
نخست اینکه مرسی پایبندی کامل خود را به پیمان کمپ دیوید اعلام کرد و تلاشی در جهت تعدیل آن انجام نداد. دوم اینکه با توجه به روابط خوب خود با اخوان المسلمین از پرتاب موشکهای حماس به اراضی اشغالی جلوگیری به عمل آورد.
سوم اینکه دولت مرسی اکثر تونلهای زیرزمینی میان شبه
جزیره سینا و غزه را منهدم کرد که این مسئله باعث توقف قاچاق سلاح برای
گروههای فلسطینی شد و چهارمین و مهمترین مسئله هم تقویت اختلافات میان شیعیان و اهل سنت در خاورمیانه توسط مرسی با حمله به محور مقاومت در منطقه بود.
****
حکومت یکساله اخوانیها قربانی اعتماد به محور سعودی- صهیونی شد، اما گویی اشتباهات اخوانالمسلیمن کماکان ادامه دارد، و اکنون در یمن شاهد ائتلاف جریان اخوانی با جریان سعودی و صهیونیستی هستیم، هواپیماهای اسرائیل و عربستان از هوا و قبائل اخوانی بر روی زمین در حال کشتار مردم بیگناه یمن هستند.
جریان ریشه دار اخوانالمسلیمن اگر میخواهد در حد شأن خود در دنیای اسلام تأثیرگذار باشد، باید خود را از بازی خوردن و مهره سعودیها شدن برهاند. چگونه میشود که امارات و عربستان اخوانیهار ا تروریست میدانند اما از همین تروریستها در یمن برای منافع خود استفاده میکنند؟