کد خبر: ۳۰۵۰۴۹
زمان انتشار: ۰۸:۴۷     ۲۶ اسفند ۱۳۹۳
به گزارش پایگاه 598، توقع بيجا ممنوع!» عنوان يادداشت روز روزنامه کيهان به قلم حسين شمسيان است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

روزهاي پاياني هرسال، روزهاي محاسبه عملکرد يکساله و برنامه‌ريزي براي سال آينده است. اين سنت درست و پسنديده، هم در افراد عادي جامعه جريان دارد و هم در رجال سياسي و تصميم‌گيران کشور. طبيعتا وقتي يک شخص معمولي، که رفتارش تنها بر جمع خاص و محدودي اثر مي‌گذارد، در چنين ايامي به محاسبه گذشته و برنامه‌ريزي آينده‌اش مي‌پردازد، ضرورتا يک مقام تصميم‌ساز که آحاد جامعه از برنامه‌ها و رفتارهاي او متاثر مي‌شوند، بايد بيشتر و بيشتر به اين مهم بپردازد و در خلوت خود به اين فکر کند که آنچه با مردم کردم درست بود؟ آيا بهترين تصميمات را گرفتم؟ مي‌توانستم بهتر از اين باشم؟ و بالاخره براي سال آينده چه مي‌خواهم بکنم؟ اينها و سوالاتي مشابه، بايد دغدغه دائمي ذهن يک مسئول باشد و علي‌الدوام مانند نفس لوامه، او را نسبت به آنچه از مسئوليت خود به انجام رسانده و آنچه بر زمين مانده هشدار بدهد.
اما با گسترده‌تر شدن دسترسي به شبکه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي، برخي از رجال سياسي ترجيح مي‌دهند به جاي انديشه کردن در خلوت و تنهايي، مردم را مستقيما به داوري اعمالشان دعوت کنند و از آنها کارنامه سال قبل و برنامه سال بعد را بگيرند. به عنوان نمونه، چند روزي است که يکي از مشاوران محترم رئيس‌جمهور، از مردم براي پيام نوروزي جناب روحاني نظرخواهي کرده است. پاسخ مردم در آن شبکه اجتماعي، گوياي بسياري از مطالبات، گلايه‌ها و انتظاراتي است که از دولت وشخص رئيس‌جمهور دارند و مي‌تواند نمايه کوچکي از وضعيت کنوني اقتصادي باشد. در آنجا اکثر مشارکت‌کنندگان در بحث، به زبان‌هاي مختلف نارضايتي خود را از عدم تحقق وعده‌هاي دولت وتمرکز بيش از حد و بي‌ثمر بر روي مذاکرات هسته‌اي و بي‌توجهي به ظرفيت‌هاي داخلي –و البته تند زباني دولت با منتقدان- ابراز کرده‌اند. اگر کسي واقعا قصد داشته باشد از نظرات مردم استفاده کند و اين حرکات را براي اقدامات نمايشي و نمادين در نظر نداشته باشد، حداقل پرسشي که بايد ذهنش را به خود مشغول کند اين خواهد بود که چرا عليرغم تلاش دولتمردان، گشايش چشمگير وعده داده شده در وضع معيشتي مردم حاصل نشد و برعکس انتظارات مردم تشديد شده است؟ پاسخ اين سوال از آن رو اهميت دارد که هم به نوعي عملکرد يکسال گذشته دولت را مرور مي‌کند و هم به آنها براي برنامه‌ريزي سال آتي و پرهيز از تکرار خطاهاي پيشين مدد مي‌رساند.
صادقانه و بي‌هيچ تعارفي بايد گفت با آنکه اقتصاد مقاومتي، مهمترين راهبرد سال جاري و در يک نگاه وسيع‌تر همه سال‌هاست، کم‌فروغ‌ترين رويکرد دولت و مجلس، همين موضوع بوده است و در مقابل تب تند «گشايش اقتصادي در صورت حصول توافق با غرب» خطي بود که روز به روز در قول و فعل مسئولان تراز اول دولت پررنگ و پررنگ‌تر شد و عملا کار به جايي رسيد که اين روياي خام - که روزگاري خاصيت جلب راي، تهييج افکار عمومي و انحراف اذهان از ضعف‌هاي مديريتي را داشت- براي برخي مديران هم به باوري قطعي تبديل شد و آنها هم به اين باور رسيدند که با توافق، همه‌چيز حل خواهد شد! بي‌هيچ ترديدي دامن زدن به اين باور غلط در سالي که گذشت، يکي از خطاهاي بزرگ و راهبردي دولتمردان بود که لازم است براي جبران آن کاري کنند و اجازه ندهند توهم و سراب، بيش از اين بر حقيقت و واقعيت غالب شود. در اينجا ممکن است برخي خرده بگيرند اکنون که ما در آخرين مراحل مذاکره هستيم، بيان اين سخنان چه معنايي دارد و چرا از اينکه گشايشي در کار مردم حاصل شود جلوگيري مي‌کنيد!؟ اما بايد گفت اين سخن نه از روي تعارض با دولت و سربازان ميهن در جبهه ديپلماسي، که برعکس از سر شفقت و دلسوزي براي دولتي است که با شعار تدبير و اميد به مردم به سر کار آمد و مردم به آن اميد بستند. افزون برآن، اين سخن نه تنها حرف ما که تصريح بسياري از کارشناسان اقتصادي بسيار نزديک به دولت است و انصاف حکم مي‌کند صرفنظر از گرايش سياسي افراد به سخن حق آنها توجه شود. به اين نمونه‌ها توجه کنيد:
چند روز قبل از دکترمسعود نيلي مشاور اقتصادي رئيس‌جمهور پرسيده شد: «در فضاي عمومي اين‌طور مطرح مي‌شود که در صورت توافق هسته‌اي، شکوفايي در راه است. اين گزاره را تا چه حدي درست مي‌دانيد؟» طبيعتا و با يادآوري جمله کليدي و فراموش نا شدني رئيس‌جمهور مبني بر اينکه چرخ سانتريفيوژها بايد بچرخد و چرخ زندگي مردم هم بايد بچرخد، مي‌توان حدس زد که پاسخ مشاور وي چه خواهد بود! اما پيش‌بيني ما درست نيست! نيلي با صراحت اين خيال و رويا را نفي مي‌کند و مي‌گويد: «لغو تحريم‌ها هر چند امکاناتي را براي ما فراهم مي‌کند اما معجزه نمي‌کند. شايد شکاف بزرگي ميان آنچه انتظارات عمومي از اثر لغو تحريم‌ها تلقي مي‌کند با آنچه واقعيت دارد، وجود داشته باشد. اگر اين شکاف را درست مديريت نکنيم، ممکن است شرايط، بدتر از شرايط فعلي که در تحريم هستيم، بشود. يعني شکل‌گيري انتظارات فراتر از واقعيت براي شرايط پس از توافق اين خطر را دارد که در صورت مواجهه با واقعيت، اعتماد عمومي خدشه‌دار شود... در حال حاضر نه تنها در ميان عامه مردم که حتي برخي مديران نيز تصور مي‌کنند با توافق هسته‌اي، همه مسائل کشور حل مي‌شود، در حالي که اين موضوع صحت ندارد. دچار خوش‌بيني کاذب شدن ممکن است ظرفيت تحمل جامعه را سرريز کند... اين موضوع مي‌تواند بسيار خطرناک باشد...»
بار ديگر اين جملات را مرور کنيد، مشاور رئيس‌جمهور نگران چه خطري است!؟ او به درستي معتقد است تکرار پر طنين توهم بزرگ «گشايش اقتصادي پس از توافق باغرب» مي‌تواند به از دست رفتن بالاترين سرمايه دولت يعني «اعتماد عمومي» منجر شود. سرمايه گرانبهايي که بارها و بارها در همين ستون نسبت به مخدوش شدن آن هشدار داده شد اما در اثر بي‌توجهي به آن، شاهد کاهش نگران‌کننده اعتماد به دولت در نظرسنجي موسسات معتبر داخلي و خارجي هستيم.
يک نمونه ديگر از اين دست اظهارات کارشناسانه را مي‌توانيم از زبان دکتر راغفر بشنويم. وي ضمن تصريح براين واقعيت تلخ که دولت هنوز برنامه اقتصادي روشني ندارد، مي‌گويد: «سياست‌هاي دولت در مورد اقتصاد، انفعالي است يک اميدواري به توافق وجود دارد اما اين نکته در نظر گرفته نمي‌شود که اگر توافق هسته‌اي هم انجام شود،مشکلي حل نمي‌شود... من بعيد مي‌دانم دولت براي اين موضوع برنامه‌اي داشته باشد هر وقت درآمد دولت بالاتر رفته گروه‌هاي ذينفع پر قدرت به وجود آمده‌اند و کار براي تخصيص‌هاي بعدي سخت‌تر شده است».
اين اظهارات و نمونه‌هاي فراوان مشابه آن، آشکارا درباره يک باور غلط و خطرناک و يک انتظار عمومي در عرصه اقتصاد که حاصل القائات غلط برخي از مسئولان محترم است حکايت مي‌کند و نسبت به استمرار اين باور ناصواب در جامعه هشدار مي‌دهد. اکنون اين پرسش مطرح است که آيا اين هشدار‌ها به گوش مسئولان نرسيده است؟ و آيا آنها خبر ندارند که اين سراب، بر بخش‌هاي زيادي از جامعه تاثير گذاشته است؟! به يقين آنها هم از اين موضوع خبر دارند و اين نگراني به آنها هم متتقل شده است اما چرا براي رفع آن و واقعي کردن فضاي اقتصادي جامعه کاري نمي‌کنند؟ آيا بهتر نيست افرادي مثل مشاور رئيس‌جمهور محترم به جاي اجراي حرکات نمايشي در شبکه‌هاي اجتماعي - که روزگاري پوپوليستي ناميده مي‌شد و به سخت‌ترين شکل ممکن مورد حمله قرار مي‌گرفت – به مردم صميمانه و صادقانه دراين‌باره سخن بگويند؟
واقعيت اين است که بيان اين حقيقت نيازمند شجاعتي مثال‌زدني است و از عهده هرکسي برنمي‌آيد. يعني بايد کساني که روزگاري وعده گشايش اقتصادي در اثر همراهي با کدخدا داده بودند، صميمانه و صادقانه به مردم بگويند آنچه در اين‌ باره گفتند، اشتباه بوده و چنين چيزي رخ نخوهد داد. آزمون يکسال و نيم اخير بر همگان روشن کرد که براي ما از آن‌سوي آب‌ها فرجي حاصل نمي‌شود و بايد خودمان فکري به حال خودمان بکنيم. گفتن همين چند جمله شجاعتي تاريخي مي‌خواهد. چرا که ممکن است تصور کنند اين سخنان به دلخوري مردم و حرف‌هاي ديگر منجر شود. اما مردم نشان داده‌اند کساني که با آنها صادق و صريح هستند، بيشتر دوست دارند و اگر کسي صادقانه در‌اين‌باره با آنها سخن بگويد و حقيقت را بيان کند، از او مي‌پذيرند. حتي اگر اين کار در بدو امر به دل‌خوري منجر شود بهتر از ريزش اعتماد عمومي و از دست رفتن اصلي‌ترين سرمايه اجتماعي دولت است. اما متأسفانه برخي مشاوران دلسوز و حاذقي که بايد اين حرف‌ها را مشفقانه به دولتمردان بگويند، به سرگرمي و گردش در شبکه‌هاي اجتماعي و ژست رابطه مستقيم با مردم مشغولند!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها