به گزارش پایگاه 598، «حسین شریعتمداری» در سرمقاله «کیهان» نوشت:
1- شاید کسانی این نگاه را «بدبینانه» تلقی کنند ولی
همه شواهد و نشانههای موجود حکایت از آن دارند که نگاهی «واقعبینانه»
است و آن، این که چالش هستهای کشورمان با حریف «نقطه پایان» ندارد و
رسیدن به توافقی که در آن حق ایران اسلامی به رسمیت شناخته شده باشد،
«ناممکن» و «محال» است. چرا که چالش هستهای یازده ساله با 5+1 و پیش از آن
با تروئیکای اروپایی فقط تابلوی هستهای دارد ولی ماهیت و موضوع آن
«هستهای» نیست. آمریکا چالش هستهای را بهانهای برای تحریمها میداند و
تحریمها را «کارآمدترین حربه»! برای مقابله با پیشرفت و جهانشمولی ایران
اسلامی تلقی میکند. حالا اگر دشمنی آمریکا با موجودیت جمهوری اسلامی ایران
را هم به صورت مسئله اضافه کنیم، نتیجه میگیریم که از نگاه آمریکا و
متحدانش چالش هستهای ادامه درگیریهای سی و چند ساله و از جمله، صحنه
دیگری از جنگ 8 ساله است. بنابراین، «لغو تحریمها» که در مذاکرات هستهای
دنبال میکنیم، مانند آن است که از حریف انتظار داشته باشیم در میدان جنگ
با ایران اسلامی، کارآمدترین اسلحه خود را زمین بگذارد! و بدیهی است که
نگذاشته و نمیگذارد. کسانی که از مذاکرات هستهای نتیجه دیگری را انتظار
دارند، جغرافیای مذاکرات را آنگونه که واقعاً هست نمیبینند و به جای آن که
با نگاه به «شناسنامه مذاکرات» که «غیر هستهای» است، مسیر حرکت خود را
تنظیم کنند، به «تابلوی مذاکرات» که آدرسی غلط میدهد چشم دوختهاند.
2- همین دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای خبرگان به یکی از
شگردهای آمریکا اشاره کرده و فرمودند؛ «هر وقتی که یک زمانی معین شده است
برای پایان مذاکرات و ما به این زمان نزدیک میشویم، لحن طرف مقابل، بخصوص
آمریکاییها تندتر، سختتر و خشنتر میشود، این، برای این است که جزو
شگردهای اینهاست، جزو حیلهها و خدعههای اینهاست.»
و اکنون، سؤال این است که چرا در طول بیش از 11 سال گذشته، هر وقت به نقطه
پایان نزدیک شدهایم، آمریکاییها بهانه جدیدی پیش کشیده و ساز تازهای کوک
کردهاند و اجازه ندادهاند مذاکرات به نتیجه برسد؟! علت آن است که به
ادامه چالش برای ادامه تحریمها نیاز دارند.
سال گذشته در آغاز سال 1392، حضرت آقا طی سخنانی در حرمرضوی علیهالسلام
به همین نکته اشاره داشته و گفتند؛ «آمریکاییها دوست ندارند گفتوگوهای
هستهای تمام شود و مناقشه هستهای حل شود وگرنه چنانچه آنها مایل به
اتمام این مذاکرات بودند، راه حل بسیار نزدیک و بسیار آسان بود».
3- «دیوید فروم» کارشناس و نویسنده برجسته آمریکایی در سایت CNN مینویسد
«در صورت پایان مذاکرات هستهای و رسیدن به توافق با ایران، باید تحریمها
برداشته شود و این در حالی است که تحریمها با دو هدف پلکانی «تغییر رفتار-
BEHAVIOR» و سپس «تغییر ساختار - STRUCTURE» نظام دینی ایران وضع
شدهاند!» که البته به قول رهبر انقلاب تغییر رفتار همان تغییر ساختار است.
پیش از او، «جرج فریدمن» مسئول مرکز راهبردی «استراتفور» که به باشگاه
کهنهکاران CIA معروف است، تصریح کرده بود که «مشکل ما با ایران بر سر
فعالیت هستهای این کشور نیست، بلکه مشکل آن است که ایران نشان داده است نه
فقط بدون حمایت آمریکا، بلکه در حال درگیری و مناقشه با آمریکا نیز
میتوان بزرگترین قدرت تکنولوژیک و نظامی منطقه بود. این پدیده، ایران را
به یک الگو تبدیل کرده که بهار عربی (بیداریاسلامی) را در پی داشته است».
4- اوایل دهه 80 و در گرماگرم نخستین سالهای چالش هستهای کشورمان با
تروئیکای اروپایی- فرانسه، انگلیس و آلمان- و چند ماهی بعد از اجلاس اکتبر
2003 تهران، طی یادداشتی با اشاره مستند به کارشکنیها و قانونگریزیهای
حریف، نتیجه گرفتیم که چالش هستهای غرب با ایران اسلامی فقط یک بهانه است و
این چالش را با استناد به شواهد و قرائن موجود، ادامه جنگ تحمیلی دانستیم
که با تغییر شکل- و نه ماهیت- در عرصهای دیگر کلید خورده و به جریان
افتاده است. پیشبینی کرده بودیم که آمریکا و متحدانش پرونده هستهای
کشورمان را به شورای امنیت سازمان ملل میفرستند. آن روزها برخی از مسئولان
محترم کشورمان، ابرو در هم کشیده و به کیهان اعتراض کردند که چرا «تخم
بدبینی میافشاند!» و آقای «گری سیک» مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در
مصاحبهای، کیهان را به «تندروی»! و «سنگاندازی»! در مسیر مذاکرات متهم
کرد. ولی آن پیشبینی به حقیقت پیوست و آمریکا و متحدانش برخلاف بند«C» از
ماده 12 اساسنامه آژانس، پرونده هستهای کشورمان را به شورای امنیت سازمان
ملل فرستادند».
5- تأکید بر این واقعیت که چالش هستهای هرگز نقطه پایانی ندارد و رسیدن به
«توافق» با حریف «ناممکن» و «محال» است، از آن جهت ضروری است که؛
الف: برخی از مسئولان محترم کشورمان برخلاف آنچه انتظار میرفت و میرود،
از فراز و نشیب چالش 11 ساله هستهای درس نگرفتهاند و هنوز با خوشبینی
غیرموجه و بیدلیل به نتیجه مذاکرات مینگرند. بدیهی است که چنانچه این طیف
از مسئولان محترم نگاه خویش را از تابلوی مذاکرات به «شناسنامه مذاکرات»
برگردانند، کلید لغو تحریمها را در قفل مذاکرات نمیچرخانند.
ب: اگر بپذیریم که حریف از چالش هستهای به عنوان یک بهانه برای تحریمها
استفاده میکند و هرگز از آن دست نمیکشد، بیتردید، برای عبور از تحریمها
به راهکارهای دیگری روی میآوریم و بسیاری از ظرفیتهای بر زمین مانده
داخلی را به کار میگیریم که رویکرد به اقتصاد مقاومتی از جمله آنها و
بااهمیتترین آنهاست.
ج: چنانچه ما نیز به مذاکرات هستهای به عنوان آوردگاه و میدان جنگ با حریف
نگاه کنیم، به جای امتیازدهی برای جلب اعتماد طرف مقابل، که میدانیم
بینتیجه است، پاشنه آشیل حریف را نشانه میرویم و از اهرمهای فراوانی که
در اختیار داریم برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش استفاده میکنیم. به
عنوان مثال، چرا مجلس شورای اسلامی، طرحی را به تصویب نمیرساند که براساس
آن، کشورهای اروپایی همراهی کننده با تحریمهای آمریکا را از اولویت
مبادلات تجاری کشورمان خارج کند. هم اکنون کارخانه عظیم «رنو» و «پژو
سیتروئن» فرانسه به برکت روابط اقتصادی پرحجم با ایران نفس میکشد و قطع
این رابطه میتواند فرانسه را با بحران اقتصادی بزرگی روبرو کند و یا در
حقوق بینالملل فصلی با عنوان حق مقابله بهمثل -RETALIATION- آمده است.
این فصل به کشوری که حق قانونی آن از سوی یک یا چند کشور دیگر نقض گردیده
اجازه مقابل به مثل داده است. جمهوری اسلامی ایران میتواند در واکنش به
قطعنامه اتحادیه اروپا که تعهدآور بینالمللی نیست، از این حق استفاده کند و
تنگه هرمز را به روی نفتکشهای حامل نفت برای کشورهای اروپایی تحریم کننده
ایران ببندد. گفتنی است کشورهای اروپایی مجاز به خرید یا نخریدن نفت ایران
هستند ولی قطعنامه اتحادیه اروپا تصریح دارد که این اقدام برای مقابله با
جمهوری اسلامی ایران است. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیز با استناد به
«کنوانسیون 1958 ژنو» و «کنوانسیون 1982 جامائیکا» که مدلول آن نظام حقوقی
آبراهههای بینالمللی و حق عبور کشتیهاست، میتواند عبور نفتکشهای حامل
نفت برای کشورهای اروپایی تحریمکننده ایران و یا کشتیهای اروپایی حامل
کالا برای کشورهای منطقه را ممنوع اعلام کند و...
د: اگر آنگونه که شواهد و نشانهها حکایت از آن دارند، بر این باور باشیم
که چالش هستهای فقط یک بهانه برای تحریمهاست، دلیلی ندارد که همه توان
کشور را درگیر مذاکرات کنیم و میتوانیم سطح مذاکرات را هم از مقامات
بلندپایه- وزیر خارجه- به سطح کارشناسان و مدیران کل تنزل بدهیم.
همین جا گفتنی است که ادامه مذاکرات به دو علت ضروری است. اول؛ اثبات
غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و دوم آن که تیم هستهای کشورمان به لحاظ فنی و
حقوقی که مبنای قانونی مذاکرات است نسبت به حریف دست برتر را دارد.
6- متأسفانه جریان مرموزی در داخل کشور که به شدت شیفته آمریکاست و برخی از
اصحاب فتنه 88 نیز در آن نفوذ کردهاند، هرگونه نقد و پیشنهادی را بدون
ارزیابی میزان کارآمدی آن، به حساب مخالفت با دولت محترم و یا تیم مذاکره
کننده هستهای مینویسند و حال آن که هیچ منتقد دلسوز و دوستدار نظام،
فرزندان انقلاب را به کوتاهی و بیتوجهی نسبت به منافع ملی متهم نمیکند،
اگرچه به قول رهبرمعظمانقلاب، طرف مقابل اهل حیله و نیرنگ است و این
واقعیت علاوه بر آن که هوشمندی و هوشیاری بیشتر تیم محترم مذاکره کننده را
میطلبد، به دلسوزان انقلاب که دوستداران تیم مذاکرهکننده هستند نیز این
حق را میدهد که دلواپس و نگران ترفندهای حریف باشند. چرا که فرزندان
انقلاب بیتردید، منافع اسلام و انقلاب و مردم را نادیده نمیگیرند. اما
احتمال این که خدای نخواسته در مواردی از سوی نمایندگان شیطان بزرگ فریب
بخورند، وجود دارد.