بازنويسي و بازگويي انديشه هاي بزرگان، بسترهاي اخلاقي ـ فرهنگي ارزشمندي
را در آدمي مي تواند فراهم آورد، رشد فرهنگ فكر كردن عنصر اصلي شكوفايي
جامعه است. جامعه ای به استقلال و خودباروی دست مي يابد كه انديشيدن را به
عنوان سرمايه اصلي خود، در دستيابي به افق هاي نوين حيات اجتماعی، باور
كند. آری انديشيدن بالاترين عبادت است، چون مي تواند مسير عبادت ۷۰ ساله را
ترميم و اصلاح و يا به طور كلي عوض كند. جامعه وابسته جامعه ای است كه در
آغاز فكر خود را در گرو افكار ديگران مي داند و هيچ عرصه ای را برای نوآوری
و شكوفايی و نشان دادن خوبی ها و زيبايی هاي دروني خود بر نمی تابد. در
حالی كه جلوه های جمال و جلال الهی از درون آغاز مي گردد تا آنگاه كه بيرون
و محيط پيرامون را از خود متأثر سازد.
علماء بزرگ خط شكنی در
طول تاريخ متولد شده اند كه هر كدام به گونه ای تواسته اند موانع راه
شكوفايی و رشد جامعه را در نورديده و ساحت نوينی از فهم و انديشه را فراروی
بشر قرار دهند.
در اين ميان سخن گفتن از علامه فرزانه، مرحوم
سيد منيرالدين حسيني الهاشمی (ره) سخن از توليد دوباره انديشه در تمامی
عرصه های فلسفی، علمی، اجتماعی و اجرايی است، سخن از تمامی عوامل فكری
فرهنگساز در جهت راهيابي به تمدن نوين اسلامی، با رويكرد ويژه به جاری
شدن مفاهيم دينی در تمامی ابعاد فلسفی ـ علمی ـ اجرايی جامعه است.
آنچه
را كه نگارنده از ارائه اين یادداشت در تبيين شخصيت والاي علمی حضرت
استاد مد نظر دارد، توجه به آثار علمي و فكري اين انديشمند بزرگ نيست بلكه
توجه به ظرفيت وجودي و سعه روحي اين بزرگ مرد است كه توانسته است فضايي اين
چنين وسيع را در عرصه علمي به نمايش بگذارد. حلم و بردباري و اخلاق
كريمانه اي كه گنجايش شكل گيري اين مفاهيم نوين را درون خود دارد. آن كس را
كه خداوند سينه اش را تنگ قرار داده است، نمي تواند منشأ چنين بركات علمي
براي جامعه اسلامي گردد.
آنچه را كه در طول تلمّذ علمي خود از
اين بزرگ مرد در خاطر دارم همان آرامش و طمأنينه همراه با تفكر دائمي بود
كه توانسته بود بر تمامي بحرانها و معضلات، فشارهاي سياسي اجتماعي و فردي
ايشان غلبه كند و از ايشان روحي مطمئن بسازد. در طول مدت تحصيل در محضر
استاد، ايشان را منفعل، عصباني و مردد نسبت به هدف خود نيافتم. هر ارتباطي
كه با ايشان برقرار مي گشت و هر محملي كه براي ايشان فراهم مي شد همچون پلي
بود براي طرح مباحثي كه ساخته و پرداخته ذهن ايشان بود. حتي در بعضي
سخنراني هاي مذهبي كه از ايشان دعوت به عمل مي آمد محور اصلي بحث مباحث مد
نظر ايشان بود. طرح سؤالات مكرر نيز ايشان را نمي آزرد.
اين
معنا را در حالي يافتم كه در درس خارج چندين شخصيت بزرگ، كه بعضاً دار فانی
را وداع گفته اند، شركت كردم و تکدّر خاطر آنها را از تكرار سؤال ديدم. به
طور قطع وابستگي و تعلق شديد روحي ايشان به ساحت مقدس عصمت خصوصاً حضرت
سيد الشهداء (عليه السلام روحي و ارواح العالمين له الفداه) تنها و
بزرگترين عامل گسست ايشان از مسائل جانبي و پرداختن به مسائل اصلي يعني
دغدغه اجرايي شدن ارزش هاي ديني در جامعه بود.
و همين عامل به
ايشان قدرتي مي داد تا بي مهابا به ميدان نقد و نقض تئوريهاي علمي آمده و
يك تنه و البته با اتكال به قدرت لايزال خداوند متعال و الهامات و هدايت
هاي ائمه هدي عليهم السلام در اين ميدان خود را براي رزم مهيا سازد و دراين
گيرودار، صحنه ها را به هيچ انگارد.
ايشان معتقد بودند كه
«توليد علم بايد، در يك فرايند ارزشي و اجتماعي صورت گيرد». فقدان توجه به
اين مسأله كه مهمترين مانع بر سر راه جاري شدن ارزش هاي الهي در جامعه مي
باشد، آن قدر براي استاد گران بود كه گاه حتي در سر كلاس درس اشك ايشان را
جاري مي ساخت.
گاه مي شنيدم كه مي فرمودند: «هر معادله اي كه
در فرآيند موجود به صورت سيستمي و تحت حاكميت نظام سرمايه داري كه اين به
جهت رفع نياز خاص متولد مي شود. بعد از گذراندن سالها به عنوان علم وارد
بازار جهان سوم مي شود. اين همانند تيري است كه بر پيكر نبي مکرم اسلام
وارد شده است». اين مسأله و ده ها نمونه ديگر از اين قبيل گويا دغدغه بي حد
ايشان در دسترسي به اين مسأله بزرگ بود، بزرگي اين مسئله از ايشان ظرفيت
بزرگ روحي و حلم همراه با علم را ساخته بود. يادش گرامي باد.
* حجت الاسلام والمسلمین محمدجعفر حسينيان/ مدرس حوزه ودانشگاه و عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم