سرویس فرهنگی نقد رسانه پایگاه 598/ علی سالم: مولفه های سینمای ملی بعد از انقلاب اسلامی چیست ؟ آیا سیر حرکتی سینمای کشور در مسیر صدور انقلاب اسلامی است ؟ آیا هدف انسان سازی در سینمای ملی - ارزشی محقق شده است ؟ و ده ها سوال بنیادین دیگر ...
برای پاسخ به سوالات مطرحه باید ابتدا تعریفی از سینمای ملی – بومی داشته باشیم . ارائه الگوهای نهادینه شده و ارزشی هر فرهنگ زنده در قاب هنر هفتم را شاید بتوان تعریفی بسیار ساده و ابتدایی از سینمای ملی – بومی ذکر کرد . هالیوود نمونه بارز و بسیار روشن سینمای ملی - بومی است که از ابتدای آغاز تاریخ هنر هفتم توانسته در عرصه فرهنگ و الگو سازی ملل مختلف نقش پررنگی ایفا کند.
سینمایی که سالهاست به نام هالیوود ، با نگاهی ملی - بومی برای مخاطب جهانی خود فیلم می سازد . سینمایی که با مولفه های چون خشونت ، سکس ، جاودانگی ، تخیل ، علم پرستی ، اخلاق گرایی نسبی و پایان دین توانسته است برای مخاطبانش چگونه عشق ورزیدن ، لباس پوشیدن ، دیندار بودن ، مادر بودن و هزار الگوی دیگر را نهادینه و فرهنگ سازی کند . الگوسازی هایی که امروزه غرب با سینمای پر زرق و برق هالیوود به ارمغان آورده است، هدفی جز انحطاط نسل بشری در مسیر خدمت به پروتکل های صهیونیستی نداشته و ندارد. چونانکه مقام معظم رهبری، دلسوزانه خطر حضور ارزش های سینمای هالیوود را اینگونه گوشزد می کنند : " هالیوود به عنوان مرکز سینمای جهانی در خدمت انحطاط بشر است."
در این میان نظام های فرهنگی گوناگون بشری در مواجه با این غول فرهنگ ساز بی اخلاق به سه گونه برخورد داشتند . برخی ملل اروپایی و آسیای شرقی با همسو شدن با این مرکز سینمای جهانی، به نوعی سینمای خود را با آن بومی سازی کرده و در مسیر مولفه های آن قدم برداشته اند . گونه وسترن اسپاگتي در ایتالیا ، بالیوود هالیوودی هند ، لوک بسون فیلمساز فرانسوی ، لارس فون ترير دانمارکی و صدها نمونه دیگر که در ظاهری کاملا بومی، اما با مولفه های اصلی سینمای هالیوود در تلاش برای حرکت در مسیر اهداف سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و ... آن هستند.
برخی دیگر از فرهنگ ها در مقابله با هجوم شوم هالیوود به اخلاق ، همچون کشور های آمریکای مرکزی و جنوبی در تلاشند که مانع ورود فیزیکی آثار این سینما به کشور خود شوند . ولیکن در عمل، با توجه به گسترش فضای مجازی و ماهواره ای عملا تلاششان بی اثر شده و شاهد اکران غیر رسمی فیلم ها در منطقه فرهنگی خود هستند.
در نهایت اندک نظام های فرهنگی بشری نیز با تولید و ارائه سینمایی منحصر به فرد ملی - بومی با الگو گیری از ارزش های دینی ، اعتقادی و عرفی خود توانسته اند در مقابل هجوم هالیوود بایستند.
گرچه نقش نظام های اخیر در فرهنگ سازی جهانی سینما بسیار اندک و جزئی بوده است، اما حضور مستقل آنها این پیام راهبردی و اصولی را داشته است که سینما ذاتا هالیوودی نیست . بچه های آسمان (مجید مجیدی) ، روز هشتم (ژاك وون دورمل) ، ایثار (آندری تارکوفسکی) ، دزد دوچرخه (ویتوریو دسیکا) نمونه های شاخص این نوع از فرهنگ سازی مستقل غیر هالیوودی است.
با اشاره به تاثیر سینمای تفنن گرای غرب در جهان امروز و تلاش سینمای مبلغ کمال و فضیلت در مواجه با آن باید دید که سینمای بعد از انقلاب اسلامی کشورمان در چه جایگاهی ایستاده است . آیا همسو با سینمای هالیوود پیش رفته است و فقط با بومی کردن بازیگران ، دیالوگ ها ، فضاها و ... دعوی سینمای ملی - بومی را در سر دارد ؟ یا ...
در زمانه ای که عاد و ثمود و فراعنه، اشرافیت و نژادپرستی یونان و روم باستان، بربریت مغولها و ... همگی با هم جمع شده اند انقلاب اسلامی ایران با اتکاء به اندیشه های اسلامی ، تنها نور امید در تاریکی و جهالت بشر علم اندوز فاسد است . انقلابی که همچون چشمه ای جوشان توانست دشت برهوت خشک و تشنه عقل و دل بشر قرن نوزدهی را سیراب کند . همین انقلاب اسلامی با پشوانه ی دینی و ارزشی خود توانست مولفه های بدیع و نویی را به عرصه هنر ، خاصه سینما وارد کند . مولفه هایی که با تفاوت در نگاه به غایات و مقصد نهایی بشر، در نگاه به انسان به عنوان موجودی خدایی و نه طبیعی توانست فطرت اصیل انسانی را مخاطب خود قرار دهد.
هنری که بناینگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی آن را « دمیدن روح تعهد در انسانها.» تعریف می کند. حال به قول شهید آوینی آیا با این الگوگیری از مبانی دینی توانسته ایم سینما را روی به قبله مسلمین بیاوریم ؟ با تحلیلی هر چند ساده از اوضاع و احوال درهم و برهم سینمای بعد از انقلاب می توان پاسخ برخی سوالات را دریافت .
لبیک سینماگران به هنر متعالی را می توان در دهه 60 و اوایل دهه 70 شمسی با آثاری چون دیده بان ، مهاجر ، انسان و اسلحه ، عبور ، خاکستر سبز و ... دید . سینمایی که توانست در مقابل جذابیت های مبتنی بر غرایز و نفسانیات و توهمات و تخیلات مالیخولیایی شیطانی هالیوود بایستد و سینمایی متعهد و مبتنی بر غایت نهایی بشر را برای مخاطب تفنن گرای عصر خود نمایش دهد . مولفه های اصلی این سینما دیگر بر پایه قهرمان پروری پوشالی ، عشق های زود گذر جنسیتی ، تخیلات افسار گسیخته شیطانی استوار نبود . گرچه در همین دهه طلایی سینمای کشور فیلم سازای همچون داریوش مهرجویی (هامون) ، تهمینه میلانی (افسانه آه) ، مسعود کیمیایی (دندان مار) ، بهروز افخمی (عروس) و امثال هم با ادا و اطوار روشنفکری و مولفه های غرب در پی بومی سازی سینمای هالیوود در کشور بوده و هستند.
لیکن در ادامه سینمای کشور در سال های بعدی متاسفانه نتوانست در مقابل تماشاگران سانتیمانتال و اهل تفنن و تخمهشکن که البته زاده ی همین سینمای ملی - بومی هالیوود و سیاست های غلط مدیران فرهنگی وقت بودند تاب تحمل داشته باشد . لهذا بسیار آشکار بود که به جز چند فیلم انگشت شمار دیگر شاهد آثاری با مولفه های ملی و ارزشی انقلاب اسلامی نباشیم .
امروز نیز با مدیریت غلط فرهنگی بودجه های میلیاردیی که باید در راه نمایش مولفه های انقلاب ، ایجاد سینمای ملی و ارزشی صرف شود با افتخار در راه آبی ابریشم ، ملک سلیمان ، دوئل و صدها نمونه دیگر هزینه می شود . وقتی اینک سینمای دفاع مقدس ما با مولفه های اندیشه سینمای هالیوود شکل می گیرد دیگر جای تعجب نیست که آثاری چون شکارچی شنبه به تازکی شاهد اکران آن بودیم در کشور خودمان نیز مهجور بماند . با این دیدگاه ها قابل پیش بینی بود که سینمای مبتنی بر دروغ اصغر فرهادی با افتخار بشود نماینده انقلاب اسلامی در جایزه اسکار مرکز سینمای جهانی صهیونیسم . گویا این مدیران هالیوود هستند که سیاست های هنری کشور ما را تعیین می کنند ! در جایی یکی از متولیان سینمای کشور با اشاره به فیلم سینمایی راه آبی ابریشم آن را "برگ زرین دیگری در فرهنگ ایران زمین " دانست که توانسته است فرهنگ اصیل و تمدن ایرانی را به مخاطبان جهانیش نشان دهد ! خب پر واضح است در زمانه ای که فیلمی همچون راه آبی ابریشم با بودجه ی میلیاردی بیت المال و مولفه های آشکار هالیوودی خود و با افتخار "به سبک سینمای کلاسیک" ساخته می شود دیگر جایی برای سینمای دفاع مقدس و "شکارچی شنبه" های قدس باقی نمی ماند.
زمانی می توان از سینمای متعهد و ملی اسم برد که از خاکریزهای سینمای غرب عبور کرد و با افق نگاه انقلاب اسلامی به سینما و هدف آن نگریست . شهید آوینی سالها قبل با درک صحیح مولفه های رخنه کرده در سینمای کشور می گوید " وظیفهی فیلمسازان ما در این طریق بسیار دشوار است و مگر وظیفهی گردان تخریب، بچههای اطلاعات و عملیات و خطشکنها آسان بود؟ با روی آوردن به جاذبیتهای کاذب، دلقکبازی و آرتیستبازی و هیجانات عصبی و... نمیتوان سینما را به خدمت اسلام کشید ... "