به گزارش پایگاه 598 به نقل از ايران/ پسر شرور که پدر دوستش را بهخاطر يک دختر شيشهاي به قتل رسانده است در برابر 5 قاضي جنايي به دفاع از خود پرداخت.
دهم تيرماه سال گذشته بود که مهدي در جنايت خونيني پدر صميميترين دوستش را با ضربات چاقو از پاي درآورد.
وقتي
صداي عربدهکشي در محله نازيآباد سکوت شبانه را شکست و عزيز عسگري 49
ساله ديد پسرش رضا با دوست صميمياش مهدي و سه پسر ديگر درگير شده است سريع
از خانهاش خارج شد تا با ميانجيگري غائله را پايان دهد اما در چشم
برهمزدني پدر دلنگران هدف چاقوي مهدي قرار گرفت و به قتل رسيد.
همسايهها
که وحشتزده از اين حادثه خونين بودند موضوع را به پليس 110 اطلاع دادند.
مأموران با حضور در محل، جنايت را به بازپرس ويژه قتل گزارش دادند و
تحقيقات ميداني کليد خورد. بررسيهاي پليسي نشان ميداد قاتل پس از درگيري و
جنايت از صحنه گريخته است.
با مرگ پدر خانواده پليس به رديابي و
شناسايي قاتل فراري دست زد و پي برد مهدي که دوست صميمي رضا است بهخاطر
دوستي با دختر مورد علاقهاش «ندا» در يک درگيري خونين پدر رضا را از پاي
درآورده است. با بهدست آمدن اين اطلاعات کارآگاهان به رديابي و شناسايي
مهدي 29 ساله دست زدند. شواهد حاکي از آن بود که در شب جنايت مهدي به همراه
سه دوستش به خانه رضا رفته تا ندا را به خانهشان بازگرداند.
ندا
که ترسيده بود بدون هيچ حرفي با مهدي همراه شد و تنها خواست که او را کتک
نزند اما در بين راه رضا در تماس تلفني با مهدي درگيري لفظي پيدا کرده و وي
با دوستانش بار ديگر به خانه رضا بازميگردند و در مقابل خانه قرباني
جنايت شروع به عربدهکشي ميکنند.
با فريادهاي پسران خشن که در
شرايط غيرعادي بودند عزيز که خواب بود بيدار شده و براي حل و فصل ماجرا به
مقابل در ميرود او که هرگز گمان نميکرد هدف چاقوي مهدي قرار گيرد به سمت
مهدي ميرود تا او را آرام کند و مانع آبروريزي بيشتر شود که هدف چاقوي
کينه مهدي ميشود.
با به دست آمدن اين اطلاعات پليس به رديابي و شناسايي پسرجوان دست زد و سرانجام مهدي 14 مهرماه سال گذشته به دام پليس افتاد.
مهدي که داراي 13 سابقه کيفري است پس از دستگيري به جنايت اعتراف کرد.
در دادگاه
جلسه
رسيدگي به اين سناريوي جنايي صبح روز گذشته با حضور خانوادههاي قربانيان و
قاتل در برابر قاضي عزيز محمدي و 4 قاضي مستشار تشکيل شد.
مهدي
هنگامي که پشت تريبون دفاع ايستاد، گفت: چند روز پيش از جنايت مادر ندا با
من تماس گرفت و گفت او چند شب است به خانه نرفته. مادر ندا از من خواست که
او را پيدا کنم و به خانه ببرم.
روز حادثه به خانه حسين رفتم. در
بزم مستانه ما حميد و محمدرضا هم حضور داشتند در آنجا بود که حسين گفت
پسرعمويش تماس گرفته و از او خواسته به من نگويد که ندا در خانه وي در
دماوند بوده است.
من نيز از دوستانم خواستم به سه راه افسريه برويم
تا هنگام بازگشت ندا، او را به خانه مادرش ببرم. هوا تاريک شده بود که به
من اطلاع دادند ندا خانه رضا است به همين دليل بسرعت به سمت خانه رضا رفتم.
وقتي وارد آنجا شدم ندا مشغول استفاده از مواد بود که با ديدن من وحشت
کرد. از او خواستم با من بيايد و او از ترس با من آمد. هنوز خيلي دور نشده
بوديم که رضا تماس گرفت و به من توهين کرد همين باعث شد به خانه آنها
بازگردم و با هم درگير شويم. حسين در دفاع از خود منکر پرتاب شيشه ايستک به
سمت خانواده مقتول و ناسزاگويي و نزاع دستهجمعي شد اما هم پاتوقيهايش
پرتاب شيشه ايستک براي تهديد و نزاع دستهجمعي را تأييد کردند.
در پايان هر چهار متهم از خانواده مقتول خواستار بخشش شدند.
پسران قرباني نيز درخواست قصاص قاتل پدرشان را داشتند.
پس از پايان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند تا حکم نهايي را صادر کنند.