* کیهان
روزنامه کیهان دریادداشت
روز خود با عنوان "بزرگ ترین منکر زمانه ما "به قلم حسام الدین برومند
آورده است :1- هزار و سیصد و چند ده سال است که گذشت زمان نتوانسته غبار
کهنگی و زنگار فراموشی بر نهضت بیداری عاشورا بنشاند. هر روز در امتداد این
بیداری بزرگ، «الگوی عاشورا» بهتر فهم می شود و فریاد «عدالت» بلندتر به
گوش می رسد و مبارزه با «ظلم» فراگیرتر می شود؛ چه اینکه غیبت از کارزار
«مسئولیت» هر روز کمرنگ تر می شود و «آگاهی» و «بصیرت» پررنگ تر از هر
زمانی به میدان آمده است. اتفاق بزرگ و سترگ این است که «حق» و «حقیقت» در
این نبرد نفسگیر بر «جبهه باطل» و «پهنه ظلمت» می تازد و فضایی تازه می
گسترد و تاریخ در حال نوشدن است و این تازگی نمایان شده و پیچ تاریخی عیان
گشته است و این همه مرهون و مدیون عاشوراست...
2- اگر عاشورا نبود در
تمامی این سده ها صدای عدالتخواهی می خشکید و مبارزه با ظلم ابتر می ماند و
حس مسئولیت رنگ می باخت، آگاهی و بصیرت به بار نمی نشست و حق طلبی به
حاشیه می رفت و از همه مهم تر این پیچ تاریخی به امروز و به این زمانه نمی
رسید.
چون در جنگ اسلام ناب با «اسلام سلطنتی»، «اسلام سرمایه داری» و
«اسلام التقاط»، این «اسلام وارونه» بود که بر مصدر اعصار و قرون می نشست
اما انقلاب عاشورا و حرکت نجات بخش سیدالشهدا (ع) پیچ تاریخ را بسوی اسلام
نبوی هدایت کرد که نشان از این واقعیت ماندگار است که «اسلام محمدی الحدوث و
حسینی البقاء» است. این روایت از لسان کسی که در احیای مکتب عاشورا کسی به
مانند او این توفیق بزرگ را نداشته است خواندنی است؛ «خطری که معاویه و
یزید برای اسلام داشتند این نبود که غصب خلافت کردند... این ها خطری که
داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت می خواستند در بیاورند، می
خواستند معنویت را بصورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه ما خلیفه رسول الله
هستیم، اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی؛ این مهم بود... این ها اصل
اسلام را وارونه می خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در
مجالسشان؛ خلیفه رسول الله(ص) و در مجلس شرب خمر و در مجلس قمار؟! و باز
[همین] خلیفه رسول الله نماز هم می رود و در جماعت می خواند! این خطر از
برای اسلام بزرگ بود. این خطر را سیدالشهداء رفع کرد.» (صحیفه امام، ج 8،
ص9)
3- اگر این خطر بزرگ رفع نمی شد و اسلام وارونه اموی میدان داری خود
را در پهنه تاریخ استمرار می بخشید برای همیشه الگوی حکومتی اسلام به یغما
می رفت و تنها یک اسلام تنزل یافته در قالب یک سری اعمال و آموزه های
عبادی رخ می نمود اما انقلاب عاشورا نگذاشت این بدعت و این تحریف در گذشت
زمان آنچنان پیش رود که سرنوشت آینده اسلام را رقم بزند.
اینجاست که
امام حسین(ع) پیش از این قیام و انقلاب برای آنکه «نقشه راه» همه عدالت
طلبان و ظلم ستیزان را ترسیم نماید در نامه ای به برادرش محمد حنفیه علت
العلل این حرکت عظیم بیداری بخش را تشریح می کند؛ «انی لم اخرج اشراً و
لابطراً و لامفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی(ص)
ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی ابن
ابیطالب...: من نه از روی خودخواهی یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و
ستمگری از مدینه خارج می گردم بلکه هدف من از این هجرت، «امر به معروف» و
«نهی از منکر» است و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیاء و
زنده کردن سنت و قانون جدم رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم علی ابن
ابیطالب(ع) است».
4- بدون تردید همچنانکه در کلام امام(ع) هویداست در
زمانه ای که جای «معروف» و «منکر» عوض شده اند و حاکمان ناشایست و قدرت طلب
در پی آنند که «معروف» سیمای «منکر» پیدا کند و «منکر» در صورت «معروف»
بزک شود هیچ ارزشی بالاتر از احیای این فریضه الهی نیست؛ «امر به معروف» و
«نهی از منکر» .
5- در مکتب عاشورا در احیای امر به معروف و نهی از منکر
نیز اجرای بالاترین معروف و طرد بدترین منکر اولویت دارد و از همین رهگذر،
برترین «معروف» حکومت حقه ای است که شایستگان زمام آن را بدست گرفته اند و
عهده دار اسلام ناب نبوی است و بدترین منکر خلافت نااهلان و الگوی حکومتی
غیراسلامی است.
این عبارت صریح و گویای سیدالشهداء که؛ «... و مثلی
لایبایع مثله: ... و کسی مانند من با شخصی همچون یزید بیعت نخواهد کرد.»
بیانگر این نکته روشن و خالی از ابهام است که اگر بر مسند حکومت ناشایستگان
بنشینند آن وقت «ظلم» و «بی عدالتی» و «فقر» و «فساد» و «تبعیض» هم در
ارکان جامعه ریشه می دواند و هم نهادینه می شود و هر صدا و فریاد احقاق حق و
عدالت نیز سرکوب می شود.
از همین روی، استاد والا مقام شهید مطهری در
تبیین اهمیت اقامه امر به معروف و نهی از منکر در مکتب عاشورا تصریح می
کند: «نهضت حسینی ارزش امر به معروف و نهی از منکر را بالا برد، چون حسین
بن علی فهماند که انسان در راه امر به معروف و نهی از منکر به جایی می رسد
که مال و آبروی خودش را باید فدا کند، ملامت مردم را باید متوجه خودش کند؛
همان طور که حسین(ع) کرد.» (حماسه حسینی، ج 1، ص 268)
6- اکنون در عصر
حاضر و در میانه محرم سال گذشته تاکنون که ملت های مسلمان منطقه در بستر
بیداری اسلامی فریاد عزت و استقلال سر می دهند و ذلت حضور حاکمان دست
نشانده و سرسپرده به نظام سلطه را در حاکمیت برنمی تابند این سوال به میان
می آید که این الگو را از کدام منبع حیات بخش گرفته اند؟
اینکه در میدان
«التحریر» مصر میلیون ها نفر با شوری وصف نشدنی شعار سر می دهند؛
«لاشرقیه، لاغربیه؛ اسلامیه اسلامیه» و یا در همین چند روز پیش در عربستان
همزمان با ماه محرم فریاد بلند «هیهات منا الذله» علیه آل سعود در شهرهای
شیعه نشین این کشور طنین انداز می شود؛ به وضوح نشان می دهد حتی پس از هزار
و سیصد و هفتاد و دو سال هنوز فرهنگ پیشرو عاشورا در پهنه تاریخ اثربخش
است و الگوی عاشورای حسینی هر روز پرقدرت تر به میدان می آید چرا که ملت ها
آمر به معروف و ناهی از منکر شده اند.
ملت های مسلمان منطقه در تمامی
11 ماه گذشته بالاترین «معروف» را «اسلام» دانسته و خطاب به حکومت های
دیکتاتوری و وابسته به قدرت های غربی حاکمیت اسلامی را خواستار شده اند و
خواسته اصلی آنها تحقق حاکمیت اسلام و شریعت اسلامی بر مصدر حکومت و قدرت
است. به همین خاطر است که هر انتخاباتی که در منطقه برگزار می شود این
اسلام گرایان هستند که اکثریت آراء را کسب می کنند. در تونس حزب اسلامی
«النهضه» با استقبال افکار عمومی مواجه می شود و در انتخابات مجلس موسسان
بیشترین آراء مردم را از آن خود می کند و اخیرا در انتخابات پارلمانی مصر،
باز هم اسلامگرایان هستند که بیشترین کرسی های پارلمان را کسب می کنند.
از
سوی دیگر؛ ملت های منطقه بالاترین «منکر» را وجود یزیدیان زمان چون حسنی
مبارک، قذافی، بن علی و آل سعود و آل خلیفه می دانند و به تبعیت از الگوی
عاشورا حاضر به سازش و بیعت با آنها نیستند.
نکته ای که در این میان
حائز اهمیت است و در ذیل احیای فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» به
موازات بیداری اسلامی ملت ها باید خاطرنشان کرد روحیه شهادت طلبی جوانان و
مردم مسلمان است که باز هم به تاسی از الگوی عاشورایی است. مردم بدون واهمه
از موج سرکوب جنایتکاران آل خلیفه و آل سعود و علی عبدالله صالح مرگ با
عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح می دهند. این روحیه برگرفته از مکتب عاشورا
است که؛ «الموت اولی من رکوب العار»: مرگ از زندگی ننگین بهتر است یا «لا
اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»: مرگ در نظر من جز
سعادت چیزی نیست و زندگی با ستمکاران برای من خستگی آور است.
7- و
بالاخره باید این نکته را به نکات قبلی اضافه کرد در زمانه ای که امر به
معروف و نهی از منکر به برکت الگوی عاشورا در میان ملت های مسلمان در
بالاترین سطح آن بروز و ظهور یافته است این اتفاق بزرگ و مبارک به گونه ای
دیگر فراتر از منطقه در محیط کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز سرایت داشته
است و اگر این بیداری تا خاک آمریکا و اروپا پیش رفته به این خاطر است که
عموم مردم و جنبش بزرگ 99 درصدی علیه 1 درصد کلان سرمایه داران حاکم،
بزرگترین «منکر» را نظام سرمایه داری می دانند و خواهان برچیده شدن آن
هستند.
* رسالت
روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "یک پیام
تاریخی به جامعه جهانی"به قلم محمد کاظم انبارلویی آورده است:محرم 1390
بویژه در روز عاشورا فرصتی است تا یک ارزیابی هوشمندانه از سه دهه نبرد با
یزیدیان زمان داشته باشیم.
امام عاشورایی ما که نبرد را از 15 خرداد
سال 42 آغاز کرد و پرچم مبارزه با استبداد و استعمار را با همگامی و
همصدایی ملت عاشورایی ایران اسلامی به دوش کشید، با منطق حسین (ع) و یاران
با وفایش پای در این میدان گذاشت. او با راهبرد پیروزی خون بر شمشیر به ما
آموخت اگر بکشیم پیروز هستیم و اگر کشته هم شویم پیروز خواهیم شد.
ملت
ما اولین آزمون وفاداری به ولایت را در عاشورای سال 42 به نمایش گذاشت. این
آزمون در تظاهرات میلیونی سالهای 56 و 57 تکرار شد و نهایتا پیروزی اهل
ایمان برکفار، منافقان و استکبار جهانی محقق شد. جمهوری اسلامی با راهبرد
نه شرقی نه غربی با گفتمان حاکمیت مستضعفان جهان و غلبه بر مستکبران عالم
پا به عرصه رقابت با گفتمانهای موجود گذاشت.
طی سه دهه گذشته بعضی قدرتها منافقان را در داخل تجهیز کردند و جنگی خونین در داخل تدارک دیدند که نتیجهای نگرفتند. بیش از
30
ارتش را در منطقه و جهان، پیدا و پنهان در طول 8 سال دفاع مقدس تدارک
نمودند اما چیزی عایدشان نشد. جنگ نرم را در دستور کار قرار دادند و به
سختی شکست خوردند اما هنوز از پای ننشستهاند. دنبال فرصت تازه، ضربه تازه و
نتیجه تازه هستند. امروز در آستانه عاشورای 1390 دور تا دور مرزهای جمهوری
اسلامی ناتو و آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان در جنوب، در غرب ترکیه و
عراق و در شرق در پاکستان و افغانستان و در شمال آذربایجان، ارمنستان و
ترکمنستان
و ... خیمه زدهاند. ما در محاصره کامل نظامی دشمن هستیم.
رژیم صهیونیستی به عنوان اصلیترین پایگاه دشمن در منطقه در تدارک و تجهیز این محاصره نقش کلیدی دارد.
ملت ما با هوشمندی مثال زدنی این محاصره را شکسته و با بیداری اسلامی در منطقه و بیداری در جهان غرب دشمن را هدف قرار داده است.
جنگ 33 روزه حزب الله و 22 روزه حماس به استکبار جهانی پیام داد که قدرت سخت جمهوری اسلامی محدود به مرزهای آن نیست.
همه
بازی استکبار جهانی در مقطع کنونی به بهانه حقوق بشر، موضوع تروریسم و نیز
تهمت هستهای شدن ارتش جمهوری اسلامی این است که ماده 41 و 42 فصل هفتم
منشور سازمان ملل را درباره ایران فعال کنند.
ماده 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد میگوید:
«شورای
امنیت می تواند تصمیم بگیرد که برای اجرای تصمیمات آن شورا مبادرت به چه
اقداماتی که متضمن به کارگیری نیروی مسلح نباشد لازم است و میتواند از
اعضای ملل متحد بخواهد که به این قبیل اقدامات مبادرت ورزند این اقدامات
ممکن است شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات
راهآهن، دریایی، هوایی، پستی، تلگرافی، رادیویی و سایر وسایل ارتباطی و
قطع روابط سیاسی باشد.»
همچنین ماده 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد تأکید میکند:
«در
صورتی که شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینی شده در ماده 41 کافی
نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای
هوایی، دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت
بینالمللی ضروری است مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و
محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی، دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد
باشد.»
آمریکا و غرب با منطق یزید میخواهند به جنگ ملت ایران بیایند.
اول اجماعسازی برای اعمال ننگینی چون بستن آب بر خیمهگاه حسین (ع) سپس توجیه کشتار بیرحمانه و ...
هدف
آمریکاییها بویژه انگلیس پلید و رژیم منحوس صهیونیستی از گزارش آمانو رفتن
به چنین سمت و سویی بود. اما نتوانستند شرکای جهانی خود را قانع کنند لذا
به اقدام یکجانبه قناعت کردند.
شورای امنیت سازمان ملل که در حقیقت برای
تضمین امنیت اعضای دائمی این شورا که همگی بر زرّاد خانههای هستهای تکیه
زدهاند تشکیل شده است، در انتظاری روزی است که فرمان شلیک به سمت ایران
صادر شود.
آن روز چه روزی است؟
1ـ آن روز روزی است که آتش اختلاف در داخل به گونهای زبانه بکشد که اسم رمز حمله دشمن به ملت از آن بیرون بیاید.
دشمن
باید آرزوی فرا رسیدن چنین روزی را به گور ببرد چرا که ملتی که ولایت الهی
را به ولایت شیطان ترجیح داده، به دره اختلاف و تشتت سقوط نمیکند
ملت ما طی سه دهه گذشته نشان دادهاند پشت سر رهبری انقلاب شجاعانه ایستادهاند و لحظهای در این ایستادگی تردید نمیکنند.
امروز
شبکههای سیاسی و اجتماعی حزب الله در درون کشور و حتی در بیرون از مرزهای
جغرافیایی جمهوری اسلامی به قدری نیرومند سازماندهی شدهاند که به لحاظ
ارتباطی و اطلاعاتی و سازمانی
نه تنها به روز بلکه به ساعت و دقیقه و ثانیه هستند.
امروز
ارتش و سپاه و نیروهای مسلح قدرتمندترین روزهای حیات خود را میگذرانند.
اگر صدایی از هر نقطه حضور دشمن درآید آن را قبل از رسیدن به گوش مخاطبان،
در نطفه خفه و پاسخ قاطع خواهند داد
امروز ملت ایران یکپارچه زیر پرچم اسلام در آماده باش دائمی است و هر ضربهای را با مشت آهنین پاسخ خواهد داد.
2ـ
روز حمله دشمن روزی است که اپوزیسیون داخلی به اندازهای از توان برسد که
پس از شرارت دشمن بتواند حکومت را به نمایندگی از استعمار تحویل بگیرد و یک
استبداد خونین را در داخل تدارک کند.
امروز رمقی در اپوزیسیون داخل
وجود ندارد آنها حتی توانایی آن را ندارند که دماغ خود را بالا بکشند تا چه
رسد به اینکه به دشمن یاری رسانند.
امروز بیآبرویی مخالفان داخلی به حدی است که فقط لعن و نفرین مردم را به جرم وطنفروشی به همراه دارند.
3ـ
روز حمله دشمن روزی است که دشمن توان ایستادگی روی پای خودش را در داخل
مرزهای خود داشته باشد. امروز غرب در داخل، گرفتار جنبش وال استریت است و
ویروس ضد سرمایهداری دنیای کاپیتالیسم را به بیماری مهلکی انداخته است.
آنها
در پاسخ به مطالبات مردم در آفرینش دولتهای «رفاه» شکست خوردهاند و
میخواهند ریاضت اقتصادی را پیشه کنند. این ریاضت فقط مخصوص طبقات اجتماعی
پایین جامعه است. طبقات برخوردار ذرهای در این ریاضت نمیخواهند مشارکت
کنند. بنابراین دولت آمریکا و شرکای اروپایی آن در وضعیتی نیستند که
تصمیمات آنها مشروعیت قانونی در داخل آنها داشته باشد بویژه آنکه جنبش ضد
جنگ و آثار و نتایج منفی حمله آمریکا به افغانستان و عراق حرف اول افکار
عمومی در این کشورهاست.
امروز روزی است که غرب از بیداری اسلامی در
منطقه سیلی خورده است. حکام مستبد و وابسته به آنان یکی پس از دیگری توسط
جنبشهای اسلامی از تخت به زیر کشیده میشوند. تهدیدهای سیاسی و امنیتی هر
روز در مرزهای رژیم صهیونیستی و دولتهای اروپایی و آمریکا ناشی از بیداری
اسلامی بیشتر رخ مینماید.
4ـ روز حمله دشمن روزی است که افکار عمومی جهان
بهانه
جوییهای آمریکا مبنی بر استفاده ایران از انرژی اتمی برای مقاصد نظامی و
نیز داستان دروغین نقص حقوق بشر و تروریست بودن ملت ایران را بپذیرد
چنین
روزی هرگز فرا نخواهد رسید. چرا که ملت ایران به عنوان یک ملت بزرگ و
طرفدار صلح جهانی است و ثابت کرده است میخواهد جهان را از شر دولتهای
مجهز به بمب هستهای نجات دهد.
دنیا میداند که ایران قربانی تروریسم
است و طی سه دهه گذشته دهها هزار نفر از ملت ایران و نیز مقامات بلند پایه
کشور قربانی تروریسم مورد حمایت آمریکا و غرب بودهاند.
دنیا میداند که
ایران با قدرت نرمی که دارد و اکنون در حال تسخیر و تصرف دلهای مملو از
ایمان به غیب و معتقد به خدا در جهان است نیازی به بمب اتم ندارد
امروز
دامنه تصرفات ملت ایران در منطقه و جهان بر کسی پوشیده نیست این تصرفات
ربطی به قدرت نظامی ایران ندارد و نخواهد داشت لذا افکار عمومی جهان در
مورد توطئههای کثیف استکبار جهانی کاملا توجیه است و هرگز به آن تن نخواهد
داد.
افکار عمومی جهان همراهی برخی دولتها را با آمریکا و انگلیس و
رژیم صهیونیستی در خلق یک جنگ و کشتار جدید یک خیانت آشکار به حقوق بشر می
دانند و مهمترین عامل بازدارنده همین واقعیت است.
با توجه به آنچه گفته
آمد به این نتیجه میرسیم که آرزوی آمریکاییها حتی بعد از عملیاتی کردن
ماده 41 و 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل محقق نخواهد شد.
اولین گلولهای که به ظاهر وفق ماده 42 فصل هفتم منشور سازمان ملل شلیک شود به قلب و مغز آفرینندگان این فاجعه خواهد نشست.
این یک ادعا نیست بلکه نوع توطئههای آمریکا علیه ایران بویژه شرارت آنها در 8 سال دفاع مقدس نشان داد این اتفاق خواهد افتاد.
فروپاشی
شوروی، جنگ خلیج فارس، فروپاشی تنظیمات امنیتی و سیاسی در منطقه، جنبش ضد
سرمایهداری و ... اسناد مشهود ما برای اثبات این ادعاست.
5ـ دیروز ملت
ایران در 1500 نقطه کشور و در بیش از 30 کشور یک پیام تاریخی به اردوگاه
یزیدیان زمان فرستاد. همایش شیرخوارگان حسینی با هدف تکریم حماسه شیرخواره
شهید اهل بیت (ع) برگزار شد. صدها هزار مادر ایرانی فرزندان شیرخواره خود
را به علامت یک حرکت نمادین به یاد حضرت علی اصغر(ع)بر سر دست گرفتند و به
یاد آخرین سرباز کربلا که یک کودک 6 ماهه بود یک پیام تاریخی را در مساجد و
حسینیهها به جامعه جهانی صادر کردند. و آن پیام این است: اگر روزی فرا
رسد که استکبار جهانی عزم حمله به ایران کند ما چون روز عاشورا، ایران زمین
را کربلا خواهیم کرد حد یقف دفاع ما و خط قرمز این هماوردی حتی طفل شش
ماهه هم نیست. ما از بذل جان و مال و فرزندانمان در دفاع از حریم اسلام و
ولایت و ایران ذرهای کوتاه نخواهیم آمد.
جامعه جهانی پیام ملت ایران را دیروز دریافت کرد اما بعید میدانم اشرار جامعه جهانی این پیام را فهم کرده باشند.
*آفرینش
روزنامه
آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "روز جهانی معلولان و چالشهایی برای زندگی
بهتر"به قلم علی رمضانی آورده است :بنا بر آمار سازمان بهداشت جهانی بیش از
600 میلیون نفر معلول در جهان زندگی میکنند. به عبارت دیگر حدود 10 درصد
از جمعیت جهان با نوعی معلولیت دست به گریبانند که بیشتر آنها درکشورهای
فقیر و در حال توسعه به سر میبرند.
در این راستا نهادها و سازمانهای
بینالمللی مثل سازمان ملل، یونیسف و یونسکو نیز اقداماتی در زمینه حقوق
معلولان و تهیه کنوانسیون جهانی حقوق معلولان انجام داده و توجه ویژهای به
معلولان داشته و تاکنون «سال جهانی»، «دهه جهانی» و «روز جهانی
معلولان»را تعیین کرده تا توجه از این راه به بهبود وضعیت زندگی آنان کمک
کنند. در کشور ما نیز برآوردهای مختلفی از شمار معلولان وجود دارد.یعنی از
یک سو برخی کارشناسان تعداد معلولان کشور را در تمام گروههای سنی حدود 12
میلیون نفر میدانند و از سویی نیز اخیرا معاون توانبخشی و پیشگیری از
معلولیت سازمان بهزیستی کشور تعداد معلولین شدید و بسیار شدید در کشور را
حدود سه میلیون نفر اعلام کرده است.
اکنون که مصادف روز جهانی معلولان (
دوازده آذرماه ) هستیم بد نیست نگاهی به وضعیت و چالشهای معلولان در کشور
داشت باشیم . در این میان باید گفت توجه به حقوق معلولان در جهان و این
اندیشه که معلولان باید از حقوق خاص متناسب با شرایط خود برخوردار باشند،
پدیده جدیدی نیست و به سالهای دور برمیگردد. یعنی اکنون جامعه جهانی به
جای طرد ، برخورد نامناسبی، احساس ترحم و حتی در مواردی از بین بردن آنان
در اندیشه رفتار مناسب و توجه دقیقتر و احترام به حقوق انان است .
در
این میان کشورها نیز متناسب با نگاه خود برخی توجه کمتری به حقوق معلولان
میکنند وبرخی نیز مانند کشورهای اروپایی توجهی دقیق تر به آن دارند. کشور
ما نیز ایران نیز تقریبا جزو حدود 40 کشور دنیا است که قوانین منسجمی برای
معلولان دارند اما باید گفت که در بسیاری از مواقع این قوانین از ضمانت
اجرایی لازم برخوردار نبوده و سازمانهای دولتی خود را ملزم به رعایت این
قوانین نمیدانند و در پاره ای از موارد نیز با اجرای ناصحیح و موردی و غیر
همگانی روبرو بوده است.
در این راستا اگر به چالشهای فراروی معلولان در
کشور بپردازیم از یک سو با توجه به اینکه تنها حدود یک میلیون و 200هزار
نفر از معلولین کشور تحت پوشش این سازمان بهزیستی هستند باید کوشید تا
خدمات رسانی به معلولان و توجه به حقوق آنها دامنه گستردهتری به خود گیرد و
توانمندسازی اقتصادی، مهارت آموزی، توان پزشکی و اشتغالزایی برای معلولین
کشور مورد توجه دقیقتری قرار گیرد .
به طور نمونه در بخش اشتغال با
وجود تصویب قانون سه درصد شاهد کوتاهی مسئولان در رعایت قانون و اختصاص سه
درصد از سهمیه استخدام نیرو به معلولان بوده ایم و هنوز نیز در کشور با
نامناسب بودن محیط شهری برای این قشر روبرو هستیم.گذشته از ان نیز با وجود
قول ها و رایزنی ها متعدد هنوز نیز هنوز سوخت معلولان به آنها واگذار نشده
است و این افراد جهت تردد در شهرها به مشکل دارند.آنچه مشخص است با معلولان
باید به گونه ای رفتار کرد که بتواند از یک زندگی مستقل برخوردار شود لذا
باید گفت از انجا که معلول جزئی از جامعه است و باید فرصتهای برابر در
اختیار او گذاشت و زمینه مشارکت هرچه بیشتر او را در جامعه فراهم کرد.
در
این راستا باید معلولان به عنوان افراد دارای تمامی حقوق یک انسان و
شایسته ایفای نقش کامل و عادی جامعه محسوب شوند.گذشته از این باید پذیرفت
که معولان بخش عمده ای از جمعیت کشور هستند و افراد دارای معلولیت به عنوان
اقشار آسیبپذیر جامعه در حال حاضر از مشکلات گوناگون رنج میبرند به طوری
که فرصتهای آنان برای بهرهبرداری از امکانات و ظرفیتهای کشور با دیگر
افراد جامعه به هیچ وجه برابر نیست و این وظیفه شهرندان و مقامات کشور است
که در راه حل این چالشها بکوشند .
* مردم سالاری
روزنامه مردم
سالاری درسرمقاله خود با عنوان "اما و اگرهای حمله به سفارت انگلیس "به قلم
میرزابابا مطهری نژاد آورده است:هفته گذشته یک رویداد، ناگهان مسائل مختلف
ایران را در داخل و خارج تحت الشعاع خود قرار داد. حمله اعتراضی
«دانشجویان» به سفارت بریتانیا در خیابان فردوسی تهران و به باغ معروف در
اختیار دیپلمات های انگلیس به نام باغ قلهک در شمیران. البته چند روز قبل
تر از این رویداد و به دنبال جنجالآفرینی های آمریکائیان و اروپائیان برسر
مسائل هسته ای و حقوق بشر کشورمان، حکام انگلستان بحث تحریم بانک مرکزی و
تشدید فشارهای بین المللی را بر ایران مطرح کرده بودند و بر تهدیدهای خود
پای می فشردند، بر همین اساس مجلس شورای اسلا می طرحی را به فوریت در دستور
کار قرار داده بود و برای کاهش سطح رابطه با انگلیس، مصوبه ای را در مسیر
قانونی قرار داده بود که براساس آن دولت موظف بود ظرف 15 روز سفیر انگلیس
را اخراج و سطح رابطه با این کشور را کاهش دهد. در حالی که هنوز فرصت نهایی
این مصوبه فرانرسیده بود، به تعبیر برخی رسانه ها، دانشجویان خشمگین به
سفارت انگلیس و باغ قلهک حمله کردند. علا وه بر نهادهای بین المللی و
کشورهای اروپایی و آمریکایی وزارت امور خارجه نیز این رویداد را محکوم ولی
رئیس مجلس شورای اسلا می در نطق جلسه علنی مجلس آن را نتیجه رفتار ناعادلا
نه و خصمانه دولت انگلیس اعلا م کرد. پلیس در دفاع از امنیت با
تظاهرکنندگان و حمله کنندگان برخورد و آنها را از محوطه دو محیط بیرون راند
و حفاظت از جان اتباع خارجی مقیم در این دو ساختمان را بر عهده گرفت و
همچنان به حفاظت فیزیکی خود ادامه می دهد. انگلیس اتباع خود را از ایران
خارج کرد و اعتراض های بین المللی علیه این اقدام ادامه دارد و اقداماتی
دیپلماتیک هم توسط برخی دولت ها در جریان است. مشکلا ت و مزاحمت هایی هم
برای سفارتخانه های جمهوری اسلا می و کارکنان آن در برخی از کشورهای
اروپایی ایجاد شده است و... . برای نگارنده تا این لحظه مشخص نیست که
انتخاب این زمان برای آشکارسازی این اعتراض چه بود؟ مصوبه مجلس یا سالگرد
شهادت دکتر شهریاری دانشمند هسته ای ایران که سال گذشته در همین ایام به
دست عوامل مزدور بیگانه ترور شد و یا موضع گیری های اخیر کشورهای اروپایی
از جمله انگلیس یا علتی دیگر. توسل به چنین رویکردهایی از نگاه سازمان
دهندگان آن یک تاکنیک است یا استراتژی؟ هزینه و فایده آن را چه کسی بر عهده
می گیرد؟ اگر فایده ای بر آن مترتب باشد به کیسه کدام جریان سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی باید واریز شود؟ و اگر زیانی به آن بار هست چه گروه یا
گروه هایی باید آن را جبران کنند؟ که بار منفی شکسته شدن حرمت مصوبه مجلس
که می توانست درخدمت اقتدار مجلس قرار گیرد را چه کسی پاسخگوست؟ آیا مجلس
دفاعی از مصوبه خود دارد؟ یا می پذیرد که ضعف احتمالی مترتب بر مصوبه
سزاوار چنین برخوردی شده است؟ و دهها سوال ریز و درشت دیگر. ناگفته نگذارم
که اینجانب این سطور را در دلجویی یا همدردی و همزبانی با افراد و کشور
مورد حمله نمی نویسم که طشت رسوایی آنها در شکستن حریم ها و حرکات
غیردموکراتیک و تجاوز به حقوق بشر در نگاه من از بام افتاده است و حنایشان
برایم رنگی ندارد. گذشته های دور و تاریخی و تجاوزهای آنها به حقوق ملت
ایران و سایر ملت ها آنقدر آشکار است که بدتر از اینها را هم سزاوارند.
در
حالی که فریاد دموکراسی خواهیشان گوش فلک راکر کرده است و در برابر چشمان
بهت زده انسان های فرهیخته و فهیم و به گناه ارجاع به رای مردم و برگزاری
رفراندوم ، نخست وزیر یونان را کنار می زنند و به خود اجازه می دهند که
نخست وزیر یک کشور را که با رای مردم انتخاب شده است به جرم اعلا م این
رفراندوم احضار کنند و صدها نمونه از این دست. پس سخن من بر سر چیستی حمله
به سفارت انگلیس و شناسنامه هویتی رویدادسازان این واقعه است، سخن بر سر
فهم استراتژی سیاست خارجی و تاکتیک های پیشبرد آن استراتژی است. بر سر
دوراهی های سخت قرار دادن مسوولا ن نظام به نفع کیست؟ آیا بهتر نبود
وزیرخارجه ایران را به تاسف وادار نمی کردیم؟ نگذاریم این سوال ها، بی پاسخ
بماند که اگر چنین شود حوادث دردسرساز مشابه را منتظر باشیم.
* خراسان
روزنامه
خراسان درسرمقاله خود با عنوان "این حرکت اشتباه کجا؟ و یک تاریخ بی شرمی
کجا؟" به قلم کورش شجاعی آورده است:اقدام تعدادی از معترضان و دانشجویان در
ورود به محوطه سفارت انگلیس که از نظر قانونی و عرف پذیرفته شده قواعد بین
المللی جزو خاک کشور صاحب سفارتخانه محسوب می شود قطعا اقدامی
غیردیپلماتیک و غیرقانونی بود، این اقدام غیرمدبرانه، خشمگینانه و احساسی
هزینه های گوناگونی خصوصا هزینه های سیاسی قابل توجهی به کشور و به ویژه بر
دستگاه دیپلماسی ایران وارد می کند و بی تردید بهانه ای مستند و قابل توجه
به دست دشمنان و بدخواهان ملت ایران می دهد که علاوه بر تشدید فشارها به
صف آرایی های سیاسی جدیدی علیه کشورمان مبادرت کنند که این روزها نمونه
هایی از تلاش هایی در این جهت را بلافاصله بعد از ورود غیرقانونی عده ای از
معترضان و دانشجویان خشمگین به محوطه سفارت انگلیس شاهد هستیم، وقوع این
اتفاق خصوصا در شرایطی که آمریکا، رژیم صهیونیستی و تعدادی از هم پیمانان
آنها به دنبال بهانه برای تخریب وجهه سیاسی ایران در صحنه بین المللی و به
دنبال آن فشار بیشتر به کشورمان هستند و طی هفته های گذشته تهمت ناروای طرح
ترور سفیر عربستان و بلافاصله بعد ازآن بحث نقض حقوق بشر در ایران را علم
کردند بدون تعارف شرایط سیاسی پیچیده تری را برای کشورمان در پی خواهد
داشت.
اما با همه این اوصاف این نکته اساسی را نمی توان و نباید نادیده
گرفت که سابقه طولانی مدت مداخلات و جنایت های انگلیس خصوصا طی چندین دهه
گذشته و به ویژه در اواسط و اواخر دوره قاجاریه، دوران جنگ جهانی اول و دوم
و دوره پهلوی و همچنین دوران پیروزی انقلاب، دفاع مقدس و ... آنچنان تصویر
زشت، کریه و جنایتکاری از این استعمارگر پیر در اذهان ایرانیان برجای
گذاشته که این مردم به خاطر ضربات سهمگینی که از سیاست و عملکردهای خصمانه و
در عین حال نیرنگ بازانه و فریبکارانه انگلیس تحمل کرده اند، نمی توانند
خباثت ها و جنایت های سردمداران ظالم و جنایتکار سابق و فعلی انگلیس را
علیه ملت بزرگ ایران فراموش کنند.
بنابراین ملت بزرگ ایران گرچه بنابر
ملاحظات سیاسی و بین المللی و درنظرگرفتن برخی مصالح کلی و همچنین به خاطر
کوتاه آمدن برخی مسئولان، تاکنون دندان به جگر گذاشته و خیلی از مسائل را
که در ادامه این مقاله تنها بدانها اشارتی خواهد شد را همچون بغضی فرو
خورده در گلو نگه داشته اند اما همیشه در جامعه کسانی هستند که بر اساس
احساس وظیفه و مسئولیت و دغدغه مندی بیشتر، وابسته نبودن به بسیاری از
مسائل و برخورداری از روحیه پیشتازی و تاثیرگذاری از بسیاری افراد جلوتر،
حساس تر و دغدغه مندتر هستند. از جمله این افراد جمعی از معترضان و
دانشجویانی هستند که همین چند روز پیش برای فریاد سردادن علیه یک عمر
استعمارگری، جنایت و فریبکاری تا پشت دیوارهای سفارتخانه انگلیس پیش رفتند و
با راه انداختن تظاهرات و تجمعی قانونی و اعتراض آمیز، سیاست های خصمانه
گذشته و فعلی انگلیس علیه کشورمان را تقبیح کردند.
و صد البته که این
عمل معترضان و دانشجویان مورد تاکید ملت ایران هست و خواهد بود اما زیاده
روی، افراطی گرایی و تندروی جمعی از افراد و ورود به محوطه سفارت انگلیس بی
گمان کاری مخالف با قواعد بین المللی، غیرقانونی و پرهزینه برای کشور بود
که نیروهای انتظامی با تدبیر می بایست از این کار غیرقانونی جلوگیری می
کردند و اساسا اگر لااقل پس از اعلام نظرهای وقیحانه اخیر برخی سیاست
مداران انگلیس و اقدامات یکجانبه آنان علیه ایران، مجلس شورای اسلامی پیش
تر و زودتر از این ها، کاهش روابط با انگلیس را در مجلس مطرح و بر آن تاکید
می کرد و هم چنین با سفیر و کارکنان سفارتخانه انگلیس برخورد سیاسی و
قانونی توسط دستگاه دیپلماسی کشور انجام می شد کار به اینجاها نمی رسید.
اما
در این میان اظهارنظر یکی از سیاست مداران انگلیس مبنی بر «بی شرمانه»
خواندن اقدام علیه سفارت انگلیس و به کاربردن این چنین واژه ای جای بسی
تامل و طرح سوال های زیادی دارد.
۱ - همان طور که چندبار در این مقاله
اشاره شد تجمع و شعار دادن معترضان و دانشجویان تا پشت در سفارت انگلیس
علیه سیاست های این کشور امری پذیرفته و بلکه اقدامی شجاعانه، ممدوح و قابل
تحسین است ولی ورود تعدادی از افراد به سفارت خانه کاری خلاف، غیرقانونی و
پرهزینه و البته بی فایده محسوب می شود اما موصوف کردن این کار توسط
سیاستمدار انگلیسی به صفت «بی شرمانه» خود از تداوم گستاخی، وقاحت و «بی
شرمی تاریخی» انگلیس و سیاستمداران آنان علیه ایران حکایت می کند. گرچه ملت
ایران بسیار بزرگوار است اما از قرار معلوم این حضرات انگلیسی با آن سابقه
ننگین مکاری و استعمارگری در بسیاری از نقاط جهان و آن عملکردها و سیاست
های خصمانه و جنایتکارانه علیه بسیاری از مردم جهان و ملت بزرگ ایران پیش و
پس از انقلاب اسلامی انتظار دارند که ملت ها و خصوصا ملت ایران سابقه آن
همه خصومت و جنایت را علیه مردم نادیده بگیرند و به فراموشی بسپارند و
احتمالا منتظر گرفتن مدال افتخار نیز هستند که به خود اجازه می دهند اقدام
غیرقانونی عده ای را بی شرمانه توصیف کنند اما از ده ها و صدها عمل بی
شرمانه، جنایتکارانه علیه ملت ها و مردم بزرگوار ایران تا ابد عرق شرم بر
پیشانی نداشته باشند.
۲ - کدام ملت و مردمی هستند که جمله معروف «خورشید
در سرزمین های تحت حکومت بریتانیای کبیر غروب نمی کند» را که تا چند دهه
پیش ورد زبان حکام سلطه گر و استعمارگر انگلیس بود را فراموش کرده باشد،
این حکام مستبد و سلطه گر در یک جزیره ای در آن سوی دنیا به هر سرزمینی که
توانستند چنگی انداختند و سایه استعمار خود را بر آن گسترانیدند آن قدر
مستعمره های کوچک و بزرگ برای خود ساختند تا از کشور کم سرزمین خود،
امپراتوری استعماری بسازند و کشور پهناور، ثروتمند و پرجمعیتی مثل هند را
نیز به یکی از مستعمره های خود تبدیل کردند و معلوم نیست که اگر بزرگان و
استعمارستیزانی همچون جواهر لعل نهرو و گاندی اقدام نمی کردند هندوستان
امروز در چه وضعیتی بود.
اما آن چه مسلم است امروز انگلیس نه تنها
امپراتوری، بریتانیای کبیر و حتی انگلستان نیست بلکه از نظر ملت ما و
بسیاری از ملت های جهان فقط انگلیس است و جزیره ای آن سوی دنیا و تابع
آمریکا و رژیم صهیونیستی.
۳ - مروری بر تاریخ معاصر جهان و ایران به
خوبی دلایل مذموم بودن انگلیس را در ذهن و حافظه و تاریخ مردم جهان و خصوصا
ملت ایران روشن می کند، تنها کافی است به اسناد تاکنون منتشر شده - نه آن
ها که هنوز منتشر نشده - داشته باشیم تا با سابقه دخالت های خصمانه و جنایت
های انگلیس و سیاست بازان این کشور در جهان و خصوصا در کشور خودمان بیشتر
آشنا شویم.
۴ - اگر انگلیس علیه کشور ما هیچ سیاست خصمانه و جنایتی را
طراحی و اجرا نمی کرد همین بس که با دسیسه چینی و استفاده از ضعف قاجار و
وابستگی دربارش به انگلیس و حکومت پرستی این خاندان و بزدلی و نابکاری و
نابخردی آنان و مادر آن شاه بی کفایت و نالایق قجری استفاده کرد و به هر
صورت دسیسه قتل یکی از بزرگ ترین، لایق ترین، شایسته ترین فرزندان سرزمین
ایران یعنی «امیرکبیر» آن انسان مسلمان، سرافراز، وطن خواه، آزاده و
استعمارستیز را طراحی کرد و امیر سرفراز ایران زمین که به خوبی با اقدامات
شایسته و مدبرانه و بخردانه خود نشان داده بود که می توانست ایران را از
حقارت و ذلت قجری به اوج آقایی و سرافرازی در منطقه و جهان برساند را به
هزار حیله و نیرنگ به نیشتر غلامان حلقه به گوش شاه بی کفایت و بی اختیار
قجری رگ بزند که نه تنها خون یک ایرانی بزرگ و بزرگوار و فرهیخته و مسلمان و
آزاده بلکه خون دل ایران و ایرانی ریخته و رمق از جان ایران گرفته شد تا
قجرها سالیانی بعد بمانند و از دل آن بی کفایت ها، استبداد رضاخانی متولد
شود که اگر تا قیام قیامت بر انگلیس و قجرها و ناصر و مادرش لعن و نفرین
فرستاده شود بازهم کم خواهد بود.
۵ - نقش انگلیس در روی کار آمدن رضاخان
میرپنج و نضج گیری استبداد رضاخانی پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و همچنین
تبعید آن دیکتاتور به ژوهانسبورگ و جزیره موریس و بر تخت نشاندن ولیعهد
نالایقش و ماجراهای تلخ بعد از آن را مگر ملت ایران می تواند فراموش کند؟
۶
- خیانت و دسیسه های انگلیس و آمریکا در جریان ساقط کردن دولت ملی دکتر
محمد مصدق که یکی از بزرگمردان تاریخ معاصر ایران است نیز از تلخ ترین
خاطره های تاریخی ملت ایران از انگلیس و آمریکا است، و اگر آن دسیسه ها نمی
بود دکتر مصدق به عنوان کسی که توانسته بود کاری بسیار بزرگ انجام دهد و
قراردادهای ننگین، استعماری و تحمیلی بر ملت را ملغی و نفت ایران را ملی
کند قطعا می توانست اقدامات مهم دیگری برای رشد و پیشرفت و توسعه ایران
انجام دهد که سیاست های مکارانه و موذیانه و خصمانه خصوصا انگلیس و طراحی
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و همچنین برخی اشتباهات داخلی موجب شد این مقطع
تاریخی نیز به سرانجام مطلوب نرسد و حکومت پهلوی دوم نیز بر مردم تحمیل
شود.
۷ - انگلیس در سال ۱۳۲۵ قمری برابر با ۱۹۰۷ میلادی در سن پترزبورگ
قراردادی با روسیه امضا و کشورمان را میان خود و روس ها تقسیم می کند و پس
از آن شمال ایران به اشغال روس ها درآمد و پس از جنگ جهانی اول نیز انگلیس
با اشغال بوشهر به سوی شیراز پیشروی می کند و مناطق جنوبی ایران را به تصرف
خود درمی آورد آیا خاطره تقسیم وطن و تجاوز به حریم میهن توسط کشورهای
مهاجم فراموش شدنی است آیا دسیسه های انگلیس در قبل و پس از معاهده پاریس
در مارس ۱۸۵۷ میلادی که منجر به چشم پوشی ناصر قجری از منطقه «هرات» شد و
به دنبال آن الحاق بخشی از بلوچستان ایران به (هند تحت حکومت انگلیس آن
زمان) از حافظه تاریخی ملت ایران پاک شدنی است.
۸ - حمله به «ایران بی
طرف» در جنگ جهانی دوم و متلاشی کردن ارتش کشورمان و اشغال ایران از جنوب
توسط انگلیسی ها و شمال کشور توسط روس ها و هزاران مصیبتی که بر سر مردم
این سرزمین آمد مگر فراموش شدنی است؟
9- و مگر نقش استعمارگر پیر و خبیث
انگلیس در ماجرای تلخ جدا سازی «بحرین» از ایران در زمان پهلوی دوم را
مردم می توانند از خاطر ببرند؟
10 - آیا نقش انگلیس و دسیسه های سیاست
بازان آنان در ماجرای سرکوب قیام جنگل و قتل فجیع میرزاکوچک خان جنگلی این
دلاور مرد خطه شمال کشور و آزادمرد راه دفاع از دین و میهن از اذهان مردم
پاک می شود.
11 - زمینه سازی و تحمیل قرارداد ننگین «دارسی» در زمان
مظفر قجری بر ملت ایران که به موجب آن امتیاز انحصاری و اختصاصی جستجو،
استخراج، توسعه، تهیه، حمل و فروش گاز طبیعی و نفت سراسر کشور به جز
آذربایجان و شمال خراسان به مدت ۶۰سال واگذار شد، قصه تلخ این قرارداد و
ماجراهای قراردادهای رویتر، قرارداد «رژی» و ده ها مسئله دیگر که انگلیس با
وقاحت و گستاخی هرچه تمام تر پی گیری می کرد مگر از حافظه ملت ایران پاک
می شود؟
12 - حمایت انگلیس از پهلوی دوم در اوج و بحبوحه شکل گیری و
پیروزی انقلاب اسلامی، و این که انگلیس پس از پیروزی انقلاب به نشانه حمایت
از شاه و امید به بازگشت او و به نشانه دشمنی با انقلاب مردم ۱۰سال
سفارتخانه خود را در ایران تعطیل کرد ، شهادت ۲تن از کارمندان سفارت ایران
در لندن در ماجرای حمله به سفارت خانه ایران در سال ۵۹ که به واسطه کوتاهی
دولت انگلیس به وقوع پیوست، کمک های بی دریغ تسلیحاتی و تجهیزات اقتصادی و
حمایت های انگلیس از صدام در جریان تحمیل جنگ هشت ساله علیه کشورمان، حمایت
از منافقین جنایتکار، متهم بودن MI6 در نقش داشتن در ترور شهید شهریاری
دانشمند هسته ای کشورمان در سال گذشته، پیش گامی در تهیه قطعنامه های ضد
ایرانی در شورای امنیت سازمان ملل متحد، پیشگامی در تحریم های یک جانبه و
... تنها بخشی از سیاست های مداخله جویانه، خصمانه و جنایتکارانه انگلیس
علیه ملت بزرگ ایران است آیا این همه اقدامات خباثت آمیز و جنایتکارانه
علیه ملت ایران نشان دهنده اوج خوی استعمارگری و دشمنی با ملت ایران و
نهایت وقاحت و بی شرمی انگلیس نیست؟ آیا انگلیس با این کارنامه سیاه در
حافظه ملت های جهان و خصوصا ملت بزرگ ایران توقعی غیر از خشم و انزجار و
نفرت دارد، اما ای کاش دولت ها تاکنون و همچنین مجلس ها تاکنون با اقتدار
بیشتر و دیپلماسی فعال تر، تدبیر می کردند و چهره واقعی انگلیس را از پس
نقاب فریبکاری برای همه جهان بیش از پیش روشن می کردند و با اقدامات
غیرمنفعلانه عملکرد انگلیس را در معرض محاکمه وجدان جامعه بین المللی قرار
می دادند و همه معترضان نیز تنها به تظاهرات و اجتماعات اعتراض آمیز و
مداوم و مستمر خود تا پشت درهای سفارتخانه انگلیس بسنده می کردند.
* شرق
روزنامه
شرق درسرمقاله خود با عنوان "غرب و پیروزی اسلامگرایان عرب"به قلم صادق
زیباکلام آورده است:مصر سومین کشور جهان عرب از زمان به راه افتادن «بهار
عرب» است که درنتیجه برگزاری یک انتخابات آزاد بعد از دهها سال حاکمیت
دیکتاتوری، شاهد پیروزی نسبی اسلامگرایان شده است. کم و بیش، مشابه نتایج
انتخابات تونس و مراکش در مصر هم تکرار شد. اسلامگرایان توانستند نزدیک به
40 درصد آرا را به دست آورند. پیروزی اسلامگرایان در مصر کسی را شگفتزده
نکرد. نه در داخل مصر و نه در جهان عرب و نه در غرب کم و بیش همه مطمئن
بودند که اسلامگرایان موفق به کسب بیشترین درصد آرا خواهند شد. در کشور ما
از ابتدای به راه افتادن «بهار عرب» طیفی از گروهها اصرار زیادی داشتند
که آن را یک جریان اسلامگرا و یک رنسانس اسلامی ارزیابی کنند. اما نکته آن
است که برخلاف نگاه طیفی در ایران که پیروزی اسلامگرایان را شکست غرب
تلقی میکنند، غربیها بهنظر نمیرسد که از موفقیت اسلامگرایان در جهان
عرب به وحشت و نگرانی افتاده باشند. حتی بهنظر نمیرسد که تلاش و تقلاهایی
از سوی آنان بهمنظور کمک به جریانات سکولار، لیبرال و غیراسلامگرا صورت
گرفته باشد. غربیها که جای خود دارند، حتی اسراییلیها هم بهنظر نمیرسد
که از موفقیت اسلامگرایان و در آستانه رسیدن به قدرت آنان دچار اضطراب و
نگرانی شده باشند. بنابراین عقلا و منطقا این سوال مطرح میشود که چرا
غربیها از پیروزی اسلامگرایان در جهان عرب به هراس و وحشت نیفتادهاند؟
چرا احساس نگرانی نمیکنند از اینکه اسلامگرایان در مصر، تونس یا مراکش به
قدرت برسند؟ در پاسخ باید گفت که علت اصلی عدم هراس غربیها از
اسلامگرایان جهان عرب بهواسطه آن است که این جریانات در اساس دموکراتیک
هستند. ممکن است که آنان روزی در آینده تغییر ایدئولوژی بدهند و بروند به
سمت و سویی دیگر اما در حال حاضر اکثریت آنان دموکرات و به دموکراسی و
ملزومات آن متعهد و پایبند هستند. باور آنان به دموکراسی را میشود با
مراجعه به ادبیات یا گفتمان سیاسی و ایدئولوژیک آنان نشان داد. اما بدون
مراجعه به حجم انبوهی از ادبیات و مصاحبههای رهبران اسلامگرا در کشورهای
عربی هم میتوان به ذات دموکراتیک بودن آنان پی برد. قریب به 10ماهی که از
به راه افتادن «بهار عرب» میگذرد هیچ شعاری علیه غرب و غربیها داده نشده
و اسلامگرایان خواهان قطع رابطه با آمریکا و اروپا نشدهاند. آثار و
علایم دموکراتیک بودن اسلامگرایان جهان عرب صرفا محدود به غربستیز و
آمریکاستیز نبودن آنان نمیشود. هیچیک از رهبران برجسته اسلامگرایان مصر،
ازجمله اخوانالمسلمین، حمله به سفارت اسراییل در قاهره را تایید نکردند.
یا
نهضت رهبران النهضه در تونس در یکی از نخستین اقداماتشان پس از پیروزی
سفارت سوریه در تونس را بستند و دیپلماتهای سوری را از کشورشان اخراج
کردند. البته اسلامگرایان در مصر خواهان تجدیدنظر در قرارداد کمپ دیوید
شدهاند. اما اعتراض به کمپ دیوید بیشتر از جهت آن است که اسراییلیها به
تعهداتشان مبنی بر ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی عمل نکردهاند. به بیان
دیگر، آنان خواهان تجدیدنظر در کمپ دیوید به واسطه آن نیستند که اسراییل از
بین برود بلکه میخواهند یک کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل بهوجود
بیاید.نهتنها اسلامگرایان عرب تمایلات ضدغربی و ضدآمریکایی ندارند، بلکه
جریانات اصلی آنان هم (ازجمله اخوانالمسلمین در مصر یا النهضه در تونس)
تشکیل یک حکومت اسلامی را در صدر برنامههایشان قرار ندادهاند. گفتمان
اصلی اسلامگرایان غرب به جای غربستیزی و آمریکاییستیزی، طرفداری از
انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و تشکلهای سیاسی
و سایر شعارها و خواستههای دموکراتیک بوده است.درواقع اسلامگرایان جهان
عرب نسخه دیگری از اسلامگرایان ترک هستند و به همین علت است که هرقدر کلاف
«بهار عرب» بازتر میشود و هرقدر قدرت جبهه دیکتاتوری در جهان عرب کاهش
مییابد و درعوض کشورهای عرب بازتر میشوند، جایگاه ترکیه بهعنوان یک قدرت
مهم منطقهای بالاتر میرود. روابط میان جریانات جدید جهان عرب اعم از
اسلامگرا و سکولار، مستحکمتر و عمیقتر میشود. بسیاری از جنبشهای
وابسته به «بهار عرب» اعم از اسلامگرا و سکولار، دفتر و نمایندگی در ترکیه
دارند و هرقدر که اپوزیسیون جهان عرب به قدرت نزدیکتر میشود، جایگاه
ترکیه اهمیت بیشتری پیدا میکند و بالاخره، همانطور که غربیها نگرانی و
هراسی از اسلامگرایان ترک و حکومتشان در ترکیه ندارند، از اسلامگرایان
عرب هم بهنظر نمیرسد که در هراس باشند.اینکه چرا اسلامگرایان جهان عرب
به جای رادیکال ضدغربیبودن برعکس دعوایی با غرب ندارند و دغدغه اصلیشان
دموکراسی است، بحث مفصلی را میطلبد. فقط بگذارید به این نکته اشاره کنیم
که فیالمثل شمار قابل توجهی از اسلامگرایان مراکشی و تونسی در طی دهها
سالی که به دلیل حاکمیت دیکتاتوری در کشورهایشان در تبعید بهسر میبردند
در فرانسه، انگلستان و ایتالیا زندگی میکردند. سالهای متمادی زندگی در
این کشورها، خواهناخواه تاثیرات زیادی روی آنان گذارده. تاثیراتی که
امروزه و بعد از رسیدن آنان به قدرت خود را نشان میدهند.
*تهران امروز
روزنامه
تهران امروز در یادداشت خود با عنوان "چرا غرب از تحریم نفتی و بانکی
ناتوان است؟ "به قلم افشین زمانی آورده است:نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا
اگرچه با دستور تحریم خرید نفتی ایران برگزار شد اما خروجی آن چیزی غیر از
تحریم نفتی بود و 180 شرکت و افراد حقیقی به لیست بلند بالای تحریمهای
اتحادیه اروپا علیه ایران اضافه شد و در سوی دیگر هم سنای آمریکا در میان
مخالفت شدید دولت باراک اوباما طرح غیر الزامآور تحریم بانک مرکزی ایران و
خریداران نفت ایران را به تصویب رساند و به لایحه بودجه نظامی سال ۲۰۱۲
میلادی آمریکا اضافه شد. اگر این طرح به تصویب مجلس نمایندگان آمریکا و نیز
امضای باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا برسد، قابلیت اجرایی پیدا خواهد کرد
ضمن اینکه در همین مصوبه هم اختیارات گستردهای به اوباما و دولت آمریکا
داده شده است تا از تحریم برخی کشورها و شرکتها که با ایران مبادلات مالی و
نفتی دارند، خودداری کند.
ناتوانی اروپا و آمریکا در اعمال تحریمهای
سخت نفتی و ممنوعیت مبادله با بانک مرکزی ایران در شرایطی به دست آمده که
بیش از دو ماه است آتش تهیه تبلیغات سنگینی علیه ایران به راه افتاده است
که گزارش آژانس درباره فعالیتهای هستهای ایران مقدمه آن بود و در ادامه
هم اتهامات بیاساسی چون طرح ترور واهی سفیر عربستان در آمریکا از سوی
ایران و.... مطرح گردید.
در این میان شعلهور شدن خشم دانشجویان ایرانی
علیه سیاستهای انگلیس و ورود بخشی از این دانشجویان به سفارت انگلیس هم به
جدیدترین زمینه اقدامات تبلیغاتی غرب علیه ایران تبدیل شد تا به گفته
خودشان کلکسیون دلایل برای تشدید تحریمهای کمرشکن علیه ایران فراهم شود.
بنابراین از نظر مدعیاتی که غربیها مدعی بودند علیه ایران دارند، هیچ
کمبودی وجود نداشت و آنان میتوانستند با استناد به همین مدعیات تحریمهای
نفتی و بانکی علیه ایران وضع کنند ولی در ادامه و در ورای تبلیغات فراوانی
که به راه انداختند...
مسئله تحریم نفتی و تحریم بانک مرکزی تا حد زیادی مسکوت ماند و غربیها به صورت محترمانه و از طریق بازی با کلمات سعی کردند تا
دلایل
ناتوانیشان را در تحریم نفتی و بانک مرکزی ایران لاپوشانی کنند. سوال این
است: چه دلایلی باعث شد تا باد تبلیغاتی غرب بخوابد و اتحادیه اروپا و
آمریکا ناتوانی عملی خود را در اعمال تحریمهای نفتی و بانکی علیه ایران را
مسکوت بگذارند؟ اگر مدعیات آنان را بررسی کنیم میبینیم که سیاهه
اتهاماتشان علیه ایران به قدری دراز و طولانی هست که در تصویب تحریمهای
سخت درنگی نکنند. پس داستان چیست و راز کوتاه آمدن عملی غرب مقابل ایران
چیست؟
برای پاسخ به این سوال کنکاش زیادی لازم نیست. کافی است به مشروح
مذاکرات سنای آمریکا حین تصویب طرح غیر آلزامآور و پر از استثنای تحریم
بانک مرکزی ایران مراجعه کنیم، بسیاری از حقایق روشن میشود. حقایقی که
ظاهرا پشت هیاهوی تبلیغاتی و رسانهای غرب پنهان مانده است اما به محض
اینکه پای عمل پیش میآید و گرد و غبار هیاهوی تبلیغاتی فروکش میکند، پای
لنگ غرب در اعمال تحریمهای نفتی به خوبی دیده میشود. آنگونه که بیبیسی و
رسانههای آمریکایی گزارش دادهاند، تیموتی گایتنر، وزیر خزانهداری
آمریکا پنجشنبه طی نامهای به کارل لوین، رئیس کمیته نیروهای مسلح مجلس
سنا، با جزئیات طرح سنا مخالفت کرده بود. او هشدار داد که اجرای تدابیر
مندرج در آن میتواند به متحدان آمریکا صدمه بزند و بهای نفت را در
بازارهای جهانی افزایش دهد و درآمد نفتی ایران را بالاتر هم ببرد. دیوید
کوهن، معاون وزارت خزانهداری آمریکا که مدیریت تحریمهای جدید آمریکا علیه
کشورمان را برعهده دارد، در نشست روز پنجشنبه کمیته روابط خارجی مجلس سنا
اگر چه موافقت دولت اوباما با برخی تحریمها علیه ایران را اعلام کرد اما
صراحتا با طرح سنا درباره تحریم نفتی و مالی ایران مخالفت کرد. دلایلی که
مقامات دولت آمریکا برای عدم تحریم نفتی و بانکیکشورمان مطرح کردهاند،
عینا همان دلایلی است که از سوی اروپاییان هم مطرح شده است که البته وضعیت
اروپا در مقایسه با آمریکا بدتر هم هست چرا که بحران بدهی بر حوزه یورو
سایه انداخته است و این کشورها که 18 درصد از صادرات نفتی ایران را خریداری
میکنند به این راحتیها نمیتوانند از نفت ایران چشمپوشی کنند و از آن
مهمتر مادام که تحریم نفتی ایران جهانی نباشد، تحریمهای یکجانبه جز اینکه
کشورمان را به سوی فروش نفت به سایر خریداران سوق میدهد و از آن مهمتر
به خاطر تنش روانی که در بازار ایجاد میشود، منجر به گرانی بهای نفت
میشود، در عمل تحریم نفتی و بانکی ایران جز به زیان اروپای بحران زده و
آمریکای درمانده در عراق و افغانستان منجر نخواهد شد و حتی به اعتراف
آمریکاییها باعث افزایش درآمد نفتی ایران و تقویت کشورهایی چون چین هم
میشود. بنابراین اگر از محدوده تبلیغات رسانهای فراتر برویم و واقعیات را
با عیار خاص معیار سنجش توان عملیاتی غربیها در اعمال تحریمهاییکجانبه
علیه ایران بررسی کنیم در خواهیم یافت که چنین اصطلاحی- تحریم یکجانبه
کمرشکن- جز در عالم تبلیغات وجود خارجی ندارد و این هم موضوعی نیست که از
دید سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان جمهوری اسلامی مغفول مانده باشد.در واقع
راز ناتوانی غرب در تحریمهای نفتی و بانکی به آسیبپذیری بیشتر آنان از
این تحریمها بر میگردد و مادام که هزینه تحریم ایران برای غرب بیش از
فایدهاش باشد،غرب نشان داده است که به چنین وادیهایی وارد نمیشود و به
همان حدود تبلیغات سنگین روانی و رسانهای بسنده میکند به این امید که
تبلیغات و فشارهای روانی بتواندطرف دیگر را به کرنش وادار سازد که این
سیاست در قبال جمهوری اسلامی ایران
همیشه نتیجه عکس داشته است و حتی به
الگویی به سایر کشورهای نفتی تبدیل شدهتا قدرت واقعی نفت را در معادلات
بینالمللی به آنان نشان بدهد.
* حمایت
روزنامه حمایت دریادداشت
خود با عنوان "به بهانه سالروز تصویب قاون اساسی؛ضرورت آشتی با منشور ملی"
آورده است:گروه خبر - امروز سالگرد تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
است. این قانون مورد قبول ملت شریف ایران هر چند کتابچه کوچکی بیش نیست
اما در معنی ومفهوم، دریایی وسیع وآینه درخشانی است که باورهای دینی،
سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در یک کلام جهان بینی نظام مقدس مان را
به نمایش میگذارد.
اما به نظر میرسد، متاسفانه در زمینه شناساندن
قانون اساسی جمهوری اسلامی به نسل نوجوان و جوان کشورمان وهمچنین به سایر
ملل دنیا کوتاهی شده است. در این میثاق ملی، آنقدر مفاهیم عمیقی نهفته است
که لازم است آحاد مردم کشوراز ابتداییترین دوران تحصیل تا تکمیلیترین
مراحل، با آن آشنا شوند. هرچه آحاد مردم به جزییات قانون اساسی بیشتر آشنا
شوند فواید زیادی نصیب آنها خواهد شد که به برخی اشاره میشود :
اول –
آشنایی کامل مردم با قانون اساسی، آنها را با «حقوق» شان بیشتر آشنا کرده
وزمینه را برای جلوگیری از هرگونه پایمال کردن این حقوق که برای آن انقلاب
کردهاند فراهم میکند. شک نکنیم که در فضای ناآگاهی وعدم شفافیت، بیشترین
خسارت به توده مردم وارد میشود. پس ضروری است هم تک تک مردم خودشان تلاش
کنند که با حقوقشان در قانون اساسی آشناتر شوند وهم رسانهها ودستگاه های
متولی در این زمینه اقدامات موثرتری انجام دهند.
دوم- مطالعه قانون
اساسی، هم ملت وهم مهمتر از آن، مسئولین نظام را با وظایفشان نیز آشنا
میکند. به نظر میرسد پس از 33 سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، لازم
است بسیاری ازمسئولین، یکبار دیگر به شرح وظایفی که این قانون اساسی
برایشان مشخص کرده نگاهی بیاندازند وگمان نکنند برخی خدمات و فعالیتهایی
که انجام میدهند از روی لطف است.
سوم- یکی از اصول مهم قانون اساسی و
از ارکان نظام اسلامی، موضوع مهم «ولایت فقیه» است که در دوره تصویب قانون
اساسی با موافقتها و مخالفتهایی مواجه شد. هرچند رای قاطع ملت، به قانون
اساسی نشانه ای از عشق و علاقه و البته اعتقاد آنها به این اصل مهم قانون
اساسی بوده و هست اما با تبیین و تشریح بند بند قانون اساسی، نسل نوجوان و
جوان با ولایت فقیه و ریشه های عقلی و نقلی آن در شریعت
آسمانی مان آشناتر میشوند. این مهم، بر دوش دانشگاهها و حوزههاست که البته کم کاری در این زمینه بسیار مشهود است.
چهارم
– بسیاری از کنشها و واکنشهای عموماً منفی که در فضای کشور وبویژه در
فضای سیاسی آن رخ میدهد و بسیاری از اختلافات و حتی عداوتها، ناشی از عمل
نکردن به قانون اساسی یا بد تعبیر کردن مفاد آن است. در طی سالیان گذشته
همواره از زبان طرفهای مختلف درگیر در تنشها و مشاجرات سیاسی شنیدهایم
که خود را مقید به رعایت قانون اساسی میدانند اما به راستی چند درصد مردم
بطورکامل با قانون اساسی آشنا هستند تا بدانند کدام طرف دعوا در ادعای خود
صادقتر است؟
همه شاهد بوده و هستیم که اتفاقاً عموم مدعیان، کمتر اهل
عمل هستند. پس آشنایی مردم با قانون اساسی کمک میکند که در مناقشات سیاسی،
بهتر متوجه شوند که کدام طرف حق است یا حداقل به حق نزدیکتر است.
پنجم-
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانونی نبود که فقط برای مردم دهه 60
نوشته شده باشد اتفاقاً این قانون جامع و الهی در دهه 90 و سده 1400 بیشتر
از آن ایام برای ملت کارآمدی داشته و برایشان ضروریتر است. چه آنکه در آن
روزها، حتی اگر هم قانون اساسی تصویب نمیشد «که البته به فرمان و تدبیر
حضرت امام (ره)» در سریعترین زمان ممکن تصویب و به رای ملت گذاشته شد هنوز
مردم در گرماگرم انقلاب بوده وبا اصول قانون اساسی مأنوس تر بودند و فضای
کشور هم بیشتر در راستای تحقق مفاد آن گام بر میداشت، اما هرچه زمان
میگذرد لازم است تا نسلهای جدید با این میثاق مهم ملی آشناتر و از منافع
بسیار آن بهرهمند تر شوند. پس لازم است همگان با قانون اساسی این منشور
ملی آشتی دوباره ای داشته باشند .
* دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای
اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "تکرار اشتباه و رانتی دیگر"به قلم پویا
جبلعاملی آورده است:از هفته گذشته بانک مرکزی ایران در پی آن بوده تا به
گفته مسوولان با حباب بهای طلا مبارزه کند.
در روزهای ابتدایی مبارزه با
افزایش عرضه سکه بانکی، بهای طلا در بازار رو به کاهش گذارد؛ اما با سرعت
گرفتن کاهش بهای سکه دولتی و در عین حال عدم عرضه مقتضی، نرخ سکه در بازار
دیگر از کاهش سکه بانکی پیروی نکرد و حال به جز دلار، طلا نیز میرود تا
دچار رانت مزمنی شود که اگر سریعا به داد آن نرسیم همان بلایی که چندین و
چند بار در مورد دلار نسبت به آن هشدار داده شد، در مورد طلا نیز عملی شود و
چنان رانتی در سکه ایجاد شود که دیگر نتوان آن را مدیریت کرد.
جالب
آنجاست که در مورد ارز نیز دقیقا همین سناریو تکرار شد؛ یعنی بانک مرکزی در
ابتدا به خیال کنترل بازار نرخ مرجع خود را همراه بازار افزایش نداد تا
رانت 12 درصدی در نرخ دلار ایجاد شد و سپس در یک اقدام متهورانه و مثبت،
نرخ مرجع را نزدیک به نرخ بازار کرد؛ اما پس از فشارها بر این نهاد پولی و
به منظور کاهش نرخ دلار آمریکا، مانند آنچه در هفته پیش در مورد سکه رخ
داد، بانک مرکزی شروع به کاهش نرخ مرجع خود کرد و اتفاقا چند روزی نرخ
بازار از نرخ مرجع پیروی کرد؛ اما با کاهش بیشتر در نرخ مرجع، نرخ بازار
راه خود را رفت و سرانجام این سیاست جز رانت بیشتر نبود و بانک مرکزی که
قصد کاهش نرخ بازار را داشت، با رانتی بزرگ تنها ماند که چه کند. بانک
مرکزی نهتنها نتوانست نرخ بازار را کاهش دهد، بلکه خود مسبب شکاف بزرگ
رانتی شد و مجبور به تعریف چندین نرخ در این شکاف شد.
آیا قرار است ما
از این سوراخ «مبارزه با حباب» دو بار گزیده شویم؟ آیا این گناه است که
تقاضای داخلی برای طلا بیشتر از سطح جهانی است؟ بله این صحیح است که بنا بر
اصل آربیتراژ، نرخ طلا باید در داخل با خارج همگون شود که اگر طلا در
بازار داخلی افزایش یابد، خریداران خود به خود باید به سوی بازار جهانی
روند؛ اما مساله اینجاست که بنا بر مشکلات و موانع بسیار، متقاضیان ایرانی
چنین امکانی ندارند و جدایی بازار داخلی و خارجی باعث میشود تا شکاف قیمتی
بین این دوبازار مشاهده شود.
نگارنده ابدا بر این سیاق نیست که بانک
مرکزی در بازار مداخله نکند که اصولا نهاد پولی باید ثبات این بازار را
تضمین کند تا شوک آن باعث شوک در دیگر بخشها نشود؛ اما وقتی یک روند
افزایشی غیر شوکآور وجود دارد و در عین حال بانک مرکزی تجربه گرانبهایی در
همین چند ماه پیش داشته است، چگونه به منظور کاهش قیمت باز به رانتی دیگر
دامن میزند؟
نهاد پولی خواسته و نخواسته تنها به خاطر هدف کاهش نرخ
دلار موجب رانت ارزی شده است و هر روز با این مشکل دست و پنجه نرم میکند،
حال بار دیگر همان راه را در بازار سکه میخواهد طی کند. اگر نهاد پولی به
میزان توانایی خود توجه کند و در رتبهبندی اهدافش ابتدا به عدم وجود رانت
توجه کند، آنگاه دیگر نه شاهد وعدههای پی در پی برای کاهش قیمت خواهیم بود
و نه بازار هر بار نظارهگر سیاستهای ضربتی خواهد بود. سیاستگذار باید
با توجه به توانایی و واقعیات بازار دست به سیاست بزند. آیا در شرایط فعلی و
با وجود متغیرهایی که اغلب غیر اقتصادی هستند، سیاستگذار پولی غیر از
افزایش تقاضا برای دلار و طلا را انتظار دارد؟ وقتی چنین تقاضای فزایندهای
وجود دارد، بانک مرکزی باید با صبر و حوصله تنها سعی کند که تقاضای
افزایشی را از حالت شوک آور بیرون آورد؛ همچنان که وقتی متقاضیان امروز،
شروع به فروش کردند باز با مداخله در بازار بها را به آرامی کاهش دهد وگرنه
چنین دامن زدن به ادبیات «حباب کاذب»، «تقاضای غیرواقعی»، «کسب بی برکت»
و... نمیتواند دردی از اقتصاد بکاهد و سیاستگذار با این ادبیات تنها به
رانتی دیگر دامن میزند. بگذارید این به قول شما حباب وجود داشته باشد؛ اما
رانتی میان سکه دولتی و آزاد نباشد!
* ابتکار
روزنامه ابتکار
درسرمقاله خود با عنوان "مزاج ایرانی با آلرژی ضد انگلیسی "به قلم محمدعلی
وکیلی آورده است:انگلیسیها بهدلیل سابقه برخوردی که با دیگر ملتها
داشتهاند، در نگاه جهانیان به اوصاف منحصربهفردی متصف و شناختهشدهاند.
فریبکاری، حیلهگری و البته آیندهنگری، برجستهترین ویژگی آنهاست. باوجود
سپریشدن دوران استعماری و پایان دوره دولتهای انتقالی، ذهنیت ملتها که
بازتاب فرهنگ عمومی آنان است، درباره ویژگیهای انگلیس، تغییر چندانی نکرده
است. از طرفی باوجود تحولات جهانی، رفتار دولتمردان انگلیس، همچون ساختار
کهنه آن کشور، تابع عادات و سنن دوران استعماری است. رفتارهای فرصتطلبانه
و مرموزانه، نماد انگلیسی بهحساب میآید.
روابط ایران و انگلیس ظرف
دویست سال گذشته، در ظرف رفتارها و خصلتها و مزاج انگلیسی ناعادلانه بوده و
پروندهای قطور از عهدشکنی و خیانت را تشکیل داده است. با تورق این
پرونده، جز خیانت و سوءاستفاده، هیچ برگ درخشانی در آن نیست. پرونده روابط
ایران و انگلیس، ذهنیت تاریخی مردم ما را به آن کشور، بدبین و حساس کرده
است. حساسیت و بدبینی مردم ایران به انگلیس آنچنان زیاد است که در مقاطع
مختلف تاریخی، حاکمان ناکارآمد و ناخلفِ خود را به انگلیس نسبت
میدادهاند. اگر با پدیده دینسازی روبهرو میشدند، آنرا هم به انگلیس
منتسب میکردند. خلاصه مردم عادت کردهاند که هرآنچه نمیپسندند و نامطلوب
میشمارند، به آن فرهنگ ارجاع دهند.بسیاری از نخبگان کشور، انگلیس را در
پشت صحنه دشمنی سه دهه گذشته امریکا با انقلاب ایران میدانند و در طول این
سالها معتقد بودند که میتوان با امریکا ارتباط داشت و در آن ارتباط،
حقوق حداقلی ملت را حفظ کرد؛ اما ارتباط با انگلیس هیچگونه فایدهای برای
ملت ایران نخواهد داشت. بر همین اساس، همواره یکی از دلایل منتقدان روابط
ایران و انگلیس، حضور آقازادههایی ذکر میشد که کشور بریتانیا را محل
تحصیل و تجارت خود انتخاب کردهاند.حال تصور کنید ملتی انقلابی و غیرتمند
همچون ایران سالهاست شاهد شیطنت پیدا و پنهان دولت انگلیس علیه منافع خود
باشد و ذهنیت فرهنگیتاریخیاش هم آن باشد که ذکر شد، در چنین وضعی، چگونه
رفتاری را باید به نمایش بگذارد؟ ملت ایران عقبماندگیهای دویستساله و
ناکامی حرکتهای اصلاحطلبانهاش را به کشور انگلیس منسوب میکند. همچنین
عامل سقوط دولت اصلاحگر مرحوم مصدق را انگلیس میداند و موانع ایجادشده بر
سر انقلاب خود را آن کشور بهحساب میآورد. اکنون هم شاهد پیشگامی انگلیس
در تحریم و تهدیدهای اقتصادی و سیاسی علیه منافعش است. با این اوصاف،
حرکتهای اعتراضی و خروش انقلابیاش دور از ذهن نخواهد بود. خلاصه مجموع
رفتارهای انگلیسیها باعث شده تا مزاج ایرانی، به آلرژی ضدانگلیسی گرفتار
آید.
مزاج ایرانی با ترکیب مزاج شیعی و ایرانی، تحمل حرف ناحق و عمل
ظالمانه و همچنین ظلم و زورگویی را برنمیتابد. رفتار انگلیسها برای این
طبع هضمناپذیر است. این مزاج در برخورد با مظاهر انگلیسی برافروخته میشود
و هرگز منافع استعماری انگلیسی را نهفقط در ایران، بلکه در منطقه تحمل
نمیکند. همین طبع بود که در سال 1989 با حکم به ارتداد و قتل سلمان رشدی،
مزاج انگلیسی را پس زد. آن هنگام واکنش ایران به جسارت سلمان رشدی به حریم
پیامبر(ص)، انگلیسیها را وادار کرد تا با مزاج تاریخی خود که عبارت بود از
خودبرتربینی بینالمللی، اقدام به تعطیلی سفارتش در ایران کند. در تبعیت
از آن اقدام انگلیس، کشورهای دیگر اروپایی نیز چنان کردند؛ اما بعد از مدتی
خود، بدون دعوت به جای اول برگشتند.
بار دوم در سال 1377 در پی دادگاه
میکونوس علیه مقامهای بلندپایه جمهوری اسلامی ایران، دولتهای اروپایی با
فراخواندن سفرای خود، با واکنش مشابه از طرف ایران روبهرو شدند. اما در آن
مرحله نیز پس از ده ماه، اروپاییها یکی پس از دیگری، سفرای خود را
برگرداندند. اکنون پس از سیزده سال، دوباره شاهد تکرار سناریوی اروپاییها
در تبعیت از انگلیس هستیم. در مقاطع گذشته که این برخورد بهوجود میآمد،
احتمال داشت که کاهش روابط، بر وضعیت ایران تأثیر بگذارد؛ چراکه در آن
اوضاع، اقتصاد ایران بهشدت وابسته و متکی به غرب بود؛ اما وضعیت کنونی
ایران بسیار متفاوت از آن زمانهاست. اقتصاد کنونی ایران در حداقل وابستگی
به غرب قرار دارد. صنعت کنونی کشور طی دورهای سخت، تغییر فاز داده و از
وابستگی خود بهشدت کاسته است. در مواقعی هم نگاه به شرق، نیاز به غرب را
جبران ساخته است، مضاف بر اینکه تحولات منطقه، برای برخوردهای رادیکال در
روابط ایران و غرب مساعد است.بنابراین، قطع ارتباط اروپا با ایران، تأثیری
حداقلی خواهد داشت؛ درنتیجه برخورد با ایران از نوع کاهش ارتباط و بستن
سفارتخانهها، تنها پرستیژ و اقدامی روانی است و ارزش تبلیغاتی دارد. البته
این مقاله درصدد تأیید اقدام هشتمآذر دانشجویان نیست. نگارنده معتقد است
باوجود خیانتهای دولت انگلیس، کسی اجازه ندارد اقدامی خلاف قانون انجام
دهد و همواره مردم امکان به نمایش گذاشتن عصبانیت خود را به اشکال قانونی
دارند. در عصر جهانیشدن، بستن سفارتخانه و قطع ارتباط رسمی، معنا و مفهومی
نخواهد داشت. ملت ایران در طول سالیان گذشته ثابت کرده که بجز با رژیم
صهیونیستی، امکان ارتباط با همه کشورها را دارد.
اقدام هشتآذر اگرچه از
سر دغدغههای انقلابی بود، موجب سوءاستفاده رسانههای غربی علیه ایران و
مخدوش جلوهدادن تصویر ملت ایران خواهد شد. دولت انگلیس که اکنون درگیر
اعتصابات عمومی است، فرصتی یافته تا با دستاویز قراردادن موضوع هشتآذر از
مسئولیت خود در قبال اعتراضات داخلی بکاهد و نگاهها را به مسائل داخلی آن
کشور تغییر دهد.
انگلیس باید بداند مردم ایران دیگر با اخم آنها تب
نخواهد کرد. آنان نیز دیر یا زود خود با وساطت، خواهان بازکردن سفارت و
اعزام سفیر به ایران خواهند شد. مزاج ایرانی تبختر و توهین و تحقیر هیچکس
را برنمیتابد و از سویی طبع انگلیسی نیاز به درمان اساسی دارد. عصر کنونی
چنین مزاجی را تحمل نخواهد کرد و اوضاع سیاسی عصر جدید به این مزاج آلرژی
دارد.