کد خبر: ۲۸۷۳۶
زمان انتشار: ۱۲:۳۵     ۰۹ آذر ۱۳۹۰

روز گذشته در سالروز شهادت شهید مجید شهریاری شهریار هسته‌ای ایران، دانشجویان به نشانه اعتراض مقابل سفارت انگلیس تجمع کردند تا نشان دهند که از پشت پرده این توطئه ها آگاه هستند و اگر جان ساورز رئیس سرویس سرویس جاسوسی انگلیس یک ماه قبل از ترور شهید شهریاری از اقدامات عملیاتی و اطلاعاتی برای توقف برنامه هسته‌ای کشورمان خبر داده و در حقیقت خط ترور را داده بود، دانشجویان ایرانی به این زودی‌ها خط خیانت دولت انگلیس در حق ملت ایران را از یاد نخواهند برد.

به گزارش رجانیوز، در جریان تجمع روز گذشته، خشم دانشجویان به‌نحوی نمود یافت که تعدادی از آن‌ها وارد لانه فتنه‌گری و جاسوسی روباه پیر در خیابان فردوسی و باغ قلهک تهران شدند. اما نکته جالب پس از این رخداد، واکنش سراسیمه دولت‌های اروپایی و امریکا است که هراس دارند در فضای تحولات بیداری اسلامی، این‌گونه رفتارها الگو شود و چنانچه پیش از این، انقلابیون در قاهره مصر به سفارت رژیم صهیونیستی هجوم آورده و آن را تسخیر کردند، چنین ماجرایی برای سفارت‌های امریکا و انگلیس نیز تکرار شود، بنابراین، دستپاچه جلسه شورای امنیت سازمان ملل را تشکیل دادند و با صدور بیانیه‌ای ورود دانشجویان به سفارت انگلیس را محکوم کردند.

این در حالی است که انگلیسی‌ها پیش از هر چیز و هر گونه ادعا و طلبکاری در مورد ماجرای دیروز باید در مورد تهاجم سازماندهی شده به سفارت ایران در لندن در سال 59 که منجر به شهادت دو دیپلمات ایرانی شد، توضیح دهد.

این در حالی که است حتی برخی عناصر داخلی مایل هستند که ماجرای حمله به سفارت انگلیس به فراموشی سپرده شود. در این میان، عباس سليمي نمين يكي از افراد پيگير براي زنده نگه داشتن ياد شهداي اشغال سفارت ايران در لندن است. او كه در روزهاي اشغال در لندن دانشجو بوده، اكنون پس از گذشت بيش از 30 سال از اين ماجرا از پشت پرده‌هاي اشغال سفارت ايران در لندن سخن مي‌گويد.

براي آشنايي بيشتر مخاطبان بفرماييد كه بين تسخير سفارت كشورمان در لندن و جنابعالي چه ارتباطي وجود دارد و انگيزه شما براي پيگيري اين پرونده در طول ساليان اخير چه بوده است؟


نخست آن كه كار اصلي بنده تاريخ است لذا اكثر رويدادهاي تاريخي را مرور خواهيم كرد. همچنين من در آن ايام دانشجوي دكترا در لندن بودم لذا قرابت بيشتري با ماجرا داشتم. به هر حال وقوع اين حادثه در ارديبهشت سال 59 يكي از تاريك‌ترين نقاط تاريخ به حساب مي‌آيد.

بسياري از كارشناسان معتقدند كه وقوع اين حادثه به نحوي با ماجراي گروگانگيري در سفارت امريكا در تهران مرتبط بوده است، نظر شما در اين رابطه چيست؟

تمامي صاحبنظران كه مدارك پيدا و پنهان را مطالعه كردند نتيجه‌اي جز اين نخواهند گرفت. انگليس به عنوان يكي از همپيمانان امريكا جهت فشار به ايران دست به انجام اين اقدام ضدايراني زد. اين كه چه دلايل و قرائني محققان را به نتيجه فوق مي‌رساند شامل موارد متعددي است كه از مهمترين آن مي‌توان به پيام مقامات انگليسي به مقامات ايراني اشاره كرد و مقام معظم رهبري در آن ايام اين پيام را به صورت رسمي در نمازجمعه بيان كردند.چگونه ممكن است دولتي در اين ماجرا نقش نداشته باشد و از سوي ديگر پيغام مي‌دهد كه براي حل موضوع سفارتتان در لندن مسئله سفارت امريكا در تهران را حل كنيد.البته قرائن بسيار ديگري وجود داشت كه بخوبي قابل مشاهده بود. برخورد بسيار خصمانه دولت انگليس عليه ملت ايران و حس استعمارطلبانه اين كشور نتوانست حركت ضداستعماري 13 آبان را تحمل كند.مردم ايران باتوجه به قرينه تاريخي كودتاي 28 مرداد نمي‌توانستند از ماجرا به راحتي گذر كنند و بواقع مي‌توان به هدف دانشجويان جهت حمايت از انقلاب و وطنشان پي برد. بعدها اسناد به دست آمده نشاندهنده آن بود كه سفارت اين كشور لانه فساد و توطئه است. ما در ايامي شاهد بوديم كه چه تنفر عظيمي دولت انگليس و رسانه‌هاي آن از اين استقلال‌خواهي ملت ايران دارند و چگونه در تلاش هستند كه روند اين استقلال‌خواهي در ايران متوقف بشود. دانشجويان به عينه شاهد اين ماجرا بودند همچنين اسناد بعدي صحت اعتقادات دانشجويان را اثبات كرد. 

شما اقدام انگليس را در راستاي حمله به منافع نامشروع امريكا در تهران ارزيابي كرديد، حال آن‌كه براي انگليس امنيت كشورش مهم ارزيابي مي‌شود، آيا انگليس يا امريكا نمي‌توانستند اين اقدام را در خارج از خاك انگليس انجام دهند تا پرستيژ اقتدار و حفظ امنيت سفارت هاي خارجي توسط انگليس لكه‌دار نشود؟

امريكا در كشور اروپايي ديگري نمي‌توانست اين ماجرا را اجرا كند چرا كه هيچ كشوري در حد انگليس براي امريكا تا اين ميزان هزينه نمي‌كرد.انگليس جهت كسب رضايت امريكا در برابر منافع اروپا مي‌ايستد، بنابراين بهترين و شايد تنها گزينه در اروپا، انگليس بود همچنين اگر اين عمليات در خارج از اروپا رخ مي‌د‌اد نمي‌توانست ابعاد مناسب رسانه‌اي و تبليغاتي پيدا كند.

اين شمشير دو لبه نبود؟

بله، ولي انگليسي‌ها بطور همزمان اقداماتي را انجام دادند تا تبعات ماجرا به حداقل برسد و گروه ويژه ضربت را به عنوان قهرمان معرفي كنند. با اين اقدام تبعات حادثه را به حداقل رساندند حال آن‌كه اصلاً نيازي به اين ماجرا نداشتند. به گروگانگيرها اعلام كرده بودند كه ما شما را به ظاهر دستگير مي‌كنيم و بعد از چند روز با هداياي بسياري شما را آزاد خواهيم كرد.آنان تحمل يك عمليات طولاني را نداشتند لذا در روز سوم با تقليل خواسته‌‌هاي خود گفتند كه اگر يك سفير خارجي به سفارت بيايد ما همه سلاح‌ها را تحويل او خواهيم داد. اما انگليسي‌ها پايان ماجرا را به نوع ديگري طراحي كرده بودند.

براي اين تحليل سندي وجود دارد؟

اصلاً خود تروريست‌ها به صورت رسمي به اين ماجرا اعتراف كردند. ابتدا گفتند چند سفير عربي بعد گفتند تنها اگر يك سفير عربي بيايد ما تسليم مي‌شويم.درست است كه براي انگليسي‌ها امنيت آنجا مهم بود اما انگليس در خيلي از اقدامات ضدايراني شركت كرده كه زياد منطقي به نظر نمي‌رسد.

 

در طول تاريخ كشور انگليس خصوصاً در يك منطقه ديپلماتيك چنين حادثه‌اي رخ نداده پس چطور به يكباره تعداد زيادي مسلسل و... وارد يك سفارتخانه در قلب لندن مي‌شود؟

سؤال شما خود دلالت بر دخالت انگليس دارد چرا كه انگليس پليسي‌ترين كشور جهان است اما اين حالت پليسي به حالت مخفي است. شما در آلمان و جاهاي ديگر دنيا پليس را مسلح در خيابان‌ها مي‌بينيد اما در انگليس بيشترين دوربين‌هاي مخفي وجود دارد و حالا چطور 6 مرد آن هم با سلاح‌هاي خودكار عمليات انجام مي‌دهند. هر عملياتي نياز به شناسايي و تحقيق قبلي دارد، حال چطور پليس قدرتمند انگليس از اين ماجرا نمي‌تواند اطلاعي كسب كند؟و از همه مهمتر همكاري پليس و نگهبان انگليسي سفارت كشورمان با تروريست‌ها است.

قبل از آن كه اين واقعه را به صورت كامل توضيح دهيد اين ابهام وجود دارد كه شما در صحبت‌هاي خود اشاره كرديد كه هيچ كشوري همانند انگلستان نخواست براي امريكا هزينه بكند و از طرفي ديگر اشاره داشتيد به منحصربه فرد بودن زيركي انگلستان. البته دو نظر در اين باب وجود دارد اول آن كه انگلستان با تحريك امريكا منافع خود را تأمين مي‌كند، در نظريه دوم انگلستان دنباله‌رو سياست‌هاي امريكاست و امريكا هم در قبال اين خوش‌خدمتي به آن كشور منافعي مي‌دهد؟

به لحاظ تاريخي انگلستان اگر اين استراتژي را دنبال نمي‌كرد محكوم به زوال قطعي بود. اين كشور داراي يك قدرت عظيم استعماري و سلطه‌گرايانه است و اين قدرت اساساً يك قدرت پوشالي است و قدرتي نيست كه بر مبناي يكسري معادلات منطقي اقتصادي رشد كرده باشد. بلكه مبناي آن بيشتر از طريق فريب و زور و حضور فيزيكي در گذشته بوده است و زماني كه انگلستان با بيداري ملت‌ها مواجه شد روبه سوي استعمار جديد و يا نو رفت. استعمار جديد نياز به سرمايه‌گذاري‌هاي اقتصادي و اجتماعي و غيره داشت كه در آن شرايط زماني خارج از توان اين كشور بود اما امريكايي‌ها به عنوان يك كشور نوظهور و بزرگ در عرصه بين‌المللي بعد از جنگ جهاني اول و دوم توان اين نوع سرمايه‌گذاري را داشتند. در اين زمان انگلستان كه در حال افول و فروپاشي قدرت بود در يك اقدام زيركانه با ابراستعمارگر جديد به جاي درگيري وارد معامله شد و به امريكايي‌ها اين پيشنهاد را داد كه شما قدرت اقتصادي داريد و در مقابل، ما هم تجربه چندين سده اطلاعاتي را كه از اكثر مناطق جهان در اختيار داريم به شما مي‌فروشيم. اين از طرفي از سقوط انگلستان جلوگيري كرد و از سوي ديگر امريكا را براي آغاز استعمارگري ياري داد. اين رابطه در آن زمان مثال دوستي ميان روباه و كفتار است بطوري كه روباه به علت عدم توانايي در شكار منابع مهم اطلاعات را در اختيار كفتار قرار مي‌دهد و كفتار هم بعد از شكار، قسمتي از طعام را در اختيار روباه مي‌گذارد در مورد انقلاب اسلامي ايران هم اين امر صادق است چرا كه انگلستان سال‌هاي طولاني به تمام ماهيت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديني ايران مسلط بوده و آن را در اختيار امريكا قرار داد و بطور كل يكي از اساسي‌ترين عناصري كه جلوي اضمحلال و فروپاشي انگلستان را گرفت منابع اطلاعاتي اين كشور بود چرا كه قدرت اساساً در نظامي‌گري نيست. بخش مهمي از قدرت منابع اطلاعاتي است و براساس اين واقعيت شما مي‌توانيد به ماهيت رابطه امريكا و انگلستان بعد از جنگ جهاني دوم پي ببريد. در قضيه حمله تروريستي به سفارت ايران در انگلستان شما مي‌توانيد براساس همين مطالب گفته شده پي به نقش انگلستان در اشغال سفارت ايران ببريد.

 

اگر بخواهيم موضوع را ريشه‌يابي كرده و دقيق‌تر بشويم ارتباطات اصلي حمله‌كنندگان به كجا برمي‌گردد؟

امري كه در اين واقعه بيش از همه خودنمايي مي‌كند اين است كه اين حمله تروريستي نياز به يك شبكه و پشتيباني اطلاعاتي و نظامي را داراست. اين كه ما فرض كنيم شش نفر به صورت خودجوش اسلحه‌اي را گردآوري كرده‌اند و به سفارت ايران حمله كرده باشند با توجه به مستندات، محال به نظر مي‌رسد. براي انجام يك اقدام اين چنيني نياز به چندين شبكه هماهنگ‌كننده است كه محل استقرار تروريست‌ها منابع اطلاعاتي و نظامي آنها را فراهم كنند كه قطع يقين بدون هماهنگي با دولت انگلستان بسيار مشكل و بلكه غيرممكن مي‌بود. نكته جالب درباره تروريست‌ها اين است كه آنها به قدري خيالشان راحت بود كه چندين روز قبل از حمله به سفارت ايران در لندن اقدام به مشروب‌خوري، زن‌بازي و... كرده بودند كه افراط آنان موجبات اعتراض همسايگان شده بود حتي پليس هم وارد ماجرا مي‌شود. مگر كسي باور مي‌كند تروريست‌ها چندين روز قبل از اقدام خود دست به چنين اقداماتي كه توجه‌برانگيز باشد بزنند.

اگر گروه تروريستي با كشوري هماهنگ نباشد هيچ اقدام و حركتي را كه توجه سرويس‌هاي اطلاعاتي آن كشور را جلب كنند انجام نمي‌دهند. تروريسم تا قبل از انجام عمليات خود در انظار عمومي شركت نمي‌كند چه برسد به آن كه آشكارا دست به مشروب‌خوردن و زن بارگي و كارهاي ديگر بزند، چرا كه شخص در حالت مستي ممكن است كاري بكند و حرفي بزند و كل عمليات تروريستي لو برود؛ اما انگليسي‌ها براي جذب و اغفال هرچه بيشتر تروريست‌ها امكانات گسترده‌اي را براي عياشي و خوشگذراني اين افراد مهيا و به آنها اين اطمينان را داده بودند كه شما در يك اقدامي دقيق و كوتاه به سفارت ايران حمله خواهيد كرد و بعد با حمايت‌هاي ما به سلامت معركه را ترك مي‌كنيد حتي تروريست‌ها چندين چمدان خريد از بازارهاي اين كشور انجام داده بودند كه اين مطالب در برخي از روزنامه‌هاي انگلستان هم به چشم مي‌خورد.

سفارتخانه‌ها به لحاظ امنيتي سطح بسيار بالاتري از كنسولگري‌ها دارند. بيشتر كار كنسولگري‌ها مراجعات مردمي درباره ويزا و پاسپورت است اما كارهاي سفارت از حالت عمومي و مردمي خارج و بيشتر به كارهاي حكومتي ميان دو كشور اختصاص دارد. لذا تمام ملاقات‌ها در سفارت‌ها از قبل مشخص است. در روز حادثه و قبل از حمله تروريست‌ها به سفارتخانه ايران پليس و مأمور محافظت سفارت از طرف انگلستان عوض مي‌شود و چندين روز قبل از حادثه كاردار سفارت در نامه‌اي مكتوب به پليس انگلستان اعلام مي‌كند كه تحركات مشكوكي جلو سفارت ايران وجود دارد پليس اعلام مي‌كند كه هيچ چيز مشكوكي وجود ندارد. در روز حادثه و زماني كه تروريست‌ها قصد حمله به سفارت را داشتند پليس يا نگهبان سفارت به بهانه درخواست قهوه وارد سفارت ايران مي‌شود و در زمان ورود تروريست‌ها به داخل سفارت به جاي نگهبان ايراني كه مسئول ورود و خروج بود در را باز مي‌كند، پليس حفاظت ديپلماتيك انگليس در حركتي خلاف مقررات و خارج از وظيفه اقدام به باز كردن در داخل به روي تروريست‌ها مي‌كند. جالب‌تر آن‌كه با ورود تروريست‌ها به سفارت و تيراندازي نگهبان از سلاح گرم خود در مقابل تيراندازي تروريست‌ها استفاده نمي‌كند. اين اقدام سؤال‌برانگيز زماني عجيب‌تر هم مي‌شود كه مهاجمان، نگهبان را خلع‌سلاح نمي‌كنند و اسلحه نگهبان تا پايان گروگانگيري از وي گرفته نمي‌شود. اين اقدام در صورتي است كه تروريست‌ها براي آن كه از سوي اعضاي سفارت غافلگير نشوند سفارت را جست‌وجو مي‌كنند ولي سلاحي را پيدا نمي‌كنند خب اگر اينها به دولت انگليس اعتماد نداشتند بايد نگهبان انگليسي را در لحظه اول خلع سلاح مي‌كردند لذا تنها بعد از شش روز و در دقايق آخري كه پليس انگلستان به سفارت حمله مي‌كند نگهبان از سلاح خود عليه تروريست‌ها استفاده مي‌كند.

 

يعني در مدت شش روزه گروگانگيري محافظ انگليسي مسلح بوده است؟

بله، در تمام مدت شش روزه گروگانگيري وي مسلح بوده است.

پاسخ دولت انگلستان به اين ابهامات و سؤالات چه بوده است؟

ابهامات در اين موضوع فراوان است. حفاظت ديپلماتيك دولت انگلستان حق نداشت وارد سفارت بشود و از طرفي ديگر حق نداشت در را باز كند، از سوي ديگر امتناع از درگيري با تروريست‌ها بوده چرا كه يكي از وظايف اصلي وي با در اختيار داشتن سلاح گرم حفاظت از حريم سفارت ايران بوده است و دولت انگلستان هيچ جوابي براي پاسخ به اين سؤالات ندارد.

دولت انگلستان اين ابهامات و سؤالات را انكار و رد نكرده‌ است؟

نه، دولت انگلستان اين مسائل را رد نكرده و در آن زمان خود ما دانشجويان هم اين سؤالات و ابهامات را مطرح مي‌كرديم و براي دانشجويان هم مثل روز مشخص بود كه خود انگلستان از طراحان اين قضيه بوده است.

خب بعد از ورود تروريست‌ها و تيراندازي، اعضاي سفارت به  گروگان گرفته شدند؛ نگهبان مسلح سفارت نيز حضور داشت يكي ديگر از نكات مهم حضور چندين خبرنگار مشكوك در سفارت بود كه از قبل، وقت گرفته بودند و با آمدن تروريست‌ها آنها نيز به ظاهر گروگان گرفته شده بودند كه از جمله آنها خبرنگار شبكه BBC بود.اين به معني انعكاس بهتر وقايع داخل سفارت به صورت دلخواه است.

ظاهراً خبرنگار روزنامه كيهان هم در جمع گروگانگيرها بوده است؟

بله، اين خبرنگار ظاهراً با سفارت ايران ارتباط داشته است.

تروريست‌ها بعد از گروگان گرفتن كارمندان سفارت چه درخواست‌‌هايي را مطرح مي‌كردند؟

تروريـــست‌ها در اوايـــل گروگانگيري خواست‌هايي را نظير آزادي تعدادي از مردان عرب بازداشت شده در ايران داشتند. دولت ايران قاطعانه به خواست آنها پاسخ منفي داد، در اين زمان نقش كشور انگلستان بسيار مهم بود و اگر آنها با تروريست‌ها متحد نبودند بايد اقدام اين متجاوزان را محكوم مي‌كردند اما انگلستان مطرح مي‌كرد كه متجاوزان از گروه‌هاي خلق عرب ايران هستند. اين موضع‌گيري، سياست خلقي انگلستان را آشكار ساخت چرا كه انگليسي‌ها اظهار مي‌كردند كه «با انقلاب امام‌خميني(ره) همه خلق‌ها بويژه خلق عرب عليه وي به پا خواسته‌اند» در همين راستا شروع كردند از تروريست‌ها به عنوان خلق حمايت كردن و قصد داشتند اين مفهوم را برسانند كه تصرف سفارت ايران توسط تروريست‌ها نبوده بلكه توسط گروه‌هاي خلق شكل گرفته است. دانشجويان ايراني كه متوجه اين امر شده بودند از پليس انگلستان درخواست كردند در كنار اين واقعه در هايدپارك تجمع داشته باشند كه البته در هايدپارك نيازي به درخواست نداشت؛ با اين وجود بعد از صحبت با پليس انگلستان دانشجويان در اين منطقه تجمع اعتراض‌آميزي نسبت به مواضع مطرح شده از سوي كشور انگلستان برپا كردند. حضور دانشجويان و شعارهاي آنها در حمايت از انقلاب و امام خميني(ره) به قدري پرشور و بلند بود كه صداي دانشجويان در مصاحبه‌هاي زنده شبكه BBC به گوش مي‌رسيد. شنيده شدن شعارهاي دانشجويان در حمايت از امام خميني در رسانه‌ها تأثير بسياري در كذب بودن ادعاهاي رسانه‌هاي غربي بخصوص انگليسي داشت، لذا پليس، وظيفه پراكنده كردن و محدوديت ايجاد كردن براي دانشجويان را به عهده گرفت، دانشجويان هم مطرح مي‌كردند كه مگر شما نمي‌گوييد گروگانگيرها از خلق ايران هستند پس بگذاريد ما خودمان وارد سفارت بشويم و مشكل را حل كنيم.

پاسخ پليس انگلستان نسبت به خواست دانشجويان چه بود؟

دولت انگلستان اساساً به دنبال آن بود كه فشاري را به وسيله يك هياهويي عليه جمهوري اسلامي ايران به وجود بياورد، لذا با هر وسيله‌اي كه بشود به اين گروگانگيري پايان بدهد، مخالف بود چرا كه بعد از خواست‌هاي اوليه تروريست‌ها مبني بر آزادي تعدادي از اعضاي خلق عرب و مخالفت ايران با اين موضوع درخواست‌هاي آنها دچار تغيير شد و نهايتاً خود تروريست‌ها در صحبت‌هايي كه با هم داشتند و كارمندان سفارت هم متوجه آن شده بودند مطرح مي‌كردند كه چرا وضعيت ما اينگونه شد. حضور ما كه نبايد در سفارت طولاني مي‌شد بنا اين بود كه حركتي را انجام بدهيم و از سفارت خارج بشويم. بعد از مدتي تروريست‌ها درخواست كردند كه پنج نفر از سفراي عربي به سفارت ايران بيايند و ما درخواست‌هاي خودمان را به آنها بگوييم و برويم، دولت انگلستان با اين موضوع مخالفت كرد. در روز سوم آنها درخواست كردند كه حداقل به يك سفير بگوييد بيايد و باز هم دولت انگلستان با اين امر مخالفت كرد در اين لحظه براي ما و دانشجويان محرز شد كه پليس انگلستان براساس يك سياست از قبل طرح‌ريزي شده عمل مي‌كند، لذا دانشجويان به پليس اعلام كردند كه شما داريد تعلل مي‌كنيد و نمي‌خواهيد موضوع گروگانگيري پايان پيدا كند. در همان روز به جمهوري اسلامي ايران پيامي داده شد كه بعداً متن پيام در نماز جمعه مطرح شد كه اگر مي‌خواهيد موضوع سفارت ايران پايان بپذيرد شما هم موضوع سفارت امريكا در ايران را مرتفع كنيد.

به فرض مثال كه ما تمامي اين موارد را ناديده بگيريم و مطرح كنيم كه انگليسي‌ها دستي در تجاوز عده‌اي به سفارت ايران نداشته‌اند و تروريست‌ها امنيت اين كشور را به هم زده‌اند علي‌القاعده دولت انگلستان براي آن‌كه ريشه تروريست‌ها را خشك كند مي‌بايست آنها را دستگير و شبكه اصلي آنها را شناسايي كند اما نكته‌اي كه بسيار حائز اهميت است ورود نيروهاي ويژه انگليسي‌ها به نام SIS به داخل سفارت است كه همه آن شش تروريسم يا گروگانگير تسليم شدند و حتي در فيلم‌ها و مستندات است كه در زمان حمله نيروهاي ويژه اسلحه‌هاي خود را از پنجره به بيرون پرت كردند با اين وجود چرا نيروهاي ويژه به همه آنها شليك كرد و همه آنها بجز يك نفر كشته شدند. پليس ويژه انگلستان بعد از گذشت 20 سال اعتراف كرد كه به ما دستور داده شد كه همه گروگانگيرها را بكشيم بطوري كه گروگان‌ها بعد از پايان ماجرا اذعان مي‌كنند كه گروگانگيرها قبل از ورود نيروهاي ويژه تسليم شده بودند و حتي يكي از آنها كه اسلحه خود را تحويل داده و  روي زمين نشسته بود با شليك يكي از نيروهاي SIS به سرش كشته مي‌شود؟ چه دليلي دارد تا به نيروهاي ويژه دستور بدهند كه نبايد حتي يك گروگانگير هم زنده خارج شود؟

پس چگونه يك نفر از گروگانگيرها زنده ماند؟

همه گروگان‌ها كشته شدند مگر يك نفر از آنها كه جوان‌ترين عضو اين گروه تروريستي بود. وي در يك اقدام هوشمندانه خودش را در ميان گروگان‌ها ادغام كرد و با آنها وارد حياط سفارت شد. وقتي كه گروه ويژه گروگان‌ها را به روي شكم خواباندند برخي از كارمندان سفارت اعلام كردند كه اين شخص از ما نيست و از گروگانگيرها است گروه ويژه در تلاش بودند كه سريعاً وي را هم به محيط ديگري انتقال داده و بكشند اما به دليل حضور خبرنگاران و فيلمبرداري از صحنه ديگر فرصت اين عمل را از دست داده بودند. يكي از نكات عجيب ديگر بعد از پايان حمله تروريست‌ها به سفارت ايران تمجيد از نگهبان حفاظت ايران بود، همان كسي كه برخلاف قوانين و مقررات به بهانه دريافت قهوه داخل سفارت شد و خارج از وظايف خود در اصلي سفارت را به روي تروريست‌ها باز كرد. دولت انگلستان به جاي توبيخ، بالاترين مدال و افتخار يعني ديدار با وزير كشور را به وي داد. بالاترين ديدار را به كسي مي‌دهند كه وظايف و مأموريت قانوني خود را خوب انجام داده باشد، نه به شخصي كه در ديدگاه ضد تروريستي به تروريست‌ها كمك كرده باشد و بعد از اين ديدار دولت انگلستان به وي مدال افتخار را اهدا مي‌كند. از طرفي ديگر بعد از دستگيري يكي از گروگانگيرها ايران اعلام كرد كه به عنوان طرف اصلي ماجرا كه تعدادي از كارمندان سفارتش توسط تروريست‌ها شهيد و زخمي شده‌اند، مي‌بايست در دادگاه اين فرد شركت كند اما دولت انگلستان بدون حضور ايران و در يك دادگاه غيرعلني اين متهم را دادگاهي و محكوم مي‌كند. آيا خود اين موضوع گواه اين امر نيست كه خود انگليسي‌ها در سازماندهي حمله به سفارت ايران دست داشته‌اند.يكي از مسائل مهم ديگر مختومه يا بسته شدن سريع پرونده بدون انتشار اسناد و مدارك لازم از گروگانگيرها است. اهداف مدنظر چگونگي دستيابي آنها به سلاح و ... هرگز آشكار نشد.بطور كل دلايل گسترده‌اي وجود دارد كه كشور انگلستان به دنبال انجام يك جنايت بزرگ عليه ايران بود و توانست آن جنايت را انجام بدهد و تأسف بارتر از آن اين است كه طي اين سال‌ها عده‌اي در وزارت خارجه كشورمان نخواستند ماهيت اين موضوع  نزد افكار عمومي آشكار شود.يكي از نكات مهم ديگر در حمله به سفارت ايران بدون در نظر گرفتن دست داشتن انگلستان در اين امر، عدم بازسازي و پرداخت خسارت جاني و مالي به وجود آمده از سوي اين كشور بوده چرا كه تمام خسارات به وجود آمده در اين واقعه براساس اصول بين‌المللي به عهده كشور انگلستان است.موضوعات و بحث‌هاي فراواني درباره اين موضوع وجود دارد كه از سوي دولت انگلستان و وزارت امور خارجه ايران، بي‌پاسخ مانده است چرا كه بارها خانواده‌هاي اين شهدا به وزارت امورخارجه در دولت‌هاي قبل حضور پيدا كردند و خواهان پيگيري موضوع بودند ولي در مقابل پاسخ داده شد كه مصلحت ملي حكم مي‌كند كه شما موضوع را پيگيري نكنيد. آيا واقعاً مصلحت ملت ايران در اين موضوع حكم مي‌كند كه ما موضوع را پيگيري نكنيم؟وزارت خارجه بر مبني قوانين بين‌المللي بايد غرامت شهدا و مجروحين را از دولت انگلستان دريافت مي‌كرد. شما از خانواده آقاي دكتر افروز سؤال كنيد كه آيا يك ريال غرامت به آنها پرداخت شده است؟ به اعتقاد من برخي‌ها در داخل مايل نبودند كه به چهره انگلستان بيش از اين لطمه بزنند و مي‌خواستند پرونده سريعاً‌ بسته بشود.

به نظر من فرازهاي اوليه قبلاً از سوي برخي از افراد و رسانه‌ها مطرح شده اما عدم رسيدگي به اين پرونده از سوي عوامل داخلي بسيار مهم‌تر بوده و گمان نمي‌كنيم چنين مطالبي تاكنون مطرح يا رسانه‌اي شده باشد.

خود اين امر يكي از دلايل اصلي است. ما يكسري عناصر غرب‌گرا در ايران داريم كه قبله‌شان انگليس و امريكاست. شما گمان مي‌كنيد تنها تقي‌زاده مي‌گفت بايد در ظاهر و باطن مثل انگليسي‌ها بشويم، بله امثال تقي‌زاده‌ها زياد هستند، آيا واكنش غرب‌گراهاي ايراني دلالت بر دست داشتن انگليس در اين اتفاق ندارد؟ يك آدم غرب‌گرا در وزارت امورخارجه ما چكار مي‌كند؟ در مورد واقعه سفارت ايران در لندن هيچ پاسخ و غرامتي داده نشده است حتي يك دلار و پوند غرامت ندادند. حالا اگر يك فرد عادي يك شيشه سفارت انگلستان را بشكند بلافاصله ايران را مسئول دانسته و غرامت مي‌گيرند و بارها هم گرفته‌اند اما برخي‌ها با مسكوت كردن موضوع با انگلستان سازش انجام داده‌اند؛ اينگونه رفتار را در ماجراي حمله به هواپيماي ايرباس ايران توسط ناو امريكايي نيز شاهد بوديم. اين امر در حالي بود كه ايالات متحده امريكا در حال محكوم شدن در دادگاه بود، بلافاصله جريان غرب‌گرا اين قضيه را از دادگاه بيرون آوردند تا اين كشور در دادگاه محكوم نشود و اين موضوع را در يك مصالحه ذلت‌بار حل كردند و در مقابل آن رقمي كه براي شهدا گرفتند بسيار ذلت‌بار و تأسف‌انگيز بود. اين اقدام را همان جريان غرب‌گرا كشور انجام داد. در موضوع انگلستان هم اگر مسئله غرامت مطرح مي‌شد زمينه‌ساز ادعاي ايران در بسياري از مسائل بود به همين خاطر موضوع را مسكوت كردند تا طرح ادعاي كشورمان مطرح نشود و به نحو ديگري صاحب حقي درباره موضوع مطرح نشود چرا كه اگر صاحب حقي را به رسميت بشناسند آنگاه مجبور هستند به سؤالات و ابهامات ديگري هم پاسخ بدهند.

 

يك مقداري مي‌شود صريح‌تر بگوييد چه كساني هستند؟

منظور شما آزادي حقيقي در بعد از انقلاب اسلامي ما خوشبختانه وجود داشته است. برخلاف انقلاب‌هايي نظير انقلاب فرانسه كه حتي خويشاوندان و خدمتگزاران جريان ضد انقلاب فرانسه را مي‌كشتند، در انقلاب ما خيلي افراد باقي ماندند. در رژيم گذشته هنگامي كه ما در انگلستان دوران دانشجويي خود را سپري مي‌كرديم آقاي هوشنگ مهدوي نفر دوم سفارت كشورمان در لندن بودند. ما به عنوان دانشجويان قصد فتح كنسولگري كشورمان را در آستانه انقلاب كرديم چرا كه فتح كنسولگري برخلاف سفارت سهل بود، من به عنوان كسي كه قصد گرفتن شناسنامه براي فرزندش را داشت وارد سفارت شدم و با قراردادن كالسكه ميان در مانع بسته شدن در و به تبع آن هجوم دانشجويان انقلابي به كنسولگري و فتح آن شديم. در آن حادثه ساده بلافاصله پليس انگلستان مقتدرانه وارد صحنه شد و همه دانشجويان را با ضرب و شتم فراوان بيرون كرد.به هر حال همين آقاي هوشنگ مهدوي كه امروز به عنوان استاد دانشگاه و نويسنده كتاب آزادانه فعاليت مي‌كند به عنوان كاردار رسمي سفارت و البته نماينده دولت پهلوي با ما وارد مذاكره شد و ما از وي دست‌نوشته‌اي گرفتيم تا اسناد سفارت نبايد جابه‌جا شود وليكن به نظر شما آيا وي به عنوان يك مقام مهم اعلام نشد، قطعاً وي مورد اعتماد ساواك بوده كه چنان مسئوليت مهمي را كسب كرده اما شايد هم‌اكنون وي را از بسياري از انقلابيون بيشتر تحويل بگيرند و تازه جايزه جلال را هم كه حدود 100 سكه طلا است هديه مي‌گيرد.من به دانشجويان گفتم كه شما با اين اوصاف انقلاب ايران را با ديگر انقلاب‌ها مقايسه كنيد. اين شخص هم اكنون در كشورمان داراي موقعيت بسيار زيادي است و تنها بعد از گذشت چندين سال از وزارت خارجه كنار گذاشته شد. اما هنوز يك جرياني در وزارت خارجه هست كه گرايش‌هاي فراواني به غرب دارد.

با شنيدن اين گونه ادبيات ذهن مخاطبان سريعاً مي‌رود به سمت دوران اصلاحات، آيا منظور شما آن دوره است؟

خير. قبل از دولت اصلاحات برويد. همين خانواده شهداي موضوع سفارت ايران در انگلستان چندين بار در دوران آقاي ولايتي به وزارت خارجه رفتند. حتي در همان دوران خانواده شهدا خدمت مقام معظم رهبري كه رئيس‌جمهور بودند رفتند و ايشان دستور دادند كه موضوع پيگيري شود ولي وزارت خارجه هيچ اقدامي را انجام نداد.

شاخص‌ترين افراد اين گروه چه كساني هستند؟

تجلي اين افراد در جريان‌ها به يك ميزان نيست. در برخي جريان‌ها پررنگ‌تر و در برخي جريان‌ها كمرنگ‌تر بروز مي‌كند و در همه دولت‌ها حضور داشته‌اند. اين تفكر و جريان هم اكنون نيز در سيستم‌ها وجود دارد ولي در زمان حال با دولت رابطه خوبي ندارد. به نحوه‌اي كه در بعضي از پاويون‌هاي وزارت خارجه به دولت فحش مي‌دهند. در دوران اصلاحات اين تفكر از موقعيت بهتري برخوردار بوده است حالا چرا انقلاب اسلامي نيامده ريشه‌هاي اينها را در اقدامي سلبي بخشكاند، براي آن‌كه اعتقادي به اين نوع رفتار ندارد.

اين نوع اقدام كردن از نقاط مثبت انقلاب اسلامي است يا منفي؟

از نقاط مثبت انقلاب بوده است. اين را دقت كنيد كه انقلاب ما يك انقلاب فرهنگي بوده و يك انقلاب سياسي يا نظامي نبوده است.

و اين‌كه ريشه‌هاي قدرت اين جريان‌ها را خشك نكرده است باز شما مي‌گوييد نقطه مثبت است؟

به دليل آن‌كه اين مسائل در حوزه فرهنگي و فكر بوده است جريان فكري تمايل به غرب در ايران نابوده نمي‌شود. آيا ما بناي نابود كردن آنها را داريم؟ خير، خيلي افراد قبله‌شان غرب است.

منظور حذف فيزيكي نيست، بلكه حذف قدرت آنهاست.

بله. ما نبايد در بدنه نيرويي را انتخاب كنيم كه داراي چنين مشخصه فكري است اما متأسفانه بعضي‌ها هم اين كار را انجام مي‌دهند مثلاً سفيري را انتخاب مي‌كنيم كه داراي چنين سلايق فكري است. در انقلاب اسلامي بنابراين نشد كه افراد را از دم تيغ بگذرانيم و مي‌بينيم كه چنين افرادي در جمهوري اسلامي حيات‌شان ادامه پيدا كرده است، تنها كساني كه وارد فاز مسلحانه مي‌شدند مورد غضب انقلاب قرار مي‌گرفتند ولي در حوزه فكر اين مسائل وجود نداشت.

البته بسياري از افراد هم دچار استحاله شدند يك زمان خود آنها ضد امريكايي و ضدغرب بودند اما بعد از مدتي همين افراد تبديل به گلادياتورهاي غربي شده‌اند؟

بله، ما چون نتوانستيم در حوزه فكري محتوا توليد كنيم آنها توانسته‌اند كه‌در نيروهاي ما تأثير بگذارند. در مورد واقعه لندن هيچ انگيزه‌اي از جانب كساني كه در حوزه كارشناسي وزارت خارجه ما نقش مؤثري ايفا مي‌كردند وجود نداشت كه هويت اين اتفاق را براي ملت ايران روشن سازد مسئله بسيار تلخي بود. من در مقاله‌اي به اين مطلب اشاره كردم كه كشورهاي غربي كه در ظاهر خود را آراسته مي‌كنند و از شعارهايي همچون دموكراسي استفاده مي‌كنند كمتر چهره‌ واقعي آنها آشكار مي‌شود. غالباً اگر بخواهند يك اقدام تروريستي را انجام بدهند يك طالبان يا صدام حسيني را به وجود مي‌آورند كه او حركت تروريستي را به جاي آنها انجام بدهد و اگر بخواهند سفارت ايران را به آتش بكشند چند تروريست را اجير مي‌كنند تا چهره و اهداف شوم خودشان آشكار نشود. حادثه لندن يكي از آن حوادث نادري بود كه چهره انگلستان را آشكار كرد لذا افرادي سريعاً به تكاپو افتادند كه اين چهره را پنهان كنند.

در طول تاريخ كمتر اتفاق افتاده است انگليسي‌ها اشتباهي در محاسبات خود انجام بدهند و مجبور شوند مستقيماً وارد عمل شده و دست به جنايت مستقيم بزنند.اكثر سياسيون مي‌دانند اكثريت جنايت‌هاي دنيا را خود ايالات متحده امريكا انجام مي‌دهد اما با زيركي به نحوي اين اقدام تروريستي خود را آرايش مي‌دهند كه چهره تروريستي خودشان آشكار نشود اما در قضيه حادثه لندن توسط انگلستان اين چهره كاملاً آشكار شد و ما هم بالطبع وظيفه داشتيم در اين باره روشنگري انجام بدهيم. آيا وزارت خارجه ما يك كتاب در اين باره و حقايق آن به چاپ رساند، يك حادثه كوچكي اتفاق نيفتاده بود. در مقابل شما ببينيد چندين كتاب درباره واقعه سفارت امريكا در تهران از سوي وزارت خارجه و كاخ سفيد به چاپ رسيده است.

شايد نزديك به 100 كتاب در اين باب در امريكا در جهت محكوم كردن اقدام بحق دانشجويان ايراني به چاپ رسيده باشد كه اگر اين اقدام شجاعانه و تيزهوشانه انجام نمي‌گرفت دانشجويان در تاريخ مورد محاكمه قرار مي‌گرفتند و امروزه بايد به چنين دانشجوياني كه چنين فهم بالايي داشتند افتخار كنيم كه كانون فتنه و توطئه را خنثي كردند و اسناد به دست آمده تأييدكننده اين مطلب است. حال امريكا با تبليغات و چاپ كتاب اقدام بحق دانشجويان را محكوم كرد. در مورد واقعه لندن، انگليسي‌ها اقدام به چاپ چندين كتاب و ساخت مستند تلويزيوني كرده‌اند تا عملكرد خود را مثبت و انقلاب امام‌خميني را عامل اين گروگانگيري معرفي كنند و در داخل هم همان افرادي كه مي‌گويند اگر مي‌خواهيد آدم بشويم بايد حتماً غربي باشيم يعني اگر مي‌خواهيد در اقتصاد پيشرفت كنيم و آن‌كه در دموكراسي حقوق بشر به رشد برسيم و غيره بايد غربي بشويم اقدام به مخفي كردن جنايات انگلستان در لندن كرده‌اند. من يك تشبيه متقابلي را انجام مي‌دهم. در واقعه تسخير لانه جاسوسي به دست دانشجويان كه يك امر خودجوش و با بصيرت بود غرب به سركردگي امريكا اين همه هياهو عليه ايران انجام دادند. آيا يك قطره خون از دماغ يك كارمند سفارت در مدت زمان 444 روز آمد؟ از طرفي ديگر در اقدامي برنامه‌ريزي شده به سفارت ايران در لندن حمله بردند، آنجا را به آتش كشيدند تمام اسناد و مدارك سفارت را نابود كردند و در پايان چندين جوان برجسته ما را به شهادت رساندند و چندين كارمند ديگر را بشدت زخمي كردند با اين وجود هيچ سند يا يك قبضه سلاح هم نتوانستند بيرون بياورند و مطمئناً  اگر يك سند پيدا مي‌شد مي‌ديديد چگونه عليه ايران هجمه تبليغاتي انجام مي‌دادند. كوچك‌ترين سندي از سفارت كشور ما در رابطه با اقدامات تروريستي يا خارج عرف ديپلماتيكي يافت نشد و اگر كوچك‌ترين سندي در اين باب وجود داشت رسانه‌هاي غربي هياهويي به پا مي‌كردند كه نگو و نپرس اما در مقابل به موجب اسناد به دست آمده از سفارت امريكا در تهران ده‌ها كتاب چاپ شده و اين كتاب‌ها جدا از اسنادي است كه توسط دستگاه‌هاي فوق پيشرفته پودر شده است.به موجب اين اسناد اثبات شد كه از فرقان تا مجاهدين خلق تحت تأثير سفارت امريكا بودند.

شما يكي از كساني هستيد كه فعالانه در دولت هاي مختلف با نامه نگاري با مسئولين و تحقيق و پژوهش سعي در بازكردن ابعاد مختلف حادثه داشته‌ايد، به عنوان كسي كه از نزديك شاهد رفتارها بوديد از قطب‌زاده تا متكي چگونه با اين پرونده برخورد شده است؟

قطب‌زاده كه رسماً از انگليسي‌ها تشكر كرد خب ما وي را به عنوان يك عنصر نهضت آزادي مي‌شناسيم و طبيعتاً نهضت‌آزادي‌ها كعبه آمالشان غرب است و انتظاري از ايستادگي وي وجود نداشت.

پس بني‌صدر مسئول تنظيم سياست خارجي كشور مي‌شود.

اتفاق خاصي در آن دوران رخ نداد.

در دوران موسوي.

خوب اقدام صورت نگرفت.اما طولاني‌ترين دوران وزارت امورخارجه كشور را ولايتي به خود اختصاص داده است، در آن ايام چندين بار خانواده شهدا به وزارت خارجه مراجعه مي‌‌كنند اما هيچ اقدامي صورت نمي‌گيرد و حتي بعد از تأكيد مقام معظم رهبري هم اتفاق خاصي رخ نمي‌دهد.

تأكيد رهبري چه بود؟

ايشان يكبار براي پيگيري ماجرا به آقاي ولايتي توصيه مي‌كنند و در دوران خرازي مجدداً دستور رسمي مي‌دهند.در دوران دكتر ولايتي سفارت كشور بازسازي شد. ولايتي بايد نسبت به شهدا و خانواده‌شان حساس مي‌شد اما ...

پاسخ وزارت خارجه چيست؟

اصلاً جزو پروتكل‌هاي جهاني است كه ميزبان چه مقصر باشد چه نباشد بايد خسارت‌هاي وارده را پرداخت كند.اين‌كه اينها تبعه‌هاي خود را آدم حساب نكنند چه جوابي مي‌تواند داشته باشد، وزارت خارجه حتي براي ديپلمات خودش هم ارزش قائل نيست.

آيا زشت‌تر از اين حركت اقدامي وجود دارد؟!

مادر شهيد صمدزاده دچار مشكلات جسمي فراواني شده بود و از نظر مالي بشدت تحت فشار بود اما وزارت خارجه اينها را شهيد هم حساب نكرد. مادر شهيد لواساني هم به همين شكل و بشدت نيازمند حمايت بود.

اصلاً  قابل درك نيست، يعني به بنياد شهيد معرفي نشده بودند؟

نخير، بايد وزارت خارجه پيگير مي‌شد، لذا ما كميته‌اي را تشكيل داديم. دكتر فرمد و دكتر افروز هم شروع به نامه‌نگاري كردند، همين آقاي خرازي هم در انگليس درس مي‌خواند لذا با نامه‌نگاري بسيار بعد از سال‌ها خانواده‌ها به بنياد معرفي شدند و وزارت خارجه قول داد كه ماجرا را پيگيري كند اما خب آنها پرونده را در مجاري اداري اسير كردند، قوه قضائيه نيز هيچگونه همكاري نداشت و حتي برخورد زشت با خانواده شهدا كردند. قاضي پرونده‌اي كه عليه انگليس تشكيل شده بود به مادر شهيد گفته بود «فكر نكن به پول مي رسي!» و اين برخورد سخيف باعث شد خانواده ايشان بگويند ما ديگر پيگير نمي‌شويم. خانواده شهيد صمدزاده به دنبال گرفتن حق نبودند، تنها وقتي چند بار به وزارت خارجه مراجعه كرده بودند مسئولين گفته بودند كه مصالح انقلاب اسلامي بر اين است كه پرونده را پيگيري نكنيد!

به هر حال ما پيگير ماجرا بوديم و قضيه در حد رسانه‌اي مطرح شد. قبل از آن اصلاً كسي نمي‌دانست كه به سفارت ما هم در لندن حمله كردند و چند نفر هم شهيد شدند اما تا به امروز ما شاهد اثر هنري، توليد كتاب، فيلم و... از اين ماجرا نبوده‌ايم. بايد ما از انگليس شكايت جهاني بكنيم و با توجه به مستندات موجود مي‌توان به محكوميت انگليس اميدوار باشيم.

در دوران‌ دولت نهم و دهم چه اتفاقي رخ داد؟

به ياري خدا در دوران وزارت خارجه در دولت نهم ضمن برگزاري همايشي از اين شهدا تجليل كرد.

يعني در دوراني كه آقاي سعيد جليلي معاون اروپا و امريكايي وزارت خارجه بودند؟

بله، اين اقدام شايسته‌اي بود و پرونده از بايگاني خارج شد و رسانه‌ها بايد به اين ماجرا بپردازند و مصاديق مي‌تواند جوانان را به ارزيابي برساند نه شعار دادن، ما روي مصداق‌ها سرمايه‌گذاري نكرديم. ما روي مصاديق خود يك ريال هم سرمايه‌گذاري نمي‌كنيم.

اگر نزد افكار عمومي دادگاهي براي محاكمه با مسامحه‌گران غرب‌گرا و كارشكنان اين پرونده تشكيل شود، شاخص‌ترين افرادي كه بايد محاكمه شوند چه كساني هستند؟

در اين قضيه اولين پاسخ را انگليس بايد بدهد كه چند تن از بهترين جوانان ما را از ما گرفتند. وظيفه ما دفاع ازخون شهد است، نه براي شهدا بلكه براي حرمت و شأنيت خودمان، براي اين‌كه شأن انساني را به خودمان بدهيم و خود را برده ندانيم. چنانچه يك ديپلمات انگليسي خراش بردارد خسارت مي‌گيرند، اگر مي‌خواهيم براي ما عزت قائل شوند بايد اين مسئله را مطرح كنيم. حتي اگر مسئولين وزارت خارجه انگليس را مقصر نمي‌دانند بايد جهت طرح پرونده فعاليت كنند اما برعكس وزارت خارجه ما پرونده را بسته است.

حتي نتوانسته يك ريال غرامت كسب كند، آيا اين ديپلمات نمي‌فهمد چكار مي‌كند؟

ما اولين باري كه با وزارت خارجه درگير شديم گفتند كه پرونده بسته شده است. با چه حقي پرونده نظام خواهي ملت و ايرانيان را بسته‌ايد؟!غرب‌گرا بودن به معني اين‌كه ملت خودمان را شهروند درجه چند بدانيم نيست، اصلاً شما غرب‌گرا باشيد اما زير بار بندگي و پذيرش نوكري نرويد.اين صحنه‌ها را شما در خيلي جاهاي ديگر هم ديديد، وقتي جانبازان شيميايي ما جلوي سفارت آلمان رفتند و طلب خسارت كردند آقايان گفتند كه اين دون شأن ميهمان نوازي است.صهيونيست‌ها به بهانه واهي از جنگ جهاني دوم تا به امروز خسارت مي‌گيرند. حالا آقاي ميردامادي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ششم مي‌گفت حركت جانبازها برخلاف ميهمان نوازي ما است، خب چه عيبي دارد كه ما منافع خود را مطالبه كنيم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها