سرویس فرهنگی نقد رسانه پایگاه 598/ همانطورکه در سیاست گذاری های سرویس فرهنگی نقد رسانه اشاره شد، هدف از تأسیس این پایگاه، تنها انتقاد و ایرادگیری از زحمات دیگران نیست، بلکه با اطلاع از ضعف نرم افزاری در حوزه هنر و رسانه، اقدام به ارتباط با پژوهشگران این عرصه نموده و نظریات اثباتی در باب مقولات ذکر شده را بازتاب می دهد. متن زیر، یادداشتی از یحیی عبداللهی، پژوهشگر فلسفه هنر می باشد که در آن به نقد رویکردهای سطحی در اسلامیزاسیون هنر و نهایتاً ارائه اجمالی طرحی اثباتی برای این امر پرداخته است.
ساده انگاری در مقوله «هنر و رسانه»، امری است که نه تنها موجب عدم توفیق و بهره مندی از گرایش ها و معارف والای دینی و ارزشی در هنر می شود، بلکه عرصه هنر را یک سره برای جولان ضد ارزش ها و ارزش های باطل خالی می کند. مدیران ارشدِ بزرگترین کانون هنر و رسانه در کشور ما تحت عنوان «رسانه ملی»، همواره جزو مسئولان مومن و متعهد بوده و هستند، اما با این حال شاهد هستیم این اراده ها و نیت های خالصانه، اثری چشمگیر در محصولات هنری و رسانه ای نداشته و کارنامه ای مقبول را در این خصوص برجای نگذاشته است. از این روی می توان نتیجه گرفت مدیران صالح و متعهد در جریان سازی دینی در یک نظام و ساختار بیمار، لازم ولی کافی نیست.
1- ناکارآمدی رویکرد دستوری در دینی سازی هنر
همچنین هرگونه رویکرد دستوری و تصمیمات حذفی از طریق ماده و تبصره قانونی در راستای دینی سازی هنر، مردود و مطرود می باشد؛ چرا که با ذات و جوهره هنر سنخیت ندارد. هنر امری است لطیف و ظریف که از روح هنرمند می جوشد و از دستور و تحکّم و ضوابط خشک و بی روح گریزان است. این امر تا بدانجا مورد اهتمام است که برخی گفته اند حتی سنخ هنر با سفارش نیز ناسازگار بوده و هنر سفارشی، مذبح و مقتل هنر اصیل است.
اما به راستی مقوله هنر، قابلیت هیچ گونه مدیریت و جهت دهی، را ندارد؟ اگر اینگونه باشد که هرگونه موضع گیری نسبت به نتیجه و محصول هنر، از دسترس ما خارج باشد و یا اینکه آن محصول را از هنر اصیل دور می کند، در اینصورت «هنر دینی» چه معنایی می دهد؟ پاسخ به این سوال نیازمند بررسی موضوعات متعددی در عرصه «انسان شناسی» و «فلسفه اخلاق»، «روان شناسی» است که از مجال این نوشتار خارج است. آنچه به اجمال بدان نیاز داریم مروری کلی به ابعاد وجودی انسان است که متناظر با آن رویکرد های پیوند «دین» و «هنر» را تحلیل نمائیم.
2- «روح، ذهن، رفتار»، سه بعد وجودی انسان و ضرورت پیوند «دین» و «هنر» در این سه بُعد
با نگاهی کلی و کلان می توان زوایای وجودی انسان را به سه بخش تقسیم کرد: 1. بعد «روحی» انسان که شامل احساسات، عواطف و تمایلات انسان می شود. 2. بعد «ذهنی» انسان که شامل قوه محاسبه و سنجش او شده و مفاهیم و معلومات نظری را در بر می گیرد. 3. بعد «حسی» انسان که ناظر به جسم و رفتار عینی اوست. سه بعد «روحی، ذهنی و حسی» انسان در ارتباط و تقوم با یکدیگر عمل می کنند و دارای تأثیر و تأثر متقابل برهم می باشند ولی سهم تأثیر آنها یکسان و مساوی نیست بلکه همواره بعد «روحی» نقش اصلی و اساسی را ایفا می کند به گونه ای که جهت گیری کلیِ دو بعد دیگر - ذهنی و رفتاری- بیش از همه منتسب به بعد روحی است. به عبارت دیگر تمایلات و حب و بغض های انسان به ذهن و رفتار او جهت می دهند. این بعد انسان که موطن تمایلات و میل و نفرت های اوست، از آن در ادبیات قرآن و روایت به «قلب» تعبیر شده است. بعد روحی انسان از جهات دیگری نیز بر دو بعد دیگر تفوق و برتری دارد که در اینجا درصدد بیان آنها نیستیم، کاربرد بسیار «قلب» در قرآن و روایات و انتساب کارکرد های بسیاری به آن، دلیل بر جایگاه اصلی و منحصر به فرد آن در نسبت با دیگر قوا می باشد.
روح و قلب انسان به طور کلی به دو جهت حق یا باطل سوق پیدا می کند، یعنی می تواند با دستگاه ولایت حق در عالم ارتباط برقرا کند و نظام حساسیت های الهی در او پدید آید و گرایش های فطری و توحیدی در او تقویت کند که نتیجه آن ظهور و بروز همه محاسن اخلاقی و جنود عقل می باشد و یا اینکه با دستگاه ولایت باطل و طاغوت پیوند خورده و تمایلات نفسانی و شیطانی در آن شکل گیرد.
مبتنی بر این دو گرایش روحی حق و باطل، ما می توانیم شاهد دو گونه «هنر» نیز باشیم؛ هنری که بر آمده از روح متعالی و ملکوتی هنرمند الهی است و یا هنری که تجسد و تجسم أهوای نفسانی انسان پست مادی است.
3- «تهذیب روحی هنرمند، تئوری پردازی دینی در عقلانیت نظری هنر، تحول در مهارت ها و فنون هنری» طریق وصول به «هنر دینی»
طبق این مبنا آنچه در فرایند سوق و گرایش به هنر دینی می بایست مد نظر قرار گیرد، در مرحله اول، بستر سازی برای پرورش و تربیت هنرمند مؤمن است که روح متعالی او بستر خلق هنر دینی گردد. چراکه بی تردید «هنر» زاییده روح انسان است، اگر انسان را از حالات روحی و روانی خود تخلیه کنیم و بُعد گرایشات و امیال او را منتزع نمائیم، «هنر» نسبت به چنین کالبدی بی معنا خواهد شد. خاستگاه و مخاطب هنر، هردو بُعدی نامحسوس از شبکه وجودی انسان است؛ از روح انسان برمی خیزد و بر روح انسان می نشیند. بر این اساس وارستگی و تهذیب روحی هنرمند در طریق وصول به هنر دینی نقش اساسی و محوری را ایفا می کند.
در مرحله بعد این گرایش و انگیزه مطهر می بایست در فکر و ذهن هنرمند جریان پیدا کرده و بتواند از طریق تئوری پردازی دینی، این معنویت را تبدیل به عقلانیت هنری و نرم افزار متناسب نماید. از نویسندگی اثر تا تئوری های کارگردانی سر صحنه فیلمسازی، همگی می تواند مصادیق عقلانیت هنر دینی در این مرحله باشد.
و در آخر نیز، این عقلانیت ها می بایست در عرصه عینیت به مهارت ها، فنون و تکنیک های متناسب تبدیل شود به گونه ای که از این طریق یک زبان مشترک پدید آید تا انتقال و آموزش آنها ممکن گردد.
این سه رویکرد اساسی می بایست ابتدائاً در مراکز پرورش و آموزش هنرمند،کاربست ویژه خود را پیدا کنند، آنگاه شاهد ثمرات عینی آن در بلندمدت در عرصه محصولات هنری باشیم..انشاالله.