معمولا هر از گاهی آقای رفسنجانی مطالبی را به صورتهای مختلف مطرح میکنند ولی معلوم نیست براساس چه منطقی این حرفها را میزنند! یک روز از جلسات خصوصی و بدون شاهد با حضرت امام میگویند و اینکه مثلاً ایشان به حضرت روحالله پیشنهاد برقراری رابطه با آمریکا را داده و مخالفتی از حضرت معظمله ندیدهاند، روز دیگر مدعی دیدن خواب امام میشوند و اینکه امام در خواب حرفی موافق ایدههای یک دهه اخیر آقای هاشمی داشتهاند - که تعارض کامل و 100درصدی با اعتقادات خود حضرت امام دارد(!) - و این حرفها و ادعاهای عجیب، پایانی هم ندارد. البته برای کسی از جمله نگارنده قابل انکار نیست که آقای رفسنجانی یکی از بزرگان این نظام بودهاند و در عرصههای حساس این انقلاب نقشهای موثری را ایفا کردهاند که ما هم جزای خیر را به خاطر این خدمات از خدای متعال برایشان خواستاریم اما مساله اینجاست که آقای هاشمی 2وجهه دارند؛ یکی سابقه انقلابی و دیگری تفکرات امروز ایشان که متأسفانه مدتهاست اغلب آنها با تفکرات کسانی همراه است که هیچگاه با این نظام و امام و رهبر انقلاب و ملت خوب نبودهاند.
یک - چند وقتی است ایشان با بیان خاطراتی که هیچ کس آنها را نشنیده و خوابهایی که طبعاً غیر از ایشان، کسی آنها را ندیده، مواردی را میخواهند به تاریخ انقلاب بیفزایند که مغایر با واقعیت به نظر میرسد؛ خوابها و خاطراتی که شاید فقط بتواند ضدانقلاب و فتنهگران را راضی کند؛ از این قبیلند مخالفت حضرت امام با شعار «مرگ بر آمریکا» یا تمایل آن پیر تکلیفگرا به کنارهگیری از رهبری و اختیار کردن انزوا! متأسفانه به خاطر خوابهای ادعایی آقای هاشمی، طنز و مطایبه درباره این خوابها زیاد شده و فضای مجازی پر است از شوخی در این باره.
برای کسی معلوم و مفهوم نیست ایشان براساس چه مبنایی این خاطرات یا خوابها را عرضه میکنند؟
مثلاً موضع حضرت امام درباره آمریکا کاملاً مشخص و مضبوط است و آن حضرت، تا آخر عمر مبارکشان هرگز از مشی ضداستکباریشان بازنگشتند و حتی در این مورد تردید نیز به خود راه ندادند:
«آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»، «ما یقین داریم دقیقاً وظیفهمان مبارزه با آمریکای جنایتکار است»، «ما دنبال این نیستیم که آمریکا برای ما کار بکند، ما آمریکا را زیر پا میگذاریم»، «مقصد یک مقصد است و آن شکست ابرقدرتهاست»، «حق گرفتنی است؛ قیام کنید و ابرقدرتها را از صحنه تاریخ و روزگار براندازید»، «همه گرفتاریای که ما داریم از آمریکا داریم»، «همه مصیبت ما زیر سر آمریکاست»، «مهمترین و دردآورترین مسالهای که ملتهای اسلامی و غیراسلامی کشورهای تحت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمریکاست»، «آمریکا شیطان بزرگ است»، «آنهایی که خواب آمریکا را میبینند، خدا بیدارشان کند»، «مملکت اسلامی عار است که دستش را دراز کند طرف آمریکا»، «اگر ما همه از بین برویم بهتر است از اینکه ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم و زیر دست آمریکا»، «اگر ما را صد بار بکشند و زنده شویم، دست از مبارزه با آمریکا برنمیداریم» و...
به طور مستند میبینیم نظرات حال حاضر آقای هاشمی درباره آمریکا، 180 درجه با نظرات حضرت امام مغایرت دارد ولی نکته جالب آن است که با وجود این تغایر واضح، ایشان ادعای «خط امامی» بودن و حرکت در راستای اهداف ایشان را نیز دارد!
دو- سال 89 آیتالله رفسنجانی در یادداشتی، ابراز نگرانی کرد جریانی میخواهد احمد رشیدیمطلق زنده شود: «من خطر بازسازی جریان احمد رشیدیمطلق که موج اهانت به روحانیت و مرجعیت را به راه اندازد، جدی میبینم.» ولی نگفت همین کسی که از احیایش ابراز نگرانی میکند، از شخص جناب آقای هاشمی رفسنجانی در ایام فتنه 88 تجلیل کرد. همایون در چند رشته از نوشتهها و مصاحبههای خود به تایید و حمایت از مواضع آقای هاشمیرفسنجانی میپردازد؛ از جمله در مقالهای که در سایت گروه مشروطهخواهان درج میکند، نامه سرگشاده رفسنجانی به رهبر انقلاب را «نقطه عطف» میخواند.
هشدارهای جناب هاشمی، درست زمانی رسانهای شد که رشیدیمطلق با حضور در استودیوهای شبکههای اروپایی آشکارا به تحسین و ستایش هاشمی و اقدامات او در برابر رهبر حکیم انقلاب پرداخته و حمایت وی از جریان فتنه را نقطه عطفی در ضربهپذیری نظام اسلامی خوانده بود.
وی در مصاحبه با سایت ضدانقلابی «تلاش آنلاین» نیز عبارت تجلیلگونهای از رفسنجانی میآورد: «نسبنامه جنبش سبز از 22 خرداد آغاز نمیشود. از همان 3-2 سال نخست پیروزی انقلاب، نخستین نشانههای راه یافتن گفتمان لیبرال - دموکراسی پدیدار شد و در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی در مجلات سنگینتری که پیاپی انتشار یافتند، بیرون رفتن از گفتمان انقلاب اسلامی را میشد به طور منظم دید».
کافی است بزرگترین اقدام ضدمرجعیت، ضدروحانیت و ضد امام را با محوریت «داریوش همایون» مرور کنیم و بعد ببینیم آیا آقای هاشمی رفسنجانی میتوانند هم ادعای حرکت در مسیر امام را داشته باشند و هم از سوی کسی که بزرگترین و شنیعترین اهانتها را به امام راحل عظیمالشأن روا داشته است، حمایت شوند و در برابر آن سکوت کنند؟
پس از اینکه مقاله موهن «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به دستور شاه توسط همایون تهیه و برای چاپ به روزنامه اطلاعات ارسال شد، عباس مسعودی، صاحب امتیاز و مدیر مسؤول اطلاعات، پس از خواندن مقاله با داریوش همایون، وزیر اطلاعات و گردشگری تماس گرفته و نسبت به توهینآمیز بودن آن که موجب واکنش علما و مردم خواهد شد، هشدار میدهد ولی همایون تاکید میکند مقاله در همان روز (17 دی 56) باید چاپ شود. در این مقاله بیحجابی به عنوان فضیلت برشمرده و اصل مسلم حجاب که در قرآن کریم آمده است، کهنهپرستی و ارتجاع معرفی شده بود. همچنین قیام 15 خرداد 42، حادثهای برنامهریزیشده از سوی استعمار سرخ - شوروی و حزب توده ـ و سیاه - ملاکان و ثروتمندان - عنوان شده بود.
این مقاله با بیشرمی غیرقابل وصفی، بهطور کینتوزانهای به حضرت امام تاخته و از ایشان به عنوان مردی ماجراجو و بیاعتقاد یاد کرده بود.
در ادامه نیز توهینهای وسیع، بیمارگونه و ناجوانمردانهای به ساحت مقدس آن مرد خدا شده بود.
خوب است آقای رفسنجانی بفرمایند چه کرده بودند که مسؤول پروژه رشیدیمطلق ـ موهنترین قلم علیه امام ـ از ایشان به نیکی یاد کرد؟! ایشان چه کردهاند که امروز نیز با وجود گور به گور شدن همایون، کسانی که دشمنترین دشمنان این نظام و حضرت امام هستند، قند در دلشان از مواضع آقای رفسنجانی آب میشود؟ در حال حاضر متأسفانه عاقبت کار جناب رفسنجانی به جایی رسیده است که طیفهای مختلف ضدانقلاب داخلی و خارجی؛ از رسانههای حامی فتنه تا بدنامترین اعضای جنبش به اصطلاح سبز، مواضع خود را با ایشان که مقایسه میکنند، نه تنها تفاوتی نمیبینند که آن را همدلانه با خود میدانند. حامیان این روزهایشان طیف وسیعی از فتنهجویان داخلی تا انواع و اقسام ضدانقلابیون خارجنشین را شامل میشود، کسانی که نه انقلاب اسلامی و نه امام راحل را قبول ندارند ولی ایشان را که نه بلکه مواضعشان را قبول دارند! برای تذکار، ایشان را به این فرمایش حضرت امام ارجاع میدهیم: «هر وقت دشمن از شما تعریف کرد، شما به خودتان شک کنید».