به گزارش پایگاه 598 به نقل از اقتصاد آنلاین ؛ این استاد دانشگاه در مورد ریشه های برخی
مشکلات اقتصادی مانند بیکاری و تعطیلی واحدهای اقتصادی، یکی از مهمترین
مشکلات جامعه ایرانی را از لحاظ ساختاری و فنی «فقدان آگاهی در مورد
امکانات موجود و فقدان مهارتهای لازم برای بهرهوری از آن» دانست و گفت:
بخشی از این پدیده مربوط به آموزش در مدرسه و دانشگاه است و بخش دیگر آن
مربوط به آموزشهای فرهنگی است که نهادهای مدنی باید آن را برعهده بگیرند.
در حال حاضر آموزش و پرورش ما نمیتواند فارغالتحصیلی تولید کند که
مهارتهای لازم را برای زندگی روزمره دارا باشد و دانشآموزان فقط محفوظاتی
دارند که به درد شرکت در کنکور ، گرفتن مدرک لیسانس و فوقلیسانس و دکترا
میخورد.
این استاد دانشگاه افزود: ما به دانشآموزان یاد نمیدهیم که چگونه از محیط
و امکانات پیرامونشان بهترین استفاده را کنند. در شکل درست، یک دانشآموز
وقتی مدرک کلاس نهم یا دوازدهم خود را دریافت میکند باید بتواند مناسبات
اجتماعی خودش را تعریف و شغل و خانواده فراهم کند. بخشی از فارغالتحصیلان
باید به سرعت وارد بازار کار شوند و تنها بخش اندکی از دانشآموزان لازم
است که تحصیلات عالیه داشته باشند.
وی ادامه داد: بنابر اصل قانون اساسی تحصیلات در مقطع دبیرستان در ایران
رایگان است و به این دلیل است که قرار بوده افرادی برای سطوح مختلف اجتماع و
برای گرداندن چرخ صنعت در جامعه تولید شوند و توسعه ممکن شود. نه اینکه
تعداد بسیار زیادی پزشک و مهندس تولید بشوند اما نیروی آموزشدیده دارای
مهارت واقعی بسیار اندک باشد.
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه میلیونها نوع مهارت برای زندگی مدرن وجود
دارد گفت: از مهارت همسرداری و بچهداری گرفته تا مهارت سفر رفتن وجود دارد
که هر کدام نهاد آموزشی مربوط به خودش را می خواهد. اگر این اتفاق به
درستی رخ دهد آموزشها ارزش اقتصادی پیدا میکنند. در حال حاضر آموزش در
کشور ما به نحوی است که ما یا تولید تکنولوژی برتر داریم، یا هیچ چیزی
تولید نمیکنیم. در حالی که ما به تولیدکننده تکنولوژی زندگی روزمره هم
نیاز داریم. این نیازهای ابتدایی که به کمک آموزش مهارتهای اولیه به دست
میآیند در این شیوه آموزشی هیچ جایگزینی ندارند و به همین دلیل بسیاری از
صنایع تعطیل شده است. در نتیجه راهی که ما میرویم در جهت ضد مهارتهای
اجتماعی است.
آزاد ارمکی در ادامه افزود: اگر بخواهد اتفاقی
بیفتد، باید نظام آموزشی و تربیتی ما بهطور جدی و برای دو هدف متفاوت مورد
بازبینی قرار بگیرد. یک هدف تولید تعداد اندکی متخصص سطح بالا و دیگری
آموزش مهارتهای لازم به گروه اکثریت. در این بین و در شرایطی که
دستگاههای رسمی و متولی آموزش از عهده وظایف خود بهخوبی برنمیآیند، نقش
نهادهایی واسط که از خود اجتماع سردرمیآورند مهم میشود. این نهادها
لزوما کارهای بزرگی انجام نمیدهند، ولی زمانی که هر کدام در حوزه فعالیت
خود بهدنبال شناسایی مساله، پاسخگوسازی نهادها و آموزش به شهروندان
باشند، گام بزرگی به سمت یک جامعه خودیادگیرنده برداشته میشود.