در ابتدا مطلبی را از حسین شمسیان میخوانید که با عنوان«فصل جدید وزارت علوم»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رسید:وقتی پس از مدتها انتظار، با رأی اعتماد نمایندگان، تکلیف وزارتخانه مهمی
به نام «وزارت علوم تحقیقات و فناوری» معلوم میشود، باید به فکر
آسیبشناسی و چرایی این بود که به چه دلیل در طول حدود 480 روز از عمر
دولت، یکی از مهمترین وزارتخانهها که با عمر و سرنوشت نسل جوان کشور و با
بنیه علمی و آیندهسازی نظام ارتباط مستقیم دارد، حدود 163 روز با سرپرست
اداره شده است؟! 163 روز از 480 روز یعنی یک سوم مدت عمر دولت و این رقم
کمی نیست که بتوان بیاعتنا از کنار آن گذشت. در حالی که حدود 4/5 میلیون
دانشجو در سراسر کشور مشغول به تحصیلند و قرار است از ثمره تلاشهای آنها،
درخت علمی کشور پربارتر شود و در حالی که رقابتی نفسگیر و سخت در عرصه
علمی و اقتدار پژوهشی در بین کشورها و دولتهای مختلف برپاست، این
بلاتکلیفی طولانی مدت چه علتی داشته و چه آثاری برجای میگذارد؟ آیا
میتوان مدعی شد که عرصه علمی و تحقیقاتی برای دولت واجد کمترین ارزش است؟!
آیا میتوان این ادعا را پذیرفت که دلمشغولی اصلی دولت، در حوزههای دیگر
است و وزارت علوم، اولویت چندم دولت است؟! پاسخ هر 2 گزینه به یقین منفی
است.
نه دولت از اهمیت علم و دانش و شتاب علمی غافل است و نه شخص رئیس
جمهور با مقوله دانشگاه و مدیریت محققانه و هوشمندانه آن ناآشناست. آیا
آنگونه که عدهای سعی در القاء آن دارند، دولت وزارت علوم را قربانی دیگر
وزارتخانههای خود کرده بود تا همه توجهها به این عرصه معطوف شود و سراغی
از وزارتخانههای دیگر نگیرند؟! پاسخ این ادعا هم منفی است چرا که نفس طرح
و تولید این ادعا، پذیرفتن این نکته است که دولت در وزارتخانهها مشغول
رفتاری خلاف قانون است و علاقمند است برای پنهان ماندن آن، یک وزارتخانه را
در کانون توجهات قرار دهد! این امر افزون بر آنکه توهین به دولت است با
واقعیت جاری و مشهود نیز مغایر است و دلیل واضح آن از یک سو اقدامات قانونی
دستگاههای نظارتی درباره دیگر وزارتخانهها است و از دیگر سو استمرار
قانونی امور در همه دستگاههای کشور است. اگر این ادعا با واقعیت قرین نیست
که نیست یقیناً ادعاهای دیگری همچون برنامهریزی برای انتخابات آتی مجلس
و... نیز محلی از اعراب نداشته و باید ساحت دولت را از آن دور دانست.
اما
در کنار این فرضیات آن واقعیتی که نمیتوان از نظر دور داشت، اوضاع
نابسامان وزارت علوم طی 16 ماه گذشته است. ظاهراً تلاش عدهای برای قبضه
کردن امور وزارت علوم و تبدیل دانشگاههای کشور به پایگاه احزاب و جریانات
سیاسی، تنها گزینهای است که این بلاتکلیفی و نابسامانی را سبب شده و
واقعیتی است که نمیتوان از آن چشم پوشید.در طول 16 ماه گذشته و حضور
وزیر و سرپرستان قبلی، به گواه شواهد غیرقابل انکار، یک جریان ثابت در
وزارت علوم، سایهنشین چهره اول و مطرح وزارتخانه بوده و در همان سایه
روشن، بیتوجه به انتظار نظام از نهاد علمی کشور، به مهرهچینی و یارگیری
از بین مطرودان ملت و کسانی که کارنامه روشنی ندارند مشغول بودند. روندی که
بدون تعارف از دوران سرپرستی دکتر میلیمنفرد آغاز و تا رأی اعتماد دکتر
فرهادی استمرار یافت و مساعی دلسوزان در دوره دکتر فرجی دانا برای توقف این
روند نامبارک فرجامی نداشت جز استیضاح! همزمان با این روند فرسایشی، توان و
بنیه بدنه علمی کشور از تمرکز بردانشافزایی و تولید علم و تبدیل علم به
محصول با هیاهو و جنجالسازی برخی رسانهها و نیز برخی چهرهها، به
التهابات شکننده و حواشی فرصتسوز معطوف شد که فرجامی جز افت برخی شاخصهای
علمی و کند شدن حرکت علمی کشور نداشت و بیم آن میرود که استمرار این وضع،
به دلسردی جوانانی که خالصانه و عاشقانه راه اعتلای کشور را در جهش علمی
یافتهاند بیانجامد.
اکنون رأی اعتماد مجلس به آخرین گزینه معرفی شده از
سوی رئیس جمهور و سخنان در خور توجه دکتر فرهادی در جلسه رأی اعتماد، این
امید را بوجود آورده که بلاتکلیفی و خسران حاصل از آن با روندی پرشتاب و رو
به جلو جبران شده و آنچه جامعه علمی کشور در این مدت از دست داده را
دوباره به دست آورد و بالندگی و نشاط بار دیگر جامعه علمی کشور را فرا
بگیرد. در خصوص این آرزوی بزرگ و ارزشمند توجه به برخی نکات ضروری است:
1-
حرکت علمی کشور، همانند بسیاری امور دیگر- و یا در بیانی بهتر در صدر
مهمات کشور- نیازمند نقشه راهی دقیق و برنامهریزی شده است و سپس نیازمند
حرکت براساس آن نقشه. فقدان نقشه علمی و یا حرکت در مسیری غیر از آن نقشه،
جز سرگردانی و بیحاصلی، فرجامی ندارد. پتانسیل علمی دانشگاهها و اساتید
برجستهای که بسیاری از آنها نامآوران رشته خود هستند، اقتضا میکند که
بدون فوت وقت نسبت به این مهم اقدام شود. در این مسیر، یکی از مهمترین
کارها، بازبینی برخی روشهای غلط یا کهنه شدهای است که بصورت سنتی در
ساختار دانشگاهی و نظام اداری آن باقیمانده و وفاداری متعصبانه به آن
-علیرغم اثبات ناکارآمدی- سبب کندی امور و جلوگیری از نوآوری جوانان است.
وعده وزیر محترم درباره بازبینی در برخی رشتهها را باید در همین راستا
ارزیابی کرد و به فال نیک گرفت.
2- در کنار تحول ساختاری و ایجاد نظام
برنامهای، تحول محتوایی، موضوعی مهم و حیاتی است. ایجاد متون و علومی
برگرفته از عقاید و سنن ملی و دینی و تحقق فرمان صریح رهبر معظم انقلاب در
موضوع «علوم انسانی اسلامی» اصلیترین مطالبه در این مبحث است. طبیعی است
که این مهم، به سالها زمان و برنامهریزی، مجاهدت و استقامت نیاز داشته و
منصفانه نیست که تحقق آن را از یک وزیر- آنهم در فرصت باقیمانده از یک
دولت- خواستار بود. این یک حرکت جمعی و یک فرآیند است که ممکن است در صورت
دقت و صحت عملکردها، طی چند دوره به نتیجه برسد. اما مهم، فهم موضوع،
برنامهریزی و شروع و پیگیری منظم و منسجم آن است. تنها در این صورت است که
میتوان امیدوار بود تحول مطلوب و مورد انتظار در آینده تحقق یابد. ناگفته
نماند که یقیناً در این مسیر، خردهگیریها و حتی مخالفتهای آشکار و علنی
ژستهای آکادمیک و عالمانه صورت میگیرد. تجربه نشان داده کسانی در جامعه
دانشگاهی و رسانهای کشورمان هستند که برای توقف و کندی حرکت علم کشور و
جلوگیری از ایجاد دانش و علم کاربردی و برآمده از فرهنگ و آئین خودمان، از
هیچ روش و راهی چشمپوشی نمیکنند. از انگ سیاسی تا ژستهای پوچ علمی و
مرثیهخوانی برای علمی که کمترین نسبتی با واقعیت امروزین کشورمان- و حتی
در مواردی با واقعیت امروزین خاستگاه و زادگاه آن علوم- ندارد! اما این
هجمهها و کارشکنیها نباید در تحقق این مأموریت مهم و این رسالت خطیر،
خدشهای وارد کند و تحققش را به تأخیر اندازد.
3- در کنار امر مهم و
حیاتی فوق، توجه به کیفی کردن نظام آموزشی کنونی نیز مهم و غیرقابل اجتناب
است. سالهاست که در جامعه ما از جدایی دانشگاه و صنعت سخن گفته میشود.
تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب نیز درباره لزوم و ضرورت تبدیل علم به محصول
بر کسی پوشیده نیست. از دیگر سو وجود میلیونها فارغالتحصیل در رشتههای
گوناگون نیز حاصل زحمت و تلاش همه مدیران آموزش عالی در ادوار گوناگون و
اساتید دانشگاه است. با این همه شاهد آنیم که مشکلات و گرههای ناگشوده
فراوانی در عرصههای گوناگون کماکان وجود دارد و تأثیر آن بر زندگی مردم
کاملاً محسوس است. مشکلات و معضلاتی که از قضا ما در آن موضوعات، رشتههای
دانشگاهی و فارغالتحصیل با سواد داریم. اما ظاهراً بین آنچه آنها
آموختهاند و بین مشکلات موجود تفاوت جدی معناداری وجود دارد! این امر یا
به نحوه مدیریت حوزههای مشکلدار برمیگردد و یا به آنچه آموخته شده.
بعنوان مثال، صنایع نساجی ما سالیان سال است که در شرایط نامناسبی به سر
میبرد، تقریباً از دوره سازندگی، اما ما همچنان در آن رشته دانشکده و
فارغالتحصیل داریم و به این پرسش بدیهی پاسخ نمیدهیم که چه مشکلی در کار
است که علیرغم وجود این بدنه علمی، صنعت نساجی رو به ورشکستگی است!؟ کجای
سیاستگذاریها غلط است؟ یا در بخش کشاورزی، سالهاست از مشکل آب سخن گفته
میشود و سالهاست که ما فارغالتحصیل در این رشته هم داریم. مشکل کجاست که
دانش این عده به داد کشاورزی و منابع محدود آبی ما نمیرسد؟! این یکی از
اصلیترین چالشهایی است که باید بدان توجه کرد و البته منصفانه باید گفت
که این امر موضوعی نیست که امکان حل آن توسط وزیر علوم به تنهایی فراهم
باشد، بلکه عزمی همهجانبه در همه ارکان مدیریتی و تصمیمگیری دولت و حتی
قوه مقننه میطلبد. اما میتوان شروع کار و به صدا درآوردن زنگ هشدار و
همچنین ارائه راهکار را از وزیر محترم علوم مطالبه کرد.
4- افزون بر
مسائل علمی که اندکی از آن مورد اشاره قرار گرفت، دغدغههای اجتماعی و
سیاسی جامعه دانشگاهی و به ویژه دانشجویان، یکی از مهمترین مسائل جامعه
ماست که نیازمند توجهی جدی و هوشمندانه است. سیاستورزی و تمرین فعالیت
سیاسی، انتقاد و ارائه راهکار جزء ذات نسل جوان و به خصوص دانشجویان است.
به جرأت میتوان گفت که هر گاه این امر مهم و این خصلت طبیعی و ذاتی
عدالتخواهی و حقگویی بدرستی و بدون طمع و دستاندازی جریانات و احزاب
سیاسی در جامعه دانشگاهی شکل گرفته، واجد آثار و برکات ارزشمندی برای نظام
بوده که ذکر آن مفصل و مطول است. تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب بر ضرورت
سیاسی بودن جامعه دانشگاهی- فارغ از هر نوع نگاه و گرایش حزبی- بر این مهم
تأکید میکند. از این رو ایجاد نشاط سیاسی و بسترسازی برای فعالیتهای
اندیشهای و سیاسی ضرورتی اجتنابناپذیر به شمار میرود.بهترین الگوی
ارزشمند و متعالی که در راستای تحقیق این مهم میتوان ارائه کرد، «کرسیهای
آزاداندیشی» است که به راستی محملی برای طرح و بیان دیدگاههای گوناگون و
ابراز نظر درباره آن است.
این روش متعالی آنگاه که با «جدال احسن» همراه
باشد، زمینه بروز استعدادها و بیان نواقص و مشکلات میشود بدون آنکه حاشیه
و حادثهای در پی داشته باشد. اما معمولاً روشهای مسالمتآمیز برای
عدهای ناخوشایند است! عدهای از جریانات سیاسی و اصحاب قدرت معمولاً میل
دارند از پتانسیل، اخلاص و صداقت جوانان برای تحکیم قدرت خود و یا ساختن
سیاهی لشگر ذیل بیرق و عنوان خود استفاده کنند! در نتیجه سعی در انتقال
فضای سیاسی دانشگاهی از فاز سیاسی به فاز عملیاتی دارند! برای این عده
فعالیت سیاسی مفهومی جز به آتشکشیدن دانشگاه، تخریب، توهین و هتک مقدسات
ندارد و دانشجو هر چه هتاکتر و بیپرواتر باشد، سیاسیتر است! آنها در
حالی که هزینه اقدامات مجرمانه به دانشجوی خوشقلب و صدیق تحمیل میشود، از
آن پلهای برای ترقی حزب و جریان خویش میسازند و آنکه در این بین بازنده
است دانشجو است! چاره کار، ایجاد فضای آرام و منطقی برای بحث و گفتگو و
تضارب آراء است تنها در چنین فضایی، بدور از هرگونه هیاهو، تهمت و توهین و
با ایجاد مبانی استدلالی درست و محکم است که میتوان به شکلگیری حرکت
سیاسی و اجتماع هوشمند و شایسته جوان ایرانی امیدوار بود.تحقق این
اهداف توسط وزیر علوم خواست و آرزوی قلبی یکایک کسانی است که دل در گرو
اسلام و انقلاب دارند و امید است با به حاشیه راندن سایهنشینان و برپایی
نظمی نوین، حرکت به سوی چشمانداز علمی کشور بار دیگر آغاز شود. چنین باد.
حسین قدیانی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«کور خوانده کری!»اختصاص دد که در ادامه میخوانید:الحمدلله که سایه این سرو بر سرمان بلند است. متاثر از چیزهایی، زبان دشمن
چه دراز شده بود برای ما، حتی به DNA خونمان هم کار داشتند! عاقبت، مردی
باید جواب دشمن را میداد. آقایان اوباما و جان کری حالا دیگر فهمیدهاند
که چه توافق هستهای بشود، چه نشود، از حلقوم انقلاب اسلامی، جز «آمریکا
هیچ غلطی نمیتواند بکند» نخواهد شنید. من در جمله قبل، از قصد نوشتم
«انقلاب اسلامی».جمهوری اسلامی برای خودمان جمهوری اسلامی است، برای نمایش
برترین مردمسالاری دینی، برای انتخاب و انتخابات، لیکن آنجا که پای شیاطین
در میان است، جمهوری اسلامی به اصل خود یعنی انقلاب اسلامی بازمیگردد و
انقلابی، جواب دشمن جمهور، دشمن جمهوری اسلامی را میدهد. حمایتهای آمریکا
از اسرائیل را هم که کنار بگذاریم، باز کاخ سفید، دشمن اول جمهوریت است.
دشمن اول همه جمهور در همه عالم حتی در خاک خودش! در آمریکا، هنوز رنگ
پوست، مشخصکننده حق آدمی است. اوبامای روسیاه به DNA مردم خود هم کار
دارد! آمریکا به این منفوری، به این مستکبری، 100 سال سیاه نخواستیم که به
جمهوری اسلامی اعتماد داشته باشد! اصلش ما انقلاب کردیم تا بگوییم هیچ
اعتمادی به آمریکا نداریم، هیچ! وقتی حاجقاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله
محبوب دل جهانیانند، کسر شأن جمهوری اسلامی است که بزرگترین حامی داعش
بخواهد به او اعتماد داشته باشد! بزرگترین حامی 2500 کلاهک اتمی اسرائیل،
اتفاقا مایه فخر و مباهات و غرور ما است که به ملت ایران اعتماد نداشته
باشد. از این حرفها که بگذریم، اعتماد ابلیس به آدمی اگر حلال مشکلات بود،
آلخلیفه و آلسعود، اوضاع بهتری داشتند، شاه سقوط نمیکرد و دنیا این همه
پر از شعار علیه حکام مورد اعتماد آمریکا نمیشد. در کلاس جمهوری اسلامی
همین بس که شیطان بزرگ به ما اعتماد نداشته باشد. روح خدا در پی جلب اعتماد
خدا بود، نه کدخدا. و روح خدا در جسم و جان «حضرت سیدعلی» جاودان است.
برای خامنهای هم اعتماد خدا موضوعیت دارد، نه اعتماد کدخدا. وانگهی! کدام
کدخدا؟ دنیا قریه کوچکی هم که باشد، دیگر مدتهاست که آمریکا کدخدای آن
نیست، چرا که «توافق هستهای بشود یا نشود، اسرائیل ناامنتر از قبل خواهد
شد». فیالحال کدخدا در خانه خودش گیر است! و این آقای اوباما است که لنگ
توافق با ماست بلکه دستی به سر و روی کاخ سفید بکشد، بلکه بگوید؛ ما با
جمهوری اسلامی به توافق رسیدهایم! صدالبته توافق با آن منظومهای که
حاجقاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله را از آن خود دارد، برای پرستیژ مجروح و
زخمخورده آمریکا، بهتر از توافق با بعضی از این حکام منطقه یا توافق با
تروریستهای تکفیری است. خوب است دولت اعتدال، تدبر دوباره کند در این
معانی. آقایان این را ببینند که «آقا» در پی جلب اعتماد کیست؟! خدا یا
کدخدایی که دیگر نیست؟! جان کری هم فقط وقتی پشت میز مذاکره مینشیند
«دیپلمات» است؛ به مجرد اینکه میرود میایستد آنجا، یادش میرود دیپلمات
است، متاثر از چیزهایی احساس میکند هنوز «گندهلات» است، آن اراجیف را
علیه ملت ما بر زبان جاری میکند! آقایان، نقد منتقد دلسوز و خیرخواه را که
وقعی ننهادند، خوب است جواب دادن به دشمن را از مردی بیاموزند که چون
خمینی، دشمنشکن سخن میگوید.
اگر پشت میز مجبورید دیپلمات باشید، آنجا که
میروید میایستید، یادتان باشد که «بچه انقلاب»اید! نتانیاهو بدموقعی به
پست جمهوری اسلامی خورده! اگر دیروز، حاجقاسم سلیمانی ناچار باید دشمن
متجاوز را از خاک وطن خارج میکرد، امروز «فرمانده سپاه قدس» است! اگر
دیروز، حاجحسن طهرانیمقدم آرزو داشت برد موشکهای وطنیاش به «جزیره
مجنون» برسد، امروز برد موشکهای او به مقر شیطان بزرگ هم رسیده! اگر
دیروز، کسی سیدحسن نصرالله را نمیشناخت، امروز از حماس اهل سنت گرفته تا
شیعیان یمن و عربستان، به نیکی او را میشناسند! گمانم این روزها نتانیاهو
زیاد نقشه دنیا را نگاه میکند! این دیو عصبیمزاج، شاید به این فکر میکند
که کاش حرامزادههای قبلی، اسرائیل را در دورترین نقطه کره زمین نسبت به
ایران جعل میکردند! مداد و خودکار دست نتانیاهو بدهی، تلآویو و حیفا، همه
اسرائیل را میبرد آن دوردورها نقاشی کند! اما مسأله اینجاست که اسرائیل
فقط در «جهنم» از برد موشکهای جمهوری اسلامی در امان است! توافق هستهای
میخواهد بشود، میخواهد نشود؛ اسرائیل از صفحه روزگار محو خواهد شد.
کور خوانده جان کری! فصلالخطاب انقلاب اسلامی و شیطان بزرگ، خندههای
دیپلماتیک نیست؛ آن روز است که نقشه دنیا را نگاه کنی و نامی از اسرائیل در
آن نیابی! مذاکره سر جای خود، مبارزه هم سر جای خود! آن مرد حکیم که با
مذاکره مخالفتی ندارد، خیال دشمن جمع، بشدت موافق مبارزه است! خامنهای به
شهادت حاجقاسم و سیدحسن، به گواهی سخنان خودش و به شهادت چفیهاش دنیا را
امن و امان میخواهد. هر چه اسرائیل ناامنتر، دنیا امنتر. جناب جان کری!
کور خواندهای. دنیا از میز مذاکره شما خیلی بزرگتر است، خیلی بزرگتر...
اما هر کجای این دنیای بزرگ، اسرائیل را پناه دهی، برد موشکهای جمهوری
اسلامی به آن میرسد. در جمله قبل، از قصد نوشتم «جمهوری اسلامی». وزیر
خارجه آمریکا خیال میکند اگر علیالدوام بگوید جمهوری اسلامی، دیگر با
انقلاب و انقلاب اسلامی طرف نیست! انقلاب علیه باطل، در ذات جمهوری اسلامی
است. اساسا نمیشود جمهوری اسلامی باشد و اسرائیل، هر روز ناامنتر از قبل
نشود.
مبارزه، هم در ذات انقلاب اسلامی است، هم در ذات جمهوری اسلامی. آنچه
فیالواقع «تمدید» شد، روز پنجشنبه رخ داد در دیدار امام خامنهای و
بسیجیان. «مبارزه» را میگویم، «تمدید مبارزه» را. خمینی هم قبلا گفته بود
که «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم»
روزنامه حمایت در مطلبی که با عنوان«خطر بی بصیرت ها»در ستون یادداشت روز ،روزنامه خراسان به چاپ رساند اینطور نوشت:
الحمدلله که سایه این سرو بر سرمان بلند است. متاثر از چیزهایی، زبان دشمن
چه دراز شده بود برای ما، حتی به DNA خونمان هم کار داشتند! عاقبت، مردی
باید جواب دشمن را میداد. آقایان اوباما و جان کری حالا دیگر فهمیدهاند
که چه توافق هستهای بشود، چه نشود، از حلقوم انقلاب اسلامی، جز «آمریکا
هیچ غلطی نمیتواند بکند» نخواهد شنید. من در جمله قبل، از قصد نوشتم
«انقلاب اسلامی». جمهوری اسلامی برای خودمان جمهوری اسلامی است، برای نمایش
برترین مردمسالاری دینی، برای انتخاب و انتخابات، لیکن آنجا که پای شیاطین
در میان است، جمهوری اسلامی به اصل خود یعنی انقلاب اسلامی بازمیگردد و
انقلابی، جواب دشمن جمهور، دشمن جمهوری اسلامی را میدهد. حمایتهای آمریکا
از اسرائیل را هم که کنار بگذاریم، باز کاخ سفید، دشمن اول جمهوریت است.
دشمن اول همه جمهور در همه عالم حتی در خاک خودش! در آمریکا، هنوز رنگ
پوست، مشخصکننده حق آدمی است. اوبامای روسیاه به DNA مردم خود هم کار
دارد! آمریکا به این منفوری، به این مستکبری، 100 سال سیاه نخواستیم که به
جمهوری اسلامی اعتماد داشته باشد! اصلش ما انقلاب کردیم تا بگوییم هیچ
اعتمادی به آمریکا نداریم، هیچ! وقتی حاجقاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله
محبوب دل جهانیانند، کسر شأن جمهوری اسلامی است که بزرگترین حامی داعش
بخواهد به او اعتماد داشته باشد! بزرگترین حامی 2500 کلاهک اتمی اسرائیل،
اتفاقا مایه فخر و مباهات و غرور ما است که به ملت ایران اعتماد نداشته
باشد.
از این حرفها که بگذریم، اعتماد ابلیس به آدمی اگر حلال مشکلات بود،
آلخلیفه و آلسعود، اوضاع بهتری داشتند، شاه سقوط نمیکرد و دنیا این همه
پر از شعار علیه حکام مورد اعتماد آمریکا نمیشد. در کلاس جمهوری اسلامی
همین بس که شیطان بزرگ به ما اعتماد نداشته باشد. روح خدا در پی جلب اعتماد
خدا بود، نه کدخدا. و روح خدا در جسم و جان «حضرت سیدعلی» جاودان است.
برای خامنهای هم اعتماد خدا موضوعیت دارد، نه اعتماد کدخدا. وانگهی! کدام
کدخدا؟ دنیا قریه کوچکی هم که باشد، دیگر مدتهاست که آمریکا کدخدای آن
نیست، چرا که «توافق هستهای بشود یا نشود، اسرائیل ناامنتر از قبل خواهد
شد». فیالحال کدخدا در خانه خودش گیر است! و این آقای اوباما است که لنگ
توافق با ماست بلکه دستی به سر و روی کاخ سفید بکشد، بلکه بگوید؛ ما با
جمهوری اسلامی به توافق رسیدهایم! صدالبته توافق با آن منظومهای که
حاجقاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله را از آن خود دارد، برای پرستیژ مجروح و
زخمخورده آمریکا، بهتر از توافق با بعضی از این حکام منطقه یا توافق با
تروریستهای تکفیری است. خوب است دولت اعتدال، تدبر دوباره کند در این
معانی. آقایان این را ببینند که «آقا» در پی جلب اعتماد کیست؟! خدا یا
کدخدایی که دیگر نیست؟!
جان کری هم فقط وقتی پشت میز مذاکره مینشیند
«دیپلمات» است؛ به مجرد اینکه میرود میایستد آنجا، یادش میرود دیپلمات
است، متاثر از چیزهایی احساس میکند هنوز «گندهلات» است، آن اراجیف را
علیه ملت ما بر زبان جاری میکند! آقایان، نقد منتقد دلسوز و خیرخواه را که
وقعی ننهادند، خوب است جواب دادن به دشمن را از مردی بیاموزند که چون
خمینی، دشمنشکن سخن میگوید. اگر پشت میز مجبورید دیپلمات باشید، آنجا که
میروید میایستید، یادتان باشد که «بچه انقلاب»اید! نتانیاهو بدموقعی به
پست جمهوری اسلامی خورده! اگر دیروز، حاجقاسم سلیمانی ناچار باید دشمن
متجاوز را از خاک وطن خارج میکرد، امروز «فرمانده سپاه قدس» است! اگر
دیروز، حاجحسن طهرانیمقدم آرزو داشت برد موشکهای وطنیاش به «جزیره
مجنون» برسد، امروز برد موشکهای او به مقر شیطان بزرگ هم رسیده! اگر
دیروز، کسی سیدحسن نصرالله را نمیشناخت، امروز از حماس اهل سنت گرفته تا
شیعیان یمن و عربستان، به نیکی او را میشناسند! گمانم این روزها نتانیاهو
زیاد نقشه دنیا را نگاه میکند! این دیو عصبیمزاج، شاید به این فکر میکند
که کاش حرامزادههای قبلی، اسرائیل را در دورترین نقطه کره زمین نسبت به
ایران جعل میکردند! مداد و خودکار دست نتانیاهو بدهی، تلآویو و حیفا، همه
اسرائیل را میبرد آن دوردورها نقاشی کند! اما مسأله اینجاست که اسرائیل
فقط در «جهنم» از برد موشکهای جمهوری اسلامی در امان است! توافق هستهای
میخواهد بشود، میخواهد نشود؛ اسرائیل از صفحه روزگار محو خواهد شد.
کور خوانده جان کری! فصلالخطاب انقلاب اسلامی و شیطان بزرگ، خندههای
دیپلماتیک نیست؛ آن روز است که نقشه دنیا را نگاه کنی و نامی از اسرائیل در
آن نیابی! مذاکره سر جای خود، مبارزه هم سر جای خود! آن مرد حکیم که با
مذاکره مخالفتی ندارد، خیال دشمن جمع، بشدت موافق مبارزه است! خامنهای به
شهادت حاجقاسم و سیدحسن، به گواهی سخنان خودش و به شهادت چفیهاش دنیا را
امن و امان میخواهد. هر چه اسرائیل ناامنتر، دنیا امنتر. جناب جان کری!
کور خواندهای. دنیا از میز مذاکره شما خیلی بزرگتر است، خیلی بزرگتر...
اما هر کجای این دنیای بزرگ، اسرائیل را پناه دهی، برد موشکهای جمهوری
اسلامی به آن میرسد. در جمله قبل، از قصد نوشتم «جمهوری اسلامی». وزیر
خارجه آمریکا خیال میکند اگر علیالدوام بگوید جمهوری اسلامی، دیگر با
انقلاب و انقلاب اسلامی طرف نیست! انقلاب علیه باطل، در ذات جمهوری اسلامی
است. اساسا نمیشود جمهوری اسلامی باشد و اسرائیل، هر روز ناامنتر از قبل
نشود. مبارزه، هم در ذات انقلاب اسلامی است، هم در ذات جمهوری اسلامی. آنچه
فیالواقع «تمدید» شد، روز پنجشنبه رخ داد در دیدار امام خامنهای و
بسیجیان. «مبارزه» را میگویم، «تمدید مبارزه» را. خمینی هم قبلا گفته بود
که «تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم»
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«خط مقدم حفظ استقلال
در مرزهای آبی»در ستون سرمقاله خود به قلم اميردريادارغلام رضاخادم بيغم
جانشين فرمانده نيرويی دريايی ارتش به چاپ رساند:امروز به ندرت کسانی را می توان دید که هنوز در میان
خاطرات دوران کودکی خود، استیلای کامل بیگانگان به ویژه بریتانیای اشغالگر در خلیج
فارس، اشغال ایران بوسیله متفقین و خاطرات مقاومت مردانه نیروی دریایی در شهریور
1320 در خرمشهر و آبادان را به یاد دارند. خاطراتی که در آن جای نیروی دریایی ایران
خالی بود . اما نسل حاضر با افتخار از نیرویی یاد می کنندکه کارکنان و دلاور مردان
متخصص و متبحر آن با رشادت وایمان نیروی دریایی عراق را منهدم کرد و در مقابل
حملات موشکی دشمن علیه هزاران کشتی تجاری و نفتکش و اسکورت آنها تا بنادر ایران به
مدت هشت سال دفاع جانانه ای را انجام داد. به ویژه میتوان به رویارویی
شجاعانه ناوهای نیروی دریایی در مقابل ناوگان آمریکا در خلیج فارس اشاره کرد که
همواره در یادها خواهد ماند.در مقطع زمانی کنونی نیز که اختلافات در بسیاری از کشورها
دگرگون شده است و روابط بین المللی متاثر از حوادث در حال وقوع موقعیت جمهوری
اسلامی ایران است ،ملت ما را در نقطه عطفی از تاریخ قرار داده است به گونهای که این
مسئولیت سنگین بر دوش هیچ یک از نسلهای گذشته نبوده و چشم امید ملتهای اسلامی و
مستضعف به موفقیت جمهوری اسلامی دوخته شده است.
در چنین شرایطی سر پیکان زور مداران به سمت حکومت اسلامی
و ملت ما نشانه گرفته شده است و این سلطه گران تلاش می کنند تا تهاجم خود را متوجه
حساس ترین بخش کشور ما یعنی خلیج فارس، تنگه هرمز و همچنین افکار عمومی جوانان ما
نمایند تا با بهره گیری از تهاجم فرهنگی و با فشار به مردم و مسائلی از این دست
ملت ما را مطیع خود نموده و در صورت عدم دستیابی به این هدف زمینه را برای شکست ما
فراهم آورند. صد البته در خط اول مواجهه با چنین تهاجمی، نیروی دریایی راهبردی
ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار دارد که توان رزمی و قدرت عملیاتی اش نه فقط به تجهیزات
و تسلیحات بلکه به مردان متخصص و متعهدش وابسته است که فارغ از قومیت تنها به ملیت
خود می اندیشند. لذا لازم است به نقش نیروی انسانی متخصص و متعهد در موفقیت نیروی
دریایی در انجام ماموریت و دفاع دریاپایه بیش از پیش پرداخته شود.
پس از حماسه تاریخ ساز هشت سال دفاع مقدس و جنگ نفت و
توطئههای بیگانگان با هدف استقرار مستمر بحران در خلیج فارس، نیروی دریایی ارتش
جمهوری اسلامی ایران نه تنها از ماموریتهای گشت زنی و پدافندی خود نکاسته
است بلکه به مراتب تلاش کرده است تا به تناسب وضعیتهای ایجاد شده توان خود
را افزایش دهد. بحرانهای سیاسی و نظامی در منطقه خلیج فارس و دریای عمان و شمال اقیانوس
هند "به دلیل اهمیت اقتصادی آن" موجب شده است تا نیروی دریایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران نقش فعال تری در اتخاذ تصمیمها و راهبرد ملی کشور در ارتباط با
مسائل منطقهای و بین المللی از خود نشان داده و خود را به عنوان نیروی تاثیرگذار
در راهبرد ملی معرفی نماید.
در حال حاضر، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نه
تنها مشغول اجرای ماموریتها و وظایف ذاتی خود همانند نیروهای سایر کشورهای دنیا
بوده و تلاش کرده است تا خود را از نظر تکنولوژیکی و تخصصهای دریایی در کشور در
مرتبه ای منحصر به فرد قرار دهد بلکه از نظر اجرای سیاستهای ملی در ابعاد مختلف،
شرکت در بازسازی ملی آبادسازی سواحل مکران و ایجاد بنادر جدید در این سواحل و
انتقال فرهنگ غنی اسلامی و به اهتزاز در آوردن پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران
در آبهای بین المللی و آبهای آزاد و برقراری امنیت خطوط مواصلاتی نیز بسیار حائز
اهمیت است. در حال حاضر ائتلاف قدرتهای بزرگ دنیا به خصوص استکبار جهانی بر آن
شده اند تا سیادت دریایی ایران را در خلیج فارس و دریای عمان از اختیار نیروی دریایی
جمهوری اسلامی ایران خارج نموده و آن را به کشورهای دست نشانده خود در منطقه
بسپارند. از این روست که شاهد توسعه نیروی دریایی سایر کشورهای منطقه هستیم.
بنابراین نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران باید تلاش
کند تا ضمن اجتناب از درگیر شدن در رقابتهای تسلیحاتی، به گونهای عمل نماید که
تجهیزات و تسلیحات خود را افزایش داده و بهروز نماید تا بتواند با توجه به ژئواستراتژی
برتر سواحل و جزایر و داشتن زیر بنای صنعتی و تخصصی در بعد دریایی همچنان سیادت دریایی
خود را حفظ نماید. در این مسیر نیز به لحاظ نیروی انسانی متخصص و متعهد بایستی به
بررسی استعدادها و ویژگیهای متخصصین مورد نیاز پرداخته شود. شاید پیش از این، نیروی
دریایی (به دلیل وجود مستشاران و متخصصین خارجی در کشور) چندان به کیفیت تخصصها
وابسته نبود اما در حال حاضر و با توجه به افق 1404 برای نیروی دریایی ارتش جمهوری
اسلامی ایران در خصوص کاربری زیردریاییهای مدرن و ناوها و ناوشکنها و بالگردها
با تجهیزات مدرن نیاز فراوانی به تخصصهای ویژه با کیفیت بسیار عالی احساس می شود
تا عملیاتها با موفقیت بیشتری دنبال شوند. در حال حاضر تعداد دریانوردیهای یگانهای شناور ما بسیار گسترده تر از زمان
جنگ گردیده و ناوروز دریانوردی ناوها بسیار زیاد تر شده است .
در این امر مدیون کارکنان متخصص و متعهد و ولایت مداری
هستیم که با غرور و وفاداری به نیروی دریایی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران چنین
نتیجه شکوه مندی را ممکن نموده اند. اگر ناوها و
ناوشکنهای قدرتمند ما در دریا ماموریت انجام میدهند و اگر بالگردهای ما هنوز
مانند روز اول پرواز میکنند و اگر نیروی دریایی فراتر از ماموریت و وظایف خود
عهده دار عملیاتهای مختلف است به این معنا نیست که هیچ مشکلی وجود ندارد و ما از نظر
تامین نیازمندیها در شرایط بسیار عالی قرار داریم، بلکه مدیون کارکنان متخصص و
متعهدی هستیم که با فداکاری تلاش کرده اند تا کمبودها را با کار و احساس مسئولیت بیشتر
و اتکا به عشق فزاینده خود به وطن و نظام جبران نمایند. این مسئله در مورد حضور
فرامنطقه ای نیز صادق است. حضور در اقیانوسها و آبهای دور دست جهت مقابله با تهدیدهای
اجتماعی در آبهای فرا منطقهای و بین المللی نیازمند نیروی انسانی مبتکر و متکی
به خود و خبره در تخصصهای خود میباشد. باید توجه داشت که در جنگهای آینده، برتری
نظامی تنها به خاطر سخت افزارها نخواهد بود بلکه برتری با متفکران و متخصصانی
خواهد بود که سخت افزارها را به طرز صحیح و مناسب استفاده کنند.تسلیحات نیروی دریایی در آینده هوشمند خواهند بود و این
تسلیحات هوشمند، نیازمند تعلیم دیده ترین، ماهرترین و متخصص ترین نیروهای انسانی
هستند. در غیر این صورت فراگیری تکنولوژی جنگ مدرن و مقابله با تهدیدهای مرتبط با
آن امکان پذیر نخواهد بود.
محمود فرشیدی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«بسيج،رمز ماندگاری»اختصاص یافت که در ادامه میخوانید:كسانی كه تهدید میكنند بدانند جمهوری اسلامی به
بركت تفكر بسیجی شكت ناپذیر است.» مقام معظم رهبری حضرت آیت ا...
خامنه ای در دیدار با شورای عالی اقشار بسیج، پایه های تفكر بسیج را اعتقاد به
مسئولیت انسان و بصیرت بر شمردند و در زمینه ابعاد فراگیر بسیج فرمودند:هر فرد ایرانی،بالقوه
یك بسیجی است. در حقیقت رمز ماندگاری و كارایی
بسیج را در اركان منطق آن باید جستجو كرد.زیرا بسیج ظرفیتی است برای حضور همه كسانی
كه به عنوان انسان خود را در برابر جامعه و جهان مسئول می دانند و احساس تكلیف میكنند.
ظرفیتی كه محدود به عرصه های نظامی یا سیاسی نیست. ظرفیتی نامحدود برای همه عرصه
ها و همه اقشار و افراد. با این نگاه بسیج ظرفیتی جهانی دارد و آزادیخواهان و عدالت
جویان دنیا می توانند با تجمع زیر چتر تفكر بسیج، برای نجات مستضعفین تلاش كنند.
چنانكه
امروز در برخی كشورها، منطق بسیج، تجمع پیروان ادیان مختلف را برای مقابله با
هجوم استكبار گردهم آورده است. براساس این منطق و به گواهی عملكرد ایثارگرانه بسیج
در هشت سال دفاع مقدس بسیجی بودن از نظر بهره گیری از امكانات و قدرت نه تنها امتیاز
و مصونیت پدید نمی آورد بلكه محدودیت و پایبندی مضاعف هم ایجاد می كند همین تعریف
انسان دوستانه و فراگیر از بسیجی بودن است كه زمینه احساس مسئولیت یكپارچه آحاد
جامعه را فراهم می سازد و این باور تقویت میشود كه هیچ كس برای خلاف كردن، از حاشیه
امن برخوردار نیست و وابستگی به قدرت یا حتی پایبندی به ظواهر شرع،ایجاد مصونیت
نمی كند بلكه این گونه افراد به دلیل موقعیت نمادین شان، تكلیف مضاعفی دارند و این
باور نهادینه میشود كه نظام اسلامی، با هیچ دولتمرد و كارگزار و سرمایه دار و
متظاهر به آدابی عقد اخوت نبسته است.
اما برای
آنكه استعداد بالقوه بسیج عینیت پیدا كند و از ظرفیت همه ایرانیان بهره برداری شود
باید راهكارهایی اندیشید كه ساختار شورای اقشار، گامی موفق در این راه است و البته
می توان گامهایی مشابه نیز در این مسیر برداشت از جمله مسئولیتی كه در زمینه امر
به معروف و نهی از منكر اخیراً مجلس شورای اسلامی به بسیج تفویض كرده است می تواند
فرصتی برای بهره گیری از همه افراد باشد و به شرط آنكه به طور شفاف، ابعاد گسترده
و عمیق این اصل برای جامعه بیان و روشن شود كه این اصل، محدود به رعایت آداب ظاهری
و پوشش نیست.
همچنان كه
گستره ایفای این مسئولیت نیز فراتر از كسانی كه مقید به رعایت ظواهر هستند تا عمق
جامعه نفوذ می كند و در برابر مسائل مهمی نظیر فساد اقتصادی،فساد اداری و قضائی،
قانون شكنی، اسراف، سرگردانی مردم در دستگاهها،خویشاوند سالاری، سوء استفاده از
مقام و موقعیت، بده بستان های سیاسی و نظایر آن همه می توانند در پناه بسیج انجام
وظیفه نمایند.ركن دیگر
تفكر بسیج بصیرت است كه اگر بصیرت نباشد جهت گیری حركت به سوی تامین منافع
مستكبران و پایمال شدن حقوق مردم خواهد بود یعنی برآیند حركت افراد بی بصیرت، چه
بسا بدون آنكه خود بخواهند همسو با خیانت پیشگان و سرسپردگان به بیگانه میشود
چنانكه در فتنه های منافقین،سیدمهدی هاشمی، تیر78 و فتنه 88 برخی ساده اندیشان، بازی
خوردند و با دست اندركاران این فتنه و عوامل دشمن، همنوایی كردند و به همین دلیل
بوده و هست كه سیاست نظام اسلامی در خاموش ساختن آتش فتنه ها حداكثر مدارا و دفع
حداقلی است تا فرصت لازم برای توبه بازی خوردگان فراهم گردد.
البته روشن
است كه اتخاذ این سیاست از موضع قدرت است نه از سر ضعف، چنانكه در قضیه منافقین
سرانجام نظام اسلامی با عناصر معاند و لجوج قاطعانه برخورد كرد و طبعاً در فتنه 88
نیز كسانی كه بخواهند از طرفی با تمسك به شبهات، دوستان انقلاب را بفریبند و از
طرف دیگر با اجتناب از موضعگیری در برابر محكمات،حمایت دشمنان را جلب كنند،عملكرد
منافقانه شان دیری نخواهد پایید و افكار عمومی،نظام اسلامی را وادار خواهد ساخت
تا موضعگیری سرسختانه ای در برابر چنین افرادی اتخاذ نماید.
نكته آخر
ضرورت حمایت بیش از پیش دولت و همه دستگاهها از بسیج است نه به معنای دادن امكانات
و امتیازات به اعضای بسیج آن دستگاه بلكه به معنای مورد توجه قراردادن طرحها و دیدگاههای
بسیج آن دستگاه در جهت كیفیت بخشی به روند امور چنانكه تجربه موفق برخی دستگاهها
در حمایت از بسیج این سازمان، دستاوردهای قابل توجهی برای این دستگاهها به ارمغان
آورده است.
روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«بسيج،رمز ماندگار«در ستون سرمقاله روزنامه خود به قلم محمود فرشیدی در حال فیلمبرداری است:
ی كه تهدید میكنند بدانند جمهوری اسلامی به بركت
تفكر بسیجی شكت ناپذیر است.» مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... خامنه ای در دیدار
با شورای عالی اقشار بسیج، پایه های تفكر بسیج را اعتقاد به مسئولیت انسان و بصیرت
بر شمردند و در زمینه ابعاد فراگیر بسیج فرمودند:هر فرد ایرانی،بالقوه یك بسیجی
است. در
حقیقت رمز ماندگاری و كارایی بسیج را در اركان منطق آن باید جستجو كرد.زیرا بسیج
ظرفیتی است برای حضور همه كسانی كه به عنوان انسان خود را در برابر جامعه و جهان
مسئول می دانند و احساس تكلیف میكنند. ظرفیتی كه محدود به عرصه های نظامی یا سیاسی
نیست. ظرفیتی نامحدود برای همه عرصه ها و همه اقشار و افراد. با این نگاه بسیج ظرفیتی
جهانی دارد و آزادیخواهان و عدالت جویان دنیا می توانند با تجمع زیر چتر تفكر بسیج،
برای نجات مستضعفین تلاش كنند.
چنانكه
امروز در برخی كشورها، منطق بسیج، تجمع پیروان ادیان مختلف را برای مقابله با
هجوم استكبار گردهم آورده است. براساس این منطق و به گواهی عملكرد ایثارگرانه بسیج
در هشت سال دفاع مقدس بسیجی بودن از نظر بهره گیری از امكانات و قدرت نه تنها امتیاز
و مصونیت پدید نمی آورد بلكه محدودیت و پایبندی مضاعف هم ایجاد می كند همین تعریف
انسان دوستانه و فراگیر از بسیجی بودن است كه زمینه احساس مسئولیت یكپارچه آحاد
جامعه را فراهم می سازد و این باور تقویت میشود كه هیچ كس برای خلاف كردن، از حاشیه
امن برخوردار نیست و وابستگی به قدرت یا حتی پایبندی به ظواهر شرع،ایجاد مصونیت
نمی كند بلكه این گونه افراد به دلیل موقعیت نمادین شان، تكلیف مضاعفی دارند و این
باور نهادینه میشود كه نظام اسلامی، با هیچ دولتمرد و كارگزار و سرمایه دار و
متظاهر به آدابی عقد اخوت نبسته است.
اما برای
آنكه استعداد بالقوه بسیج عینیت پیدا كند و از ظرفیت همه ایرانیان بهره برداری شود
باید راهكارهایی اندیشید كه ساختار شورای اقشار، گامی موفق در این راه است و البته
می توان گامهایی مشابه نیز در این مسیر برداشت از جمله مسئولیتی كه در زمینه امر
به معروف و نهی از منكر اخیراً مجلس شورای اسلامی به بسیج تفویض كرده است می تواند
فرصتی برای بهره گیری از همه افراد باشد و به شرط آنكه به طور شفاف، ابعاد گسترده
و عمیق این اصل برای جامعه بیان و روشن شود كه این اصل، محدود به رعایت آداب ظاهری
و پوشش نیست.
همچنان كه
گستره ایفای این مسئولیت نیز فراتر از كسانی كه مقید به رعایت ظواهر هستند تا عمق
جامعه نفوذ می كند و در برابر مسائل مهمی نظیر فساد اقتصادی،فساد اداری و قضائی،
قانون شكنی، اسراف، سرگردانی مردم در دستگاهها،خویشاوند سالاری، سوء استفاده از
مقام و موقعیت، بده بستان های سیاسی و نظایر آن همه می توانند در پناه بسیج انجام
وظیفه نمایند.
ركن دیگر
تفكر بسیج بصیرت است كه اگر بصیرت نباشد جهت گیری حركت به سوی تامین منافع
مستكبران و پایمال شدن حقوق مردم خواهد بود یعنی برآیند حركت افراد بی بصیرت، چه
بسا بدون آنكه خود بخواهند همسو با خیانت پیشگان و سرسپردگان به بیگانه میشود
چنانكه
در فتنه های منافقین،سیدمهدی هاشمی، تیر78 و فتنه 88 برخی ساده اندیشان، بازی
خوردند و با دست اندركاران این فتنه و عوامل دشمن، همنوایی كردند و به همین دلیل
بوده و هست كه سیاست نظام اسلامی در خاموش ساختن آتش فتنه ها حداكثر مدارا و دفع
حداقلی است تا فرصت لازم برای توبه بازی خوردگان فراهم گردد.
البته روشن
است كه اتخاذ این سیاست از موضع قدرت است نه از سر ضعف، چنانكه در قضیه منافقین
سرانجام نظام اسلامی با عناصر معاند و لجوج قاطعانه برخورد كرد و طبعاً در فتنه 88
نیز كسانی كه بخواهند از طرفی با تمسك به شبهات، دوستان انقلاب را بفریبند و از
طرف دیگر با اجتناب از موضعگیری در برابر محكمات،حمایت دشمنان را جلب كنند،عملكرد
منافقانه شان دیری نخواهد پایید و افكار عمومی،نظام اسلامی را وادار خواهد ساخت
تا موضعگیری سرسختانه ای در برابر چنین افرادی اتخاذ نماید.
نكته آخر
ضرورت حمایت بیش از پیش دولت و همه دستگاهها از بسیج است نه به معنای دادن امكانات
و امتیازات به اعضای بسیج آن دستگاه بلكه به معنای مورد توجه قراردادن طرحها و دیدگاههای
بسیج آن دستگاه در جهت كیفیت بخشی به روند امور چنانكه تجربه موفق برخی دستگاهها
در حمایت از بسیج این سازمان، دستاوردهای قابل توجهی برای این دستگاهها به ارمغان
آورده است.
«حاشيهپردازان»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
وجود احزاب و گروههای سیاسی فعال در كشور برای پیشبرد اهداف و اجرای
بهتر قانون، مفید و بلكه ضروری است. روح قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی
"تفرق قدرت" را القاء میكند. اینكه قانون اساسی، قوای سهگانه را مستقل میداند و آنها را از
دخالت در امور همدیگر منع مینماید، همین هدف را دنبال میكند. این سه قوه در عین حال
كه به همدیگر برای اداره هرچه بهتر كشور كمك میكنند، اگر هر یك از آنها در چارچوب
قانون حركت كرده و به وظایف خود عمل نمایند قطعاً مانع تخلفات و انحرافات دستگاههای
كارگزار نظام خواهند شد و همین "تفرق قدرت" ضامن سلامت نظام
خواهد بود.
بنابر
این، محتوای كارنامه قوای سه گانه مقننه، مجریه و قضائیه، عبارت است از
"تعامل همراه با استقلال و نظارت قانونمدارانه". اگر این محتوا همواره در
متن كارنامه قوای سه گانه ثبت شود و جای آن را تقابل یا مداخله در امور یكدیگر و یا
بیعملی در زمینه نظارت قانونمدارانه نگیرد، قطعاً كشور به خوبی و بدون مشكل اداره
خواهد شد و اهداف تعی?ن شده برای نظام كه در قانون اساسی مندرج هستند، تحقق خواهند
یافت. برای فعالیتهای سیاسی نیز قوانینی وجود دارند كه اگر فعالان سیاسی به آنها
پایبند باشند، همه چیز در مسیر صحیح به پیش خواهد رفت.
فاصله
گرفتن از وظایف قانونی توسط هر یك از قوای سه گانه و فعالان سیاسی موجب بروز
اختلال در مدیریت كشور، بینظمی جامعه و گردش ناصحیح امور خواهد شد. درست در همین مرحله
است كه افراد و دستگاههای مؤثر، به جای پرداختن به متن به سراغ حاشیه میروند.
فاصله گرفتن از متن و گرفتار حاشیه شدن، عوارض منفی زیادی دارد كه مهمترین آنها
اتلاف وقت، هدر رفتن امكانات، ناكارآمدی مدیریت، بروز تفرقه، خدشهدار شدن ارزشها
و اصول و تشكیك در اساس هستند. اینها عوامل مؤثری برای سست كردن پایههای حاكمیت و طمعورزی دشمنان
محسوب میشوند كه زمینه را برای بازگشت بیقانونی، استبداد و منزوی شدن مردم فراهم
میكنند. استبداد حاكمان و منزوی شدن مردم نیز همیشه مقدمهای برای وابستگی كشورها
و باز شدن پای استعمارگران بوده و خواهد بود.
توجه
به عظمت همین خطر بود كه تدوین كنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی را به تنظیم
اصولی رهنمون شد كه از یكطرف پایههای نظام را با قانونمندی و مشخص بودن چارچوبهای
وظایف هر یك از قوا مستحكم میكند و از طرف دیگر برای فعالیت احزاب، گروهها و
افرادی كه مایل به فعالیت سیاسی هستند زمینههای قانونی روشنی را در نظر گرفته كه
نشاط اجتماعی همراه با حقوق سیاسی آنها را تأمین میكند. اینكه همواره قانون اساسی
نظام جمهوری اسلامی را یك قانون "مترقی" میدانیم به همین دلیل است كه به صورت متوازن، حقوق فردی
و اجتماعی را برای آحاد مردم و زمینه مدیریت صحیح را برای مسئولین دولتی در نظر گرفته
است. این اهداف بلند فقط در صورتی محقق خواهند شد كه به قانون اساسی با دقت و بدون
مسامحه و اغماض عمل شود
امروز
اگر گرفتار تنگ نظریها، فرصت طلبیها، قدرت طلبیها، بداخلاقیها، تضییع حقوق همدیگر
و محروم شدن از مدیران با تجربه و كارآمد هستیم، به این دلیل است كه در موارد زیادی
از متن فاصله گرفته و خود را گرفتار حاشیه كردهایم. دشمنان ملت ایران اگر حتی بدیهیترین
حقوق ما را در زمینه هستهای انكار میكنند و با زیادهخواهیهای خود میخواهند ما
را ضعیف نگهدارند به این دلیل نیست كه واقعاً ما ضعیف هستیم و قدرت استیفای حقوق خود
را نداریم، بلكه به این دلیل است كه به تفرقهای كه هر روز عدهای به آن دامن میزنند
امید بستهاند و تصورشان اینست كه میتوانند با دور ساختن ما از همدیگر و فاصله
انداختن میان ما و اصول و ارزشها و حتی اسوههای دینی و انقلابیمان، راه را برای
بازگشت به ایران و برقرار ساختن مجدد سلطه استعماری خود بر این كشور هموار نمایند.
اینها همه از رهگذر خروج ما از متن و پرداختن به خواشی میسر میشود، اقدامی كه در
بسیاری موارد ناآگاهانه صورت میگیرد و طمع دشمن را بیشتر میكند.
تازهترین
نمونه فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حاشیه، بزرگنمائی سخنان یكی از عناصر
معروف به اصلاحطلب در مورد امام خمینی و اصول، آرمانها و عملكرد بنیانگذار نظام
جمهوری اسلامی است. این سخنان به اندازه كافی فاقد پشتوانه منطقی بود كه كسی به آن
اعتنا نكند و همگان آن را به حساب گوینده آن بگذارند تا به آیه شریفه "واذا
مروا باللفو مرواكراما" (آیه 72 سوره فرقان) عمل كرده باشند. اما متأسفانه
عارضه خطرناك فاصله گرفتن از متن و پرداختن به حواشی موجب شد عدهای به بزرگنمائی
آن بپردازند و آن را به چماقی برای كوبیدن بر سر رقبای خود تبدیل نمایند و عدهای
نیز با افتادن در دامی كه پهن شده بود مشغول دست و پا زدن شوند.
این
واقعیت را اكنون نه تنها مردم ایران بلكه تمام عقلای جهان قبول دارند كه امام خمینی
انقلابیترین، روشنبینترین، عاقلترین، شجاعترین، مدبرترین، خداترسترین و مردمیترین
سیاستمدار عصر خود بود. این واقعیتها را به راحتی میتوان در سخنان، پیامها،
فرمانها، احكام و عملكرد امام خمینی و هزاران جلد كتاب كه دوستان و دشمنان در
سراسر جهان درباره این عزیز دوران نوشتهاند، یافت. اگر مطلبی هم توسط افرادی در
نقد یا تنقیص گفته شود و نیازی به پاسخ دادن داشته باشد، به اندازه كافی افراد و
مؤسساتی وجود دارند كه با تكیه بر منطق به آن بپردازند و اذهان را درباره آن روشن
كنند. اظهارنظر نیز حق همگان است و نباید فضا را برای افرادی كه میخواهند اظهارنظر
كنند تنگ و مسموم كرد بلكه باید اجازه داده شود از میان نقد و ردها واقعیتها روشن
شوند. از رهگذر همین نقدها و ردهاست كه جامعه رشد میكند.
نكته
قابل توجه اینكه در این قبیل ماجراها سخنان یك فرد معمولاً به جمع و جناح سرایت
داده میشود و همین تسری موجب خارج شدن از متن و پرداختن به حاشیه میگردد و اصل
موضوع در این میان گم میشود. این واقعیت را نمیتوان انكار كرد كه اشتباه و
انحراف، مخصوص یك گروه و یك جناح نیست و در همه گروهها و احزاب و جناحها یافت میشود.
علاوه
بر این، اشتباه و انحراف یك فرد را نباید به یك مجموعه نسبت داد مگر آنكه آن فرد
به عنوان سخنگوی آن جمع چیزی را مطرح كرده باشد. در مواردی هم كه رقبا تلاش میكنند
سخن یك فرد را به یك مجموعه نسبت بدهند، آن مجموعه میتوانند برای پرهیز از ورود
به حواشی، با یك اطلاعیه كوتاه عدم هم نظری خود با صاحب آن سخن را اعلام نماید. ملت
ایران و نظام جمهوری اسلامی، همانگونه كه در میان ملتها دوستان زیادی دارد در میان
قدرتمندان و سران استكبار جهانی نیز دشمنان زیادی دارد. این واقعیت غیرقابل انكار
ایجاب میكند احزاب، جناحها و رقبای سیاسی، در عین حال كه حق دارند به رقابت سالم
با همدیگر ادامه دهند، در مورد اصول و آنچه به اساس نظام مربوط میشود با همدیگر
همصدا باشند تا بتوانند دوستان را خوشحال و دشمنان را ناامید كنند. برای تحقق این
آرمان بزرگ، همه باید در متن حركت كنند و از حاشیه سازی و حاشیه پردازی پرهیز نمایند
و بدانند كه حاشیهپردازان به این ملت و این نظام خدمت نمیكنند.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«سقوط نفت و اقتصاد نفتی ما»در ستون سرمقاله خود و نوشته شده توسط دکتر فرح قبادی به شرح زیر است:
قیمت نفت همچنان به سیر نزولی خود ادامه میدهد. بهای هر بشکه نفت خام برنت
فقط طی ماه جاری میلادی، 16 درصد کاهش یافته که سقوط قیمت این کالای
استراتژیک را از آغاز سال جاری میلادی تاکنون به 37 درصد میرساند.
کشورهای صادرکننده نفت از این کاهش بهشدت لطمه میخورند و برخی از آنها
که ذخایر ارزی چندانی در دسترس ندارند، باید خود را برای دورانی سخت آماده
کنند. چرا قیمت نفت چنین سقوطی را تجربه میکند؟ این سقوط تا کجا میتواند
ادامه یابد؟ پیامدهای این سقوط در کشور ما چه خواهد بود؟ برخی از ناظران
برای این سقوط دلیل ساده و روشنی ارائه میکنند.عربستان، به همراه یکی دو شیخنشین خلیج فارس و به دستور
آمریکا، از کاهش میزان تولید اوپک جلوگیری میکند، نفت خود را با تخفیف
میفروشد و از این طریق دشمنان ایالاتمتحده، بهویژه روسیه و ایران را در
تنگنا قرار میدهد.
بعضی از آنها به ملاقات غیرمنتظره وزیر خارجه عربستان سعودی با وزیر امور
خارجه آمریکا (آن هم در هواپیمای وزیر عربستانی در فرودگاه وین) در شب
تصمیمگیری کشورهای 1+5 در مورد مساله هستهای ایران اشاره میکنند که
توطئه آمریکا و عربستان را نهایی کرد. آمریکا توافق طرفین مذاکرات هستهای
را بر هم زد و عربستان هم ماموریت خود را در کاهش قیمت نفت شتاب بخشید و از
کاهش تولید نفت اوپک نیز جلوگیری کرد.این ماجرا میتواند موضوع یک فیلم سینمایی هیجانانگیز باشد که تماشاچیان
را به دنیای رمزآلود توطئهگران جهانی میبرد و یکبار دیگر سادهلوحانی را
که در وهله اول، عوامل اقتصادی را در این ماجرا دخیل میدانند و از وقایع
پشتپرده بیخبرند، از خواب خرگوشی بیدار میکند. آیا غیر از این است که
همه تحولات پر سر و صدای چند ماه اخیر، در نهایت بیشترین صدمه را درست
متوجه همان کشورهایی میسازد که رو در روی آمریکا ایستادهاند؟
متاسفانه، اغلب کارشناسان اقتصادی و نفتی از ماجراهای پشتپرده بیخبرند و
روایتی کاملا متفاوت از دلایل سقوط قیمت نفت ارائه میکنند. به اعتقاد
آنها افزایش میزان تولید (عرضه) و کندی رشد تقاضا در بازارهای جهانی نفت
موجب پیدایش مازادی شده که کاهش قیمتها را اجتنابناپذیر ساخته است.
عربستان سعودی نفت خود را زیر قیمت میفروشد و با کاهش تولید مخالفت
میکند؛ زیرا نمیخواهد سهم این کشور از بازار جهانی نفت کاهش یابد. در
حقیقت اکثر اعضای اوپک و همچنین روسیه نیز در مورد حفظ میزان تولید دیدگاه
مشابهی دارند. به یک روایت «اگر اعضای اوپک تولید خود را کاهش میدادند و
قیمت نفت بالا میرفت، سهم همه کشورهای عضو این سازمان از بازار جهانی نفت
کاهش مییافت. در آن صورت اوپک عملا از تولید نفت «شیل» Shale حمایت کرده و
تولید بیشتر آن را تشویق کرده بود. با مخالفت با کاهش تولید، اعضای اوپک
رنج کوتاهمدت را برای نفع بلندمدت به جان خریدهاند.»
کشورهای عضو اوپک در ماه گذشته (اکتبر) تقریبا 31 میلیون (در حقیقت 97/30
میلیون) بشکه در روز نفت تولید کردند. این پنجمین ماه متوالی بود که اوپک
بیش از سهمیه تعیین شده خود (یعنی 30 میلیون بشکه در روز) تولید میکرد.
این مساله، همراه با افزایش تولید نفت شیل، در شرایطی که تقاضا برای نفت به
دلیل رکود اقتصادی در اروپا و ژاپن و کند شدن نرخ رشد اقتصادی چین کاهش
یافته بود، بازار نفت را با مازاد عرضه قابل توجهی روبهرو ساخت. این
مازاد به عقیده وزیر نفت ونزوئلا 2 میلیون بشکه و بهنظر وزیر نفت کویت 8/1
میلیون بشکه در روز است. در این شرایط اوپک یا میتوانست تولید خود را
کاهش دهد و سهم کمتری از بازار جهانی نفت را بپذیرد یا تولید را ثابت نگه
دارد و به انتظار خروج تولیدکنندههای پرهزینهتر از بازار بنشیند. ظاهرا
گزینه دوم مقبولتر افتاده است. وزیر انرژی امارات متحده این مطلب را با
صراحت بیان کرده است: «تولیدکنندگان سنتی نفت دیگر نمیتوانند قیمت نفت را
دیکته کنند. تازهواردان به این بازار، که بالاترین هزینه تولید را دارند
و مسبب اصلی مازاد عرضه هستند، باید تعیینکننده قیمت باشند.» به بیان
روشنتر، اوپک امیدوار است که با نزول قیمت نفت، تولیدکنندگان نفت شیل که
هزینه تولید بالاتری دارند از میدان خارج شوند و مازاد عرضه را از میان
بردارند. گفته میشود که با قیمت نفت بشکهای 70 دلار، بسیاری از
تولیدکنندگان نفت شیل زیانده میشوند و حتی با نفت بشکهای 80 دلار نیز
برخی از این شرکتها از میدان خارج خواهند شد.
کشورهایی نظیر عربستان، کویت، امارات، قطر و نروژ که ذخایر ارزی فراوان
دارند، تحمل این وضعیت را دشوار نخواهند یافت. بیشترین لطمه از این بابت به
کشورهایی نظیر روسیه و ایران وارد میشود که اقتصاد آنها بهشدت وابسته به
درآمدهای نفتی آنها است و فشار تحریمها را نیز تحمل میکنند. روبل روسیه
به دلیل تحریمها و سپس کاهش قیمت نفت بهشدت تنزل کرد و روز جمعه به 5/49
روبل در ازای هر دلار آمریکا رسید. این به آن معنا است که از آغاز سال جاری
میلادی، نرخ برابری روبل نسبت به دلار 34 درصد تنزل کرده است. بانک مرکزی
روسیه اعلام کرده که چنانچه سقوط روبل ادامه یابد و ثبات مالی این کشور را
به مخاطره اندازد، نظام شناور ارز را کنار میگذارد و در بازار مداخله
خواهد کرد. ذخایر ارزی قابل توجه روسیه این امکان را برای بانک مرکزی این
کشور، دست کم برای مدتی، مقدور میسازد.
در مورد کشور ما مساله اندکی پیچیدهتر است. نظام ارزی ما «شناور کنترل
شده» است و به بیان دیگر بانک مرکزی ما با دخالت در بازار ارز میتواند
کاهش نرخ برابری ریال را مهار کند؛ اما این کار، حتی اگر در شرایط کنونی به
مصلحت دانسته شود، مستلزم وجود ذخایر ارزی کافی برای تزریق به بازار است،
اما میدانیم که بخش قابل توجهی از داراییهای ارزی ما بلوکه شده و بانک
مرکزی به آنها دسترسی ندارد. سوای این مساله، محدودیت کمی صادرات نفت ما به
دلیل تحریمها، همراه با سقوط قیمت نفت، که معلوم نیست تا چه اندازه و
برای چه مدت ادامه خواهد یافت، احتیاط در تزریق داراییهای ارزی برای
جلوگیری از کاهش نرخ برابری ریال را ضروری میسازد.
هرگاه صندوق ذخیره ارزی ما، که ازجمله برای مقابله با شرایطی مانند امروز
ایجاد شده بود و به گفته معاون اول رئیسجمهور، میتوانست اکنون 200
میلیارد دلار موجودی داشته باشد، هدر نرفته بود، امروز نگرانی بسیار کمتری
داشتیم؛ اما تکرار این واقعیت که اقتصاد کشور ما اکنون تاوان ولخرجیها و
بیتدبیریهای گذشته را میپردازد، کمکی به حل مشکلات امروز نمیکند. مقصر
دانستن توطئهگران جهانی و نقشههای بدخواهان نیز دردی را دوا نمیکند، جز
آنکه بیتدبیری خودمان را در وابسته نگه داشتن اقتصاد کشور به نفت و
بیتوجهی به ماهیت این بازار پر نوسان و خطرناک توجیه کند. کاری که اکنون
میتوان برای تخفیف مشکلات انجام داد، رعایت احتیاط در مصرف داراییهای
ارزی و یکسانسازی نرخ ارز؛ یعنی خشکاندن مهمترین سرچشمه رانتخواری است.
در عین حال، حرکت در مسیر کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی از طریق حمایت از
تولید داخلی و صادرات غیرنفتی، تحمل دشواریهای کنونی را قابل قبولتر
خواهد ساخت.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«سليماني و ظريف دو سردار بيحريف»نوشته شده توسط کرم محمودی اختصاص یافت:ساکنان کشور پهناور ایران با هر فکر و اندیشه، قوم و قبیله،
دین و مذهب و در هر کجای این سرزمین، اعضای یک خانواده بزرگ و تاریخی هستند. پیشرفت،
ترقی و موفقیت هر یک از اعضای این خانواده گسترده خوشحالی و سرور سایر اعضا را
فراهم میکند. ایران عزیز در طول تاریخ فرزندان و سرداران برومند و وفاداری پرورش
داده و هرکدام در مقاطع مختلف تاریخ منشا خدماتی به دین و میهن و ملت شده که هرگز
فراموش نشده و نخواهد شد.دامن پرمهر وطن مزین به انقلاب اسلامی،
امروز نیز بحمدالله شاهد قدرتنمایی و درخشش چنین فرزندان لایق، کارآمد، متدین و
سرداران بیهماوردی در عرصههای مختلف است که به دو نمونه از این فرزندان«خلف»
اشاره میشود:
الف: قاسم سلیمانی سرداری که با
فرماندهیهای بینظیر و طراحیهای موفقیتآمیز، سه سال است معادلات برآمده از
هزاران ساعت کار تحقیقاتی، جاسوسی، یارگیری و... در ستادهای فرماندهی و ستاد و مراکز
امنیتی آمریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و حمایتهای همهجانبه و آشکار حاکمان
مرتجع عرب، درباره سوریه را به هم ریخته است. اعزام هزاران مزدور از سراسر جهان به
اقصینقاط سوریه، ارائه کمکهای علنی نظامی و مالی و تبلیغاتی و اطلاعاتی به این
جانیان و چشمپوشی بر جنایات هولناک آنان علیه مردم سوریه، در برابر قدرت مدیریت و
فرماندهی و شهامت سردار قاسم سلیمانی این فرزند برومند و پرورشیافته انقلاب اسلامی
ملت ایران، نتوانسته است ره به جایی ببرند.علاوه بر سوریه و لبنان، متوقف شدن ماشین
کشتار و جنایت گروه «داعش» و سپس شکستهای پیدرپی در شهرها و روستاهای عراق، از
صدقه سر به بار نشستن نقشههای کارآمد نظامی «سلیمانی» است. امری که امروز بر هیچکس
پوشیده نیست. اینک جای جای مناطق آزاد شده عراق، نام سلیمانی را به عنوان «ناجی»
سرفراز خود بر زبان جاری میکنند.
ب: محمدجواد ظریف شخصیتی که بخش قابل
توجهی از عمر خود را در غرب سپری کرده است اما هرگز اعتقادات و اصول فکری و عقیدتی
خویش و عشق به وطن را نه تنها فراموش ننموده بلکه بر غنا و تقویت آنها مبادرت ورزیده
است. دیپلمات صاحب اندیشه که صاحبنظران عرصه سیاست را در برابر تدبیر خویش، به
تحسین واداشته است. این فرزند غیور ایران زمین، اما در جبهه دیگری برای مملکت خود
افتخار کسب کرده است.تردیدی نباید داشت که انقلاب اسلامی
ملت ایران دشمنانی قسم خورده دارد که طی سی و پنج سال گذشته همواره درصدد ضربه به
منافع ملت ایران بودهاند. اینان، شب و روز در تکاپو برای مخدوش نمودن چهره تابناک
انقلاب باشکوه ملتی بزرگ هستند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار ننموده و نمینمایند.
محمدجواد ظریف در گام اول، این خاکریز را هدف قرار داد و با منطق و عقلانیت به
مقابله با آن رفت و تا حدود زیادی از حجم این خاکریز کاسته است.
دکتر ظریف ماههاست با کار و تلاش
شبانهروزی و مذاکرات سخت و نفسگیر و پیچیده، در قدم دوم موتور ماشین «صدور
قطعنامه» علیه کشورمان را خاموش و بیشاز یک سال است این ماشین مخرب، با تدبیر این
وزیر فرهیخته از حرکت باز ایستاده است. سازمان «تحریمهای» ظالمانه علیه ملت ایران
طی هشت سال مستحکم شده بود، وارد نمودن ضربه به این سازمان، هدف دیگر تیم سیاست
خارجی به ریاست «ظریف» بود و او در این راه نیز گام سوم را برداشت و در عین ناباوری
مخالفان جمهوری اسلامی ایران، «سازمان تحریمهای» ظالمانه در حال فرو ریختن است.
آزاد شدن بخشهایی از داراییهای بلوکه شده ایران، نمونهای آشکار از این موفقیت
است.
اقدامات تاریخی و عملکرد موفق وزیر
خارجه دولت «تدبیر و امید» با استقبال کم نظیر اکثریت ملت ایران روبرو شده و دعاهای
خالصانه آحاد مردم در جای جای کشور، سرمایه ارزشمند مذاکره کننده ارشد جمهوری
اسلامی ایران است. مردم از مواضع قاطع، منطقی و توام با تسلط بر زبان دیپلماتیک
فرزندان خویش به سرپرستی محمدجواد ظریف «خوشحال و مسرور» هستند و در عین حال
مخالفان عزت و سربلندی و موفقیت جمهوری اسلامی و از جمله رژیم نامشروع صهیونیستی
«نگران، مضطرب و دلواپس» میباشند.
رقبای این دو سردار نظامی و سیاسی، نه
تنها ناتوان نیستند بلکه از نظر تجهیزات و امکانات نظامی و دسترسی به اطلاعات و
پشتوانه مالی و تبلیغاتی و همچنین قدرت مانور سیاسی و... بسیار «غنی» هستند. در
مذاکرات هستهای ظریف و همکارانش در یک طرف و دهها کشور اروپایی و آمریکا در طرف دیگر
قرار دارند. در چنین میدانهایی رقابت کردن و جنگیدن، کاری بس سخت است و پیروزیهای
به دست آمده در عرصه نظامی و سیاسی با مدیریت این دو سردار، آسان میسر نشدهاند.
آنچه کار را برای این دو فرزند برومند
ایران اسلامی و دستیارانشان هموار کرده است، ایمان به خدا، حق بودن هدف، عشق به
اسلام و ایران، دفاع از حقوق مسلم خویش، مقابله با ظلم و ستم و زیاده خواهی، دفاع
از انسانیت انسان در برابر گروهی خون آشام وقسی القلب و... و از همه مهمتر
برخورداری از حمایت قاطع ملتی متحد و خداجو و ارشاد و راهنمایی رهبری والامقام و
خردمند است. امروز «قاسم سلیمانی» و «محمد جواد ظریف» نامی آشنا و توام با عزت نه
تنها برای ایران و ایرانی بلکه برای حق باوران و عدالت جویان جهان هستند. هم ما و
هم آیندگان بعد از ما به وجود چنین فرماندهان نظامی و مديران سياسی برجسته و خستگی ناپذير افتخار نموده و خواهند نمود.