یکی از قربانیانی که از گلوله های روکا جان سالم به در برده، می گوید این فرد قبل از شلیک به او گفته بود «به من بگو زیبا هستم.» این خواننده بیست وپنج ساله که چند ماه پیش از حمله روکا جان سالم به در برده، به روزنامه «گلوبو» گفته این مرد در حالی که سوار موتورسیکلت بود و کلاه کاسکت به سر داشت، چهار بار به او شلیک کرد اما فقط یک گلوله به پایش خورد و از این سوء قصد به طرز معجزه آسایی نجات یافت. این فرد نجات یافته گفت که فرد مهاجم به او گفته «چرا به من نگاه می کنی؟ چرا به چشم هایم زل زده ای؟ برای این است که من زیبا هستم؟ بگو که من زیبا هستم.»
این اطلاعات ممکن است بخشی از انگیزه روکا برای قتل ها را مشخص کند. این قاتل سریالی قربانیان خود را به صورت اتفاقی انتخاب می کرد و معیار خاصی در این ارتباط نداشت. انتشار اعترافات متهم باعث ایجاد رعب و وحشت در جامعه برزیل شده است. پلیس گفته این مرد به قتل چندین بی خانمان نیز اعتراف کرده است. دست روکا پس از آن رو شد که پلیس او را یک بار به اتهام دزدیدن موتورسیکلت و بار دیگر به اتهام راندن یک موتورسیکلت با پلاک تقلبی بازداشت کرد.
آلت قتاله در این جنایت ها یک سلاح رولور 38 است که از خانه ای که او در آن با مادرش زندگی می کرد، کشف شده است. پلیس همچنین در این جستجو چند موتورسیکلت با پلاک های تقلبی پیدا کرده و احتمال می رود قاتل هنگام ارتکاب جنایت ها سوار این موتورها شده است. او از زمان بازداشت در زندان به سر می برد و تحقیقات از وی در شرایط امنیتی ویژه ای انجام می شود. روزنامه های محلی گزارش داده اند روکا به پلیس گفته قتل ها را در حالت خشم و عصبانیت زیاد انجام داده است.
رئیس پلیس گفته است: روکا به قتل 16 زن اعتراف کرده است. من فکر می کنم او ابتدا به صورت اتفاقی آدم می کشت، اما بعد از مدتی برای خودش سیستمی تعریف و بر اساس آن قربانیان را انتخاب می کرد. فرماندار جوئیانا نیز در این باره گفته است: من اخبار خوبی درباره بازداشت قاتل سریالی که مسئول قتل زنان و افراد بی خانمان است، دارم. او به جرایمش اعتراف کرده است. من شک نداشتم که تحقیقات در نهایت به دستگیری عامل این قتل ها منجر خواهد شد. مطمئنا این اتفاق باعث تسلی خاطر بازماندگان و جامعه خواهد شد.
در چند هفته اخیر پلیس تحت فشار افکار عمومی بود و چندین تظاهرات نیز در این زمینه تشکیل شده بود. بازماندگان با در دست داشتن عکس های قربانیان خواستار رسیدگی سریع پلیس به این موضوع شده بودند. مقام اول در فهرست بزرگ ترین قاتلان سریالی جهان به مردی کلمبیایی به نام لوئیس گاراویتو تعلق دارد. او بیش از 400 کودک را که بیشترشان خیابانی بودند، به قتل رسانده بود که از این تعداد 138 نفر از قربانیان او شناسایی شدند.
مخوف ترین قاتل سریالی برزیل نیز پدرو فیلو نام دارد که بیش از صد نفر را به قتل رساند و به جرم قتل 71 نفر حکم قطعی دریافت کرد. او اولین قتل خود را در چهارده سالگی انجام داده و پدر خود را کشته و قلب او را خورده بود.
روکا 39 قربانی خود را که بیشتر زنان جوان بی خانمان بودند، در طول مدت هفت ماه به قتل رسانده است. بیشتر قربانیان این مرد به ضرب گلوله ای که او از روی موتور به سمت شان شلیک کرده، کشته شده اند. همچنین بیشتر قتل ها در طول شب اتفاق افتاده است. قاتل مخوف در مصاحبه با تلویزیون برزیل گفت انگیزه اصلی اش از قتل «خشم بسیار زیاد» او بوده که با کشتن آدم ها از آن رها می شد.
او گفت: سعی کردم برای کنترل خشم خود، کارهای دیگری انجام بدهم، اما نتوانستم و در نهایت قتل ها را شروع کردم. او گفته تعداد واقعی قتل هایی که تاکنون انجام داده، می تواند بسیار بالاتر از حدس اولیه پلیس باشد. او همچنین توضیح داد اگرچه 39 قربانی در هفت ماه گذشته کشته شده اند، اما او قتل های سریالی را از بیست ودو سالگی آغاز کرده، یعنی سه سال پیش از آن که پلیس به وجود او پی ببرد. این مرد گفته «نمی دانم دقیقا چند نفر، اما فکر می کنم حدود 41 نفر را کشته ام. آمار درست را به خاطر نمی آورم.»
روکا می گوید: بعد از اولین قتلی که انجام دادم، ترسیدم اما کار دیگری نمی توانستم بکنم. وقتی زمان انجام کاری می رسد، باید آن کار را انجام بدهید. نمی توان در این مساله تردید کرد. وقتی از این قاتل پرسیدند منظور او از «کار» چیست، گفت: نمی توانم دقیق توضیح دهم، ولی وقتی بشدت عصبانی می شوم، باید خشمم را خالی کنم. من خیلی فکر کرده ام. برای من فرقی نمی کند قربانی زن باشد یا مرد. من هیچ کدام از آدم هایی را که کشته ام، نمی شناسم. موضوع مهم برای من خود قتل بود نه این که چه کسی کشته می شود.
روکا گفته در کودکی همیشه در مدرسه مسخره می شد: من از نظر جسمی و روانی در مدرسه مورد خشونت قرار می گرفتم. نمی توانم بگویم دقیقا به این دلیل قاتل شدم، اما این اتفاقات از درون، انسان را می خورد. او همچنین گفته وقتی یازده ساله بود، یک همسایه به او تجاوز کرد: آن مرد به من گفت اگر به کسی درباره این اتفاق حرفی بزنم، مرا خواهد کشت. من هم از ترس به هیچ کس چیزی نگفتم.
او اضافه کرد: من یک بیماری دارم. دلم می خواهد بدانم این بیماری چیست و آیا درمان دارد یا خیر. من دلم می خواهد تقاضای بخشش کنم، اما فکر می کنم اکنون تقاضای بخشش کار سختی باشد. اعضای خانواده روکا گفته اند از بازداشت و اعتراف تلویزیونی او شوکه شده اند. خاله او که نخواسته نامش ذکر شود، گفته هنوز هم باور نمی کند خواهرزاده خوب و مودبش مسبب مرگ آن همه انسان بی گناه باشد.
او گفته است: روکا بدون پدر، بزرگ شد و چون مادرش مجبور بود کار کند، پدربزرگ و مادربزرگش از او نگهداری می کردند. او همیشه کار می کرد. با هیچ دختری دوست نبود و در مهمانی ها شرکت نمی کرد. او دوستان زیادی هم نداشت. روکا بعد از این که مدرسه را تمام کرد، یک دوره آموزش نگهبانی گذراند و به عنوان نگهبان استخدام شد. من فکر نمی کنم او گناهکار باشد. به نظر من، پلیس مسئولیت قتل ها را به گردن او می اندازد؛ چرا که فشار افکارعمومی و خانواده قربانیان زیاد است.
پدر هفتاد و دو ساله ام بعد از شنیدن این خبر از شدت فشار عصبی دو بار در بیمارستان بستری شده است. ما نمی توانیم اتفاقی را که افتاده است، باور کنیم. همه تحت فشار هستیم و از شدت ناراحتی گریه می کنیم و نمی توانیم سر کار برویم. این اتفاق زندگی ما را هم مختل کرده است. او خیلی مهربان بود و نمی تواند انسان های بی گناه را بی دلیل بکشد. مادر روکا هم گفته است: من مطمئن هستم پسرم بی گناه است و چنین چیزی را باور نمی کنم. برای من باور کردن این که او حتی یک نفر را کشته باشد، محال است، چه برسد به کشتن 39 نفر. بجز اعضای خانواده، افراد دیگری که روکا را می شناختند، می گویند اگر چه از شنیدن خبر شوکه شده اند، اما خبر برایشان غیرقابل باور نبود.
زنی که روکا را می شناخت، در این باره گفت: من و او مدتی با هم دوست بودیم. زمانی که خواستم رابطه را خاتمه دهم، روکا دیوانه شد. در ابتدای رابطه چیز خاصی در مورد او نمی دیدم. او حتی از بچه های من مراقبت می کرد و مرد مهربانی بود، اما زمانی که خواستم رابطه را به هم بزنم، چهره واقعی خودش را نشان داد. او به پشت خانه من اسباب کشی کرد و دائم و بدون دعوت به خانه ما می آمد و پنهانی وارد اتاق خواب من می شد به طوری که بعضی وقت ها در آینه او را می دیدم که پشت سرم ایستاده است. کارهایش مرا به وحشت می انداخت.
مرد دیگری که دوست روکا بود نیز گفت: من با او بزرگ شده ام. در مدرسه او را مسخره می کردند چون لاغر و بلند قد بود. در خیابان هم او را مسخره می کردند و با نام های زشتی صدا می زدند. تحقیقات از این قاتل مخوف هنوز به پایان نرسیده و احتمال دارد اسرار تازه ای از جنایات او فاش شود.