کد خبر: ۲۵۳۷۴۰
زمان انتشار: ۱۱:۴۸     ۰۱ مهر ۱۳۹۳
شاعر: عباس احمدی
… دیشب آمد به خواب او سید، دست او را فشرد با لبخند | گفت: من زودتر شهید شدم، دست بالای دست بسیار است!

خط دوم شکست فرمانده! احتمال شکست بسیار است
پس مهماتمان چه شد… سید؟ هیچ امّید هست؟ -بسیار است

روزهای حماسه و ماسه، بوی باروت و ام یک و ژ٣
داغ سیصد هزار لاله ی سرخ؛ به گمانت کم است؟ بسیار است

دهه ی بی هویت هشتاد، بام ها در تصرف بشقاب
داخل آلبومش ولی عطر دهه ی سرخ شصت بسیار است

چهره پشت نقاب ها خالی، جیب ها پر، خشاب ها خالی
گرچه دوران جاهلیت نیست، مشرک و بت پرست بسیار است

ساکنان حضیض بالاشهر طعنه اش می زنند گاه اما
گاهی اوقات درّه در اوج است، ارتفاعات پست بسیار است

… دیشب آمد به خواب او سید، دست او را فشرد با لبخند
گفت: من زودتر شهید شدم، دست بالای دست بسیار است!


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها