به گزارش اعتماد، آذرماه سال گذشته مسوولان بيمارستاني در پايتخت با پليس
تماس گرفتند و ماموران را در جريان مرگ مشكوك زن ?? سالهيي قرار دادند.
بعد از اين تماس، تيمي از ماموران كلانتري مسعوديه راهي بيمارستان شدند كه
در تحقيقات مشخص شد دو روز پيش اين زن به بيمارستان منتقل شده است. همان
روز پزشكان پس از معاينه متوجه شدند كه وي در اثر ضربهيي كه به سرش وارد
شده دچار مرگ مغزي شده است.
با مرگ اين زن، خانواده وي در جريان
موضوع قرار گرفتند و از شهرستان راهي تهران شدند. آنها وقتي از پزشكان
شنيدند كه ديگر اميدي به برگشت دخترشان نيست سرانجام رضايت دادند تا اعضاي
بدن وي به بيماران نيازمند اهدا شود. همزمان با انجام عمل اهداي عضو،
خانواده اين زن راهي اداره پليس شدند و به طرح شكايت از دامادشان پرداختند.
والدين
قرباني اظهار داشتند: داماد ??سالهمان اعتياد شديدي به مواد مخدر دارد و
بارها دخترمان را شكنجه داده بود. حتي چندين بار بدنش را سوزانده بود. او
آنقدر بداخلاق بود كه وقتي ما به خانه او زنگ ميزديم اجازه نميداد كه با
دخترمان صحبت كنيم. براي همين ما مجبور ميشديم از شهرستان به تهران بياييم
اما با وجود اين باز هم نميگذاشت دخترمان را ببينيم. خيلي نگران وضعيت او
بوديم و بهدنبال راهي ميگشتيم تا او را از اين زندگي نجات بدهيم تا
اينكه از طريق يكي از بستگانمان متوجه شديم كه اين مرد ? آذرماه پس از
مصرف مواد با دخترمان درگير شده و او را مورد ضرب و شتم قرار داده است. او
آنقدر دخترمان را شكنجه داد تا اينكه بالاخره او را به كماي مرگبار فرستاد.
اظهارات
خانواده مقتول كافي بود تا پرونده با دستور بازپرس جنايي تهران در اختيار
ماموران اداره دهم پليس آگاهي قرار بگيرد. از همان زمان ماموران تحقيقات
خود را براي بازداشت شوهر مقتول آغاز كردند و در بررسيها دريافتند كه مرد
معتاد بعد از انتقال همسرش به بيمارستان ناپديد شده است.
رديابيها
براي شناسايي وي ادامه داشت تا اينكه او به كلانتري??? هاشمآباد رفت. وي
مدعي شده كه وقتي شنيده پليس در تعقيبش است با پاي خود به كلانتري آمده كه
بگويد بيگناه است. وي گفت: من هيچ مشكلي با همسرم نداشتم. همه بستگان و
آشنايانمان نيز حسرت زندگي ما را داشتند.
اين مرد معتاد در حالي
چنين ادعايي را مطرح كرد كه در تحقيقات پليسي مشخص شد اين زن و شوهر
اختلافات شديدي با هم داشتند تا جايي كه پيش از اين مرد معتاد با چاقو
همسرش را از ناحيه دست مجروح كرده و بارها وي را مورد ضرب و شتم قرار داده
بود.
با اين شواهد، متهم چارهيي جز اقرار به جنايت نديد و به
كارآگاهان گفت كه در درگيري دست به قتل همسرش زده است. وي در خصوص جنايت
گفت: روز حادثه در حال استراحت در خانه بودم و همسرم در آشپرخانه مشغول
پختن غذا؛ چند لحظه بعد متوجه بوي سوختن غذا شدم و همين باعث شد از خواب
بيدار شوم. خيلي عصباني شدم كه همسرم غذا را سوزانده بود براي همين با وي
درگير شدم و به او سيلي زدم. بعد از آن با كمربند او را كتك زدم.
وي
افزود: وقتي درگيري تمام شد مواد مصرف كردم و سپس به آشپزخانه رفتم تا
براي خود غذا درست كنم. در همين هنگام همسرم به آنجا آمد و اجازه نداد تا
من غذا درست كنم. ميگفت خودم بايد غذا بپزم من كه بهشدت از دست او عصباني
بودم با قاشق داغ دستانش را سوزاندم و او را هل دادم كه به زمين افتاد.
وقتي ديدم حالش بد شده خيلي ترسيدم براي همين با يكي از بستگانم تماس گرفتم
و با كمك او همسرم را به بيمارستان رسانديم.
با اعترافات مرد معتاد و بازسازي صحنه قتل، پرونده اين جنايت براي محاكمه به شعبه 113 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.