کد خبر: ۲۴۴۶۶۳
زمان انتشار: ۱۳:۳۵     ۲۹ مرداد ۱۳۹۳
سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال کشورمان با اشاره به سرمربی پرسپولیس گفت: «در تمرینات روی نیمكت با فرزندش بازی كرده و روزنامه خوانده و پولش را کامل گرفته است.»

به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرورزشی، ظهر دیروز خبر آمد که دادگاه بر اساس شکایت علی دایی، محمد مایلی‌کهن را محکوم به زندان کرده و از آنجایی که حکم فوق بر اساس رأی صادره، "تعزیری" است، امکان خرید آن وجود ندارد. این یعنی حضور مایلی‌کهن در زندان! (البته اگر رأی در تجدید نظر عوض نشود.)

 

چنین حکمی به منزله یک بمب خبری تلقی می‌شود چون قاعدتاً مایلی‌کهن آدمی نیست که برای رضایت گرفتن کسی را واسطه کند و حضورش در زندان نیز مسئله‌ای است که واقعاً سر و صدا بر پا خواهد کرد.

 

دیروز وقتی با سرمربی اسبق تیم ‌ملی تماس گرفتیم، بار دیگر تأکید کرد که به هیچ عنوان قصد عقب‌نشینی ندارد، حتی اگر کارش به پشت میله‌ها بکشد.

 

* از دیروز خبر محكومیت شما مطرح شده و دهان به دهان می‌چرخد. می‌گویند محمد مایلی‌كهن به 91 روز زندان تعزیری محكوم شده است.

- شنیدیم؟ شنیدیم یعنی چه؟ معلومه كه منبع انتشار خبر از طرف چه كسانی بوده است دیگر. آقایان خودشان خبر را به گوش رسانه‌ها رسانده‌اند! واقعیت امر این است كه رأی به من اعلام شد اما آن چیزی نیست كه شما گفتید. اصل حكم چیز دیگری است.

 

* اصل حكم چیست؟

- بر اساس رأی دادگاه بدوی، من به 4 ماه زندان تعزیری و 100 هزار تومان جریمه محكوم شده‌ام. آقای نادر فریادشیران هم حكم 91 روز زندان تعلیقی و البته 100 هزار تومان جریمه نقدی گرفته‌اند. حكم ایشان به مدت یك سال باز است یعنی اگر طی یك سال آینده پسر خوبی باشد و خلافی نكند، این 91 روز زندان پاك می‌شود اما زندانی شدن من قطعی است. البته فعلاً قطعی است چون هر پرونده‌ای بعد از دادگاه بدوی می‌تواند با اعتراض، به دادگاه تجدید نظر هم برود.

 

* درخواست تجدید نظر می‌دهید؟

- هنوز تصمیم نهایی را نگرفته‌ام اما شاید این كار را نكنم! یك وقت آقایان نگویند كه ما كوتاه آمدیم و بخشیدیم... این آقایان اگر 40 درجه تب داشته باشند، یك درجه آن را به كسی نمی‌بخشند. اگر این افراد مشتی بودند، با شیث رضایی آن كار را نمی‌كردند.

 

* چه كاری؟

- این آقایان آن قدر كینه‌توز و كینه‌ورز هستند كه حتی از درمان شیث رضایی در كلینیك پرسپولیس هم جلوگیری كردند. حضور در این كلینیك برای عموم آزاد است اما آقایان وقتی فهمیدند شیث برای بهبودی به آنجا می‌آید، آن قدر داد و فریاد كردند تا دیگر این بازیكن را به كلینیك راه ندهند. كمك كردن به بیماران جزو اصول اولیه انسانیت است اما این آقایان... این افراد همان‌هایی هستند كه دنبال عكس 40 سال قبل من بودند و آن را انسانی می‌دانستند اما آیا خوب است كه ما هم در اینترنت دنبال عكس خصوصی آنها باشیم؟ آیا این انسانیت است؟ ما حداقل آن قدر شعور و مردانگی داریم كه اگر جایی، مسئله‌ای به ضررمان بود، همه‌ چیز را از بالا تا پایین زیر سؤال نبریم. این آقایان اگر با كسی مشكلی داشته باشند نه تنها دستش را نمی‌گیرند، بلكه محكم‌تر به او لگد می‌زنند تا به قعر چاه سقوط كند.

 

* اگر تجدید نظر نكنید، حكم قطعی می‌شود و باید به زندان بروید، آیا واقعاً می‌روید؟

- می‌رویم آقا، مگر چه اشكالی دارد؟ البته هنوز به جمع‌بندی نهایی نرسیده‌ام اما واقعاً شاید تجدید نظر ندهم. میلیون‌ها پرونده قضایی در مملكت وجود دارد. حداقل این طوری یك پرونده كمتر می‌شود و قضات محترم وقت بیشتری برای رسیدگی به سایر پرونده‌‌ها پیدا می‌كنند. زندان كه فقط جای آدم‌های بد و خلافكار نیست. بعضی از مردها و افراد شریف هم بوده‌اند كه به خاطر یكسری مشكلات و اتفاقات به زندان افتاده‌اند. البته من خودم را جزو آدم‌های خوب نمی‌دانم (می‌خندد)، می‌روم زندان و چند صباحی از هیاهو و رسانه‌ها دور می‌شوم (می‌خندد). می‌روم زندان و از زندانی‌ها یاد می‌گیرم. آنجا ورزش هم می‌كنم. بابا فقط 4 ماهه دیگه، 40 سال كه نیست. البته گفتم كه هنوز در مورد دادگاه تجدید نظر تصمیم قطعی را نگرفته‌ام. ای آقا، زندگی ارزش این حرف‌ها را ندارد. خدا بیامرزد حسین معدنی عزیز را. این بچه مؤدب و سالم بود. نزدیك به 100 كیلو وزن داشت و لپ‌هایش هم همیشه گل انداخته بود اما بیمار شد و متأسفانه به 2 هفته هم نكشید كه از جمع ما رفت. آنهایی كه فكر می‌كنند مرگ فقط برای همسایه است، حسین معدنی عزیز را ببینند و بترسند.

 

* اگر چند نفر از پیشكسوتان فوتبال برای حل پرونده پاپیش بگذارند چطور؟

- ببینید یك بار این كار انجام شد اما بعداً اتفاقات دیگری افتاد و آقایان حرف‌هایی زدند كه... من تا قیام قیامت دیگر حاضر نیستم صورت این آدم را ببینم. اینها اگر بتوانند، دوست دارند آدم را خفه كنند. تا وقتی كه دماغ تكبر و خودخواهی این آدم به خاك مالیده نشود، نمی‌خواهم ببینمش. جالب اینجاست كه مسائل را هم وارونه تعریف می‌كنند. مثل ماجرایی كه سال گذشته در جشن باشگاه هنرمندان رخ داد و آقایان مدعی شدند كه نخواستند با من آشتی كنند اما همه دیدند كه خودم نخواستم سمت آقایان بروم. حاضران در آن مراسم می‌‌توانند به حقانیت من شهادت بدهند.

 

* با این حساب انتهای ماجرا به كجا می‌كشد؟

- من یك سر سوزن عقب نمی‌نشینم. آقایان فوتبال را به خاك سیاه نشاندند. مگر فصل قبل نمی‌‌گفتن كه پول نیست؟ پس چرا باز هم مانده‌اند؟ الان گواردیولا هم هنوز پولش را كامل نگرفته اما فصل قبل آقایان در حالی كه هنوز 6 ماه به پایان مسابقات مانده بود، 84 درصد از پول خودشان را گرفته بودند. حتی اگر گواردیولا پولش را كامل بگیرد، باز هم می‌گویم از 24 ساعت شبانه‌روز، 48 ساعت برای بایرن‌مونیخ وقت می‌گذارد نه اینكه روی نیمكت با فرزندش بازی كند و روزنامه بخواند. گواردیولا كه روی نیمكت بیزینس نمی‌كند. از طرف دیگر امیررضا خادم كه همواره هم برایم محترم بوده، می‌‌گوید اگر حفظش نمی‌كردیم، به فیفا شكایت می‌كرد! آقای خادم، اگه كاری را بلد نیستی، چرا پست می‌گیری؟ آخه فیفا تا حالا كدام كشور را 6 ماه تعلیق كرده كه ما دومی آن باشیم؟ نیجریه چند روز قبل تعلیق شد اما چند ساعت بعد مشكل حل شد. مرتب فیفا را چماق می‌كنند. آقای خادم! یك نفر آمده مقابل شما و هر چه كه شایسته خودش بوده را به شما گفته، عربده‌كشی كرده و حرف از قمه‌كشی زده اما باز هم او را نگه داشتید! خب پولش را می‌دادید تا برود. جلوی ضرر را از هر جا كه بگیرید، منفعت است. آقای خادم، ما هنوز یادمان نرفته كه این آقا به همراه آن آقای سرجوخه چطوری فوتبال را به یغما بردند. اینها به دنبال نابودی پرسپولیس بودند. آقای خادم، شما آمدید كه تغییر ایجاد كنید اما فعلاً كه روز از نو و روزی از نو. امروز بدتر از دیروز. این آقایان مرتب دروغ می‌گویند و همین شده كه مردم از فوتبال عصبی و ناراحت هستند. وقتی به دیگران توهین می‌شود، ناراحت نمی‌شوند اما وقتی به خودشان توهین می‌شود، فریاد می‌زنند كه چرا برخورد نمی‌شود. حرف من این است كه در این فوتبال به چه كسی توهین نشده؟ از مرحوم دهداری گرفته تا علی پروین.

 

* ‌جدا از هیاهوی این پرونده، مرگ مهدی نفر اتفاق تلخی بود كه جامعه رسانه‌ای كشور را متأثر كرد.

- بله متأسفانه. مهدی نفر فرزند یك خانواده سالم و زحمتكش بود. هم خودش و هم پدرش را كامل می‌شناختم و به خانواده‌اش تسلیت می‌گویم. تهران نبودم و نتوانستم به مراسمش بیایم، واقعاً متأثر شدم. كاش كمربندش را می‌بست تا الان حسرت رفتنش را نمی‌خوردیم. بعضی از اوقات اتفاقاتی رخ می‌دهد كه ثابت می‌كند علاوه بر دعا كردن و اعتقاد داشتن كه امری لازم است، خودمان هم باید اصول و قواعد ایمنی را رعایت كنیم.

 

* ... و حرف آخر؟

- مقابل ظلم می‌ایستم اما در برابر عدالت، گردنم از مو هم باریك‌تر است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها