کد خبر: ۲۴۱۹۴۳
زمان انتشار: ۱۲:۴۱     ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
پسری که روزی قرار بود یک چیزی بشود حالا دیگر یک چیزیش می شود.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از سرویس ورزشی جام نیوز،

یک/ تا پیش از آن که گل دوم را وارد دروازه کره کنند، هنوز باورشان نکرده بودیم. خب، حالا که دیگر زمین ها خاکی نبودند، قرار بر این بود که نسل غول ها تمام شده باشد و مادرها دیگر سوپراستار تحویل مستطیل های مقدس ندهند اما آن نسل ثابت کرد که همیشه می توان امیدوار ماند. به نور و به رنگ.

 

تیم طلایی دوستی مهر با قهرمانی در آسیا، فصل جدیدی برای فوتبال ایران رقم زد اما حتی آن وقت ها هم کسی گمان نمی کرد همه این بچه ها ستاره بشوند.

 

بعد از قهرمانی آسیا و قبل از آنکه به جام جهانی بروند و هلند را شکست بدهند و بکوبند توی سر خودشان، کایپتان پیام 17 ساله مهمان 90 بود. پسرک شهرستانی نشسته بود روبروی عادل و همان اول کار به او گفته بود: «بزرگسال های ذوب آهن؟! نگاه من فراتر از این حرف هاست!»

 

و ثانیه هایی بعد، وقتِ معرفی الگو، حاضر نشد از هیچکدام از ستاره های ایرانی نام ببرد: «من الگو ندارم. می خوام شبیه خودم باشم.»

 

همین صحبت ها کافی بود تا بعدتر وقتی اولین گل ایران در جام جهانی را به زیبایی هر چه تمام تر به ثمر رساند، همه پیش خودشان زمزمه کنند که: «این پسر یک چیزی می شود.»

 

پیام صادقیان

 

دو/ چند سال بعد از شبِ نود، پیام سوژه اصلی فوتبال ایران است. حالا برای 3 ماه کفش هایش را آویخته اند تا فرصت کافی داشته باشد برای فکر کردن به این یک سال و چند ماه پرخبر. به اینکه چقدر نابلد بازی تاج و تخت را کلید زده.

 

پسرِ حسن صادقیان، محصول آکادمیک فوتبال ایران است اما یاد نگرفته بعضی تکل ها را نزند و بعضی حرف ها را هم، دشمن تراشی را درست به خوبی دریبل بلد است و استاد مسلم پاس گل دادن است، به هم تیمی ها و البته به منتقدانش.

 

جوانکِ ناآرام فوتبال ایران، ترجیح می دهد که یک سرباز تر و فرز باشد تا یک نابغه قهرمان. آرنج می زند به رقبا، صورت هم تیمی را خونین می کند، اول دربی تا پای اخراج می رود و پشت می کند به آینده و می دود سمت داور و باز حیرت می کند که چرا جایی در تیم ملی ندارد.

 

او حالا سه ماه وقت دارد تا به همه روزهایی که فکر کند که پاهایش را بلندتر کرده اند و بال هایش را کوتاه تر. به اینکه هنوز آنقدر بزرگ نشده که بار مهم ترین ستاره تیم بودن را به دوش بکشد.

 

شاید همین غیبت، همان کاری را با او کند که زمانی با کریمی کرد. شاید یک روز پشت تابلوهای توقف ممنوع، بشود برایش تولد گرفت. شاید عبور کند از این لحظات که همه پیش خودشان زمزمه می کنند: «این پسر یک چیزیش می شود.»

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها