هشتم
تیرماه سالروز بمباران شیمیایی سردشت و روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و
میکروبی است. این مسأله بهانهای شد تا برخی از ابعاد و زوایای آن را مورد
برررسی قرار دهیم. در ابتدا لازم است تا تعریفی از سلاح شیمیایی و میکروبی
ارئه شود تا در ادامه بر این اساس بتوان زوایایی از این معضل بین المللی و
ضد بشری را مورد بازکاوی قرار داد.جنگ افزارهای شیمیایی ابزارها یا موادی
هستند که به وسیله آنها انسان ها و یا موجودات زنده را هدف قرار می دهند.
در اثر تماس مستقیم این مواد با هر قسمت از بدن جاندار، بدن وی آلوده شده و
جاندار به انواع بیماری ها مبتلا می شود. این مواد می توانند به صورت
جامد، مایع و یا گاز استفاده شوند.به عبارت دیگر عوامل شیمیائی به ترکیباتی
اطلاق میگردد که در صورت کاربرد مؤثر علیه انسان، حیوان یا گیاه، منجر به
مرگ یا ضایعات قابل توجه دائمی یا موقتی در ساختار اندامی آنها
میشود.آنچه که در عرف، معاهدات و رویه های حقوق بین الملل وجود دارد این
است که تولید، انباشت، توزیع، فروش و به کارگیری سلاح های شیمیایی و
میکروبی ممنوع است. دفاع در حقوق بین الملل به عنوان حق مشروع پذیرفته شده
است اما کاربرد اینگونه سلاح ها حتی در امر دفاع نیز جایی ندارد. چون
قربانیان آن گستره وسیعی را در بر می گیرد و آثار آن تا چند نسل برقرار
است. از همین رو تولید، توزیع و کاربرد اینگونه سلاح ها ممنوعیت داشته و
تبعات و آثار حقوقی شدیدی را برای کسانی که به تولید و کاربرد آنها مبادرت
می کنند در بر دارد.
با این حال در عمل شاهد این هستیم که با وجود
معاهدات و توافقنامه های متعدد بین المللی در محکومیت و منع کاربرد
سلاحهای شیمیایی و میکروبی، هنوز هم کشورهایی اقدام به تولید، انباشت و
فروش و حتی کاربرد این سلاح ها می کنند. این انتظار وجود دارد که همراه با
توسعه نهادهای بین المللی ضمانت های اجرای ملموس و عینی هم ارائه گردد.
طبیعی است که در جامعه ای که دولتها از قدرت نظامی خود استفاده می کنند و
متکی به زور عریان هستند، در نظر گرفتن ضمانت اجرا هم دشوار است. زیرا
ضمانت های اجرا در صحنه بین الملل با ضمانت اجرای محیط داخلی بسیار متفاوت
است.تعهد دولتها به اجرای معاهدات بین المللی برای برقراری صلح و امنیت
جهانی، توسعه، رشد و پیشرفت جوامع امری محوری است. باور دولتها به اجرای
اسناد و تصمیمات بین المللی، ضمانت اجرای بسیار مهمی می تواند باشد که باید
اراده آنها در این جهت سوق یابد. اما به جهت دوگانگی که در تصمیم گیری ها و
اجرای معاهدات بینالمللی وجود دارد، برخی از کشورها از تصمیمات نهادهای
بینالمللی تبعیت نمی کنند.
برخی از علل این دوگانگی نیز منافع
زودگذر و مقطعی دولتها و کشورها است. در این میان دیگر کشورها نیز با
مشاهده این دوگانگی در حرف و عمل، از اجرای توافق نامه ها و معاهدات
بینالمللی سرباز می زنند. با این همه آنچه در زمینه ضمانت اجرا از اهمیت
بیشتری برخوردار است، به رسمیت شناختن برابری کشورها بر اساس منشور سازمان
ملل است. به عبارت دیگر، در خصوص سلاح های کشتار جمعی و به خصوص سلاح های
شیمیایی و میکروبی، می بایست رفتار یکسانی نسبت به همه کشورها اعمال گردد.
یعنی اینگونه نباشد که اگر کشوری دارای قدرت اقتصادی یا سیاسی و نظامی
بیشتری است از حاشیه امن برخوردار باشد و از تصمیمات نهادهای بینالمللی
سرباز بزند. سوال مهم دیگری که در خصوص منع کاربرد سلاح های شیمیایی و
میکروبی وجود دارد اینکه چه راهکارهای عملی و ملموسی برای مقابله با کاربرد
سلاح های شیمیایی و کشورهای تولید کننده و دارنده سلاح های شیمیایی وجود
دارد. در مقام پاسخ به این پرسش باید گفت تمامی تصمیمات و معاهدات بین
المللی که در خصوص منع تولید، انباشت و کاربرد سلاح های شیمیایی وجود دارد
باید به خوبی اجرا شوند و راهکار اجرای آن تشکیل هیئت بین المللی متشکل از
همه ی کشوهای عضو جامعه ی بین المللی است. به نحوی که همه کشورهای از حق
برابر برای تصمیم گیری در این زمینه برخوردار باشند.
این هیئت باید
بتواند بر همه مراحل تولید و انباشت و توزیع این سلاح ها نظارت داشته باشد
تا بتواند فرایند خلع سلاح عمومی سلاحهای شیمیایی و میکروبی را اجرا و
عملیاتی نماید. عامل مهم و تأثیرگذار بعدی در مسیر مبارزه با سلاح های
شیمیایی و میکروبی، برخورد با تولیدکنندگان اصلی این سلاح ها است. به عنوان
نمونه زمانی که رژیم بعث عراق در جبهه های نبرد از مقابله با نیروهای جان
برکف ایرانی مستأصل شده بود به کاربرد این سلاحها هم در مناطق جنگی و هم
در مناطق مسکونی و شهری مثل سردشت روی آورد. در بررسی های بعدی مشخص شد که
شرکتها و کشورهای غربی این سلاح های را در اختیار رژیم بعثی قرار داده
اند.هرچند به طور محدود و گزینشی با آن رژیم برخورد شد اما هیچگاه به طور
ریشه ای با شرکتها و کشورهایی که این سلاح ها را در اختیار صدام قرار داده
بودند برخورد نشد. بنابراین اگر بنا باشد با کاربرد سلاح های شیمیای مقابله
صورت گیرد، در گام اول باید با شرکتها و کشورهای تولید کننده این سلاح ها
برخورد شود.
محور بعدی مهم در این زمینه این است که در حدود بسترها
و قوانین مبارزه با سلاح های شیمیایی اسناد و معاهدات کافی و بازدارنده -
هرچند گاه مبهم- وجود دارد اما آنچه در این میان جای خالی آن قابل مشاهده و
لمس است اراده ناکافی دولتها برای مبارزه با این سلاح ها است. لذا مشکل
عمده در مسیر مبارزه با سلاحهای شیمیایی فقدان اراده تحقق اجرای معاهدات
منع سلاحهای شیمیایی است. دولتهایی که منافع کلان اقتصادی در تولید و فروش
سلاح های شیمیایی دارند هیچ گاه حاضر نخواهند شد در چارچوب قوانین و عرف
بین المللی حرکت کنند و به تصمیمات بینالمللی تمکین کنند. فراتر از این
موضوع، نیازمند روشنگری افکار عمومی در قبال آثار و مضرات سلاح های شیمیایی
هستیم تا بتوان واکنش عمومی و مناسب ملتها نسبت به کاربردهای جنایت بار
سلاح های شیمیایی را ایجاد کند اگر چنین وضعیتی در بین دولتها و ملتها شکل
بگیرد و مردم به خوبی از نقش شرکتها و دولتهایی که به دنبال منافع زودگذر
مادی خود هستند، آگاه شوند؛ این موضوع می تواند ضمانت اجرای موثری برای
مقابله با سلاح های شیمیایی و میکروبی و کشورهای تولید کننده و دارنده آن
باشد.
کورش شجاعی در مطلبی با عنوان«فصل نو شدن ايمان»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینطور نوشت:فرخنده
باد، مبارک هنگامه رمضان و «رخ نمايي» هلال زيبا و پرغمزه ماه ميهماني
ويژه الهي.چشم ها به اشک شوق مي نشينند از رويت هلال سيمين و خوش تراش اين
ماه خدا،
که به فرمايش رسول خاتم حضرت محمد مصطفي، ماه برکت و رحمت و مغفرت حضرت
باري تعالي است، ماهي که درها و پنجره هاي عرش و بهشت خدا به فراخناي پهنه
آسمان ها به روي آدم ها باز مي شود.مبارک ترين است اين ماه که تمامي روزها و
شب هايش و بلکه ساعت ها و دقايقش
سرشار از برکت و لطف ويژه خداوند رحيم است. مبارک ماهي که نفس هاي
روزه داران، ذکر و تسبيح خداوند به شمار مي آيد و ثواب ختم قرآن به تلاوت
کنندگان حتي يک «آيه» از کلام خدا داده مي شود. عزيز و گرامي ماه خدا که
حتي خواب بندگان روزه دار خدا، عبادت محسوب مي شود. پس بايد شايسته ترين
شادباش ها و تبريک ها را بندگان خدا در هنگامه رمضان و پهن شدن سفره اين
ميهماني ويژه الهي به هم بگويند و آفريدگار هستي را فراوان شکرگزار باشند
که از سر لطف و کرم دقايق و ساعت ها و شب ها و روزهاي اين فرصت خاص و
ميهماني ويژه ربوبي را به تشنگان طريق حقيقت و رهپويان کمال و سعادت
جاوداني هديه کرده است.
آري به راستي که جلوه گري هلال ماه خدا، هزاران هزار «چشم روشني» دارد، چشم
روشني به گشايش بي منتهاي لطف و برکت و رحمت و مغفرت خداوندي، چشم روشني
به گشايش ويژه درهاي رضايت و رضوان و بهشت خداوندي، چشم روشني به «آغوش
گشايي» خاص خدا به روي بندگان، چشم روشني به رحمت خاص و بي منتهاي الهي،
چشم روشني به روزه داري و سحرخيزي و نيوشيدن دعاي سحر و گوش جان سپردن به
ربناي هنگامه افطار، چشم روشني به آشتي و انس با قرآن در ماه نزول کلام خدا
و مبارک هنگامه «زادروز» و ولادت قرآن در شب قدر بي مثال و همتاي هستي و
چه شب و روز و هنگامه اي مبارک تر از هنگامه نزول قرآن اين کلام الهي و
سراسر هدايت و راهنماي بندگي و رسيدن به کمال و سعادت جاوداني. هزار هزار
چشم روشني و مبارک باد دارد حلول «ماه خدا» و از جمله چشم روشني به آمرزش و
مغفرت ويژه خداوندي که در اين ضيافت الهي نصيب و روزي دلدادگان و مشتاقان
حرم و حريم پاک بارگاه ربوبي مي شود.
چشم روشني به بخشايش کرور کرور انسان به فرمان خدا دلداده و بر حضرتش توکل
کرده، چشم روشني به بخشايش آنان که در طول سال ناخواسته و از سر غفلت بد
گفتند و بد عمل کردند و بد نگاه کردند و... ولي حالا در ماه خدا زبان بر
طعام و شراب مي بندند براي جلب رضاي خدا و از پي آن زبان از هر نوع
بدگفتاري و هرزه گويي مي بندند و چشم از هر بدنگاهي و حرامي فرومي بندند و
گوش بر هر ناصوابي مي بندند و قدم بر هيچ بي راهه اي نمي گذارند و چشم دل و
خاطر نيز بر هر بدي و بدخواهي مي بندند و به خاطر رضايت و رحمت و مغفرت
الهي بيش از هميشه خير مردمان را در دل طلب مي کنند و به رفتار نيز
«خيرشان» به مردمان مي رسد و دستگير محرومان و اين و آن مي شوند و صفت ديگر
خواهي شان در عمل پديدار مي شود.
اين ماه خدا چشم روشني ها و مبارک بادها دارد، چشم روشني به ديدار اقوام و
بستگان و دور هم نشيني هاي مومنانه و صميمانه که هم کدورت ها را مي زدايد و
هم محبت ها را مي افزايد و هم چه بسا در اين نشست هاي مومنانه و صميمي،
مشکلاتي حل شود و شايد هم بستر خواستگاري ها و وصلت ها و ازدواج هاي پاک و
آگاهانه پايدار فراهم شود. چشم روشني به کنار گذاشتن رويه ها و عادت هاي بد
و ناپسند و نامناسب و روآوري به کارها و عادت هاي خوب و پسنديده. در ماه
خدا چشم ها و جان ها بيش از هميشه روشن و بيدار مي شود به تلاوت قرآن و
تدبّر در آن و عمل به راهنمايي هاي الهي و کمال آفرين و سعادت بخش قرآن.
و مبارک است رمضان و ماه نزول قرآن به خاطر تشنگي ها و گرسنگي هايي که براي
جلب رضاي الهي تحمل مي شود و نفس هايي که خداوند هستي، ذکرشان محسوب
مي کند و خوابي که عبادت به حساب مي آورد.و مبارک است و هزاران هزار چشم روشني دارد آمدن رمضان و انتظار کشيدن براي
شب «قدرش» و دعا براي درک شب قدر هستي که خداوند، قرآنش را در آن شب نازل
فرموده و خير و برکت آن شب را در سوره قدر از هزار ماه بيشتر و فزون تر
برشمرده و فرشتگان و روح را تا هنگامه فجر شب قدر از عرش به فرش به سوي
بندگانش روانه مي دارد تا «تقديرشان» که به اذن و اراده آفريدگار بي همتاي
هستي «مقدر» مي شود را بنويسند و...
آري هزاران هزار مبارک باد و چشم روشني دارد طلوع هلال ماه خدا و گسترده
شدن سفره ضيافت الهي و گسترش بيش از هميشه لطف و کرم و برکت و رحمت و مغفرت
الهي و هزاران هزار تبريک دارد نوروز و فصل نو شدن و تازه شدن جامه ايمان و
باور و توکل الهي بر جان انسان ها با روزه داري واقعي و درست گفتاري و
درست کرداري و نمازهاي اول وقت و جماعت و تلاوت قرآن و تدبر در آن و
تهجدهاي عارفانه سحرگاهان و فراموش نکردن دستگيري از محرومان.
«فصل تزكيه اجتماعي»عنوان مطلبی است که به ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده در قسمت سرمقاله اختصاص یافت:بار
ديگر ماه خدا فرا رسيد و همه به ضيافتالله دعوت شدهايم. ورود به ماه
مبارك رمضان، به يك اعتبار داراي مفهوم استجابت دعائي است كه سال گذشته در
همين ماه كرده بوديم و از خداي متعال خواسته بوديم آن ماه رمضان را آخرين
ماه رمضان عمر ما قرار ندهد و توفيق درك ماه رمضان ديگري را نيز به ما
عنايت فرمايد. اكنون كه خداي قادر منان اين توفيق را به ما عنايت فرموده،
بايد از خود بپرسيم ميخواهيم در اين فرصت استثنائي چه كنيم و در آخر اين
ماه چه كارنامهاي ارائه خواهيم داد؟ماه رمضان را نبايد در تزكيه باطن شخصي
خود خلاصه كنيم. اين كار بزرگ كه پايه موفقيتهاي بزرگ است را بايد
مقدمهاي براي تزكيه اجتماعي بدانيم، كاري كه امروز به آن شديداً
نيازمنديم. نه فقط ما بلكه سرتاسر جهان اسلام و امت اسلامي و حتي جهان
بشريت، اكنون به تزكيه اجتماعي بشدت نيازمند هستند. اين تزكيه بايد از
افراد شروع شود، جامعه ما را در بر بگيرد و از اين جامعه كه پايگاه نهضت
جهاني اسلام در عصر حاضر است به امت اسلامي و سرتاسر جهان سرايت كند. بنابر
اين بايد به تزكيه نفس نيز از دريچه بازتري نگاه كنيم و تلاشمان اين باشد
كه نفس خود را با توجه به رابطهاي كه با اجتماع داريم تزكيه نمائيم تا
بتوانيم از تزكيه شخصي به تزكيه اجتماعي برسيم.
علت اصلي اينكه
اكنون به تزكيه اجتماعي شديداً نيازمند هستيم اينست كه دستهائي فعال
شدهاند تا جامعه ما را گرفتار اختلاف و تفرقه كنند. ما فقط درصورتي
ميتوانيم رسالت بزرگ ترويج حق را در جهان اسلام و جهان بشريت به انجام
برسانيم كه خودمان دچار اختلاف و تفرقه نباشيم.
متأسفانه امروز قدرتهاي
شيطاني با استفاده از امكانات خود درحال دامن زدن به اختلاف و تفرقه در
ميان مسلمانان هستند. آنها تلاش ميكنند مسلمانان را با هزينه خود مسلمانان
به جان همديگر بياندازند و به امت اسلامي مجال وحدت و پيشبرد آرمانهاي
اسلامي را ندهند. اين توطئه را اكنون در سوريه، عراق، افغانستان، پاكستان و
حتي در آفريقا ميتوان در قالب جنگهائي كه تكفيريها به نيابت از غرب
عليه ملتهاي مسلمان اين كشورها به راه انداختهاند مشاهده كرد. ترديد
نبايد كرد كه بحران سوريه با هدف مقابله با بيداري اسلامي ايجاد شد و اكنون
در فعال سازي داعش در عراق نيز همين هدف را دنبال ميكند. اين فراز از
بيانات رهبر انقلاب كه ديروز در ديدار خانوادههاي شهداي هفتم تير و شهداي
تهران گفتند: "امروز دشمن در منطقه روي جنگهاي داخلي سرمايهگذاري ميكند و
چشم اميد به جنگ شيعه و سني دارد تا خود را از دغدغه بيداري اسلامي فارغ
كند". بيان يك واقعيت تلخ است كه درحال رخ دادن است. تأسف بيشتر اينكه در
كشورهاي اسلامي نيز مهرههاي غرب به قدرتهاي شيطاني كمك ميكنند تا نقشه
شوم خود را به اجرا در آورند.
در چنين شرايط خطيري، ما بايد با كنار
گذاشتن اختلافات و مقابله با دستهاي شيطاني تفرقهافكن، تلاش مضاعفي براي
تزكيه اجتماعي به عمل آوريم تا جامعه ايراني به يك جامعه واقعاً اسلامي با
معيارها و ضوابط تعيين شده در قرآن كريم و سيره پيامبر اكرم تبديل شود. با
استفاده از امكانات چنين جامعهاي ميتوان به ملتهاي مسلمان براي تحقق
اتحاد امت اسلامي و مقابله با توطئههاي دشمنان اسلام كمك كرد.اين واقعيت
را نميتوان ناديده گرفت كه ملتهاي مسلمان اكنون چشم اميد به جمهوري
اسلامي ايران دوختهاند و از اين پايگاه جهاني نهضت اسلامي انتظار دارند
طرحهائي براي يكپارچه شدن مسلمانان و مقابله با دشمنان و توطئههاي
رنگارنگ آنان ارائه دهد و امت اسلامي را از نكبت تفرقه و جنگها و
برادركشيهاي ناخواستهاي كه اكنون گرفتار آنست نجات دهد. به همين دليل است
كه اكنون وظيفه ملت ايران بسيار سنگين است و البته مسئولان نظام جمهوري
اسلامي بيش از همه بايد سنگيني اين مسئوليت را بر دوش خود احساس كنند.فرصت
ماه مبارك رمضان، براي آغاز يك تلاش دنبالهدار در زمينه تزكيه نفس و سپس
تزكيه اجتماعي فرصت بسيار مناسبي است. در اين ماه نبايد رسانهها به ويژه
رسانه ملي به سرگرم كردن مردم با برنامههاي هميشگي يا حتي تعليمات مذهبي
شخصي بپردازد. جامعه ما امروز بيش از هر چيز به دريافت مطالبي نياز دارد كه
موجب پالايش جامعه از كينهتوزيها، نفاق، اختلافات و تنافس قدرت شوند.
جامعه ما بيش از اين تاب تحمل دعواهاي گروهي و حزبي و جناحي بر سر قدرت را
ندارد. همه بايد به نداي وحدت آفرين قرآن كريم گوش جان فرا دهيم و با
اختلاف و تفرقه بشدت مقابله كنيم.
اين فريضه بيش از آحاد مردم،
متوجه مسئولان است. مسئولان در هر رده و هر دستگاه و هر يك از قواي سه گانه
كه هستند بايد از فرصت ماه مبارك رمضان براي نزديك كردن دلها استفاده
كنند و پايههاي وحدت را مستحكمتر نمايند. متأسفانه گاهي برخلاف انتظاري
كه از مسئولان وجود دارد، خود آنها به اختلافات دامن ميزنند و زمينههاي
تفرقه و منازعات را فراهم ميكنند. اين وضعيت براي يك جامعه انقلابي كه
براساس اسلام بپاخاسته بهيچوجه قابل قبول نيست. براي تحكيم پايههاي وحدت،
ابتدا بايد مسئولان نظام اقدام كنند و قبل از هر چيز نيز بايد از تزكيه خود
شروع نمايند تا بتوانند در عموم مردم اثرگذار باشند.كشورهاي اسلامي اكنون
يكي از دشوارترين مقاطع تاريخي خود را پشت سر ميگذارند. اين، يك امتحان
دشوار است كه ملتهاي مسلمان رنجهاي تحميل شده توسط گروههاي تكفيري را
تحمل ميكنند، اما تدبير نخبگان جهان اسلام به ويژه مسئولان نظام جمهوري
اسلامي قطعاً ميتواند اين مشكل را برطرف كند و امت اسلامي را از اين مقطع
دشوار تاريخ اسلام عبور دهد.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله ی خود با عنوان«وضعیت امروز بازار سهام»و به قلم دکتر حسین عبدهتبریزی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:هرچند
کاهش شاخص طی 6 ماه گذشته از حدود 90 هزار واحد به 70 هزار واحد چیزی
بیش از 20 درصد نیست، اما کاهش ارزش و ثروت عده زیادی از سرمایهگذاران به
مراتب فراتر از این رقم است و به ویژه زیان سرمایهگذاران حقیقی خرد و
تازهوارد که حکم «آش نخورده و دهان سوخته» در مورد آنان صادق است، بسیار
سنگین و کمرشکن و برای مقامات کشور محل نگرانی عمیق بوده است.برای
حرفهایهای بازار، تنها کاهش شاخص و قیمتها نیست که مورد توجه قرار
گرفته، بلکه کاهش قابل ملاحظه حجم معاملات و نقدشوندگی بازار نیز به موضوعی
نگرانکننده بدل شده است.چه اتفاقی افتاده است که تلاش
سرمایهگذاران، مدیران بورس و سازمان بورس و اوراق بهادار برای ارتقای سطح
معاملات و توقف کاهش قیمتها به نتیجه مطلوب نمیرسد؟ و چه باید کرد؟
عده
زیادی از دستاندرکاران بازار که سخت مشغول معاملات و سبد سهام خود هستند،
توجه ندارند که رکود عمیق بازار سهام محدود به این بازار نیست؛ اگر در
بازار واحدهای مسکونی و تجاری هم بودند، همین وضعیت را عمیقا احساس
میکردند؛ اگر در بازار فولاد، سیمان و سایر کالاهای واقعی بودند نیر احساس
رکود میکردند. در واقع بعد از بازارهای ارز، طلا و ساختمان بود که نوبت
به بازار سهام رسید. اگر به شیوه شهودی بخواهید از رکود تصویری داشته
باشید، از سوپر محل، کتابفروشی خود، فروشگاه پوشاک نزدیک به خانه و
گلفروشی مجاور بپرسید که وضع فروششان چگونه است؟ آنها به شما خواهند گفت
که فروششان به شدت کاهش یافته است. آنها از رکود طرف تقاضا شرح مفصلی به
شما خواهند داد. بنابراین، وضعیت بازار انعکاسی از این رکود عمیق در بخش
واقعی اقتصاد است که به بازار سهام رسیده است. حرفهایهای بازار از این
پدیده با اصطلاح «خبر خوب به بازار نمیرسد» یاد میکنند؛ یعنی، خبر خوبی
در بخش واقعی اقتصاد نیست. پس، از میان دهها دلیل برای وضعیت جاری ضعیف
بازار، مهمترین دلیل رکود عمیق و تنگنای اعتباری است که به بازار فشار
میآورد.
اکنون همه میدانند که عمده قیمتهای جاری سهام در بازار،
قیمتهای معقول و قابل دفاع است. اما، سهامداران بزرگ کمتر برای دفاع از
سهام خود در بازار نقدینگی دارند. عمده سهامداران بزرگ نه تنها نمیتوانند
منابعی به بازار بیاورند و بازارگردانی سهام خود را عهدهدار شوند، بلکه
خود از نقدشوندگی نازل بازار شکایت میکنند که نمیتوانند سهام خود را
بفروشند. مثلا، سازمان تامین اجتماعی خود علاقهمند به فروش سهام است، چون
برای پرداخت حقوق بازنشستگان به نقدینگی نیاز دارد. بنابراین، حداکثر لطفی
که میتواند به بازار کند آن است که سهامی نفروشد، اما دشوار میتوان از
آن سازمان انتظار داشت، نقدینگی بیاورد و از سهام با قیمت مناسب در بازار
دفاع کند. مشکل بازار سهام نیز مثل هر جای دیگر تنگنای منابع نقدی است.
سهامداران
بزرگ و حرفهایهای بازار که اهل تحلیلاند، البته چارهای جز انتظار برای
شرایط بهتر بازار ندارند. علیالاصول فروشنده نیستند و سطح عرضه را بالا
نمیبرند. اگر برای طرف تقاضا منابع ندارند، حداقل سهام به بازار عرضه
نمیکنند. اما سهامداران کوچک و حقیقی ناآگاه (اگر هنوز بازار را ترک نکرده
باشند) همچنان در خوف و رجا از قیمتهای پایینتر، علاقهمند به فروشاند.
حتی بسیاری از سهامداران کوچک نیز به این نتیجه رسیدهاند که قیمتها
مناسب است، اما به دلیل نیاز آنها به نقدینگی، در شرایط ضعف تقاضا و کمبود
نقدینگی، به بازار فشار میآورند.پس، چرایی وضعیت جاری بازار چندان
دشوار نیست: از شهریور ماه سال1392، به دلیل انتظارات بالا از نتایج
انتخابات، دولت جدید و مذاکرات 1+5، قیمتها در بازار سرمایه احتمالا با
سرعت نامناسبی افزایش یافت. آنچه این تغییرات را باعث شد، به عوامل رفتاری
بازار مربوط بود، به ویژه آن که لشکری از سهامداران حقیقی ناآگاه نیز
وارد بازار شده بودند. اما، رکود عمیق و نبود نقدینگی در بازار و حاکمشدن
شرایطی که آن را «تنگنای اعتباری» مینامند، طرف تقاضای بازار سهام را
بسیار تضعیف کرد. عوامل بنیادین بازار یا فاندامنتالهای بازار و بخش واقعی
نیز مناسب نبوده است: کاهش تقاضا برای کالاهای واقعی، افزایش موجودیها،
کاهش درآمدها، و کاهش سود وضع را باز هم ضعیفتر کرده و به اصطلاح بازار،
«خبر خوب زیاد نبوده است».
البته تحلیلگران بازار به نکات بسیار دیگری
نیز اشاره میکنند. عدهای از آنان معتقدند دولت به قدر کافی از بازار
حمایت نکرده و از افزایش نرخ اوراق مشارکت به 22 درصد به عنوان نمونه نام
میبرند؛ یا از عملکرد نامناسب صندوق حمایت از بازار صحبت میکنند؛ یا از
برآورد بالای شاخص مورد محاسبه و چسبندگی آن به سمت بالا سخن میگویند. این
نوع انتقادها البته همواره در بازار وجود داشته و نمیتوان گفت که مواردی
از این دست عوامل اصلی برای توضیح وضعیت جاری بازار است. به گمان اینجانب،
نبود نقدینگی در بازار و تنگنای اعتباری در کشور، عامل عمده وضعیت جاری
بازار است.در کشورهای در حال توسعه و بازارهای سرمایه نوظهور، اصلاحات
بازار سهام طول میکشد، بحران طولانیتر و با شیب تندتر است. شرایط نامناسب
بازار سرمایه ایران نیز مثل بسیاری از کشورها پس از ترکیدن حباب مسکن و
اعتبارات بروز کرده است. این وضعیت به گمان اینجانب پس از سقوط بازار
اعتبارات در ایران و ناتوانی بانکها در اعطای اعتبار جدید، تامین سرمایه
در گردش شرکتها، و خلق پول متناسب با گسترش طرف عرضه کالاها و خدمات رخ
داده است. مثل سایر بحرانها، متاسفانه ثروتهای زیادی در بازار سهام و
املاک و مستغلات نابود میشود. به علاوه، دراین شرایط دولت نمیتواند
ازشرایط رکودی جاری خارج شود و هیچ سیاست توسعهای را پیش ببرد. رکود جاری
برصنعت و رفاه تاثیر میگذارد؛ ارزشهای پولی را به شدت کاهش میدهد؛
موجبات کاهش قیمتها در بازار سهام را فراهم میآورد؛ هزینههای اخذ
تسهیلات برای بنگاهها را بالا میبرد؛ هزینههای مالی تجاری را بالا برده و
دسترسی به اعتبارات تجاری را دشوار میکند؛ تجارت را کاهش میدهد و... .
اثر چنین وضعیتی بر سرمایهگذاریهای آتی و تولید صنعتی سنگین است و کاهش
مداوم و قابل ملاحظه سرمایهگذاری در سالهای اخیر را باعث شده است. رکود
جاری و تنگنای اعتباری، سرمایهگذاری گسترده در زیرساختها و سرمایهگذاری
ثابت در ظرفیتهای تولیدی را بسیار سخت کرده است. تحت این شرایط، تقاضای
ملی تضعیف شده، ترازنامه شرکتها کوچکتر شده، خروج سرمایه اتفاق افتاده و
شرایط اعتباری داخلی غیرقابل تحمل شده است.
برای خروج بازار سرمایه از
این وضعیت، بخش واقعی اقتصاد باید از رکود خارج شود. این امری ساختاری و
بلندمدت است. سرمایهگذاران بازار سهام میپرسند امروز چه باید کرد؟ درست
است؛ خروج کشور از رکود و تنگنای اعتباری جاری حداقل در میانمدت ممکن است.
اما کار فوریتر آن است که نگاهی به سبد سهام خود بیندازید؛ اگر تحلیل
عوامل بنیادین چون درآمد، سود و ارزش داراییهای شرکت حکم میدهد که سهام
باارزشی در اختیار بگيريد، از مراجعه به بازار و فروش سهام خودداری کنید.
عمده قیمتهای سهام در بازار اکنون معقول و نرخهای قیمت به عایدی مناسب به
نظر میرسد. بهویژه، نهادهای بزرگ چون صندوق بازنشستگی، شرکتهای
سرمایهگذاری، بانکها، بیمهها، هلدینگهای بزرگ و... که طی ماههای اخیر
میلیاردها تومان از ارزش داراییهای خود را از دست دادهاند، حداقل برای آن
سهامی که ارزشمند میدانند باید بازارگردانی کنند. اگر نقدینگی ندارند،
حداقل آن است که با اعطای اختیار فروش به سهامداران جزء، میتوانند تا حدی
به آرامش بازار کمک کنند. چون مطمئن هستند که ارزش سهامشان از قیمتهای
جاری بالاتر است، دفاع از این سهام با اعطای اختیار فروش، هزینه کمتری از
افت قیمتهای ناشی از ترس و واکنشهای احساسی سهامداران کوچکتر دارد.
بیشک دولت نیز با حمایت گسترده از بازار سهام و مقامات بورس با انجام
اصلاحات اساسی و گسترده در زیرساختهای بازار میتوانند در برگشت اعتماد به
بازار نقش قابل ملاحظهای داشته باشند.
فضل الله یاری مطلبی را با عنوان«کدام نظام را مي گوييد؟»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند که در زیر میخوانید:
همين چند روز پيش بود که رئيس جمهور به
عنوان حافظ قانون اساسي کشور به برخي از رويه هاي غير قانوني اعتراض کرد و
گفت: محاکمه وظيفه قوه قضاييه است، نه گروه ها و افراد سياسي. اين سخنان
شايد پاسخي بوده به اتهامي که از تريبون مجلس شوراي اسلامي به روحاني زده
شد، اتهامي که او را به خيانت از طريق قرار دادن اطلاعات کشور در اختيار
انگليسي ها متهم مي کرد.رئيس جمهور اما با اتهام بزرگ
تري روبرو شده است همان نماينده اتهام زن اين بار رئيس جمهور را به «بر
اندازي» نظام جمهوري اسلامي متهم کرده است. اين اتهام بزرگ که نياز به طرح
در دادگاه دارد و اثباتش مي تواند باعث مجازات هاي شديدي براي متهم شود،
تاکنون در مورد رؤساي جمهور متعددي مطرح شده است.ابوالحسن
بني صدر اولين رئيس جمهور ايران اگر چه در هيچ دادگاهي حاضر نشد و حتي از
سوي برخي از مسئولان نيز مشمول اتهام خيانت نگرديد، اما همراهي وي با گروهي
که هم عليه مردم دست به اسلحه برده اند و هم اقدام به ترور مسئولان کرده
اند و حمله به مرزهاي کشور را نيز در کارنامه خود دارند، خود مي تواند نسبت
براندازي را به او بچسباند و از سوي افکار عمومي نيز پذيرفته شود.
اما
روساي جمهور ديگري که در دو دهه گذشته با اين اتهام روبرو بوده اند، هنوز
جزئي از نظام هستند و برخي نيز داراي مسئوليت هاي مهمي مي باشند. آيت الله
هاشمي رفسنجاني رئيس جمهوري است که هم تمجيد هاي امام (ره) و رهبري را در
کارنامه خود دارد و هم اتهامات عجيب و غريبي همچون فعاليت عليه نظام و
براندازي را. اين در حالي است که متهم کنندگان وي زير تابلويي حرکت مي کنند
که شعارهاي انقلاب بر آن نقش بسته است. سيد محمد
خاتمي نيز اگر چه سابقه اي به اندازه هاشمي رفسنجاني ندارد اما در کارنامه
وي نيز انتساب به خاندان اخلاق و تعهد وجود دارد و هم تجليل امام(ره) را در
سابقه خود دارد و و هم تمجيد هاي رهبري را. با اين همه اين اتهام زنندگان
او را نيز به شدت به اين اتهام آراسته اند (!) اتهام
زنندگان اما گويي بخش اعظمي از آمال و آرزوهاي خود را در محمود احمدي نژاد
مي بينند که با همه تخريب هايي که وي درباره ارکان نظام (مجلس، قانون و قوه
قضاييه ) روا داشته است، نه تنها اتهامي به وي وارد نمي کنند که با تمام
قوا از او حمايت کرده و هنوز نيز سوداي بازگشت او را در سر مي پرورانند.
شايد تنها رئيس جمهوري که مقابله علني با حکم رهبري انقلاب را در کارنامه
خود داشته همين احمدي نژاد باشد، اما اتهام زنندگان به روساي جمهور گويي پس
از استراحتي که علاقه و عشق به احمدي نژاد نصيب شان کرده بود، دوباره
موتور خود را روشن کرده اند و در بي سابقه ترين حرکت رئيس جمهور بعدي (دکتر
حسن روحاني ) را هدف همان اتهام پيشين قرار داده اند.
اين
افراد و گروه ها اگر چه براي اتهامات خود انگيزه هايي دارند که برخي از
مخالفان آنان، مسائل اقتصادي و از دست رفتن برخي فرصت ها براي ويژه خواري
را ذکر مي کنند، اما دلايلي که بيان مي کنند چندان کمکي نمي کند تا مواضع
شان موجه به نظر برسد.اين افراد ممکن است مخالفان
سياسي خود را- که از قضا با راي بالاي مردم برگزيده شده اند- به براندازي
متهم کنند و از اين رهگذر استهزاي مردمي را به جان بخرند، اما بدون ترديد
موجباتي فراهم مي کنند تا قضاوت نادرست بخشي از افکار عمومي داخل و خارج را
متوجه نظام کنند.آنان هيچ گاه به اين نمي انديشند که چطور مي شود
براندازان نظام بيشترين راي را از ملت مي گيرند؟ چگونه است که عليرغم دقت و
شدتي که شوراي نگهبان به خرج مي دهد، باز هم مخالفان نظام از فيلتر آن مي
گذرند و برنده انتخابات مي شوند؟ مرزهاي اين نظام تا کجاست که برگزيدگان
مردم نيز از دايره آن خارج اند ؟
به نظر مي رسد که اگر
منظور آنان از نظام آن چيزي است که اين اقليت ساخته و تصوير کرده اند،
ادعاي آنان صحيح است، اما اگر منظور همان نظامي است که در بهمن 57 خود را
به به جهانيان نشان داد، اين سؤال پيش مي آيد که آيا نسبت هاشمي و روحاني
به اين نظام بيشتر است يا اين اقليت پر سروصدا؟اين
افراد و گروه ها در اتهام زني خود همواره يک موضوع را در سرلوحه اتهامات
خود قرار مي دهند و آن «تبليغ عليه نظام» است، آيا اين اتهام زني، مخالفان
سياسي آنان را نشانه مي رود يا نظام را ؟ اين افراد و گروه ها تحت تاثير
عصبيت هاي ناشي از ناکامي در جلب نظر مردم، تلاش مي کنند تا نظام را به
گونه اي تعريف کنند که تنها خود نماينده آن به نظر برسند. به عبارتي سقف
نظام را تا حد قامت کوتاه خود پايين مي آورند و نتيجه آن مي شود که هرکه
قامتي بلندتر از آنان دارد، از اين خيمه بيرون مي ماند.شايد
اگر پشت اين تحليل و تفسيرها به جاي کريمي قدوسي، حميد رسايي و مهدي کوچک
زاده، کساني چون سعيد حجاريان، محمدرضا خاتمي و حميدرضا جلايي پور حضور
داشتند، تاکنون کفن پوشان به خيابان ريخته بودند و مراجع قانوني را به
برخورد با آنان فرامي خواندند که چه نشسته ايد که اينان عليه نظام تبليغ مي
کنند...
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«رفتن يا نرفتن زنان به ورزشگاهها»نوشته شده توسط منصور فرزامی اختصاص یافت:
اينکه
«رطب خوردهاي منع رطب کرده باشد و معتقد به شوهرداري و تربيت فرزندان فقط
در محيط خانه براي زنان باشد يا سخنان خود را تکذيب کند مهم نيست بلکه مهم
آن است که چنين تفکري در لايههايي از فرهنگ و اجتماعيات ما وجود دارد و
قابل انکار هم نيست. ولي قابل تأمل اينجاست که ما «نفي حکمت» ميکنيم و
گرهي راکه با دست گشودني است به دندان ميسپاريم و از هيچ، معضل غير قابل
حل ميسازيم.بیرونيها هم که شکارچيها و تحليلگران ماهر و با مقصودي هستند
از اين روش ما، که با تاسف کم کم به صورت هنجار فرهنگي و اجتماعي درميآيد
«سوژه»ها مييابند و از نمد اين موضوعات صيد شده براي برنامههاي خود
کلاهي ميسازند. آنگاه به مسخ چهره فرهنگ و معتقدات و باورهاي ما
ميپردازند، در نتيجه در روابط بينالمللي، هزينههاي ما صد چندان ميشود و
دست بالاتر هم از آنهاست و گمانشان نيز چنين است که زنانشان از تساوي حقوق
برخوردارند.
به هر حال منع حضور زنان در ورزشگاهي که مسابقات ليگ
جهاني واليبال برگزار ميشود، موضوع روز جامعه ماست که ميتوان با درايت به
آن فيصله داد. دختران و خواهران ما هم، معتقد به حفظ کيان کشور و صيانت
حريم خود هستند و گمان نگارنده بر آن است که «يک بام و دو هوا» رنجشان
ميدهد وگرنه در مقابل حجت شرعي و تصميمات منطقي، خاضعاند.دليل آن که دوش
به دوش با مردان در لحظات حساس، در راهپيماييها و عليه دشمنان دين و ملت،
«مشتهاي آسمان کوب قوي» خود را در ابراز قدرت ملت بالا ميبرند و گامي عقب
نمينشينند. اين واقعيت را تاريخ و هم مردم در زمان دفاع مقدس در پشت
جبههها، در صفهاي انتخابات، در صحنههاي اجتماعي و فرهنگي، از ياد
نميبرند.
در صحنههاي علمي، پژوهشي، درماني، فرهنگي، خدماتي و هم
اگر بيش تر و جلوتر از مردان نباشند، کمتر نيستند. وانگهي حضور در
ورزشگاهها هم با رعايت اصول و حفظ حريم منش خود، زياده خواهي نيست،
نميتوان از خواسته منطقي آنها گذشت و به آنان اعتماد نداشت و نسبت به حقوق
قانونيشان بياعتنايي کرد.اگر محيط ورزشگاه، امن و مناسب حضور زنان نيست،
نميتوانيم صورت مساله را پاک کنيم و مسئوليت خود را با ناديده گرفتن حق
آنها، ناديده بگيريم اقناع آنان و فراهم کردن محيط مطلوب به عهده کساني است
که در اين باره، متعهدند. مگر ميشود که در برگزاري مسابقات واليبال در
همين سالن و در دوره پيشين و در دولت دهم، حضور بانوان پذيرفتني باشد اما
در دولت يازدهم ناپذيرفتني؟ چه توجيه منطقياي هست؟رعايت حقوق زناني که
حدود نيمي از جمعيت کشور را تشکيل ميدهند از امهات رفتاري و گفتاري
مسوولان و دولتمردان ماست.
دامن زني که فرزند از اين مرجع به معراج
ميرود و بهشت فرزند با تربيت صحيح مادران تضمين ميشود، چرا بايد خداي
ناکرده، شبههدار تصور شود و عملکردش و حضور در صحنههاي اجتماعياش
نامطلوب و ضد اخلاق؟ما نبايد ناخواسته به همان راهي برويم که تندروان،
کرامت و شأن زن را در نظر نگرفتند، زبان بريدند و دندانها شکستند. آيا هيچ
به تأمل نشستهايم که چرا نبي مکرم اسلام (ص) در جامعه دخترکش و منحط عرب
جاهلي و در فضاي خوي خشن آنها آن همه فاطمه (س) را تکريم ميکرد و عزت
مينهاد و ملاطفت ميفرمود. براي اينکه آن قوم خونريز و متکي به فرهنگ
«مذکر» خويش، بياموزند که «بهشت زير پاي مادران است.» و ما که معتقد به
صدور انقلاب و مشي مذهبي و اعتقادي خود هستيم بايد هشيار باشيم که جامعه
جهاني با دقتي تمام، اعمال ما را نسبت به مردم خودمان زير ذرهبين دارد و
بسيار بعيد به نظر ميرسد که عدم رعايت ما را در فروع بپذيرد و دنبالهرو
ما باشد و جبهه ما را در مناسبات بينالمللي، تاييد و تقويت کند. بهوش
باشيم که افکار عمومي در داخل و خارج، بسيار مهم و تاثيرگذار است. البته
زنان و دختران محترم ما هم بايد در همه مراتب و صحنهها، حافظ شأن و حريم
خود باشند و خود باعث آن نباشند که اين حريم و حرمت، شکسته شود تا بهانه
براي کساني باشد که در حق غير از کاه، کوهي ميسازند و در حق خود از کوه،
کاه!