به گزارش پایگاه 598 به نقل از وطن امروز، فیلم پزشک (medicus) با ترجمه انگلیسی The Physician ارمغان تازه هالیوود، با همکاری کمپانیهای آلمانی،
فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی ساخته شده است.
ساخت فیلم درباره تاریخ ایران
باستان و ایران قبل و پس از اسلام، برای غربیها دیگر خرق عادت نیست بلکه
یک رویداد استمراری است که هدفمند و برنامهریزی شده پیش میرود. فاتحانی
که قدرت و ابزار سینما از تولید تا پخش جهانی را در دست دارند عادت
کردهاند تاریخ مرز پرگوهر را تحریف کنند و افتخارات علمی پس از اسلام را
با ظرافت و یک پروداکشن عظیم به نفع خود مصادره کنند، آنوقت دغدغه و افتخار
سینمای ما این است که با فیلمی درباره یک دعوای زناشویی ساده که در نهایت
منجر به طلاق میشود جایزه اسکار گرفتیم و گفتیم «جهانی شدیم». چنین
رویکردی فضیلت که نیست عین رذیلت است اما طرف مقابل یعنی سینمای مهاجم
هالیوود با به تصویر کشیدن تاریخ تحریف شده زندگی حکیم فرزانه ایران،ابن
سینا، جهانی میشود.
فیلم «پزشک»، روایت کاملا جعلی هالیوود از زندگی ابن سینا، روایت جوان
دورهگرد انگلیسی است که طبابت را در شرق و با شاگردی ابوعلیسینا
میآموزد. فیلم در قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم هجری) رخ میدهد و
ماجراهای راب کول و سفرش از اروپا به ایران برای آموختن پزشکی در نزد
بوعلیسینا دستمایه اصلی درام فیلم است.
طبیعی است که پیش فرضهای اولیه بدون آنکه فیلم را مخاطب تماشا کرده باشد
این است که اروپا در علم پزشکی در قرون وسطی، هنوز دوران کودکی را
میگذراند اما چنین نیست و با چرخش 180 درجهای در فیلمی تاریخی حکیم
فرزانه ایران را به شیوه آنگلوساکسونی مصادره کردهاند.
فیلمنامه «پزشک» را یان برگر براساس رمان «پزشک» اثر نوا گوردون نویسنده
آمریکایی نوشته که سال ۱۹۸۶ منتشر شد و بیش از ۲۱ میلیون نسخه از آن در
دنیا به فروش رسید. کتاب «پزشک» در سال 1986 میلادی در آمریکا منتشر شد اما
در اروپا موفقیت بیشتری کسب کرد بویژه در آلمان و اسپانیا ترجمه شد و
بارها به چاپ رسید.
ترکیب بازیگران فیلم چند ملیتی است. ریگبی، راب کولین و بن کینگزلی
بریتانیایی، اولیور مارتینز فرانسوی و استلان اسکارسیارد بازیگر سوئدی
هستند.
ظاهرا داستان فیلم منطبق با آنچه در کتاب نوا گوردون منتشر شده باید نگاهی
تطبیقی میان شرایط قرن یازدهم پس از میلاد، اروپای افیونزده و ایران قرن
چهارم هجری متمدن داشته باشد اما با هوشمندی کارگردان شرایط سیاسی و
اجتماعی وارونه جلوه میدهد. کتاب گوردون جزو معدود کتابهایی است که در
مقابل اروپای طاعون زده و فقیر، ایران را کشوری به غایت ثروتمند، متمدن و
با فرهنگ نشان میدهد اما در برگردان اقتباسی با همه مجعولاتی که در کتاب
نیز وجود دارد تاریخ در نهایت مصادره میشود. دانستن اینکه اولین بیمارستان
جهان، اولین مدرسه پزشکی جهان، اولین عمل آب مروارید چشم و اولین عمل
آپاندیس جهان، در ایران انجام گرفته، شوقانگیز است مخاطب فیلم پزشک چشم
انتظار این همه افتخار در تاریخ پس از اسلام ایران (در عصر توحش
آنگلوساکسونی و رومی اروپا) مایوس میشود چون دستاوردهای علمی ایران به
پزشکان یهودی و راب کول نسبت داده میشود و بوعلی سینای فیلم، صرفا یک
تئوریسین بقراطی به نظر میرسد.
یک سرقت تاریخی 150 دقیقهای درباره ایران و ابن سینا!
متن بسیار آزاردهنده فیلم (به مثابه آثاری که پیش از این درباره تاریخ
ایران ساخته شده) این است که غربیها هنوز در به تصویر کشیدن موضوعات
تاریخی درباره ایران بیشتر از الگوهای کاملا عربی استفاده میکنند.
جغرافیای فیلم و اغلب لوکیشنهایی که در فیلم وجود دارد و معماری خاصی که
در فیلم میبینیم کاملا عربی است. روایت فیلم به قرون وسطی در سده 11
میلادی برمیگردد و راب کول، یک بچه یتیم و فقیر انگلیسی است که مادرش را
بر اثر بیماری حصبه از دست میدهد و تصمیم میگیرد به تحصیل پزشکی بپردازد.
او بعد از تحقیقات میفهمد تنها پزشک و حکیم ابوعلیسینا در ایران است و
این تنها امکان او برای تحصیل طبابت است. اینها همه بهانهای میشود تا راب
کول جوان مسیحی در قرن چهارم هجری بار سفر ببندد و در لباس یک یهودی پس از
طی مسافتها و پشتسرگذاشتن خطرهای بسیار در محضر ابنسینا حاضر شود و
نکته مهم و جالب کتاب و فیلم در جعل تاریخ این است که راب کول انگلیسی از
این حکیم فرزانه قرن چهارم هجری در سراسر جهان پیشی میگیرد. برخلاف
داستانسراییهای مجعولانهای که در کتاب وجود دارد و در برگردان اقتباسی
تبدیل به فیلم شده است، ابنسینا هیچگاه شاگرد انگلیسی، رومی و
آنگلوساکسونی نداشته و از قرن یازدهم تا آغاز دوره رنسانس غربیها از علم
و دانش ایرانیان بهرهمند نشدند اما در مقابل این همه دروغ چه میتوان
کرد؟ سینما به عنوان ابزاری مسلط، از تولید تا پخش گسترده جهانی را همان
غربیهایی که روزگاری ما در پیشرفت و فناوری از آنان پیشتر بودیم در دست
دارند و تاریخ را با سلیقه خود تصویر میکنند درحالی که هنرمندان سرزمین ما
سی و اندی سال به دعواهای خاله زنکی صنفی دچارند.
از این دست تحریفهای 180 درجهای در فیلم چه بسیار وجود دارد. فیلم با
اشاره به درگیری مسلمانان و مسیحیان و جنگهای صلیبی تنفر ایرانیان از
مسیحیت را به شکل کاملا ظریفی برجسته میکند تا جایی که راب کول تغییر هویت
میدهد و با شمایل یک یهودی وارد ایران میشود و اقدام به ختنه کردن خود
میکند. اوضاع سیاسی و اجتماعی در زمان حیات ابنسینا بسیار آشفته بود،
دولتهای مختلفی همچون دیالمه، آل زیار و سامانیان در ماورا حضور داشتند
اما هیچ کدام از این حاکمان با اقلیتهای مسیحی مشکلی نداشتند. ضمن اینکه
فیلم با شیطنت با تاکید روی این مساله سعی میکند یهودیان و مسلمانان را در
شکل سبک زندگی و احکام تاسیسی دینی در کنار یکدیگر قرار دهد، ضمن اینکه بر
حضور بیشمار یهودیان در ایران اشاره کند. مثلا اعدام ربکا (اما ریگبی) به
همین دلیل در فیلم گنجانده شده است.
فیلم دست به تحریف تاریخ میزند و دقیقا آنچه در دوران ماقبل رنسانس در
اروپا جاری بود را اینبار به ایرانیان نسبت میدهد. صریحترین تحریف این
است که متعصبان مذهبی، سرچشمه تاریکاندیشی مسلمانان هستند و اجازه
نمیدهند مراکز علمی فعالیت کنند و با تحریفی صریحتر پای روحانیت شیعی را
به میان میکشند. در صورتی که نمایش حضور سیاسی روحانیت شیعه در دوران
ماقبل صفویه جعل مسلم تاریخ است البته فیلم مسیحیت نو لیبرال را که تن به
هر رفتار خارج از چارچوب دین میدهد ستایش میکند به همین دلیل است که
سازندگان رابطه نامشروع راب کول و ربکا را در فیلم برجسته و مقدس نمایش
میدهند.
شاید نمایش روحانی شیعه که با دشمنان علاءالدوله زد و بند میکند، دسیسه
میچینند و از فعالیتهای علمی مرکز بوعلی جلوگیری به عمل میآوردند،
تاکیدی است که طعنه به شرایط فعلی ایران بزند و روحانیت شیعی را به چالش
بکشد. در صورتی که ایران پس از اسلام جولانگاه علم و دانش و پویش متعالی
در زمینههای علمی بوده است. در این دوره دانشمندان، بزرگان، فیلسوفان،
فقیهان، ادیبان، شعرا و نویسندگان بسیاری پیدا آمدند که به همت آنان علوم و
ادبیات بالنده و شکوفا شد و از شمال شرقی طلیعه فردوسی و ابنسینا با
هم بر ایرانزمین تابید.
در این فیلم ابنسینا پس از اینکه اصفهان مورد یورش سلجوقیان قرار
گرفته(در تاریخ سلطان مسعود غزنوی سالها پس از مرگ ابن سینا به اصفهان
حمله کرد) و از درون شهر شورشی علیه علاءالدوله(حاکم اصفهان) شکل گرفت،
ابنسینا با خوردن سم خودکشی میکند و پیش از مرگ کتابی که نمادی از کتاب
شفا است را به راب کول میدهد و به او میگوید این کتاب را پس از مرگ به
آیندگان برساند. راب هم کتاب را برمیدارد و با معشوقهاش به انگلستان
بازمیگردد و بیمارستانی به سبک بیمارستان ابنسینا در لندن تاسیس و به
مداوای بیماران میپردازد! این داستان سراسر خیال، واهی و بدون سند از
جانب کسانی ارائه میشود که تاریخی نداشتند، گذشتهای نداشتند و بالطبع
انتظاری هم نمیرود در صنعت سینما رعایت امانتداری کنند! «ابنسینا» در شهر
اصفهان کتاب «شفا» را به پایان رساند و به سال ۴۲۸ در سن 58 سالگی در
سفری که به همراه علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر درگذشت
و به خاک سپرده شد. بن کینگزلی بازیگر نقش ابنسینا که پیش از این نیز در
فیلم خانهای از شن و مه، در نقش سرهنگی ایرانی بازی کرده بود، این بار
نیز نقش بزرگترین طبیب جهان قدیم، ابن سینا را ایفا میکند.
زمینه تاریخی این داستان به دوران تسلط وایکینگها و تسلط غزنویان در
ایران برمیگردد. نویسنده با استفاده از کتب تاریخی رایج برای کتاب خود
استخوانبندی تاریخی مناسبی پدید آورده و داستان خود را بر چارچوب آن
گسترده است. بسیاری از حوادث کتاب ساخته ذهن نویسنده است. تنها شخصیت واقعی
ماجرا همان ابوعلیسیناست که با درخشندگی خاصی مطرح شده است. برخی
توصیفها درباره شهر اصفهان و آداب و رسوم اجتماعی با دوران زندگی ابنسینا
مطابقت کامل ندارد و شرح بیمارستان و مدرسه اصفهان نیز براساس الگوی
بیمارستان بزرگ عضدی در بغداد شکل گرفته است.
بخش دیگری از متن کتاب
راب با کوشش بسیار موفق شد بر انقلاب درونیاش غلبه کند و به سخنان
شیخالرئیس گوش فرا دهد: ...ما شیوه دقیق مبارزه با این بیماری را دقیقا
نمیدانیم چون در زمان ما طاعون در کشور ایران مشاهده نشده اما کتابی در
اختیار داریم که در آن تجارب پزشکانی که 300 سال پیش با این بیماری دست و
پنجه نرم کرده و از آن جان سالم به در برده بودند جمعآوری شده است. ما این
کتاب را به شما خواهیم داد. بدون شک این کتاب حاوی نظریهها و اقدامات
زیادی است که فاقد ارزش واقعی هستند اما حتما اطلاعات مفید و کارآمدی نیز
در آن پیدا میکنید.