به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز، آنچه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ اتفاق افتاد عصارهی
۳۰ سالهی همهی تلاشها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بود. شاید این
کلام برای بسیاری از معترضان نتیجهی انتخابات دهم غیر قابل قبول باشد، اما
بیتردید لشگرکشی خیابانی طرفداران کاندیدای شکست خورده در تهران و برخی
شهرها به منافع ملی ایران کمکی نکرد و کمترین ثمرهاش برای دشمنان انقلاب
زندهشدن امید آنها برای بازگشت به ایران بود.
بگذارید یک بار دیگر داستان اتفاقات پس از انتخابات دهم را با هم مرور کنیم:
در
آخرین ساعات جمعه ۲۲ خردادماه، قبل از هرگونه اعلام رسمی نتایج، میرحسین
موسوی با اطمینان از پیروزی قاطعش در انتخابات سخن گفت. این ادعا چند ساعت
بعد با اعلان رسمی نتایج انتخابات نقض شد.
موسوی بلافاصله به نتایج
اعتراض کرد و از دزدی آراء سخن گفت. او در اولین گام و قبل از هر گونه
مذاکره با مراجع رسمی و قانونی برای بالابردن قدرت چانهزنیاش مردم را به
خیابانها کشاند.
میرحسین موسوی یک شوالیهی متوهم شده بود. چیزی
شبیه دنکیشوت که چشمهایش را میبندد و بلند فریاد میزند. حرفهای او
آنقدر تکراری بود که میشد ناگفتههایش را نیز پیشاپیش حدس زد. او هیچگاه
به کمتر از بطلان نتایج انتخابات راضی نمیشد و نتایج صحیح انتخابات هم از
نظر او و دوستانش یعنی پیروزی میرحسین موسوی. نتیجه آنکه ظرف چند روز
فضای کشور به شدت متشنج شد.
این التهات ۸ ماه طول کشید. در جریان
این اغتشاشات بخشهای قابل توجهی از اموال عمومی تخریب شد و در کمال تاسف
تعدادی از معترضان، مردم و نیروهای انتظامی کشته شدند. حالا بیش از ۴ سال
از آن اتفاقات میگذرد. ۴ سال سخت برای مردم ایران. انتخاباتی که میتوانست
قدرت چانهزنی جمهوری اسلامی را در مناسبات و منازعات بینالمللیاش بالا
ببرد در ذهن دشمنان کشوری در هم شکسته ساخت که میشد با فشار تحریم آن را
از پای درآورد. پروندهی هستهای ایران که در سال ۸۷ در آستانهی حل و فصل
نهایی بود از نو باز شد و شدیدترین تحریمهای تاریخ ناجوانمردانه به جان
مردم ایران افتاد. و میرحسین موسوی لااقل بهانهی همهی این اتفاقات بود.
هرچند
شواهد از آن حکایت دارد که نتیجهی انتخابات هرچه میشد قرار بود سناریوی
اغتشاش در کشور اجرا شود اما سهم میرحسین موسوی و کروبی در آسیبهای وارده
به بدنه انقلاب، ایران و مردم نجیبش را نمیتوان انکار کرد. توقع بسیاری
محاکه موسوی و کروبی در دادگاه عمومی است. اما به دلایلی تدبیر نظام بر آن
بود که بهانه به دشمنیها ندهد. این دو حبس خانگی شدند تا بیش از این زبان و
قلم شان، ناامنی، اغتشاش و خشونت را برای مردم به ارمغان نیاورد.
حالا
۴ سال است که لااقل حنجرهی این دو برای مردم مزاحمتی ندارد. غبار فتنه
کمکم به زمین نشسته است و ابعاد واقعی آنچه در سال ۸۸ اتفاق افتاد برای
مردم در حال نمایان شدن است. و همهی اینها مرهون آرامشی است که بخشی از
آن حاصل کور شدن چشمهی موسوی و کروبی است.
انتخابات یازدهم و نصاب
بالای مشارکت مردم نشان داد که نظام کماکان با قدرت به سوی اهدافش در حرکت
است. در این میان چه آنان که در اعتراضات سال ۸۸ یک طرف دعوا بودند و هنوز
هم بر سر ادعای خود هستند و چه کسانی که به اشتباه خود در قضاوت علیه نظام
معترفاند دیگر به موسوی و کروبی فکر نمیکنند. انگار نام و نشان آنها
سالهاست در زیر بار خاطرات تلخ دفن شده است.
این در شرایطی است که
ارادهی نظام بر آن قرار گرفته تا باز هم در ظرف گفتگو و تعامل پروندهی
هستهایاش را حل و فصل کند. حالا هنوز تکلیف چالش هستهای ایران معلوم
نشده ادعاهای حقوق بشری جایگزین اربده کشیهای هستهای شده است. انگار
جمهوری اسلامی هیچگاه نباید روی خوش ببیند. در هیاهوی جوسازیهای حقوق
بشری باقی مانده نام و نشان موسوی و کروبی هم این روزها برای غرب قیمتی
است. دشمنان انقلاب حصر خانگی آنها را یکی از مصادیق نقض حقوق بشر
میدانند و در مواضع رسمی خود بارها بر آن پافشاری کردهاند. اما در این
میان مشکل اصلی افکار عمومی است که در بدترین حالت ممکن حوصلهی آن همه
هیاهوی پس از انتخابات سال ۸۸ را ندارد.
امنیت موهبتی است
که وقتی کمی متزلزل میشود قدرش را میشناسند. بنابراین معاندان انقلاب
باید یک بار دیگر به هر طریق ممکن نام و نشان موسوی و کروبی را بر سر
زبانها بیاندازند. بهترین اتفاق از نظر آنها کشتن موسوی و کروبی است. اما
حالا که از دسترس تیمهای ترور به دورند باید با تحریک احساسات عمومی آنها
را در متن زندگی مردم قرار دهند.
بهترین روش مظلومنمایی
برای آنهاست. گاهی توهین به خانوادههایشان بهانه میشود، گاهی عدم مجوز
برای عدم دیدار با بستگانشان و این روزها بیماری آنها و عدم رسیدگیهای
لازم. بیشک دشمن خلاقانه به دنبال راهکاری است، هرچند کروبی و موسوی
مانند ۸ ماههی پس از انتخابات ۸۸ برایشان کارکرد ندارد اما پرداختن به
آنها تیری است در تاریکی.