بخش اولاین گفتگو قبلا منتشر شد و اکنون بخش دوم آن را منتشر میکنیم.
برای مردم:در مورد اقتصاد مقاومتی چطور؟ به نظرتان ممکن است تبدیل به گفتمان شود؟
اما درمورد اقتصاد مقاومتی صحبت فراتر از این حرف هاست. رهبرعزیز انقلاب فرمودند که سیستم اقتصادی مطلوب جمهوری اسلامی یکاقتصاد مردمی است؛ با ارادهی مردم، سرمایهی مردم و حضور مردم تحقّق پیدا میکند.یعنی اقتصادی که قرار است جمهوری اسلامی را به نقطه اوج برساند و آن را به یک الگو برای جهان تبدیل کند، یک اقتصاد مردمی است که تمام بار آن بر دوش آحاد مردم است و تک تک افراد باید ظرفیت های خود را به میدان بیاورند تا این کار به ثمر بنشیند.
خب! اینجا نقش افکار عمومی به وضوح دیده میشود. اگر مردم اقناع نشوند، اگر گفتمان سازی نشود، اگر مطالبه ملی شکل نگیرد، مردم به میدان نمی آیند و کاری پیش نمی رود. اگر قرار است مردم اراده ها و سرمایه های خود را به میدان بیاورند و آنگونه که باید در خدمتانقلابقرار دهند، باید رسانه ها و کارشناسان، تولید اندیشه و فکر کنند و با تزریق آن به جامعه، گفتگو و مطالبات مردم را به این سمت سوق دهند که هر کس خود و دیگران را در پیشرفت کشور مسئول و موظف بداند. این همان چیزی است که در کار رسانه ای به آن گفتمان سازی میگویند.
برای مردم:رسانه ها و مردم چه چیزی را باید مطالبه کنند، مباحث اقتصادی که در حوزه دانش و فعالیت عمومی نیست.
اشتباه میکنید! مردم هم میدانند و هم دخالت دارند. متاسفانه عملکرد رسانه های انقلابی در این زمینه ضعیف است. اینها فقط کلمه "اقتصاد مقاومتی" را گرفته اند و بدون نگاه به معنای آن، مدام تکرار میکنند که این خود ضد گفتمان سازی است.
اگر رسانه ها بیایند و محتوای اقتصاد مقاومتی را مورد بررسی و ترویج عمومی قرار دهند، هم مطلوب جامعه است و هم گفتمان ساز.
برای مردم:مثلا چه محتوایی؟
به طور مثال در ابلاغیه رهبری [ابلاغیه اقتصاد مقاومتی] چند نکته وجود دارد. یکی اصلاح الگوی مصرف. خب! سایت های انقلابی بیایند و راهکارهای اصلاح الگوی مصرف را یاد دهند. اینکه چگونه آب کمتر مصرف کنیم؟ روش های کاهش مصرف برق چیست؟ چگونه از تجملات عروسی جلوگیری کنیم؟
یا یکی دیگر از بخش های آن ابلاغیه، بحث توانمندسازی اقتصادی مردم بود. خب! رسانه ها بیایند و فرصت های کار آفرینی را معرفی کنند. بیایند در قالب خبر و گزارش مرد را تشویق کنند که به جای خواباندن پول در بانک ها، وارد میدان کار و تولید شوند، فرصت های کوچک سرمایه گذاری را معرفی کنند؛ یا بخش های دیگر آن ابلاغیه که باید مورد بحث قرار گیرد.
برای مردم:فکر میکنید چرا این اتفاق تا الان نیافتاده است؟
علت های زیادی دارد. اما فکر میکنم مهمترین آن خود بزرگ بینی برخی رسانه هاست. آنها در شان خود نمیبینند که یک گزارش از کارگاه خیاطی یا حوزچه پرورش ماهی منتشر کنند. فکر میکنند همیشه باید حرف های قلمبه سلمبه زد و با افراد مشهور مصاحبه گرفت. در حالی که در دنیا این چنین نیست. میبینید که در روزنامه ها و سایت های معروف دنیا گزارش یکگل فروشییا یک رستوران خانگی در صفحه اول زده میشود و اتفاقا مورد استقبال مخاطبین هم قرار میگیرد.
برای مردم:گفتمان چگونه ساخته میشود؟ منظورم این است که چگونه میتوانیم یک اندیشه ی بزرگ مثل اقتصاد مقاومتی را به یک گفتمان عمومی تبدیل کنیم؟
اینکه چگونه میتوان یک تفکر را در جامعه به صورت گفتمان و محل مطالبه و گفتگوی آحاد مردم در آورد، بحث مفصلی است که محل اختلاف اندیشمندان بزرگ رسانه ای بوده و کتاب ها در اینباره نوشته اند.
اما مختصرا باید به چند سوال پاسخ گفت: یکی آنکه چه موضوعاتی میتواند به گفتمان تبدیل شوند؟ ظرفیت هر موضوع برای گفتمان سازی تا چه اندازه است؟ چگونه میتوان افکار عمومی را رهبری کرد؟ نقش رسانه ها در این میان چیست؟ نقش نخبگان؟ عمر یک گفتمان چقدر است؟ برای طولانی شدن عمر آن چه باید کرد؟ چه خطراتی گفتمان سازی ما را تحدید میکند و ممکن است آن را به شکست برساند؟ گفتمان جایگزین چیست و چگونه و چه زمان باید آن را مطرح نمود؟ و الخ. این ها حداقل سوالاتی است که برای گفتمان سازی باید به آنها پاسخ داد.
برای مردم:خب! پس من از همین سوالات استفاده میکنم؛ چه موضوعاتی ظرفیت گفتمان سازی دارند؟
اولین ویژگی موضوع گفتمان آن است کهبرای جامعه "نو" و جدید باشد. البته این به معنای آن نیست که اگر یک موضوعی در دهه60 گفتمان غالب بوده امروز نمی تواند گفتمان باشد. باید به مسئله چرخش نسل ها دقت کرد. مثلا اگر "دفاع از انقلاب" گفتمان غالب سالهای دهه 60 بوده است، تا کنون 3 نسل بعد از آن عوض شده اند و ده ها گفتمان فروغ و افول داشتند. اما نکته مهم اینجاست که آیا "دفاع از انقلاب" برای نسل کنونی و در شرایط امروز یک مسئله نو و جذاب است یا خیر؟
دومین ویژگی موضوع آن است کهباید جامعه به آن احساس نیاز کند. به قول آقایان رسانه ای "باید نیاز را ایجاد کرد، مخاطب خود پاسخ را پیدا میکند". شما فرض کنید که مسئله "حفظ امنیت" بخواهد به گفتمان عمومی تبدیل شود، اگر ناامنی وجود نداشته باشد و مهمتر از آن اینکه مردم احساس ناامنی نکنند، این گفتمان در جامعه پا نمیگیرد. اما اگر مرزها و شهرها دچار سرقت و بمب گذاری و ترور و... شود، یا حداقل مردم احساس نا امنی داشته باشند، مطالبه امنیت میتواند در جامعه شکل بگیرد.
سومینویژگی موضوع خوب گفتمانی "ظرفیت خبرسازی" است. یک موضوع خوب باید بتواند سوژه های مناسبی برای رسانه ها و مردم فراهم کند. وقتی میگوییم "سوژه رسانه ای" منظورمان این نیست که رسانه های زنجیره ای بنا بر وظیفه ای که دارند چند گفتگو و یادداشت با موضوع مورد نظر منتشر کنند. نه! موضوع باید سوژه ساز باشد. یعنی در یک سطح بتواند نگاه نخبگان جامعه را به خود جلب کند و آنها را وادار به تفکر و اظهار نظر نماید و از سوی دیگر بتواند هر روز با سوژه های جدید، "نقل مجالس" مردمی باشد و نگاه مردم را به خود جلب کند.
به طور مثال موضوع "مقابله با فتنه" یک ظرفیت بسیار بالا برای خبرسازی داشت. هر روز یک نفر از نخبگان درباره آن اظهار نظر میکرد، فعالان سیاسی راهکارها و اندیشه های خود را ارئه میکردند، هر روز شایعاتی بین مردم رد و بدل میشد که فلان اتفاق افتاده یا فلانی چه ها گفته و... خبرهایی که تکراری نمی شدند و هر روز سوژه های جدیدتر و خبرهای تازهتر به بازار رسانه ها می آمد.
برای مردم:حالا سوال پیش می آید که با یک سوژه خوب، چگونه میتوان افکار عمومی را رهبری کرد؟
برای راهبری افکار عمومی باید ابتدا جامعه تان را آنالیز کنید و ببینید مبادی ورودی آن چیست. سپس نحوه و نوع تاثیر گذاری آن مبادی بر اندیشه جمعی را بشناسید و از ظرفیت هرکدام به درستی بهره ببرید.
اگر جامعه ایرانی به درستی آنالیز شود فکر میکنم حداقل 9 ورودی فکری در آن یافت میگردد که هر کدام نقش و میزان اثر گذاری متفاوتی دارند.
رهبر انقلاب؛یکی از مبادی مهم و تاثیرگذار در شکل دهی افکار عموم جامعه ایران، نظرات و سخنان رهبر عزیز انقلاب است. تجربه 2دهه رهبری آیت الله خامنه ای نشان داده که میزان تاثیرگذاری ایشان بیش از محاسبات معمول است. به طور مثال درجریان نهضت تولید علم، ایشان یک تنه توانستند ارتباط مستقیم با مردم ایجاد کرده و مطالبه پیشرفت علمی را در جامعه –حتی در بین مخالفین- ایجاد کنند.
یکی دیگر دولت است. دولت، اقدامات و تصمیمات دولتی یکی از نهادهای موثر بر افکار عمومی است. اینکه برنامه های دولت چه سمت و سویی داشته باشد، خود به مطالبات عمومی و افکار جمعی خط دهی میکند. به طور مثال رویکرد دولت نهم و دهم، آبادانی مناطق محروم و رسیدگی به روستاها و شهرهای کوچک بود. به همین خاطر شما میبینید که هر روستایی انتظار داشت که برای او ورزشگاه و دانشگاه و بیمارستان بسازند و این انتظار به یک باور ملی تبدیل شده بود. یا در ماجرای هسته ای، اقدامات دولت و پیشرفت های دولت قبل و سخنان دکتر احمدی نژاد توانست موجی از "استقلال طلبی هسته ای" را در مردم ایجاد کند.
یکی دیگر از مبادی فکری جامعه،گروه های مرجع هستند. گروه های مرجع کسانی اند که دایره تاثیر گذاری آنها به صورت یک طیف –از زیاد به کم- تعریف میشود. آنها در خرده جوامع گوناگون مصداق های متفاوتی دارد. به طور مثال "بزرگ طایفه" برای قبایل عرب یا لر یا بلوچ به عنوان گروه مرجع مطرح میشود. دانشجویان فعال و روحانیون نیز برای قشر متوسط شهری به عنوان افراد صاحب نظر مطرح شده اند. بازیگران و ستاره های ورزشی هم برای طرفداران خود یک الگو و مرجع فکری به شمار میروند. نفوذ کلام مراجع عظام تقلید و شخصیت های انقلابی نیز به همین جهت است.
ورودی دیگر، رسانه ها هستند.رسانه ها در انواع خود اثر گذاری بسیار بالایی برجامعه ما دارند. به ویژه آنکه با رشد جمعیت تحصیل کرده و بهبود معیشت مردم در سال های اخیر، لایه میانی جامعه که اصلی ترین مخاطب رسانه ها به شمار میروند، رشد چشمگیری داشتند. وقتی ما میگوییم رسانه، یک طیف عام از وسایل ارتباطی را مد نظر داریم. از سایت های خبری و روزنامه ها و ویژه نامه ها گرفته تا صداوسیما و شبکه های ماهواره ای و... البته رسانه ها به صورت عمومی در یک مسیر تعاملی و هم افزایی با جامعه قدم بر میدارند، به این معنا که غالبا بر روی موضوعاتی تمرکز میکنند که مورد توجه جامعه باشد و بتواند برایشان بازدید آفرین شود. اما از سوی دیگر این رسانه ها هستند که موضوعات و سوژه ها را به جامعه میدهند و آن ها بزرگ و مهم و قابل بحث جلوه میدهند.
یکی دیگر از گروه های تاثیر گذار بر افکار عمومی،گروه ها و شخصیت های سیاسی اند.این ها غالبا درباره موضوعات روز جامعه موضع گیری داشته و هواخواهان خود را به طرفداری از آن موضع ترغیب میکنند. در ایران افرادی چون محمود احمدی نژاد، علامه مصباح، محمد خاتمی، محمدباقر قالیباف و... افرادی هستند که به عنوان صاحب نظران بزرگ سیاسی بر فضای فکری و روانی جامعه تاثیر گذار شده اند.
از دیگر عوامل اثر گذار بر فضای روانی جامعه،تصمیماتبنگاه های اقتصادیاست.آنها می توانند با تغییر رویکرد خود نسبت با بازار و مشتریان، نگرش جامعه را نیز تحت تاثیر دهند. به طور نمونه اگر بانک ها وام ساخت مسکن را به سهولت بدهند، رویکرد سرمایه گذاری جامعه نیز به سمت خانه سازی میرود یا اگر خودروسازان داخلی قیمت هایشان را ناگهان افزایش دهند، مصرف خودرو های خارجی رونق بیشتری میگیرد. یا اگر مواد مصرفی در بازار کم یاب شود، نارضایتی عمومی از دولت شکل خواهد گرفت. از سوی دیگر تصمیمات و نظرات صاحبان بنگاه های اقتصادی به خاطر داشتن ثروت و مکنت در جامعه مورد توجه قشر قابل توجهی قرار دارد.
نهادهای آموزشی را هم نباید فراموش کرد.آنها به طور عام تاثیر فراوانی بر روند ساماندهی افکار عمومی دارند. دانش آموزان و دانشجویان نیمی از روز خود را در فضای آموزشی سپری میکنند. معلمان و اساتید دانشگاه نیز دارای شان اجتماعی هستند و از این جهت کلام نافذی دارند. کتب و مواد درسی نیز در شکل دهی به دستگاه تحلیلگر افراد، تاثیر بسیار زیادی دارد.
یکی از گسترده ترین شبکه های اجتماعی در جامعه ما،شبکه مساجد و بسیج و کانون های فرهنگی هستندکه میلیون ها نفر را به صورت مستقیم تحت پوشش خود قرار داده اند. این شبکه گسترده که توانسته اقشار مختلف مردم –از نظر سنی، جنسی و تحصیلاتی- را به خود جذب کند، یکی از ارکان تصمیم سازی در جامعه ما به شمار می آید. شبکه گسترده و تاثیر گذاری که ترکیب شده از روحانیت، معتمدین محلی، فرمانده هان بسیج، مداحان و ذاکران اهل بیت و جوانان پاک و مومن که ظرفیت بالایی در ترویج اندیشه و اقناع مخاطب دارند.
گروه دوستان و خانواده نیز یکی دیگر از مبادی فکری جامعه اند. دوستان و آشنایان که معمولا گروه همسالان را تشکیل میدهند، بر تصمیمات فردی و جمعی جامعه تاثیر بسزایی دارند. نوع نگرش فرد و همچنین نحوه تحلیل خبرها و چگونگی تعامل با جامعه در مکانیزمی تعریف میشود که جمع دوستان و خانواده مشخص میکنند. از نظر میزان اثر گذاری این گروه بیشترین درجه را به خود اختصاص داده، اما از نظر وسعت میدان اثر گذاری دارای میدان محدود و ضعیفی هستند که البته از جمع همین گروه های کوچک، نگرش عمومی جامعه شکل میگیرد.
حالا این 9 موردی که عرض کردیم، نه تنها بصورت مستقیم بر روی شکل گیری یک گفتمان در جامعه اثر دارند، بلکه به صورت هم افزا نیز با یکدیگر در رابطه بوده و اثرات هم دیگر را کامل میکنند. به طور نمونه، گروه های مرجع از رهبری تاثیر می گیرند و نهادهای آموزشی تحت تاثیر تصمیمات دولت هستند، رسانه ها از دولت و بنگاه های اقتصادی متاثر میشوند و بنگاه های اقتصادی نیز از احزاب سیاسی و دولت خط پذیری دارند و الی آخر...
خب! حالا که این مبادی ورودی را شناختیم باید اندیشه ای که ظرفیت تبدیل شدن به گفتمان را داراست، به عرصه بیاوریم و با استفاده از این ظرفیت ها، مقدمات شکل گیری گفتمان را فراهم کنیم سپس صبر کنیم تا این میوه به وقت خودش برسد و آماده چیدن شود. با روشهای مایکروویوی نمی توان گفتمان ساخت. اگر هم چیزی شکل بگیرد "جَو" است زود می آید و زود میرود و محصول دندان گیری دست مان را نمی گیرد.
برای مردم: عمر یک گفتمان چقدر است و چه میتوان کرد که عمر بیشتری داشته باشد؟
هر گفتمان غالبی که شکل میگیرد، یک تاریخ مصرف مشخصی دارد. طلوع میکند، به حداکثر تاثیر گذاری میرسد، سپس دوران زوالش شروع می شود و آرام آرام غروب میکند. در اصطلاح میگویند که سینوس اقناع افکار عمومی عمر خود را کرده است.
معمولا یک گفتمان نمیتواند بیش از یک سال در اوج باشد. سه چهار سال دوران طلوع و یکی دوسال نیز دوران غروب برایش در نظر بگیریم جمعا حدود 6 سال میتوان از آن بهره برداری کرد. این در حالت خوب و موفق یک طرح گفتمان ساز است، اما در حالت معمول، 4سال بیشتر عمر این سینوس نیست. بعد از آن، مردم دیگر خسته میشوند و نیاز به تغییر پیدا میکنند. کسانی که اهل سیاست اند، معمولا هوشمندی به خرج میدهند و در دو سال آخر، آرام آرام گفتمان جایگزین را معرفی میکنند تا با شکل گیری آن دور بعدی حرکت افکار عمومی در جهت برنامه قبلی باشد.
برای مردم:چگونه میتوان حداکثر استفاده را از این فضای ایجاد شده برد؟
اول آنکه باید آهسته و پیوسته قدم برداشت. یک شبه نمی توان گفتمان سازی کرد و از آن بهره برداری نمود، باید صبر داشت و به آرامی حرکت کرد.
دوم آنکه در انتشار اخبار پیرامون موضوع موردنظر، آستانه تحمل مخاطب را محاسبه و رعایت نمود.
سوم آنکه تا حد ممکن از کلید واژه ها خرج نکرد و بیشتر محتوا را بیان نمود. همان ضرب المثل که "اسمش رو نیار، خودش رو بیار". مثلا در بحث اقتصاد مقاومتی، نباید مرتبا تیتر بزنید "اقتصاد مقاومتی" چرا که زدگی ایجاد میکند. شما محتوای آن را بگیرید و نشر دهید.
چهارم آنکه پارازیت ها را کنترل نمود و نگذارد که به روند گفتمان سازی آسیب بزنند.
برای مردم: پارازیت، بحث پارازیت در ایران همیشه داغ است. از پارازیت ماهواره تا پارازیت گفتمان! کمی در این باره توضیح به فرمایید. پارازیت ها چه هستند؟
پارازیت همان عوامل مخربی هستند که در فضای عمومی منتشر میشوند و مانع شکل گیری درست گفتمان مورد نظر میشوند. پارازیت ها عمدتا به صورت"بمب خبری"فضای افکار عمومی را مورد هدف قرار میدهند. اما همیشه این بمب های خبری نیستند که روند اجرای گفتمان را بر هم میزنند. برای روشن تر شدن موضوع، یک مثال میزنم:
شما مشغول طراحی گفتمان "حمایت از تولید داخلی" هستید. به یکباره دولت ورود کالاهای لوکس را آزاد کند و تجارهم بازار را با کالاهای لوکس و بنجل خارجی پر می کنند! می توانید حس کنید که چه مشکل بزرگی بر سر راه شما ایجاد میشود؟ یا به طور مثال شما در تلاشید تا افکار عمومی را نسبت به اندیشه "اقتصاد مقاومتی"توجیه کنید که به یکبارهبمب خبریبا موضوع رابطه با آمریکا فضای رسانه ای کشور را تحت تاثیر قرار میدهد و تا 3ماه، موضوع سیاست خارجه را به خبر اول رسانه ها تبیدیل میکند. البته رسانه ها اگر هوشمند باشند میتوانند از همین موضوع در راستای تقویت گفتمان "اقتصاد مقاومتی" بهره ببرند چرا که در گفتمان سازی شما میبایست تمام رخدادها را از دریچه موضوع مورد نظر تحلیل کنید. اما معمولا چنین اتفاقی در رسانه های ما نمی افتد.
این نکته را در یادداشتی با عنوان "سربازان گمنام هاشمی رفسنجانی" یادآوری کردم. اینکه اصولگرایان مطالباتی دارند و سعی میکنند با تبیین آنها فضای رسانه ای کشور را همراه نمایند. اما به یکباره آقای هاشمی می آید و با یک سخنرانی جنجالی همه حواس ها را به خود جلب میکند. جالب آنکه حتی رسانه های اصولگرا دست پاچه میشوند و با فراموش کردن ماموریت رسانه ای خود، به نقد و تحلیل سخنان آقای رفسنجانی میپردازند. این همان استفاده از تکنیک پارازیت است که ایشان همواره به خوبی از آن بهره میبرد.
باید مراقب بود که گفتمان سازی شما در حوزه "اقتصاد مقاومتی" مورد هدف پارازیت ها قرار نگیرد تا عمر بیشتری داشته باشد و بتوانیم حداکثر استفاده را از آن ببریم.