محمد اكبري متولد سال 1324 شمسي در منطقه وَرَسِ ولايت باميان، از مناطق مركزي افغانستان از مجاهدان افغان در قبال تجاوز شوروي و از ياران برهان الدين رباني در جمعيت اسلامي افغانستان است كه اكنون نماينده پارلمان از ايالت باميان افغانستان است.
خبرنگاران رجانيوز، با اين عضو جمعيت اسلامي افغانستان، تاريخچه فعاليتهاي رباني و نقش او در مقاومت و جهاد و تشكيل دولت، فصل جديد افغانستان پس از سقوط طالبان، فعاليتهاي وي در شوراي عالي صلح، انگيزههاي ترور و عوامل احتمالي آن، نقش ناتو در افغانستان و وضعيت طالبان را به بحث گذاشتيم.
اهم موارد مطرح شده در اين گفتوگو به شرح زير است:
عضو جمعيت اسلامي افغانستان در مورد سوابق برهان الدين رباني گفت: استاد، از 71 سال عمرش 40 سال را در كرسي تدريس و مبارزه گذراند و در اين عرصه فعال و جدي بود و تلاش كرد. بعد از فراغت از تحصيلات، به عنوان استاد دانشگاه شرعيات كابل به فعاليت پرداخت. عليرغم اينكه در افغانستان نظامهاي ما متمايل به شرق و داراي روابط گرمي با اتحاد شوروي و مخالف با اشخاص متدين و نشر انديشههاي اسلامي بودند، استاد ربّاني توانست در دانشگاه كابل هستههاي اوليه نهضت اسلامي را پيريزي كند.
وي ادامه داد: با به قدرت رسيدن "داوود" عرصه بر ايشان تنگ ميشود و به ناچار به پاكستان هجرت ميكند. در آنجا هم بيكار نمينشيند و اين هسته را توسعه ميدهد و شروع به كادرسازي ميكند تا اينكه جهاد مسلحانه پيش ميآيد. در اينجا استاد رباني با تجميع اشخاص مؤمن، مسلمان، باهدف و مبارز، جمعيت اسلامي را تأسيس و يك جريان اسلامي و جهادي را رهبري ميكند.
اكبري در مورد جايگاه رباني و ارتباطش با شهيد احمد شاه مسعود گفت: با توجه به شخصيت ممتاز علمي استاد ربّاني افرادي با سابقههاي عالي در جمعيت اسلامي جمع شدند. يكي از آن نخبگان شهيد احمدشاه مسعود بود. احمدشاه مسعود با مشورت استاد ربّاني به داخل كشور منتقل شد و مبارزه را در داخل افغانستان پيش برد.
وي با بيان اينكه "احمدشاه مسعود از معدود فرماندهان لايق و مبتكري بود كه ترجيح ميداد به جاي اينكه راحت در بيرون از كشور زندگي و از آنجا مبارزه را دنبال كند و فرماندهي مبارزه را از از راه دور و از بيرون مرز ادامه بدهد"، گفت: خودش در كنار سنگرنشينان به سنگر برود و مباشرتاً پيشبرد جهاد در جنگ و مبارزه و دفاع در برابر كمونيستها را انجام دهد. تمام اين كارها با نظارت استاد ربّاني صورت ميگرفت.
اين مجاهد افغان در مورد مجاهدان ديگر نيز گفت: اسماعيلخان در حوزه جنوب غرب درخشش خاصي داشت. ايشان افسري در اردوي شاهي داوودخان بود، ولي در برابر كمونيستها قيام كرد و تا آخر هم در هرات، نه تنها سنگرهاي مقاومت خود را از دست نداد، كس ديگري از فرماندهان برجستهاي كه شهيد شد، ذبيحاللهخان بود كه در بلخ، زير نظر و رهبري استاد ربّاني جهاد ميكرد. دينمحمدخان در بادقيس هم از كساني است كه ميشود نام برد.
وي با تأكيد بر اينكه رباني در داخل روابط و مناسباتش با ما شيعهها خوب و حسنه بود، افزود: فردي معتدل، كمتعصب و دورانديش بود كه ميخواست نسبت به نهضت شيعهها و سهم آنها در افغانستان كه در دايره جهاد، بارز و قابل تحسين بود، مزاحمتي ايجاد نكند.
عضو جمعيت اسلامي افغانستان در پاسخ به اينكه نقش طالبان در مقومت و جهاد عليه شوروي چه بود، گفت: تا وقتي جهاد پيروز نشده بود، حرفي از سپاه صحابه و طالبان و... نبود و تا پيروزي جهاد، چيزي را احساس نكرديم. اگر هم در گوشههاي افغانستان و در بعضي از مناطق بوده، ما با آنها تماسي نداشتيم و نام و نشاني از آنها مطرح نبود.
از وي در مورد نحوه انتخاب شهيد رباني بهعنوان رئيسجمهور پس از بيرون كردن اشغالگران پرسيده شد كه گفت: در شوراي حل و عقد كه از تمام اطراف و اقوام افغانستان، پيروان مذاهب و احزاب سياسي متعدد در اينجا جمع ميشوند، براي رياست جمهوري (رياست دولت اسلامي) افغانستان، فردي مناسبتر از استاد ربّاني را نمييابند.
اكبري خاطرنشان كرد: بعد از اينكه استاد ربّاني به عنوان زعيم كشور افغانستان، مسئوليت را بر دوش ميگيرند، درحالي كه در افغانستان دو ميليون نفر مسلح وجود دارد. اينها از اقوام و نواحي مختلف هستند. اكثر اين افرادِ مسلح، دهاتي، بيسواد و فقيرند. چنين كميتي از افراد مسلح را اداره كردن، به تحت انضباط درآوردن، بر آنها مستولي شدن، قانون را با آنها تطبيق كردن و آنها را در خدمت جامعه و قانون قرار دادن؛ كاري بود شبه معجزه.
وي اضافه كرد: در كنار استاد ربّاني مسعودِ شهيد، قهرمان ملي بود، مارشال فهيم، اسماعيلخان و صدها و دهها نفر ديگري از اقوام مختلف بودند، مثلاً از پشتونها شخصيت بسيار بارزي مثل استاد سياف، حاجي عبدالظاهر قدير و كسان ديگري در كنار استاد ربّاني در جبهه مقاومت بودند.
اين مجاهد افغان در ادامه با يادآوري دو هدف اصلي مردم و مجاهدان از مبارزه با شوروي گفت: هزاران نفر از مردم مسلمان افغانستان چه آنهايي كه زير شكنجهها شهيد شدند و چه آنهايي كه در سنگرها زير هجوم آتشبار دشمن شهيد شدند دو هدف داشتند: 1) ساقط كردن حكومت وابسته به شوروي و بيرون كردن شوروي و اشغالگران. 2) بهجاي آن تشكيل يك حكومت اسلامي و ديني مردمگرا و داراي مشاركت ملي و نظامي اسلامي و مردمسالار.
وي توضيح داد: در مورد هدف اول؛ مجاهدين افغانستان توانستند بعد از 10 سال اشغالگران را بيرون كند و بعد از 14 سال حكومت دست نشانده اشغالگران هم سقوط كند اما در آرزوي اصلي كه هدف دوم و تشكيل حكومت اسلامي بود مجاهدين موفق نبودند و نتوانستند يك حكومت جهادي و اسلامي پايداري را تشكيل بدهند. عواملي دارد، ولي مهمترين عاملي كه باعث شد حكومت اسلامي پايدار و ماندگاري تشكيل نشود، شرق و غرب نميخواستند كه در افغانستان در همسايگي جمهوري اسلامي ايران چنين حكومتي تشكيل شود.
عضو جمعيت اسلامي افغانستان تأكيد كرد كه شرق و غرب مخالف بود و آماده نبود و نميخواست كه در همسايگي جمهوري اسلامي ايران يك حكومت اسلامي در افغانستان تشكيل شود، لذا هر كدام به نوبه خود حكومت مجاهدين را تخريب كردند.
وي در مورد عناصر و گزينههاي مطلوب غرب گفت: افراد سكولاري داشتند، حتي عناصري از خلق پرچم كه وابسته به شوروي بودند. بعد از اينكه نااميد شدند، خودشان نميتوانند به حكومت ادامه بدهند، چپ آمريكايي شدند، يعني چپهايي كه روزي و روزگاري وابسته به روس و به آن دلبسته بودند و با حمايت از آن به قدرت آمدند، بعد از آنكه از حمايت شوروي نااميد شدند، همينها هم چراغ سبزهايي به آمريكا و غرب نشان دادند كه ما براي خدمت به غرب آمادهايم. براي اينها هم يك حكومت سكولار مطلوب بود كه غرب هم همين را ميخواست. لذا شرق و غرب با يك تباني منحوس نگذاشت كه يك حكومت جهادي تشكيل شود، و لذا بود كه جريانهاي ديگر يعني همين جريانها و حكومتهاي غربي كه روزي و روزگاري مجاهدين را در برابر شوروي حمايت ميكرد، اينها براي شكستن مجاهدين، جريانات متحجر ديگري را ايجاد كردند.
اين مجاهد افغان خاطرنشان كرد: اگر غرب با حكومت مجاهدين روابط تام ديپلماتيك برقرار ميكرد و اين حكومت را به رسميت ميشناخت و تنها نميگذاشت و يك مقدار با او همكاري ميكرد، حكومت مجاهدين ميتوانست بماند كه اين هم به نفع افغانستان بود و هم به نفع جهان بود.
وي در مورد ترورهاي سران مجاهدين گفت: من فكر ميكنم سران مجاهدين هم كه يك به يك نشانه گرفته ميشوند، برميگردد به همين سياست كه غرب در افغانستان حكومت سكولار ميخواهد و منافع خود را در اين ميبيند كه در كشورهاي جهان سوم و در كشورهاي اسلامي حكومت سكولار برقرار كند.
از اين شخصيت برجسته افغان در مورد علت حمايت پاكستان از طالبان و علاقه آن به ناآرامي در اين كشور پرسيده شد كه گفت: وقتي پاكستان علائم پيروزي مجاهدين را احساس كرد، طمع و توقع داشت كه وقتي شوروي شكست ميخورد و حكومت مجاهدين تشكيل ميشود كه پاكستان در اين مدت با اينها كار كرده است، حكومت آينده افغانستان بايد دنبالهروي سياست پاكستان باشد، اما وقتي در افغانستان استاد ربّاني در رأس و احمدشاه مسعود به عنوان بازوي مسلح اين جريان، نظام و حكومت قرار ميگيرد، اينها حاضر نيستند دست از استقلال افغانستان بردارند.
وي ادامه داد: افغانستان حاضر است با پاكستان روابط حسنه برقرار كند، ولي ميخواهد بهعنوان ملتي كه جهاد كرده و خون داده، مستقل باشد و با دنيا بر اساس منافع ملي خود مناسبات و روابط برقرار كند و اين مطابق انتظار پاكستان نبود؛ پاكستان خيلي بيشتر از اينها ميخواست، يعني يك حكومت دنبالهرو در افغانستان.
اكبري گفت: پاكستان سعي كند در افغانستان حكومت ضعيفي باشد كه هميشه دست به عصا راه برود و دچار مشكلات باشد تا نتواند در باره خط ديورند و ماوراي ديورند كه يك ادعايي پشت سر آن عمل باشد، مطرح كند و اگر هم گاهي حرف ميزند، فقط در حد حرف باشد.
وي افزود: مسئله ديگر روابط افغانستان با هند براي پاكستان يك مسئله استراتژيك است. دو مسئله بين ما و پاكستان هست: 1) مسئله خط ديورند، 2) رابطه افغانستان با هند. تا وقتي اين دو مسئله حل نشود، ما فكر ميكنيم پاكستان دست از حمايت مخالفين حكومت افغانستان برنخواهد داشت.
از اين عضو شوراي عالي صلح افغانستان در مورد علت انتخاب نشدن رباني به رياست جمهوري پس از سقوط طالبان پرسيده شد كه وي گفت: استاد ربّاني تشنه اين نبود كه به هر صورت زعيم افغانستان باشد. تا وقتي كه كس ديگري در ميدان نبود كه بتواند جاي ايشان را بگيرد و در برابر جنگ و حملات پياپي و اين همه مشكلات كمرشكن كسي داوطلب و متقاضي نبود كه جاي استاد ربّاني را بگيرد، به غير از همان جرياني كه در حال جنگ بود و ميخواست با جنگ بر افغانستان مسلط شود،
وي ادامه داد: بعد از اين تحول جديد كه زعامت به آقاي كرزاي منتقل شده، استاد ربّاني فرصت بيشتري براي رسيدگي و سر و سامان دادن به امور حزب پيدا ميكند. بر اساس معلوماتي كه دارم، استاد ربّاني بعد از اينكه آقاي كرزاي مسئوليت كشور را به دوش ميگيرد، بيشتر وقت خود را براي سر و سامان دادن حزب «جمعيت اسلامي» به مصرف ميرساند، مسائل فرهنگي دارد، كمكم مراكز فرهنگي تشكيل ميدهد،
از اكبري در مورد علت انتخاب رباني بهعنوان رئيس شوراي عالي صلح با وجود آنكه حكومت وي توسط طالبان ساقط شده بود، پرسيده شد كه وي گفت: آقاي رباني هم يك عالم ديني است و تحصيلات ديني دارد، در جامع الازهر تحصيل كرده و شخصيتي سياسي، جهادي و در بين مردم افغانستان هم از محبوبيت ويژهاي برخوردار است و هر يك از مردم افغانستان ايشان راقبول دارند. آقاي كرزاي به اين نتيجه ميرسد كه از بين شخصيتهاي مختلفي كه از طيفهاي گوناگون در افغانستان جود دارند، مناسبترين نفر آقاي استاد رباني خواهد بود كه در عين اينكه از كوتله و دايره شمال و از قوم و طايفه تاجيك و فارسي زبان است، ولي با مجاهدين و علماي پشتون هم در دوره جهاد روابط حسنه داشته و هنوز هم دارد و بخشي از جمعيت اسلامي را هم اهل سنت و علما و دانشگاه و دانشجويان پشتون تشكيل ميدهد، لذا اگر كس ديگري را هم از پشتون بگيرد، ممكن است براي ديگران قابل قبول نباشد.
عضو جمعيت اسلامي افغانستان با اظهار تعجب از برخي اخبار مبني بر دست داشتن طالبان در اين ترور گفت: شنيدهام كه بعضي از طيفهاي طالبان مسئوليت اين جنايت را به دوش گرفتهاند، ولي سئوالهايي باقي هست. من فكر ميكنم كاري كه آقاي رباني انجام ميداد به ضرر طالبان نبود. آقاي رباني ميگفت شما بياييد تسليم شويد، ميگفت بياييد در حكومت شريك شويد و اگر امتيازي براي ديگران هست، به شما هم به عنوان اتباع افغانستان برسد. به همين دليل تعجب ميكنم و برايم سئوال است كه نشود دستي از دور در اين فاجعه شركت داشته باشد، چون آقاي رباني يك موقفي داشت كه موافق طبع آنها نبود.
از وي در مورد تخليه سفارت عربستان و فرار ديپلماتهاي آن سه روز پيش از ترور رباني پرسيده شد كه گفت: اگر چنين باشد، سئوال بزرگي ايجاد ميشود كه بايد پيگيري شود كه چرا؟ با توجه به اينكه طالبان به ضرب شمشير در افغانستان به قدرت رسيد و اكثريت سرزمين افغانستان را هم در اختيار گرفت بر كابل هم مسلط شد، حكومتي كه تشكيل داد، فقط سه كشور، او را به رسميت شناخت: پاكستان و عربستان و امارات متحده. در سه سال اخير، عربستان فقط در يك نوبت، 5000 تويوتا به آنها اهدا كرده بود.
عضو جمعيت اسلامي افغانستان در مورد آينده افغانستان بدون رباني گفت: با شهادت استاد رباني، صف مجاهدين ـاگر صفي بود، البته افراد زياد بودند، ولي اين كه صف متشكل داشتيم يا نداشتيم جاي بحث داردـ به هر صورت، صف مجاهدين در برابر كساني كه در صدد ايجاد يك حكومت سكولار هستند و فكر ميكنند يكي از موانع عمده را از سر راه خود برداشتهاند، بايد متشكل باشد.
از وي در مورد اجلاس بن2 پرسيده شد كه وي گفت: من هم نميدانم قرار است در اجلاس چه موضوعاتي طرح شوند، چون حكومت ما متأسفانه مسائل را شفاف با مردم و نمايندگان مردم مطرح نميكند. ما از سخنگويان رسمي حكومت خود، اين را ميشنويم كه اجلاس بُن، اجلاس و مبحث سياسي نيست. ميگويند اين اجلاس، ادامه همان اجلاسي است كه در توكيو تشكيل شد و موضوع آن كمك به افغانستان است، يعني بحث بر سر اين است كه وقتي نيروهاي خارجي در سال 2014 از افغانستان خارج شوند، اردوي افغانستان و پليساش به چه چيزهائي نياز دارند؟
اين نماينده پارلمان افغانستان گفت: به صورت كتبي از طرف حكومت براي ما چيزي نيامده تا ما بهطور رسمي بدانيم قرار است چه موضوعاتي در اجلاس بُن مطرح شوند تا شوراي ملي به شكل دقيق در باره آنها شور و بحث كند.
از وي در مورد نقش ناتو در افغانستان پرسيده شد كه وي تصريح كرد: در زمينه بازسازي و انكشاف هم نميگوييم كاري نشده، ولي اندك بوده و در اين مدت 10سال حتي يك فابريكه توليدي استراتژيك ايجاد نشد، بنا بر آن، اين سئوال ايجاد ميشود كه اين حضور براي چه كاري هست؟ اگر براي اين است كه امريكا ميخواهد بعد از 2014 در اينجا پايگاه بزند و حضور داشته باشد، ما فكر ميكنيم وقتي با 148 هزار نفر نتوانست امنيت بياورد، در پايگاهي كه بيش از 40،50 هزار نفر، آن هم از پشت ديوارهاي سمنتي و بتوني و سيمهاي خاردار و تحرك و جا به جايي در همان محوطه كوچك، چگونه ميخواهد اين كار را بكند؟ جز اين نيست كه فقط ميخواهد منافع خودش را حفظ كند و به حضور خود در افغانستان ادامه بدهد.
عضو شوراي عالي صلح درباره آينده اين شورا گفت: هم صلاح است و هم ضرورت دارد كه شوراي عالي صلح همچنان در جهت آوردن صلح به افغانستان و پايان جنگ تلاش كند، فرد ديگري و مناسبي در رأس اين جريان قرار بگيرد تا بتواند با زبان تفاهم و مصالحه با مخالفين سخن بگويد. بايد ببينيم قدمهاي بعدي كه مخالفين مسلح برميدارند و موقفي كه اتخاذ ميكنند، چگونه خواهد بود.
از وي در مورد احتمال دست داشتن صهيونيستها در ترور رباني پرسيده شد كه وي گفت: البته كساني كه در افغانستان حضور و نقش اساسي دارند، صهيونيستها در سياست و اقتصاد و فرهنگ كشورشان حضور مؤثري دارند، لذاست كه اين احتمال منتفي نيست و اگر كسي اين احتمال را مطرح كند كه صهيونيستها در اين فاجعه دست دارند، نميتوان رد كرد. بايد در اين باره تحقيق بيشتري كرد. همين قدر تكرار ميكنم كه صهيونيستها در سياست بعضي از كشورهائي كه در افغانستان حضور دارند، حضور غيرقابل انكاري دارند.
نماينده پارلمان افغانستان همچنين در مورد تبليغات امريكاييها عليه ايران در زمينه افغانستان و فضاسازي مبني بر دست داشتن ايران در ناآراميهاي اين كشور گفت: جمهوري اسلامي چه در عرصه سياسي و چه بازسازي، با حكومت افغانستان همكار و همراه بوده و هست. البته ما ميدانيم كه جمهوري اسلامي هم امكانات محدودي دارد و در برابر جهان اسلام و كشورهاي اسلامي هم مسئوليتهايي به عهده اوست، با اين همه و با وجود اين محدوديتها، 30 سال در كنار مردم افغانستان بوده و براي حفظ منافع و مصالح آنها كوشيده و بهخصوص در اين 10 سال اخير، بسيار حمايتگر دولت افغانستان بوده و در جهت بازسازي افغانستان همكاريهاي خوبي كرده و لذا ما از مقامات رسمي خود در افغانستان تا كنون شكايتي و گلايهاي از جمهوري اسلامي نشنيدهايم.
وي همچنين تصريح كرد: البته بعضي از كشورهاي غربي رابطه دوستانهاي با ايران ندارند و دشمني بعضي از آنها با ايران بر كسي پوشيده نيست و لذا ما نميتوانيم ادعاهاي آنها را قبول كنيم. براي ما فقط ادعاهاي دولتهاي ايران و افغانستان منشاء قضاوت هستند. تا هنوز هم كه از مقامات رسمي افغانستان، از رئيس جمهور گرفته تا وزرا جز اظهار رضايت و امتنان و تأكيد بر اينكه ايران در همه زمينهها با افغانستان همراهي و همكاري كرده چيزي نشنيدهايم.