کد خبر: ۲۰۷۵۹
زمان انتشار: ۱۶:۰۹     ۲۹ شهريور ۱۳۹۰
سرتیپ آمریکایی به اسم کانر به سربازانش دستور می‌دهد: به همه سرخ‌پوستان از جنس نر که بیش از دوازده سال دارند حمله کنید و آنها را بکشید.

به گزارش 598 به نقل از خبرگزاری فارس، نسل کشی سرخ پوستان و مالکان اصلی سرزمین آمریکا از جمله داستانهای دردناک و البته مهجور تاریخ است. این اتفاق که از آن بعنوان بزرگترین و طولانی ترین نسل کشی تاریخ یاد می شود منجر به کشتار وسیع سرخ پوستان و جایگزینی مهاجمین سفید پوست در این سرزمین ها شده است. در این اتفاق، سفیدها مردان متمدنی تصویر می شوند که قرار است وحشی های سرخ پوست و بی خبر از همه جا را رام کرده و به آنها تمدن یاد دهند که گاهی هم به دلیل حمله آنها به سفیدپوستان متمدن آنها ناگزیر می شوند از خودشان دفاع کنند. این تمام داستانی است که ما از این اتفاق مهم تاریخ سراغ داریم.

بهرحال خبرگزاری فارس برآن است تا با پرداختن به این اتفاق تاریخی آن را از مهجوریت خارج نماید.
اثر زیر کتاب«فاجعه سرخ پوستان آمریکا» یا «دلم را به خاک بسپار» نوشته دی براون و ترجمه محمد قاضی است که انتشارات خوارزمی آن را منتشر کرده است و خبرگزاری فارس آن را بصورت سلسله وار منتشر می کند.

قسمت اول این مجموعه به شرح زیر است:

* درباره تاریخ آمریکا چیزی جز قصه‌های سفیدپوستان نمی‌بینیم

چاپ آمریکایی و ابتدایی این کتاب، علاوه بر عنوان اصلی «دلم را در وانددنی به خاک بسپار» یک عنوان ثانوی هم دارد که ذکر آن خالی از فایده‌ای نیست و آن " تاریخ سرخ‌پوستی از غرب آمریکا"است. این عنوان یعنی چه؟ بی‌شک ما در زمینه تاریخ غرب آمریکا تا به امروز به جز قصه‌های سفیدپوستان تحت عنوان "تاریخ آمریکایی" چیزی نخوانده بودیم و خدا می‌داند که سفیدپوستان به مصداق بر عکس نهند نام زنگی کافور همیشه نام اشیا را بر عکس می‌گذارند مثلا از پیروزی سرخ میغ رئیس یکی از قبایل سرخ‌پوست بر واحدهای تحت فرماندهی سرهنگ فترمن در تواریخ سفیدپوستان و به زبان سفیدپوستی به عنوان قتل عام نفرات فترمن یاد می‌کنند. در عوض از وحشیانه‌ترین کشتاری که نظیر آن تاکنون روی نداده است، یعنی از کشتار سرخ‌پوستان در سند کریک که از افراد قبیله شه‌ین به ریاست سیه‌دیگ کرده‌اند مدت‌ها در تاریخ‌های آمریکایی با عنوان ظاهر فریب ماجرای سند کریک سخن گفتند(یکصد و پنجاه نفر زن و بچه را قتل عام کردند کشتند، سربریدند، مورد تجاوز قرار دادند، مثله کردند و پوست سرشان را کندند).

* آمریکایی‌ها از یک قتل عام، یک کشتار و یک سلاخی واقعی به عنوان ماجرا نام می‌برند

از یک قتل عام، یک کشتار و یک سلاخی واقعی به عنوان ماجرا نام می‌برندمی‌بینید که از یک قتل عام، یک کشتار و یک سلاخی واقعی به عنوان ماجرا نام می‌برند. در این مرحله شوخی کردن برای آنها بسیار ساده است.
اما در این تاریخ غرب، آمریکا که از دید سرخ پوستی نوشته شده و از گربه به همان نام گربه و از قتل عام سند کریک به همان عنوان قتل عام سند کریک سخن رفته است.
عنوان ثانوی کتاب در خور تفسیر دیگری نیز هست چون دی براون مولف کتاب «فاجعه سرخپوستان آمریکا» یک آمریکایی و سفید پوست است و صفت سرخ پوستی مندرج در عنوان ثانوی کتاب ممکن است این توهم را در خواننده ایجاد کند که منابع مورد استفاده برای تالف آن منابع سرخ‌پوستی هستند.
مسلم است که این منابع نمی‌تواند کاملا سرخ‌پوستی باشد کیست که درباره سرخ پوستان آمریکایی شمالی خواب نوشته‌هایی از خود ایشان ندیده و بر فقدان آن نگریسته باشد؟ آنان اگر خط می‌داشتند مدارکی یا نوشته‌های کتاب مانندی گرد می‌آوردند و به یکدیگر منتقل می‌کردند و آنگاه ما نوشته‌هایی می‌خواندیم با ماهیت سرخ‌پوستی خالص و بدون اختلاط. لیکن در اینجا به جای آن نوشته‌ها گفته‌ای نیست که برای سفیدپوستان یا به سبب ایشان یا برای مقاومت در برابر ایشان یا برای رسوا کردن ایشان بیان نشده باشد.

*از سرخ‌پوستان هیچ سند کتبی در دست نیست اما سفیدپوستان هر چیزی را نوشته‌اند

از سرخ‌پوستان هیچ سند کتبی در دست نیست و هر چه هست شفاهی است. اما سفیدپوستان هر چیزی را نوشته‌اند. با این وصف دی براون موفق به خلق اثری شده است که می‌توان آن را به چهار صفت بدیع، جدی، عظیم و شکوهمند توصیف نمود. بدیع برای اینکه مولف نخستین کسی است که درباره غرب آمریکا با مراجعه به اسناد و مدارک عصر یعنی نوشته‌های روزنامه‌نگاران (رپورتاژها و مصاحبه‌ها...) و اعترافات روسای قبایل سرخ‌پوست و انبوه گزارش‌هایی که در بایگانی سنا و اداره امور سرخ‌پوستان یافته چیز نوشته است. جدی برای اینکه به صرف هوس یا جانبداری از سرخ‌پوستان به نیکی یاد نمی‌کند و بیخود از سفیدپوستان بد نمی‌گوید. وقتی از سرخ‌پوستان قساوت و شرارت می‌بیند بی‌پرده می‌گوید و وقتی در میان سفیدپوستان برگزیدگانی با افکار و تمنیات انسانی و با خلق و خوی جوانمردی می‌یابد و از ایشان نام می‌برد و روی آنها انگشت می‌گذارد.

* خواننده‌ این کتاب اگر به بیماری بیحسی دچار نباشد با خواندن این کتاب از فرط خشم مشت گره می‌کند

و این کار یک مورخ واقعی است این تاریخ سرخ‌پوستی یعنی با دید سرخ‌پوستی چون عاری از شائبه غرض است تاریخ واقعی شده است و به همین جهت مورخان سفیدپوست آن را معتبر شناخته و اثری تلقی کرده‌اند که در آن داد سرخ‌پوستان مظلوم داده شده و سفیدپوستان ظالم رسوا گردیده‌اند. اما خصلت عظمت اثر در صفت اول آن یعنی در بدیع بودنش مستر است لیکن صفت شکوهمند بودن وقتی به شما ثابت می‌شود که کتاب فاجعه سرخ‌پوستان آمریکا را خوانده باشید.
گمان نمی‌کنم هیچ خواننده‌ای مگر اینکه به بیماری بیحسی دچار باشد این کتاب را بخواند و دلش پر نشود یا مشت از فرط خشم گره نکند. فاجعه سرخ‌پوستان آمریکا تاریخی است از شرح وقایع قتل و دزدی، درست مثل کتاب‌هایی که در سال‌های پنجاه درباره فجایع اردوگاه‌های آلمانی می‌خواندیم. فاجعه سرخ‌پوستان آمریکا باکشتار سرخ‌پوستان قبیله ناواهو در قلعه وینگیت در 1861 آغاز می‌یابد و با کشتار افراد قبیله سیوکس در سی سال بعد یعنی در 1890 در وانددنی پایان می‌پذیرد.

*300 نفر از سرخ‌پوستان در وانددنی تیرباران شدند

در وانددنی تعداد سرخ‌پوستان از زن و مرد و بچه سیصدو پنجاه نفر بود که پس از تیرباران فقط پنجاه نفر از ایشان باقی ماند. لویزلابلت در این باره چنین می‌گوید:
سعی کردیم فرار کنیم ولی آنها (سربازان) چنان به روی ما تیر اندازی می‌کردند که انگار ما گاوان وحشی هستیم. چه تصویر گیرا و گویایی موجودات انسانی را حیوان انگاشتن آن هم نه هر حیوانی بلکه گاو وحشی، همان بوفالو به قول آمریکاییان که در زمان کشف آمریکا به وسیله کریستف کلمب شاید هفتاد و پنج میلیون راس بودند و حال آنکه در پایان کشتاری که از این حیوانات بی‌زبان شده بود یعنی در 1890 سیصد هزار نفری پیش نمانده بودند و آنها را هم مثل‌ آخرین نمونه‌های نسل گاوان وحشی در محوطه‌های محصوری نگاهداری می‌کردند، یعنی نسل سرخ‌پوست هم مانند نسل گاو وحشی نایاب شده بود.
بار دیگر باید به مسئله نسل‌کشی یعنی به تلاشی که آمریکاییان سفیدپوست برای برانداختن نسل آمریکاییان سرخ‌پوست کرده‌اند بازگشت. به این مسئله بازمی‌گردیم چون کتاب فاجعه سرخ‌پوستان آمریکا، ما را به این کار فرا می‌خواند، کتابی که دم به دم، از مرگ می‌زند و شرح مرگ می‌دهد، مرگی که در نفس حقیقت وقایع پیش می‌آید: این کتاب تاریخ غرب است یعنی شرح می‌دهد که چگونه آمریکاییان کوبیدند و پیش رفتند تا از کرانه‌های می‌سی‌سی‌پی به کالیفرنیا رسیدند.
این فاجعه تنها فاجعه‌ای دسته جمعی نیست یعنی می‌خواهم بگویم که در آن تنها یک نسل یا قبایل و طوایف سرخ‌پوست درگیر نیستند. در میان موجوداتی فردگرا که سرخ‌پوستان آمریکایی هستند افراد نقش قابل توجهی دارند و این کتاب پر  است از چهره‌های هیجان انگیز و زیبا که بعضی شون چون نشسته گاو و سیه‌دگ بسیار مشهورند و از برخی نیز از چون خمیده بینی، فقط نامی به گوش ما رسیده است. اینها همه به دست سفیدپوستان یا بر اثر خطای ایشان کشته می‌شوند.
مثلا لاغر خرس از قبیله شه‌ین کشته می‌شود، سرخ آستین از قبیله آپاچی به قتل می‌رسد. پرنده بالا رونده از قبیله کومانش مسموم می‌شود ساتانتا از قبیله کیووا خودکشی می‌کند گنده مار از قبیله پونکا می‌رسد. قتل او در 1890 صورت می گیرد و او در میان مشاهیر سرخ‌پوست آخرین قربانی است.
بعضی وقت‌ها در سیاه‌‌ترین صفحات کتاب "فاجعه سرخ‌پوستان آمریکا" صفحاتی که ما را در نزدیک‌ترین فاصله به یاس و مرگ نگاه می‌دارند دیده‌ام که همه این رؤسای قبایل این پیشوایان سرخ‌پوست که نام‌های عجیب دارند، آرام و نیرومند از لای سطور صفحه برخاسته و پیش آمده و همچون کلامی ملامت‌آمیز خود را به رخ کشیده‌اند؟ چرا؟

* دستور سرهنگ آمریکایی به سربازانش:همه سرخ پوستان مرد را بکشید

قدر مسلم اینکه هیچیک از این رؤسا دورو و آب زیرکاه نبوده‌اند. شما به این جمله‌ها که در بسیاری از صفحات کتاب "فاجعه سرخپوستان آمریکا" طنین افکنده‌اند گوش بدهید.من به همه ساکنان کلورا اجازه می‌دهم ... همه سرخ‌پوستانی را که با شما سرعناد دارند بکشید. این گفته از سرهنگ اوانس است درباره قبیله شه‌ین، یا هر سرخ‌پوستی را که در سر راه خود دیدید بکشید.
این دستور ساده و صریح نیز از فرمانده شلوار چرمی دیگری است به اسم سرهنگ چی‌وینگتون . این بار سرتیپی به اسم کانر دستور می‌دهد: به همه سرخ‌پوستان از جنس نر که بیش از دوازده سال دارند حمله کنید و ایشان را بکشید. مثل اینکه این جناب سرتیپ از همه سرخ‌پوستان دشت نشین کینه به دل داشته است. حال فکرش را بکنید که مجریان این فرمان وقتی از قدری دور یا حتی از نزدیک پسربچه‌ای یازده ساله و پسربچه‌ای دوازده ساله را می‌دیدند از کجا می‌توانستند با وضوح تمام تشخیص بدهند که کدامیک را باید کشت و کدامیک را نباید کشت و چگونه ممکن بود بچه‌های نزدیک به آن سن و سال از قتل عام در امان بمانند؟ چه رذالتی برای ختم کلام، به این آخرین جمله توجه کنید که به نحوی چکیده همه جمله‌های قبلی : تنها سرخ‌پوستان خوبی که من دیدم همانها بودند که مرده بودند. این جمله از گفته‌های سرلشکر شریدان است که آمریکایی از آن یک حکم قطعی یا جمله قصار معروف ساختند و همان جمله معروف خصوصیات روحی و اخلاقی ایشان شد: تنها سرخ‌پوست خوب سرخ پوست مرده است.
در اینجا مسئله نژادپرستی تفسیر می‌شود. چرا وقاحت و قساوت افسران ارشد آمریکایی از حد می‌گذرد؟ چرا وحشی‌گیری نظامیان آمریکایی اندازه نمی‌شناسد؟ آن خشم و نفرت سرد و کلی مهاجران آمریکایی در حق سرخ‌پوستان از کجا ناشی شده است؟ توضیح: از زمین، چون منظور این است که سفیدپوستان زمین‌ها را از دست سرخ‌پوستان بگیرند و خود اشغال کند.
سال‌های بعد کشف طلا انگیزه تهاجم به سرزمین‌هایی می‌شود که به موجب قراردادهایی به ملکیت سرخ‌پوستان تضمین شده‌اند. سفیدپوستان مثل ملخ می‌ریزند و مثل ملخ حریص وویرانگرند. کتاب "فاجعه سرخپوستان آمریکا" جا به جا شعری است که ما را با محیط زندگی سرخ‌پوستان و با روابطی که ایشان با آن محیط دارند آشنا می‌کند.

* این سرخ پوستان مزاحم

و اما زمین پس سرخ‌پوستان مزاحمند چون زمین را در اشغال خود دارند و همه جای آن را به دنبال گاو وحشی در می‌نوردند. آنها محوطه‌های وسیع و باز می‌خواهند اما سفیدپوستان تنها در این فکرند  که برای جولان ایشان حد و مرزی هر چه تنگتر و فشرده‌تر قایل شوند. یعنی مالکیت را در حصار کنند، حصاری که مظهر مجسم آن سیم خاردار است. آنگاه شروع به اخراج سرخ‌پوستان از آن زمین‌ها می‌کند: مثلا افراد قبیله‌ شه‌ین را می‌تارانند تا دشت‌های حاصلخیز و زرخیز کلورادو را از ایشان بگیرند. قبیله سفته بینیان را به خاطر دره سبز و خرم والووا بیرون می‌کنند. اینجا دیگر مقدمه‌چینی هم لازم نیست صاف و ساده سه چهارم زمین‌هایی را که خدا به قبیله سفته بینیان داده است تصاحب می‌کند (البته یک خدای سرخ‌پوست و بنابر این یک خدای قلابی) فلان قسمت از کلورادو بهشت سرخ است که باید تبدیل به بهشت سفید شود. برای این تبدیل کافی است که قبیله اوت رااز آنجا برانند: دسته طویلی از سرخ‌پوستان را پای پیاده و تحت حفاظت سربازان سوار راه می‌اندازند و 530 کیلومتر آنسوتر به سرزمین اوتا می‌برند. مینسوتا سرزمینی چنان زیبا است که افراد قبیله سانتی سیوکس را از آنجا می‌رانند کلبه‌هایشان را آتش می‌زنند واغنام و احشامشان را می‌کشند. این طریقه معمولی اخراج است. اگر کارلتون افراد قبیله ناواهو را در محوطه محصوری به بند می‌کشد. برای این است که دره ریوگراند را از وجود ایشان پاک کنند و آن را برای سکونت مهاجران سفید آزاد سازند.

* سرخ پوستان چه مسالمت آمیز و چه به زور قرارداد را امضا می کنند

سرخ‌پوست یا بلی گفته و قراردادی را امضا کرده، یا نه گفته و جنگیده و شکست‌خورده و آن وقت قررداد را امضا کرده است. یا در همان سرزمین آبا و اجدادی خودش لیکن در محوطه تنگتر و محدودتری مانده یا او را به سرزمین سرخ‌پوستی دیگری در جنوب که هوای آن بسیار گرم است فرستاده‌اند (از افراد قبیله مودوک که در 1872 بیش از سیصدنفر بودند در 1909 فقط پنجاه و یک نفر مانده بود) اینک باز کاروان‌های سفیدپوستند که پشت سر هم و به تعدادی بیش از آنچه پیش‌بینی می‌شد از راه می‌رسند. خوب چه باید کرد؟ یا باز قسمتی از زمینی را که برای سرخ‌پوستان باقی گذاشته بودند از ایشان منتزع می‌کنند یا بار دیگر ایشان را به جای دیگری کوچ می‌دهند.
واقعا باورنکردنی است سرخ‌پوست همیشه باید در جای دیگری باشد و این جای دیگر به جز ملک خودش کجا می‌تواند باشد، چون هر جا باشد مزاحم است. وحشیگری و خباثت سفیدپوست حد وحصری ندارد چنانکه سرتیپ شرمن که قبیله ناواهو راتبعید کرده بود یک روز ناگهان تصمیم گرفت ایشان را به همان سرزمینی که آنان را مجبور به ترک آن کرده بود بازگرداند. در این نقل و انتقال صدها نفر بی‌جهت تلف شدند.
و اینک سرخ‌پوست مقید در محوطه محصور. به او وعده پول و جیره خوار بار دادند پول یا نمی‌رسد و یااگر می‌رسد هیچوقت به مبلغی که وعده داده نیست. گوشت فاسد است وذرت پوسیده. وقتی هم بالاخره کاروانی می‌رسد و پولی را می‌آورد که دولت به سرخ‌پوست گرسنه مدیون است بازرگان، که همدست عامل دولت است (هر دو هم سفیدپوستند) تقریبا همه آن پول را بالا می‌کشند.

* سلاح آتشین،تبعید و گرسنگی ارمغان سفیدها برای سرخ پوستان

نسل‌کشی که سفید پوست آمریکایی کوشیده است آن را با سلاح آتشین و تبعید وگرسنگی دادن و بی‌اعتنایی‌ کردن عملی کند تقریبا با توفیق همراه بود است. کتاب فاجعه سرخپوستان آمریکا تاریخی است طولانی از تبهکاری‌های وجنایت‌هایی که آمریکایی‌هان به عنان شاهکار کشورگشایی مرتکب شده‌آند.
نمی‌دانم در این باره به قدر کافی سخن گفتم؟ این کتاب تیره این کتاب سیاه کتابی که در وصف مرد سرخ‌پوست در وصف عظمت او و شهادت و علو روح او است گاهی خواننده را از پا درمی‌اندازند.
آن همه رنج و ذلت ان همه جرم وجنایت و..آری‌اند خواننده خسته دل بدان که این کتاب را نمی‌توان به عنوان کتابی شاد قرائت کردو من کتاب دیگری نمی‌شناسم که مرا تا این حد به مرز ذلت و شقاوت نزدیک کرده باشد.
وانددنی جایی است که آخرین نبرد آمریکاییها شمال با سرخ پوستان در آنجا درگرفته است. آنجا مسلخ آخرین کشتار است.  در وانددنی بود که کسان دیوانه اسب وقتی کشته شد دلش به خاک سپردند. باز در وانددنی بود که نشسته گاو به قتل رسید.
به نظر می رسد که این مکان این رودخانه که در آن تراژدی به نقطه اوج رسید آنجا که فاجعه و رقت بهم برخوردند عمدا انتخاب شده است.
چه کسی آن مکان را انتخاب کرده است؟ در تمام صفحات آخر کتاب فاجعه سرخ پوستان آمریکا، که خواننده بی‌اختیار می‌خواهد چشم بر بندند و فراموش کند و امید به دل راه بدهد چنین می خوانیم:
در مکانی مرموز جایی در امتداد این رودخانه یخ زده دل دیوانه اسب آرمیده است و رقصندگان رقص ارواح معتقدند که روح سرگردان آن قهرمان بیتابانه منتظر است تا آن سرزمین نو ومطلوب قبیله او بوجود آید، سرزمینی که بی‌شک با نخستین برگ‌های سبز بهار بوجود خواهد آمد.
امید که این سرزمین نو سر برکند...

ادامه دارد...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها