به گزارش پایگاه 598، حجتالاسلام مهدي طائب را همه به روشنگري و صراحت لهجه مي شناسند. دلبستگي ايشان به انقلاب و آرمانها بر کسي پوشيده نيست. از سويي نگاههاي عميق و ظريف تاريخي وي ما را بر آن داشت در خصوص رابطه گذشته و آينده دکتر روحاني و آيت الله هاشمي با او به گفتوگو بنشينيم.
نظر شما در مورد اين گفته منتسب به روحاني که گفته روش من همان روش هاشمي است چيست؟
به نظر من ماجرا به اين شکل نبود؛ يعني ايشان هيچ جا نگفتند که من همان روش آقاي هاشمي را پيش ميبرم و همان کار آقاي هاشمي را انجام ميدهم بلکه ايشان سعي کرد يک چهره اعتدالي از خود نشان بدهد. اگر به گفتماني که ايشان ارائه کرد دقت کنيم بر اين اساس اينکه ميگويند آقاي هاشمي منفور، دوباره در جامعه زنده شد، نه اينطور نيست. اگر به رايها دقت کنيم، آقاي هاشمي در بين جامعه ما، هميشه بهصورت سنتي هفت تا هشت ميليون راي دارند. اينکه اين آرا چيست و چه کسي اين راي ها را ميدهد، بايد برويم و بررسي کنيم که چه اقشاري هستند. چه کساني هستند که شيوه، منش و روش ايشان را قبول دارند.
اگر دقت کنيم مشخص است که راي آقاي روحاني، بسيار بالايي نيست که ما يک رجوعي را در جامعه ملاحظه بکنيم. يکسري آرايي وجود دارند که بهدنبال راههايي جديد براي بهتر شدن امور جامعه هستند. آقاي روحاني در مناظره ها گفت کاري ميکنم که چرخ اقتصاد بچرخد. اين تعبير ايشان ماندگار شد که چرخ سانتريفيوژ بايد بچرخد مشروط بر اينکه چرخ اقتصاد هم بچرخد. برداشت برخي از شعار مقاومت اين بود که ميخواهيم مقاومت بکنيم؛ حالا اقتصاد چرخيد، چرخيد، نچرخيد هم نچرخيد. اگر چنين مطلبي ارائه بشود طبيعتا قشري از مردم که دچار معضلات اقتصادي هستند به سراغ جمع اين دو نگاه مي روند. لذا بنده اين تحليل را که رايآوري روحاني، رايآوردن هاشمي است قبول ندارم و مهمترين دليلم هم اين است که اگر شما آرا را جمع بکنيد، آراي آقاي روحاني خيلي شکننده است.
يعني آراي تعيينکننده در اين بين اصلا وجود ندارد و تنها يکسري آراي سنتي آقاي هاشمي است. البته از ابتدا اعتقاد هاشمي اين بود که با يک مشارکت هفت يا هشت ميليوني، انتخابات برگزار کنيم و حضور حداکثري نيز خيلي نياز نيست.
راي سلبي به آقاي روحاني را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ تا چه حد ميتوان راي به آقاي روحاني را نه گفتن به آقاي احمدينژاد يا کانديداهايي که به ايشان شباهت داشتند دانست؟ در واقع بين وزنکشي ميان راي سلبي و ايجابي آقاي روحاني، سهم کدام را بيشتر ميدانيد؟
بايد مدتها بگذرد تا مشخص شود افکار و جريان انحرافي که آقاي احمدينژاد بهويژه در دور دومشان وارد اقتصاد کردند تا چه ميزان به حرکتي که بهعنوان حرکت سازندگي سالم جلو ميرفت، آسيب رساند. ورود اين جريان انحرافي از يک طرف و تشديد تحريمهاي دشمن از سوي ديگر- تحريمهايي که خود آنها، آن را کشنده نامگذاري کردند- زمينه هاي آسيبپذيري در زمينه اقتصاد را ايجاد کرد. البته اين تحريمها کشورهاي غربي را هم کشته و اينکه چندکشور زانو ميزنند و ميگويند بياييد با ما صحبت کنيد حاکي از آن است که اين تحريمها، خودشان را هم به زانو درآورده؛ و الا پاي ميز مذاکره نمينشستند.
ببينيد وقتي ماشيني در مسيري با سرعت خيلي بالايي حرکت ميکند ممکن است شما زودتر به مقصد برسيد اما افرادي که سوار اين ماشين هستند به علت سرعت بالا، دچار هيجانات و خستگيها ميشوند. واقعا سرعت حرکت ماشين دولت آقاي احمدينژاد بالا بود. اولا ورود جريان انحرافي، ثانيا تشديد تحريمها و ثالثا سرعت بالا، يک نوع خستگي ايجاد کرده بود. آقاي روحاني در مناظرات از اين سه نکته بهخوبي استفاده کرد و آرامشي ارائه داد و تعدادي که از اين وضعيت خسته شده بودند و اميد داشتند که اوضاع اقتصادي بهتر بشود، به ايشان راي دادند. من اعتقادي به آراي سلبي ندارم. مردم ميخواهند زندگي بکنند. به غير از جريانهاي سايتها و مطبوعات و درگيريهاي جناحي بين آنها، مردم در مشکلات خودشان درگير هستند.
يعني اگر آقاي جليلي در انتخابات نبود و اين دوقطبي سازش و مقاومت ساخته نميشد، بهنظر شما راي آقاي روحاني همين اندازه بود؟
بله، همين بود. مگر شما فکر ميکنيد افرادي که اين مسائل برايشان مهم است چند نفر هستند؟ تودههاي مردم را در نظر بگيريد. براي مردم، معيشت اصل است. اما يک مسئله غيرقابل ترديد وجود دارد و آن اينکه ملت ما در هر وضعيت معيشتي که باشند، نگاه اصليشان استقلال، آزادي و حفظ جمهوري اسلامي است. اگر به شعارهاي آقاي روحاني دقت کنيم، ايشان هيچوقت ضدمقاومت حرف نميزد. تدبير خاصي را ارائه ميداد. اينطور نبود که قطب مقاومت آقاي جليلي و قطب سازش مطلق آقاي روحاني ساخته شود. در طول مذاکرات گذشته هستهاي آقاي روحاني، هرگز بحث تعطيلي تاسيسات هستهاي را نپذيرفتهايم. حالا ممکن است افرادي که در مسائل سياسي خيلي دقيق هستند، بيايند و بگويند نهايت فرايند، اين ميشود که ما دست از مقاومت برداشتهايم. ببينيد اين برآيندها و فهمهاي دقيق، خيلي در کف جامعه ما پهن نيست.
با توجه به شناختي که در گذشته از رفتارهاي تيم حاکم و پروژه عبور از آقايان هاشمي و خاتمي داشتهايم، به نظر شما اين بار از آقاي روحاني عبور خواهد شد يا برعکس؟
من خيلي علاقه دارم که فردي بيايد و اين تيمي را که در دولت بر سر کار هستند بررسي بکند. يعني شما واقعا در اين تيم وحدت و هماهنگي ميبينيد؟
دليل اين سوال، همين است. بالاخره تا يک جايي اينها همديگر را تحمل ميکنند.
احسنت. در دولت آقاي خاتمي، هيئت دولت به نوعي يکدست بود. اما هيئت دولت آقاي روحاني، يک هيئت دولت يکدست نيست. مجموعهاي که سرکار آمدهاند، نميتوانند با هم هماهنگ باشند. از آن طرف ميخواهم عرض کنم معضلات بينالمللي و مشکلات ارتباطي که با دنيا داريم، آنقدر هست که اينها در اين غرق ميشوند و براي چنين مسائلي، دنبال مفري ميگردند. بهنظر من از همان روز اول و تشکيل دولت به اين فکر بودهاند که نميتوانند مطلقا به سمت تفکر آقاي هاشمي بروند. مطلقا هم نميتوانند بهسمت آن جناح خيلي تندرو اصلاحطلبها بروند. يعني آقاي روحاني، ضمن طرح اعتدال، اين آينده را هم در نظر گرفت.
يعني عبور از آقاي هاشمي هست؟
بله! اگر به هيئت دولت نگاه کنيد، تفکر آقاي هاشمي بهصورت مطلق از دل آن بيرون نميآيد.
رفتار اصلاحطلبها را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ چون آنها بهنحوي خودشان را پيروز صحنه ميدانند و سهمخواهي ميکنند.
اعتقادم بر اين است که اگر اصلاحطلبان بخواهند همان چهرههاي سابق باشند، هزار سال هم کار کنند سرنوشت خوبي نخواهند داشت. خوب بود که در اين انتخابات، آقاي عارف انصراف نميداد تا وزن اين گروه مشخص ميشد. آقايان وزن خودشان را خوب ميفهميدند.
اين انتخابات نشان داد که تندرويهاي درون خودشان، باعث روشن شدن ماهيت آنان در جامعه ميگردد و اين چهرههاي جديدي که از خود نشان ميدهند، موجب پسرفتشان ميشود و جامعه اين را نميپذيرد. اما اگر تغيير رفتاري و فکري بدهند و در عينحال با چهرههاي جديد به ميدان بيايند، طبيعتا بايد حرف بزنند و خودشان را نشان بدهند. بايد سرمايهگذاري بکنند تا بتوانند با رويکرد جديد به موفقيتي دست يابند که اين به عوامل متعددي از جمله اينکه آيا آمريکاييها ميتوانند خودشان را جمع و جور کنند يا نه بستگي دارد. بهصراحت عرض ميکنم که جريان اصلاحات، بهنوعي حرکت کرده که آبرويش بند به آبروي آمريکا شده است. به هر ميزاني که آمريکاييها در دنيا موفق باشند، اينها هم در ايران موفق ميشوند.
شما آقاي روحاني را اصلاحطلب ميدانيـد يا اصولگرا؟
قبل و بعد از انتخابات متفاوت است. شاهد من هم اين است که در مناظره ها که دقت ميکردم، کمتر ميشنيدم بگويند انشاءالله، به ياري خدا، ولي وقتي به سطح کار آمدند و متوجه سطح مشکلات شدند خيلي اين واژهها را بهکار ميبرند. انسان قبل از ورود به واقعيتها يک تصوري دارد و بعد که با آنها روبهرو شد يک تصور ديگري پيدا ميکند. مدل فکر کردن تغيير ميکند.
حمايتهاي مقام معظم رهبري از روساي جمهور را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
به هر تقدير، مقام معظم رهبري اشراف اطلاعاتي دارند. ايشان در قله اطلاعات ايستادهاند و ميتوانيم بگوييم در تجربه، کسي مانند ايشان نداريم؛ مبارزات قبل از انقلاب، هشت سال رياستجمهوري در دوران دفاع مقدس و بيش از ۲۰ سال رهبري. همه ديدهاند که سلامت نفس دارند. با توجه به جميع شرايط اگر اين ياريها نباشد، ماشين در اين سربالايي و در اين دستاندازها به سختي ميتواند عبور کند.
اعتقاد شخصي من بر اين است که هرچه جلوتر ميرويم، بهدليل آشکار شدن جايگاه ولايت فقيه و تاثير شخص وليفقيه بر امور، اينجايگاه در نظر مردم محکمتر شده و اقبالشان به اين جايگاه بيشتر ميشود. اينکه بگويند حرفهاي رهبر انقلاب دوتاست در درون يک چيز و در بيرون چيز ديگري است، من چنين اعتقادي ندارم. ايشان هرجا که صلاح بدانند بهطور صريح در تاييد يا رد، نظر ميدهند. جايي هم خودشان اشاره کردهاند که دو نظر دادن از من، درست نيست.
حمايتهاي ايشان در مقاطع مختلف متفاوت است. ايشان نگاه به فرد ندارند، بلکه به نظام ما در ميان نظام بينالملل نگاه ميکنند و به تاثير متقابلي که اينها نسبت به هم دارند، توجه ميکنند. راهنماييها، تاييدها و تشرها همه و همه در راستاي حرکت درست اين ماشين است. در زمان همه روساي جمهور، همينطور بوده است. در زمان آقاي احمدينژاد، فراز و نشيبهاي بسيار بيشتري وجود داشت.
دشمن اصلا کاري با مدل گفتمان ما ندارد. ما نبايد نسبت به طرف مقابل، دچار ساده انديشي بشويم. آنها بچه نيستند، دنبال منافع خودشان هستند. وقتي آقاي اوباما ميگويد مسئله هستهاي ايران به امنيت ملي ما ربط دارد يعني اينکه مدل گفتوگوها براي آنها مهم نيست. مقام معظم رهبري وقتي اين واقعيتها را ميبينند که هجومها بر ايران به بالاترين حد خودش رسيده است، تدابير مناسبي ميانديشند.
با توجه به اشراف حضرتعالي به مسائل انقلاب، تاريخ انقلاب و تاريخ صدر اسلام، اگر بنا باشد به آقاي روحاني يک توصيه بکنيد چه ميگوييد؟
به اعتقاد من، آقاي روحاني اگر بخواهند موفق بشوند، شرط عقل و تدبير ايجاب ميکند ببينند منافع انقلاب، مردم و نظام کجاست. آنجا حرکت کنند و در تشخيص اين مسئله، نه اينکه خرد خودشان را تعطيل کنند، بلکه به اقتضاي خرد به فاسئل به خبيرا عمل کنند. بدانند که مقام معظم رهبري در خبره بودن، به شهادت بزرگان بينالملل، همتا ندارند.
در مورد آقاي هاشمي به همان مطلبي که شوراي نگهبان درباره ايشان گفت که ايشان کهولت سن داشته و ناتواني دارد، به اين دقت داشته باشند. نميخواهم بگويم آقاي هاشمي خدمات نداشتهاند. اين را خلاف انصاف ميدانم ولي به هر تقدير، ايشان دقت کنند که اگر قرار باشد آقاي هاشمي بهعنوان يک ليدر ارائه طريق بکند، در روند تاريخ انقلاب ديده شده که خيلي وقتها ايشان نظراتي دادهاند ولي حضرت امام (رضواناللهتعاليعليه) راه ديگري را در پيش گرفتهاند.
بعدها به تجربه ديده شده که راه ارائه شده توسط آقاي هاشمي راه بهتري نبوده و راههاي ديگر مناسبتر بوده است. در يک مقطعي کنترل مواليد را گفتند و مدام روي آن پافشاري کردند. حالا امروزه ميبينيم که جامعه ما با چه بحراني روبهرو ميشود و چه خطري آن را تهديد ميکند. به اين دقت داشته باشند آن حرفهايي را که آقاي هاشمي بيان کرد و بهنظر درست نبود، بگويند ما قبول نداريم. براي ارائه طريق و اخذ حرفها بهطور مطلق ايشان مناسب نيستند. شاخص را رها نکنند.
منبع:پنجره