به گزارش پایگاه 598، دو عنوان از کتابهای مؤسسه «نشر کتاب فردا» در «پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه» رتبه برگزیده و تحسینشده را به دست آوردهاند، و به همین دلیل، این انتشارات، مفتخر به کسب رتبة «ناشر برگزیده» شد.
کتاب «جهانهای اجتماعی» اثر حجت الاسلام والمسلمین «حمید پارسانیا» به عنوان اثر برگزیده و کتاب «احکام حکومتی» اثر حجت الاسلام و المسلمین «اسماعیل پرور» رتبه «تحسینشده» را از پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه دریافت کردهاند. لازم به ذکر است آئین تجلیل از برگزیدگان پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه دهم بهمن، در مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) واقع در میدان جهاد برگزار خواهد شد.
حجتالاسلام مهدی حقی؛ دبیر پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه با بیان اینکه ۷۷۸ اثر به دبیرخانه همایش کتاب سال حوزه ارسال شده است گفت: ۸۹ اثر در گروه کلام، ۸۱ اثر در گروه تاریخ و ۶۳ اثر در گروه فقه بوده است. وی خاطرنشان کرد: ۴۲ اثر به عنوان کاندیدا انتخاب شدند که ۱۱ اثر به عنوان آثار برگزیده، ۱۵ اثر به عنوان آثار شایسته تقدیر و ۱۶ اثر به عنوان آثار تحسین شده معرفی شدند و امسال با وجود آنکه تعداد آثار ارسال شده ۱۹ درصد کاهش داشته ولی از نظر کیفی آثار از محتوای بهتری برخوردار بودند.
امسال ۲۶ درصد آثار توانستند از رقابتهای اجمالی بگذرند و به رقابتهای تفصیلی برسند، در حالی که این آمار در سالهای گذشته حداکثر بین ۲۰ تا ۲۲ درصد بوده است. این مسئله نشاندهنده این است که ناشران و مراکز پژوهشی در انتخاب آثار دقت بیشتری کردند و آثار فاخرتری انتخاب کردند و به بازار نشر فرستادند.
ویراستاری، طراحی جلد، قلم و زبان نوشتاری، نوآوری، اتقان علمی و تاثیرگذاری در مخاطبان از جمله مواردی است که در ارزیابی آثار ارسالی به همایش کتاب سال حوزه در نظر گرفته میشود.
ایشان با اشاره به تحلیل هشت دوره گذشته آثار ارسال شده به دبیرخانه همایش کتاب سال حوزه گفتند: ۸ هزار کتاب مورد تحلیلی محتوایی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف شناسایی شده است و این اقدام برای نویسندگان و پژوهشگران مفید است.
پانزدهمین همایش کتاب سال حوزه دهم بهمن در مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) واقع در میدان جهاد برگزار میشود و اساتید سطح عالی، پژوهشگران پژوهشگاهها، مدیران و مسئولان مراکز پژوهشی حوزه، نویسندگان و اصحاب رسانه، مدیران حوزههای علمیه قم و شهرستانها و بیوت مراجع تقلید جزو مدعوین همایش کتاب سال حوزه هستند. به همین مناسبت، مقدمه این دو کتاب ارزشمند، تقدیم علاقهمندان میشود.
جهانهای اجتماعی
کتاب مشتمل بر سه بخش و هر بخش مرکب از چهارده فصل است. بخش اول با عنوان «کنش و دانش اجتماعی» است. این بخش «دربارۀ» علوم اجتماعی است و به معرّفی علوم اجتماعی میپردازد و در آن مفاهیمی نظیر کنش انسانی، علوم انسانی، کنشاجتماعی، علوماجتماعی، تاریخچه و پیشینۀ علوم اجتماعی در یونان و جهان اسلام، به بحث گذارده میشود.
کنش انسانی و اجتماعی در این بخش مبتنی بر بنیانهای هستیشناختی و انسانشناختی حکمت اسلامی تعریف میشود. از یکسو عنصر آگاهی و ارادۀ انسان موجب شده است تا کنش انسانی پدیدهای باشد که بر دو عنصر اراده و آگاهی انسان قوام یابد و از سوی دیگر نگرش توحیدی به هستی موجب شده است تا کنش انسان در جغرافیای توحیدی عالم، در متن مشیّت و علم الهی، هویت مسئولانه و متعهدانه پیدا کند. به این معنا که کنش انسانی عنصر نهایی برای تفسیر و تغییر عالم نباشد؛ بلکه واقعیتی باشد که در متن علم و مشیت خداوند و در چارچوب سنن الهی امکان بروز و ظهور یافته و در تعامل با دیگر پدیدههایی قرار گیرد که براساس مشیت و حکمت خداوند با انسان رفتار میکنند.
«علوم انسانی» و «علوم اجتماعی» نیز در این اثر تعریف خود را متناسب با بنیانهای معرفتشناختی حکمت و فلسفۀ اسلامی باز یافته اند. بههمین دلیل نه علوم انسانی، معادل Humanities است و نه علوم اجتماعی، معادل Social sciences.
تقابل علوم انسانی و علوم اجتماعی در اندیشۀ مدرن تقابلی است که براساس به رسمیت شناختن معنای پوزیتویستی علم شکل گرفته است. در این تقابل تفاوت علوم انسانی و علوم اجتماعی در موضوع آنها نیست بلکه در روش آنهاست. علم در تعریف پوزیتویستی آن، دانشآزمونپذیر است و علوم اجتماعی به شیوهای آزمون پذیر به تبیین موضوعات و مسائل اجتماعی انسان میپردازد؛ مثل جامعهشناسی و یا جمعیتشناسی. حال آنکه علوم انسانی با روش غیرتجربی و غیرآزمونپذیر به فهم پدیدههای انسانی و اجتماعی نایل میشود؛ مثل ادبیات، هنر و مردمشناسی. خصلت غیرتجربی و غیرعلمی بودن علومانسانی موجب شده است تا در معادل انگلیسی علوم انسانی، لفظ Science که بهمعنای علم است بهکار نرود. بههمین دلیل باید گفت ترجمۀ Humanities به علوم انسانی، ترجمهای نارس و آشفته است.
در این کتاب، علوم انسانی براساس مبانی معرفتشناختی فلسفه و حکمت اسلامی شکل گرفته است.
علوم انسانی در معنایی بهکار رفته که فارابی از آن استفاده کرده است. علم در این ترکیب، مقیّد به بعد تجربی آن نمیشود و ابعاد غیرتجربی را نیز فرا میگیرد.
موضوع علوم انسانی، هستیهایی است که با اراده و آگاهی آدمیان تحقق مییابند؛ یعنی کنشهای انسانی. علم انسانی در تعریف فارابی معادل با حکمت علمی است. علوم اجتماعی نیز در این کتاب در معنای مدرن و تجربی آن بهکار نرفته است، و علاوه بر معرفتهای تجربی، معرفتهای غیرتجربی و آزمونناپذیری را که در حوزۀ حیات اجتماعی انسان است فرا میگیرد. براساس این تعاریف، نسبت علوم انسانی و علوم اجتماعی نسبت عام و خاص است؛ یعنی علوم اجتماعی بخشی از علوم انسانی است.
در بخش اول کتاب علاوهبر پرداختن به کنشهای انسانی و اجتماعی و علوم انسانی و اجتماعی، تفاوت علوم طبیعی و متافیزیک نیز با علوم اجتماعی و انسانی بیان میشود. در این اثر متافیزیک به علوم انسانی ملحق نمیشود، همانگونه که به علوم طبیعی نیز ملحق نمیگردد، بلکه متافیزیک به عنوان بخش بنیادین حکمت نظری در قبال علوم انسانی و اجتماعی قرار میگیرد.
بخش دوم کتاب دربارۀ «جهانهای اجتماعی» است. عنوان اصلی کتاب با نظر بههمین بخش اخذ شده است. در بخش دوم جهانهای مختلف اعم از جمادات، نباتات، حیوانات و جهان انسانی و اجتماعی، و نسبت بین این جهانها بازگو میشود. تداخل و ترکیب حقیقی و اتحادی جهانها، و تفاوت آن با ترکیب اعتباری و صناعی و شیوۀ تعامل آنها با یکدیگر بیان میشود. در این بخش بر این نکته تأکید میشود که بهرغم ترکیب اتحادی جهانهای یاد شده، هیچیک از آنها قابل تقلیل به دیگری نیست.
از مهمترین مباحث مربوط به این بخش، نسبت بین «جهان اجتماعی» و «جهان انسانی» است. رابطۀ فرد و جامعه، و رابطۀ عامل و ساختار با این بحث پیوند میخورد.
در این بخش کوشش میشود تا بخشی از ظرفیتهای حکمت صدرایی برای تبیین این نسبت بهکار گرفته شود. اصالت وجود، تشکیک در وجود، اشتداد در وجود، تجرد وجود علم، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس و معرفت آدمی، اتحاد عاقل و معقول و اتحاد عامل و معمول، برخی از اصول و بنیانهای حکمت صدرایی است که در تبیین مسئله فوق راهگشا هستند.
نوع متوسط بودن انسان نیز، امری است که میتواند به اثبات تکثر جهانهای اجتماعی بپردازد.
اجزا، سطوح و لایههای مربوط به جهانهای اجتماعی فرصت شناخت لایههای هویتی جهانهای اجتماعی را پدید میآورد و چگونگی تعامل و پیوند جهان انسانی و جهان اجتماعی و فرصتی را که انسان در آمدوشد بین جهانهای مختلف پیدا میکند و چگونگی جدال و تکاپوی وجودی انسان، برای ماندن و یا عبور را بیان میکند.
قرار دادن اراده و آگاهی آدمی در سایه و ظل مشیّت و حکمت خداوند سبحان، مانع از فرو غلطیدن مباحث اجتماعی و انسانی در حوزۀ نسبیت فهم و حقیقت میگردد و امکان سنجش و مقایسۀ بین جهانهایی مختلف و همچنین، زمینۀ طرح بحث «بیگانگی اجتماعی» را پدید میآورد.
جهان اسلام و دنیای متجدد دو نمونه از جهانهای معنوی و دنیوی هستند. تبیین هویت این دو جهان و شناخت مرزهای فرهنگی هریک از آن دو، امکان تصمیم بخردانۀ انسان مردد امروز را برای عبور از مرزهای فرهنگی و خطهای هویتی، فراهم میآورد.
بخش سوم به شناخت اجتماعی میپردازد. شناخت عمومی و شناخت علمی، انواع شناخت علمی جامعه، شناخت اجتماعی، تجربی، عقلی و شهودی و بالاخره شناخت اجتماعی در قرآن، برخی از مفاهیم اساسی مربوط به این فصل است.
ویژگیهای فهم عمومی چیست و شناخت علمی چه رابطهای با زیست جهان دارد؟ تأثیرات متقابل آن دو چگونه است؟ تولید اجتماعی معرفت با کاشفیّت علم چگونه جمع میشود و بالاخره چه نسبتی بین هریک از معانی تجربی، عقلی، شهودی و وحیانی علم با فرهنگ وجود دارد؟
پرسشهای فوق نخستین پرسشهایی است که در بخش سوم مطرح میشوند.
در ادامۀ مطالب این بخش، زمینههای تاریخی علم پوزیتویستی و پیامدهای فرهنگی و تجربی این مهم بازگو میشود و از تنزلی که جامعهشناسی و علوم اجتماعی در اثر غلبۀ نگرش پوزیتویستی پیدا میکنند، سخن گفته میشود.
حلقۀ فرانکفورت و رویکردهای بعد تجربی و پسامدرن، پیامدهای فرهنگی و تاریخی مناسب با خود را دارند. این رویکردها منزلت علوم اجتماعی و جامعهشناسی را از یک دانش تکنوکرات بهسوی یک معرفت هنجاری و انتقادی ارتقا میدهند و نقش مهمی در انتقال این علم از محدودۀ جامعهشناسی مصطلح بهسوی دیگر حوزههای مطالعات اجتماعی دارند.
نسبت عقل و علوم اجتماعی از جمله مسائل دیگر این بخش است. شناخت اجتماعی عقلی صورت جدیدی از علم اجتماعی را بهدنبال میآورد. علم اجتماعی با رویکرد عقلی خود نقاط قوت ویژهای در مقیاس با جامعهشناسی پوزیتویستی، تفهمی و یا انتقادی پیدا میکند.
علم نسبتهایی با اسطوره، شهود، تخیل و تمثل نیز دارد و شناخت علمی در برخی از صور خود هویتی اساطیری پیدا میکند. انسان در بسیاری از مقاطع تاریخی در تفسیر و تبیین حوادث اجتماعی از این نوع شناخت بهره برده است. خصوصیات این نوع از شناخت اجتماعی نیز فصلی از مباحث بخش سوم را به خود اختصاص میدهد.
حضور وحی بهعنوان یکی از منابع معرفت علمی، در تکوین علوم اجتماعی وحیانی تأثیرگذار است. این نوع از علم چه نسبتی با علم اجتماعیِ عقلی، تجربی و یا حتی اساطیری دارد و نحوۀ تعامل این علم با دیگر مراتب علمی بشر چگونه است. و بالاخره قرآن، چه روشی را برای تکوین علوم اجتماعی فرا روی بشر قرار میدهد؟ مطالب بخش سوم با تلاش برای پاسخ به پرسشهای فوق پایان میپذیرد.
نحوۀ تدوین و تنظیم این کتاب از عوامل مختلفی تأثیر پذیرفته است. مطالب این اثر ناظر به مباحث کتاب جامعهشناسی (۱) است. کتاب جامعهشناسی (۱)، کتاب درسی سال دوم آموزش متوسطه رشتههای ادبیات و علومانسانی است که براساس اهداف و سرفصلها و عناوین مصوب شورای برنامهریزی علوم اجتماعی وزارت آموزش و پرورش تنظیم و در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ وارد چرخۀ تدریس شده است.
راقم این سطور، همزمان با تألیف آن کتاب به شرح آن در هفتهنامۀ پنجره پرداخت و هر هفته صفحهای از نشریه را به این شرح اختصاص داد. کتاب دبیرستان سه فصل اصلی و هجده درس دارد. دروس هر فصل از آن کتاب بهتدریج در طی چهارده شماره، شرح داده شده، مطالب هر شمارۀ نشریه بهصورت مستقل و با یک عنوان اصلی تحت چهار عنوان فرعی قرار میگرفت. بدین ترتیب ۴۴ عنوان اصلی و ۱۷۶ عنوان فرعی شکل گرفت.
تدوین تدریجی مطالب کتاب در طی ۴۴ هفته موجب شد تا مطالب آن از بحثها و گفتوگوهای دیگری که طی این مدت در حوزۀ علوم اجتماعی مطرح میشد نیز اثر پذیرد. از آن جمله قسمت چهارم از بخش سوم کتاب، تحت عنوان کاشفیت و تولید علم، مطلبی است که همزمان با نشست اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا در هامبورگ در پاسخ به مطلبی رقم خورد که در نشریۀ اتحادیه با عنوان «ملاحظهای در باب تولید علم» چاپ شده بود. در آن مقاله با نظر به حیث کاشفیت علم، تولید اجتماعی و یا انسانی بودن علم، محل پرسش قرار گرفته بود. این پاسخ در شمارۀ اردیبهشت ماه ۸۹ نشریۀ مزبور نیز به چاپ رسیده است.
اقتضائات درسیِ کتابی که این مجموعه ناظر به مطالب آن شکل گرفت از یکسو، و ویژگیهای مربوط به مقالات و یادداشتهای کوتاه یک هفتهنامه از دیگر سو، و همچنین تأثیرپذیری از مباحث و گفتوگوهایی که در زمان تدوین اثر دربارۀ علوم اجتماعی و انسانی مطرح بوده است، بهرغم آنکه محدودیتهایی را برای این اثر پدید آوردهاند، نظم و چینش خاصی را به مطالب آن بخشیدهاند. در این نظم با آنکه مطالب بخشهای سهگانۀ کتاب، پیوسته و منسجم است، هر فصل و قسمت آن بهصورت مستقل نیز میتواند مورد مطالعه قرار گیرد.
احکام حکومتی
جامعۀ شیعه در طول تاریخ نسبتاً طولانی پس از غیبت، فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته و تحولات سیاسی و فرهنگی بسیاری را تجربه کرده است، اما شاید هیچیک از آنها به اندازۀ تشکیل حکومت، آنهم حکومت ناب دینی بر پایۀ مبانی عقیدتی مذهب تشیّع و به رهبری یک فقیه عادل، مهم و اساسی نبوده است. میتوان گفت که جامعۀ شیعه با تشکیل حکومت به مرحلۀ جدیدی از بلوغ تاریخی خود گام نهاد و فصل تازهای را در پرستش خداوند و ترویج دین و تعظیم شعائر الهی آغاز کرد. هرچند متأسفانه عدهای از افراد اهمیت و حساسیت این مسئله را درک نکرده و به تفاوت شرایط و وظایف خود در دو دورۀ قبل و بعد از تشکیل حکومت پی نبردهاند.
ورود به این مرحلۀ جدید آثار و لوازم بسیاری را به دنبال داشته است که یکی از آنها طرح پرسشهای نو دربارۀ نحوۀ ادارۀ جامعه و قانونگذاری و مدیریت اجتماعی از منظر دین است. این پرسشها اگر چه قبلاً در علم فقه به شکل سادهتری مطرح بوده و تحت عنوان اختیارات حاکم اسلامی و «احکام حکومتی» مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است، اما پس از تشکیل حکومت جنبۀ بسیار جدّی و پیچیدهتری یافته و به یکی از مباحث اصلی حوزههای علمیه بدل شده است.
در طول مدتی که از عمر با برکت نظام جمهوری اسلامی میگذرد پژوهشگران بسیاری برای پاسخگویی به پرسشهای حکومتی تلاش کردهاند که در میان آنها مرحوم استاد فقید علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی شیرازی(رحمة الله علیه) از جایگاه ویژهای برخوردار است. ایشان بخشی از فعالیتهای علمی خود را به بحث و بررسی دربارۀ مسائل حکومتی اختصاص داده، تلاش کردند مبانی فکری ویژهای را برای تأسیس «اصول فقه اجتماعی» و دستیابی به «احکام حکومتی» (احکام سرپرستی دینی جامعه) بنیان نهند. از نظر آن استاد فرزانه، دینی شدن افعال و تصمیمهای حکومت، هنگامی امکانپذیر است که منطق متناسب با این امر (اصول فقه حکومتی) طراحی شود و مبتنی بر آن، احکام شرعی مربوط به این امور از منابع دینی استخراج گردد، در غیر این صورت نسبت دادن برنامههای حکومت به دین و حجیّت قائل شدن برای آنها به آسانی امکانپذیر نخواهد بود.
اثر حاضر حاصل بخشی از پژوهشهای انجام گرفته در این زمینه است که بعد از تألیف و تحریر و تقریر بخشی از اسناد پژوهشی موجود در دفتر فرهنگستان علوم اسلامی برای اولین بار انتشار یافته است. از این رو حتماً با نواقصی روبرو است که از نگاه فضلای اندیشهورز و نکتهسنج حوزه پنهان نخواهد بود. انعکاس عالمانۀ نواقص، اندوختهای ارزشمند در برداشتن گامهای بعدی خواهد بود.
در پایان از مشاور عالی طرح، جناب استاد گرانقدر حجت الاسلام و المسلمین سید محمدمهدی میرباقری و همچنین ناظر علمی طرح، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند که در به انجام رساندن این تحقیق مؤثر بودند قدردانی مینماییم.
نگارش اثر حاضر توسط محقق و پژوهشگر گروه علم اصول، جناب آقای اسماعیل پرور انجام شده است. ایشان تلاش کرده تا شرحی بر اندیشههای سید منیرالدین حسینی نوشته، برخی از دیدگاههای آن استاد فقید را دربارۀ احکام حکومتی در مقایسه با نظر دیگر اندیشمندان این عرصه در قالب یک کتاب ارائه نماید. از زحمات این نویسندۀ گرامی تقدیر و تشکر میکنیم و موفقیت بیشتر ایشان را در خدمت به مکتب متعالی اسلام آرزومندیم و از خداوند متعال علوّ درجات استاد، علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی شیرازی(رحمة الله علیه) را خواستاریم.