به گزارش 598 به نقل از رجا؛ «اصلا به این فکر نکردید که فیلم کمی سفارشی
به نظر برسد؟/حاتمی: وقتی خودم فیلمنامه را خواندم اصلا همچین حسی نداشتم
اینور و آنور خیلی میگفتند؛ بهخصوص آدمهایی که از دور با کار رابطه
داشتند؛ مثلا فرض کنید کسانی که نقشهای کوتاهتری دارند. من این حس را
نداشتم.» «فیلم را که دیدیم اول به نظرمان رسید که سفارشی باشد./ حاتمی:
خیلی عذر میخواهم؛ ولی اگر سفارشی بود که باید در جهت عکسش باشد؛ چون رویش
نمیشود [نماز خواندن را] ابراز کند. اگر قرار باشد آدم جبههای به فیلم
داشته باشد درست برعکس است. یعنی ببین چه اوضاعی شده که آدمها حتی رویشان
نمیشود که خلوتِ خودشان را با خدا به کسی بگویند.»
«...این فیلم
واقعا سفارشی بود؟/ مقدمدوست: نه واقعا سفارشی نبود». «من دلیل خودم را
برای اینکه این کار سفارش باشد گفتم حالا شما دلیلهای خودتان را برای
اینکه میگوئید سفارشی نیست بفرمائید./ مقدمدوست: من فقط میتوانم بگویم
که سفارشی نیست. همین. میتوان ثابت کرد یک کار سفارشی نیست وقتی که سفارشی
نیست؟! شما به من کمک کنید.»
اینها بخشی از مصاحبههای جالب نشریه
«تجربه» با «لیلا حاتمی» و «هادی مقدمدوست» است در پروندهای که برای
فیلم «سر به مهر» هادی مقدمدوست تدارک دیده است، مصاحبههایی که خواندن
بخشی از آنها میتواند به خوبی تعریف شبهروشنفکران در مورد «فیلم سفارشی»
و همچنین نسبت آنها با تفکرات قاطبهی مردم را نشان دهد.
البته در
ماههای اخیر به بهانهی بررسی محصولات فرهنگی و هنری مختلف به
شبهروشنفکران غربزده و تفکرات و دغدغههایشان تا حدودی پرداختهایم. از
جمله در آخرین مورد که در نقد فیلم «آسمان زرد کم عمق» به «شبه سینما» و
نسبت آن با شبه روشنفکران اشارهی گذرایی داشتیم. اما گاهی تنها مطالعهی
صرف خروجیهای رسانهای متعلق به خود شبهروشنفکران بهتر از هر نقد و
بررسی و تحلیلی میتواند ماهیت و عمق تفکر و همچنین اوج حرفهای بودن این
دوستان در کار رسانهای را با دقت بالا مشخص کند.
نمونهی اخیر هم
یکی از همین موارد است. دوستان ظاهرا باورشان نمیشود- یا نمیخواهند مخاطب
باورش بشود- که سینماگران مطرح و کاربلدی جرئت کردهاند در فضای سینمای
ایران فیلمی دربارهی نماز بسازند. فیلمی که اتفاقا در فرم و ساختار نیز
حرفهای بسیاری در موردش میتوان زد و جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فجر
را هم گرفته است.
در جایی از این پرونده دوستان روشنفکر در سوالی از
هادی مقدمدوست، این نکته را توضیح میدهند که:«اجازه بدهید برای شما
بیشتر توضیح دهم. فیلم که شروع میشود، تماشاگر فکر میکند، فیلم درباره
دختری است که تنهاست، خواهرش نابیناست و او میخواهد به خواهرش کمک کند که
چشماش عمل شود. داستان جلو میرود و میبینیم داستان اصلا این نیست.
همخانه دختر دارد ازدواج میکند، او باید خانه را ترک کند و دلش میخواهد
مثل همخانهاش ازدواج کند. جلوتر که میرویم میبینیم داستان فیلم اصلا این
هم نیست. دختر میخواهد نماز بخواند تا دعاهایش برآورده شود و همه داستان
به نماز ختم میشود. یعنی شما دو تا سه تم اصلی داستان را رها میکنید تا
به نماز برسید. حالا اگر از این منظر هم نگاه کنیم بازهم میتوانیم احتمال
دهیم که کار سفارشی است.»
این تعریف واضح و صریح «فیلم سفارشی» از
نظر شبهروشنفکران وطنی است. آنها معتقدند «سربه مهر» چون راجع به نماز
است پس حتما سفارشیست. چرا؟ چون یا بسیار برایشان عجیب است که کسانی(هادی
مقدمدوست وحمید نعمتاله) از دل جماعت سینما-آنهم دونفر از
کاربلدترینهایش- با دغدغهی خودشان و بدون سفارش سراغ ساخت فیلمی با محورت
نماز بروند. یا گمان میکنند این موضوعیست کاملا بدور از تفکرات و
اعتقادات جامعه و بنابراین فیلمسازان هم نباید به سراغ آن بروند. مگر در
ایران هم کسی نماز میخواند که دربارهاش فیلمی ساخته شود؟!
این را
تنها یک نمونه از تفکری بگیرید که سه دهه سینمای ایران تمام امکانات
سینمای ایران؛ اعم از امکانات دولتی و رسانههای دولتی و غیردولتی را در
اختیار داشته و وضعیت آن را به اینجا رسانده. تفکری که در عین برخورداری
از تمام امکانات دولتی پز استقلال و سینمای مستقل میدهد و در عین ساخت
«فیلم سفارشی» بر اساس منویات «سفارتخانههای غربی»، تمام تلاشش را به
خرج میدهد تا این تصویر را به مخاطب حقنه کند که امکان ندارد فیلمسازی در
این مملکت با دغدغهی خودش سراغ ساخت فیلمی درباره نماز برود و اگرفیلمی
دینی با محورت نماز ساخته شد حتما سازندهاش یک کارگردان سفارشیساز
ناکاربلد سطحپائین است. این تفکر همان چیزیست که در موردش صحبت کردهایم و
بازهم باید بسیار به آن بپردازیم؛ عامل عقبماندگی سینمای ایران و پسزده
شدنش توسط مردم.