1) زمانی مارکس گفته بود« گاه رویدادها دوبار در تاریخ تکرار می شوند.
یکبار از اهمیت تاریخی واقعی برخوردارند و بار دیگر تنها تداعی مضحک یا مسخ
شده آن رویداد هستند». امروز که تاریخ برای ما و مهدوی کیا تکرار شد، اما
خبری از «مسخ» نبود. 16 سال پیش، به گاه رفتن پیوس، شماره 17 را تحویل گرفت
و امروز نیز، اما این بار در گودپای پارتی خودش. مهدی احتمالا پس از مایلی
کهن و البته پروین، تنها پرسپولیسی بعد از انقلاب است که کاپیتان «ممد
پنجی» شده است، آن هم نه از باب کسوت که برای تکریم و نکوداشت. بلند اقبالا
که تویی.
2) مهدی تفاوتی اساسی با هم رده هایی چون کریمی، دایی و عابدزاده دارد. مهدی برخلاف این دوستان اهل «عصیان» نبود. او در تمام این سال ها محبوب بود و دوست داشتنی، گل «کاشت» و افتخار آفرید، اما برای تبدیل شدن به ستاره ای که بتوان مریدش شد و آن را در برابر رقیب علم کرد چیزی کم داشت و آن هم طغیان بود و عصیان. به گمانم ستاره های یاغی از جنس دیگری هستند(نه لزوما بهتر). نمونه های داخلی و خارجی اش را مرور کنید. مارادونا، کانتونا، زیدان و..در خارج و عابدزاده و کریمی و حتی مجیدی در داخل. عصیانی بعضا دوست داشتنی و تو دل برو. مهدی اما کم اختیار از کف داد و سر به زیر و مودب باقی ماند. او احتمالا از زمره کسانی است که عمیقا باور دارند ادب مرد به ز دولت اوست.
3) مهدوی کیا در تمام این سال ها نماد تفکر حرفه ای برای فوتبال ایران بوده است. با او بود که دریافتیم می توان ایرانی بود و در عین حال حرفه ای. با برنامه زندگی کرد و تمرین. آن گاه که با اراده اش توماس دال را متقاعد کرد دوباره به ترکیب بازش گرداند اراده اش را تحسین کردیم و عبرتی شد برای وطنی ها که به گاه نیمکت نشینی به جای غر زدن تمرین کنند. همین تفکر حرفه ای بود که از مهدوی کیا فردی ساخت که آلمانی های مغرور به احترامش کلاه از سر بردارند.
4) آقا مهدی! تو بخشی اساسی از حافظه فوتبالی نسل ما را ساختی. گل های زیبایت به چین وآمریکا یادمان نمی رود. دوئل هایت با حسین عبدالغنی عربستانی، فرارهای انفجاری ات. اگر طرفداران پرسپولیس در ساختن شعار خلاقیت به خرج می دادند باید شعار «آی بدو آی بدو» زمانی ساخته می شد که رضا حسن زاده را مترها جا گذاشتی و توپ را به کنج دروازه غلامپور فرستادی. چه سال ها که با استارت هایت نیم خیز شدیم. راستی علی دایی هم بدون سانترهای تو چیزی کم داشت.
5) کلیشه ای مسخره می گوید هر آمدنی رفتنی دارد. ناسپاسی نباشد، اما امروز که می روی خوشحالیم که حداقل اشک «شوق» میریزی.