مصطفی تاج زاده که در رسانه ها و محافل سیاسی به «متقلب بزرگ» مشهور است،
در نوشته ای که از زندان اوین منتشر کرده، درصدد نواختن بر طبل حاکمیت
دوگانه در ایران است.
به گزارش بولتن نیوز،
تاج زاده که از عناصر اصلی دولت اصلاحات، و یکی از ارکان مهم به
وجودآورنده فتنه هایی چون تیر 78 و خرداد 88 است، کسی است که سابقه انقلابی
چندانی نیز ندارد. جالب آنکه وی در مهم ترین سال های منتهی به پیروزی
انقلاب اسلامی، بعد از آنکه دیپلم گرفت، براي ادامه تحصيل عازم آمريكا شد!
در آمریکا نیز اگرچه با انجمن اسلامی دانشجویان فعالیت داشت، اما به اعتراف
خودش، از همان زمان به مبارزات مسلحانه و اقدامات خشونت آمیز علاقه داشت.
وي زندگينامهي سياسي خود را چنين بازگو ميكند:
«من قبل از انقلاب در
آمريكا تحصيل ميكردم. در واقع بعد از اخذ ديپلم در سال 1354 به آمريكا
رفتم و اوايل مهرماه 1357 به ايران بازگشتم. در آمريكا در انجمن اسلامي
دانشجويان فعاليت داشتم. براساس فضاي آن دوره با تعدادي از دوستان، مشي
مسلحانه را پذيرفته بوديم.»
تاجزادهحركات قبل از انقلاب و اوايل
انقلاب خود را تك بعدي و تحتتأثير گفتمان ماركسيستي ارزيابي ميكند: «نسلي
تكبعدي بوديم... بنابراين اصلاً ما تحت تأثير گفتمان بينالمللي بوديم و
تا حدودي هم گفتمان چپ ماركسيستي.»
او
بعد از بازگشت به ایران نیز به عضویت سازمان مجاهدین درآمد تا نشان دهد
همچنان به چه رویکردی علاقمند است! در دوره اصلاحات نیز که به سمت معاونت
سیاسی رئیس جمهور وقت درآمد، همچنان بر سبک و سیاق گذشته عمل کرد به گونه
ای که در اکثر بحران های دوره اصلاحات (نظیر غائله خرم آباد و کوی دانشگاه)
حضور او را می توان احساس کرد.
در انتخابات مجلس ششم اما تاج زاده نقش
دیگری را ایفا کرد. وظیفه او، مهندسی آراء عمومی به نفع اصلاح طلبان بود به
طوری که اکبر هاشمی رفسنجانی، به دلیل تقلب تاج زاده و دوستانش در
انتخابات، از راهیابی به مجلس باز ماند! تقلب تاج زاده در انتخابات مجلس
ششم آنقدر افتضاح بود که حتی داد بسیاری از اصلاح طلبان را نیز در آورد.
جالب
آنکه حال، شخصی با چنین سابقه ای، در نامه اخیر خود، به سخنان حداد عادل
پیرامون تغییر رئیس دانشگاه آزاد اعتراض کرده و می گوید حداد عادل سابقه
انقلابی و جنگی چندانی ندارد. در حالی که اولا سابقه انقلابی حداد عادل
کاملا مشخص است. ثانیا بر فرض هم که حداد عادل سابقه انقلابی نداشته باشد،
کسی می تواند این نقد را به ایشان بکند، که حداقل خودش، سابقه انقلابی خاصی
داشته و حداقل برای یک بار هم که شده پایش به ساواک کشیده شده باشد (حالا
کتک خوردن و شکنجه شدن پیش کش) نه کسی چون تاج زاده که در سال های اصلی
نهضت انقلاب اسلامی، فرار را بر قرار ترجیح داده و به بهانه ادامه تحصیل،
به آمریکا رفته باشد! جالب تر آنکه کسی که به اعتراف خودش، طرفدار مبارزات
مسلحانه بوده و به ادبیات خشونت آمیز مارکسیستی علاقمند بوده، حال کاتولیک
تر از پاپ شده و ادبیات حداد عادل را ادبیات نظامی معرفی کرده است!
نکته
دیگر آنکه وی در این نامه، به یک باره مدافع هاشمی رفسنجانی شده و از حقوق
تضییع شده وی گله می کند! در حالی که چنانچه گفته شد بزرگ ترین خیانت در
قبال هاشمی را خود جناب تاج زاده و رفقایش انجام داده و با تقلب در
انتخابات، آبروی هاشمی را بردند!
از سویی دیگر، وی در این نامه به طور
تلویحی، همچنان بر ساخت فضای حاکمیت دوگانه در جمهوری اسلامی اصرار دارد.
حاکمیت دوگانه نام پروژه ای بود که افراط گرایانی چون او و تاج زاده و اکبر
گنجی در زمان دولت اصلاحات نیز به دنبال اجرایی کردن آن بودند.
البته
نخستین بار آمریکاییها در شانتاژ تبلیغی خود، از حاکمیّت دوگانه در ایران
سخن گفتند و پس از آن «جریان تندرو اصلاحطلبی» سعی درتئوریزه کردن آن
داشتند. این امر نشانهی فقدان تولید و بازاندیشی در جریان اصلاح طلبی از
سویی و وابستگی آن به غرب و جریانهای فکری وابسته در غرب از سوی دیگر است.
هدف اصلاح طلبان این بود که به افکار عمومی جهان و به خصوص دولت های غرب
چنین بنمایانند که دیدگاه و نظرات دولت اصلاحات و اصلاح طلبان با دیدگاه
حاکمیت تفاوت و تضاد دارد، تا از این طریق بتوانند پشتیبانی های بیرونی
برای ادامه پروژه اصلاحات در درون را فراهم آورند.
اما از سویی دیگر، چنانچه پیشتر در مطلبی تحت عنوان «اعتراف اصلاح طلبان افراطی به شکست پروژه حاکمیت دوگانه»
نیز گفته شد، با شکست این پروژه در دوره اصلاحات، و کسب تجربه از افراط
گرایی افرادی چون تاج زاده، طیف وسیعی از اصلاح طلبان متوجه اشتباه خود شده
و به نادرست بودن این موضوع اعتراف کردند.
به طور مثال، محمد قوچانی، در سرمقاله شماره ۶۱ نشریه آسمان نوشت:
«...بزرگترین
اشتباه استراتژیک اصلاحطلبان در دههٔ گذشته طرح نظریهٔ حاکمیت دوگانه بود
و بزرگترین برنامه استراتژیک اعتدالگرایان در دههٔ آینده طرح نظریه
حاکمیت یگانه است. در علم سیاست حاکمیت مفهومی یکپارچه، یکسره و یکدست است.
از نظریهٔ دولت مدرن توماس هابز که حاکمیت را به صورت لویاتان میبیند تا
نظریهٔ الهیات سیاسی کارل اشمیت هیچکسی حاکمیت دوپاره را حاکمیت نمیداند.
دوگانگی در حاکمیت نقض غرض است که به اضمحلال حاکمیت و نظام تصمیمگیری
منتهی میشود. چراکه به قول کارل اشمیت حاکمیت، تصمیمگیری (اعمال قدرت) در
شرایط استثنایی است. رقابت در عرصه سیاسی مقدمهای بر تشکیل حاکمیت است و
هنگام تشکیل حاکمیت باید رقابت را وانهاد و به اجماعسازی پرداخت. دکتر
روحانی از آغاز ریاستجمهوری سعی کرده است حاکمیت را یگانه کند. دولتهای
ائتلافی در غرب نمونهای از ساز و کار برای ایجاد حاکمیت یگانه حتی در
شرایط حاد رقابت سیاسی است. ایجاد دولت ائتلافی اولین گام روحانی برای
ایجاد حاکمیت یگانه بود. حضور افرادی از دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا در
کابینه، کار بزرگ روحانی بود. دومین گام روحانی ترمیم روابط با مراکز واقعی
قدرت در ایران بود. سخنان رئیسجمهور در دیدار با مراجع تقلید، ائمه جمعه،
نمایندگان مجلس خبرگان و فرماندهان سپاه را در همین جهت میتوان تعریف کرد
و سرانجام مهمترین گام رئیسجمهور ایجاد رابطهای عاطفی، استدلالی،
اقناعی و حقوقی با مقام رهبری است....»