598؛ در رختكن استقلال حال خوبي برقرار بود. بازيكنان منتظر بودند تا فرهاد مجيدي مراسم خداحافظياش را انجام دهد و به آنها ملحق بشود. استقبال پر از احساسي در انتظار فرهاد بود. بيريا و بدون ريخت و پاش؛ با يك دوربين عكاسي و چند نفري كه منتظر بودند شماره 7 بيايد و كنار آنها عكس بگيرد.
بازيكنان به درب رختكن نگاه ميكردند و انتظار رسيدن فرهاد را ميكشيدند. امير قلعهنويي در اين ميان گوشهاي نشسته بود و با خودش فكر ميكرد. يك هفتهاي ميشد كه او درگير ماجراي خداحافظي فرهاد بود. بارها با فرهاد جلسه گذاشت.
حتي پيشنهادهاي گوناگوني را پيش روي مجيدي قرارداد تا او را از خداحافظي منصرف كند: «ببين من دوست دارم تو همچنان كنار ما باشي. اگر ميخواهي به كلاس مربيگري بروي برو. من مشكلي ندارم. اگر ميخواهي در بازيهاي شهرستان هم كنار ما نباشي مشكلي نيست. فقط در بازيهاي تهران به من كمك كن.»
حتي امير قلعهنويي به شماره 7 پيشنهاد داد در بازي برگشت استقلال مقابل تراكتورسازي تبريز كه در ورزشگاه آزادي برگزار ميشود و تماشاگران زيادي هم در آن بازي حضور خواهند داشت با فوتبال خداحافظي كند.
قرار بود فرهاد قبل از بازي با مس كرمان پاسخ پيشنهادهاي امير قلعهنويي را بدهد. زمان صرف ناهار ساعاتي پيش از بازي بهترين فرصت بود تا امير قلعهنويي پاسخ فرهاد را بشنود. كنارش رفت: «چي شد فرهاد به پيشنهادم فكر كردي؟»
فرهاد مكثي كرد و جواب داد: «بله، مي خواهم خداحافظي كنم. ميخواهم در اوج خداحافظي كنم اينطوري بهتر است.»
امير حالا به حرفهايي كه فرهاد زده بود فكر ميكرد و تلاشي كه بينتيجه ماند. از طرفي خوشحال هم بود چرا كه نحوه خداحافظي فرهاد ميتوانست يك درس بزرگ براي بازيكنان جوانش باشد. در اوج رفتن به نفع بازيكنان است.
امير از اين تصميم فرهاد راضي بود اما خب، ميدانست كه با از دست دادن يكي از موثرترين ستارههايش كه تازگيها رابطه عاطفي خاصي با او برقرار كرده بود مصائبي را در انتظار خواهد ديد.
امير ميدانست كه از حالا به بعد بايد بازيكني را بيابد كه خط حمله استقلال را بچرخاند. امير در همين فكرها بود كه ناگهان فرهاد مجيدي همراه برادرش فرزاد وارد رختكن شد. بازيكنان دور فرهاد را احاطه كردند و فرهاد آرام آرام سمت قلعهنويي آمد. كناري رفتند و شروع كردند به صحبت با يكديگر.
امير لبخندي به فرهاد زد و گفت: «ميداني، تو هميشه در قلب من بودي. الان هم احساس نميكنم كه از استقلال رفتهاي. بعد از اينكه كلاسهاي مربيگري ات را پشت سرگذاشتي بايد بيايي و به استقلال كمك كني.»
شايد فرهاد مجيدي هيچ وقت تصور نميكرد روزي امير قلعهنويي در برابرش از اين واژهها استفاده كند. امير مربي خشكي است و كمتر احساساتي ميشود.
فرهاد البته جملات احساساتي قلعهنويي را بيپاسخ نگذاشت و گفت: «اگر حرفي زدم يا كاري كردم كه آزردهخاطر شدي من را حلال كن.»
گفتگوي امير و فرهاد در نهايت احساس به پايان رسيد و هر دو كناري رفتند و عكاسي كه منتظر بود تا آخرين عكس فرهاد مجيدي و امير قلعهنويي را در زمان بازيگري شماره 7 در استقلال بگيرد تصويري از اين دو را به يادگار گذاشت.
اين عكس ميتواند پاياني باشد بر تمام دلخوريها و كدورتهايي كه ميان امير قلعهنويي و فرهاد مجيدي بود. ميگويند در صحبتهايي كه امير با فرهاد داشته به او گفته طي اين مدت خيليها باعث تخريب رابطه او با فرهاد شدهاند و فرهاد هم حرف امير قلعهنويي را تاييد كرده است.
حالا بايد ديد آيا امير و فرهاد از اتفاقاتي كه طي اين سالها ميانشان رخ داد و البته با خوشي به پايان رسيد زين پس درس خواهند گرفت يا همچنان كدورتهاي گذشته را دستمايهاي ميكنند براي اختلافهاي تازهتر.
شايد وقتي از جملاتي كه امير و فرهاد در رختكن به هم گفتند مطلع بشويد به اين نتيجه برسيد كه فصلي تازه در روابط اين دو در انتظار باشد.