بهنظر صاحبنظران غربی، سیر رخدادها و تحولات اخیر در سوریه موضوعی فراتر از خواستها و نیات بازیگران فعال خاورمیانه ازجمله ایران و ترکیه است و در حوزه منافع و اراده بازیگران فرامنطقهای و جهانی قرار میگیرد.اما اساساً نگارنده معتقد به راهکار منطقهای برای حل مناقشه سوریه در عین دخالت بازیگران متعدد بینالمللی است. ازنظر تئوری بحران - که چهار انگاره اساسی «قبل از بحران»، «افزایش بحران»، «کاهش بحران» و «تأثیر بحران» را شامل میشود - بحران سوریه در مرحله دوم قرار دارد.
در حقیقت در این مرحله تهدید شدید ارزشهای اساسی، موقعیت ژئوپلیتیک، تعدد بازیگران متعدد بینالملل، عدم تجانس قدرت نظامی سوریه با قدرتهای دخیل در مناقشه و غیره وجود دارد که باعث شده است عوامل عینی، مادی و عقلائی بر دیگر عوامل برتری یابند. اما نویسنده براینباور است که با وجود تمامی موانع، چالشها و رقابتها بر سر راه روابط ایران و ترکیه، مناقشه سوریه به نقطه عطفی در تاریخ روابط تهران - آنکارا تبدیل خواهد شد.
علت این موضوع این است که در تبیین سیاست خارجی و فراتر از آن روابط بینالمللی ایران و ترکیه، از بسیاری از بینشهای عقلایی استفاده میکنند و روابط خود را به سمتی سوق میدهند که گستره و بلندپروازی سیاست خارجی خود را در وهله نخست ناشی از جایگاه کشور در نظام بینالملل و بهویژه توانمندیهایشان درزمینه قدرت نرم دو کشور درخصوص سوریه سوق دهند.
ایران و ترکیه درپی نشان دادن تأثیرگذاری متقابل بر یکدیگر و بر کشورهای منطقهای و فرامنطقهای با توجه به جایگاه منطقهای، بینالمللی و نیز با توجه به توانمندیهای مادی و عینی هستند. ایران و ترکیه برخلاف عوامل عقلایی در دستهبندی متفاوت نیروهای فرامنطقهای سطح نظام بینالمللی درقبال سوریه قرار دارند که این موضوع سبب ایجاد تعارضاتی در روابط دو کشور میگردد؛ اما برداشتهای ذهنی، ساختار داخلی دولتها، قدرت نرم، و دیپلماسی عمومی دو کشور درقبال سوریه بهنوعی میتواند لزوم نگاه راهکار منطقهای و الزام به هماهنگی در مدیریت مناقشه را تقویت نماید.
هرچند که تهدید ارزشهای اساسی در سوریه بهحدی است که آن را به بحرانی بینالمللی تبدیل کرده است. با اینکه موضوع سوریه در مرحله افزایش و تشدید بحران قرار دارد، کاهش بحران و تأثیر بحران در سوریه قطعاً بر روی تعامل روابط ایران و ترکیه بهعنوان دو بازیگر مهم تأثیرگذار خواهد بود؛ زیرا تهران و آنکارا تاحدودی درخصوص دمشق به برداشت مشترک رسیدهاند که امنیت دو کشور بههم مرتبط است و با به خطر افتادن امنیت یکی از آنها امنیت دیگری نیز متزلزل میشود. درواقع، آنچه حائز اهمیت است، برداشت آنها از یکدیگر بهعنوان دوست است و نه تهدید.
بعد از روی کار آمدن آقای ظریف و حضور احمد داوود اوغلو در رأس دستگاه دیپلماسی دو کشور انتظار میرود تهران و آنکارا از روابط آزمون و خطا، موجسواری و ارائه کارتهای بازی استراتژیک اجتناب ورزد و نوعی تعامل سازنده در متن عقلایی روابط دو کشور دیده شود.
شواهد نیز نشان میدهند در روابط میان طرفین یک هویت متقابل نشئتگرفته از رفتار دو کشور وجود دارد که پایه و اساس روابط را تشکیل میدهد. ازطرفی باید گفت یک هویت بیرونی وجود دارد که از رفتار هریک از دو طرف با سوریه و محورهای ایدئولوژیک موجود در منطقه ناشی میشود که دارای بسترهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی- اجتماعی متفاوتی هستند که بر هویت اولیه تأثیر میگذارند و قوامبخش آن است.
بنابراین، هویت متفاوت سوریه میتواند ایجادگر هویت تفاهمی بین ایران و ترکیه شود. در حقیقت بحران سوریه علیرغم نگاه متفاوت دستگاه دیپلماسی دو کشور به بحران دمشق معادلات منطقهای را برهم زده است و درحال تغییر توزان منطقهای به نفع ایران و ترکیه است؛ زیرا با خلاءهایی که در درون بحران ایجاد شده است، دو کشور بهخوبی میتوانند در شرایط کنونی منطقه، هویت، ارزشها و منافع تهران و آنکارا را در قالب همکاری هدایت کنند؛ زیرا هیچکدام از اقدامات آنها بهتنهایی مفهوم ندارد.
به سخن دیگر، منافع ایران و ترکیه در جمع و همکاری با یکدیگر در برابر شکافهای ایجادشده در تحولات جهان عرب معنا خواهد شد. اساساً نگارنده معتقد است با توجه به صفبندی ایجادشده درقبال مناقشه سوریه، ایران و ترکیه باید تعریف درستی از مناسبات بین بازیگری را برای حداکثرسازی منافع خود بهکار گیرند و با ایجاد پیوند بین ارزشها و منافع میتوانند منافع عینی و مادی تعیینکنندة راهبرد سیاست خارجی خود را بسازند. ازطرفی، بهدلیل بینش ایدئوپلیتیک در تفکرات سران دو کشور، عقاید و ادراکات رهبران نیز از تحولات سوریه در چشمانداز روابط دو کشور تعیینکننده است.
ایران معتقد است موضوع این نیست که تغییراتی رخ ندهد، بلکه این است که مرزهای دخالت غرب در سوریه مشخص شود و چنین سنتی ایجاد نشود که غرب بدون مرز هرگونه تغییراتی را ایجاد کند. ازطرفی، استراتژی سیاست خارجی ترکیه درمورد خاورمیانه دووجهی است که اغلب خصوصیات داخلی برخی رژیمهای منطقهای و خصوصاً موضوعات حقوق بشری را نادیده میگیرد و درعوض، بر تقویت روابط تجاری تأکید دارد. اما ظهور جنبشهای آزادیخواه در کشورهای عربی منجربه برتری ملاحظات دموکراتیکتر بر تعاملات اقتصادی آنکارا درخصوص سوریه گردید و ترکیه تلاش نمود با بازبینی سیاست خارجی خود بهعنوان قهرمان و نماد دموکراسی شناخته شود.
درمجموع میتوان گفت که مناقشه سوریه تأثیرات مهم ژئوپلیتیک در ساخت قدرت و سیاست منطقه ازلحاظ ایدئولوژیک و سیاسیتر شدن مسائل خاورمیانه، تقویت منطقهگرایی در برابر بینالمللیگرایی و افزایش رقابت بازیگران در سطوح مختلف شده یا خواهد شد.
ازطرفی، مناقشه سوریه استعداد تقویت احساسات ملی – قومیگرایی در بین اعراب را دارد که برای ایران و ترکیه خطرهایی دارد و همکاری دو کشور را گریزناپذیر میسازد. ازسویدیگر، فهم ترکیه و ایران برمبنای ایدئولوژی و چشمانداز سیاسی در منطقه درخصوص سوریه متفاوت است. این نهفقط بهعلت وجود دولت اسلامی در ایران است، بلکه به رقابت و ریشههای تاریخی دو کشور برمیگردد. اما ترکیه نیز هیچ وقت اجازه نداده است که روابطش با ایران براساس این درک شکل بگیرد؛ ازطرفی، ایران نیز تمایلی نداشته است که روابط خود را با ترکیه برمبنای ایدئولوژی شکل دهد.
ازلحاظ روابط دیپلماتیک نیز، تهران و آنکارا در ده سال اخیر به همدیگر نزدیکتر شدهاند و برخلاف قضاوتهای عجولانه و افراطی برخی کارشناسان، دو کشور درخصوص سوریه همدیگر را بهعنوان تهدید جدی امنیت در منطقه نمیبینند، ولی از نگاه تأثیر و تأثر بهعنوان رقیب در سوریه و منطقه قلمداد میشوند.
منطق اصلی این محاسبه این است که ایران و ترکیه درصورت شکلگیری هلال کردی که با مناقشه سوریه تشدید شده است، در موقعیت بحرانی قرار میگیرند و با توجه به این مسئله، دو کشور در روابط خود سیاست عملگرایانه اتخاذ خواهند کرد. ازسویی نویسنده معتقد است ازلحاظ تحلیل گفتمانی، نوع رابطه ترکیه و ایران با روابط آنکارا با دنیای عرب، اسرائیل و عرب درخصوص سوریه متفاوت است.
ایران و ترکیه بهخوبی میدانند تحولات جدید نوعی واقعگرایی جدید مبتنیبر تقویت «امنیت همکاریگونه» و «امنیت متقابل» را در روابط ایران و ترکیه ایجاد کرده است که خود احتمالاً منجربه تقویت راهحلهای منطقهای دو کشور برای سوریه خواهد بود. در راهکار منطقهای صرفنظر از بازیگران فرامنطقهای، دمشق جایی است که ترکیه همان موضعی را اتخاذ میکند که عربستان اتخاذ کرده است، باوجوداین، ایران و ترکیه درعینحال که به یکدیگر انتقاد وارد میکنند، با یکدیگر تعامل نیز دارند.
نمونه این موضعگیری سفر مقامات ترکیه به تهران بود که صرفنظر از مباحث دیگری که با آقای روحانی و دکتر ظریف داشتند تحولات سوریه مورد بحث قرار گرفت، کمااینکه بعد از این سفر اردوغان از تندروی درمقابل دمشق خودداری نمود؛ زیرا به نوشته مطبوعات ترکیه، ایران در این مذاکرات اعلام کرده است خواهان تغییرات در سوریه است. بدینترتیب، این عامل میتواند موجبات همفکری بیشتر و انزوای عربستان را که خواهان حفظ وضع موجود است فراهم نماید.
نکته حائز اهمیت درخصوص مناقشه سوریه این است که ترکیه و ایران نمیتوانند در زمین اعراب سنی بازی کنند؛ زیرا نه عرب هستند و نه سنّی. بنابراین، براساس رهیافت نظاممند در منطقه، همکاری ایران و ترکیه قابلیت و استعداد تبدیل شدن به هماهنگی تمامعیار را دارد و با وجود پازلهای تعامل و تقابل و تعارضاتی که بین ایران و ترکیه درخصوص سوریه وجود دارد، عوامل سیستمی بحران در مرحله آخر یعنی تأثیر بحران بهوضوح نشان میدهد کاهش احساس ارزشهای اساسی مورد تهدید در سوریه و آغاز مرحله تأثیر بحران، نقطه عطفی را در روابط ایران و ترکیه رقم خواهد زد. با وجود چشمانداز مبهم سوریه، ایران و ترکیه بازیگران عمده و رقبای منطقهای هستند که با وجود تضاد و تعارض منافع در بسیاری موارد، برای حفظ و تقویت جایگاه منطقهای خویش ناگزیر از همکاریاند.
رضا صولت، کارشناس مسائل ترکیه
منبع: موسسه ابرار معاصر تهران