چه کسی گفته که حجاب مصونیت است نه محدودیت ؟
من میگویم اتفاقا حجاب هم مصونیت است و هم محدودیت، بله حجاب محدودیت است .
حجاب محدودیت است برای آدم نماهای هرزه ای که فقط به دنبال هوس خودشان هستند و بهترین وسیله برای کامیابیشان جسم و روح توست، که از سر نا آگاهیت آنها را به نمایش در آورده ای. بله حتی روحت را، تو وقتی بدون هیچ محدودیت و خط قرمزی با نامحرم به گفتگو و بگو بخند مینشینی و همه احساسات و افکار و عقایدت را برایش روی دایره میریزی، روحت را، که تجلی او، همان فکر و اعتقادات توست به نمایش در آورده ای، و اصولا آدم از چیزهای راحت به دست آمده و سر راه افتاده، زود دل زده و خسته میشود و ارزش آنها برای او کم!
حجاب محدودیت است نه برای توی محجبه، بلکه برای کسانی که خودشان را از قیود و نظم زندگی رها کرده و با بی مسئولیتی نیازهایشان را از این طریق بر آورده میسازند. پسری که از ابراز محبت های بی انتهای دختران سیراب میشود و نیازهای جنسیش را هم بدون هیج سدی پاسخ میدهند، مگر می آید و خودش را درگیر زندگی و قیود و نظم آن کند؟
اما حجاب تو نه فقط حجاب ظاهری که حتی حجاب در رفتار و گفتارت به هر بی سر و پایی اجازه سوء استفاده نمیدهد. تو قطعا برای خودت ارزش قائلی، چرا اجازه میدهی عزت و شخصیتت را از تو بگیرند و وسیله بازی و کامیابی چند روزه شان باشی؟ میگویی تو جوان و زیبایی و دوست داری از جوانی و زیباییت استفاده کنی و آن را به نمایش در بیاوری؟ اما از تو میپرسم دلت نمیخواهد همان طور که جوانی و زیبا و لایق بهترین ها، یک بهترین هم متقابلا از زیبایی و جوانی تو استفاده کند؟ تو مطمئنی که هر کس در کوچه و خیابان از کنار تو عبور میکند لایق است و جزو خوب ها و بهترین ها؟ خیلی از کسانی که هر روز در خیابان از کنارشان میگذری ممکن است از هر دسته ای باشند، از یک آدم تحصیل کرده با اخلاق با طرز فکری درست و امروزی، تا یک چاقوکش دزد اراذل اوباش، تو از کجا میفهمی هر کدام از آدمهایی که از کنارت میگذرند جزو کدام دسته اند؟ و نگاهشان به تو چه نگاهی است؟ خواسته شان از تو با چه قصد و هدفی است؟ از کجا میتوانی جلویشان را بگیری وقتی تشخیص بدهی بعضیهایشان همانی نیستند که تو فکر میکردی؟! اما حجاب تو محدودیت است برای آنها، چه حجاب ظاهریت چه حجاب رفتاری ٬ حجاب ظاهریت خود به خود زمینه راهنمایی دادن به انها را فراهم میکند. تو با نوع پوششت به طرف میفهمانی چطور باید درباره تو فکر کند و تصمیم بگیرد و در برخورد با تو تا چه حد باید پایبند به اصول و ارزش ها باشد. او با همین نوع پوشش توست که میفهمد روحت هم خریدنی است یا نه؟ و بهایش چقدر است ؟
حجاب تو با ایجاد محدودیت برای دیگران مصونیت تو را به دنبال خواهد داشت و حتی اگر با رعایت حجاب هم از آسیب آدم نماهای بیمار در امان نبودی،آن وقت میتوانی صدایی به اعتراض بلند کنی. تو اگر حجاب نداشته باشی و خودت را در معرض استفاده همگان قرار دهی دیگر حق اعتراض هم نخواهی داشت، چرا که خودت به همه اجازه داده ای که از تو و از جسم و روحت استفاده کنند. حالا اگر دچار گرفتاری از جانب آنان بشوی، بروی و از آسیب رسانی چه کسانی اعتراض کنی؟ کسانی که مجوز کارهایشان را خودت صادر کرده ای؟ میبینی؟ تو گمان میکنی یک دخترمحجبه و پسر محجب (چون معتقدم حجاب تنها مختص خانمها نیست) در بند هستند؛ اما من میگویم اتفاقا این تو هستی که دربندی که حتی حق اعتراض نسبت به عواملی که باعث اسیب به تو هستند؛ هم نداری. اصلا تو چطور میتوانی عزت نفس و ارزش وجودیت را آنقدر پایین به حساب بیاوری که حاضر باشی فلانی همان نگاه و رفتار و فکری را نسبت به تو داشته باشد که نسبت به هزار تای دیگر هم دارد.
خودت را کم نفروش. خودت را دست نیافتنی کن. نه با زیبایی ظاهری که بین همه مشترک است و تا دلت بخواهد سر راه ریخته و اگر تو نشدی یکی دیگر هست، برای خودت ارزش قائل باش برای افکار و عقایدت و هم برای جسمت. عزت نفست را حفظ کن. حجاب برای دیگران محدودیت ایجاد میکند که نتیجه اش مصونیت توست. نتیجه اش حفظ عزت نفس توست. اصلا دقت کرده ای که هیچ وقت چیزهای باارزش دم دستی نیستند؟...
بگذار باقی حرفهایم را یکی از همرزمانم که قلمی توانا تر از من دارد برایت بگوید :
*چيزهاي ارزشمند هيچ وقت دم دست نيستند!
و چيزهاي دم دستي هم هيچگاه ارزشمند!
مي گفت:
حجاب اين نيست كه آدمي يك پارچه سياه به خودش بپيچيد!كه نداند اين يكي دو متر پارچه هلالي شكل براي چيست، و تنها دليل سر كردن آن، فرهنگ خاص خانواده باشد يا احتمالا اجبار آن ها؛
مي گفت:
حجاب اصلا اين نيست كه فلاني چادري است يا نه! حتي براي چادري ها هم حجاب و اندازه اش فرق مي كند!
مي دانستم كه منظورش از چادري ها اصلا آن هائي نيستند كه از چادر به عنوان زينت استفاده مي كنند! چادر الگانس، ميتسوبيشي! و يحتمل پژو دويست و شش و ... كه هر قواره اش صد هزار تومن البت بيشتر آب مي خورد!كه چادر هم براي اين ها وسيله تفاخر است!
مي گفت:
حجاب يعني اينكه آدمي بداند بايد زيبائي هايش از چشم اغيار! پنهان بماند!
و گردي صورت و دست ها تا مچ و .... اين ها حداقل هاي دين است، فلاني اگر في المثل دستان كشيده و زيبائي دارد كه جلوه گري مي كند- اگر فلسفه حجاب را بداند- خود به خود حجابش دستان او را نيز در بر ميگرد!
يا فلاني با لب هاي....
اما گاهي عده اي عادت مي كنند به حجاب! مثل عادت انسان ها به اكسيژن! كه بي حجاب و حيا بودن نفسشان را مي بُرَد
نگارنده عزيزي را سراغ داشت كه مي گفت: اگر چادر سر نكنم فكر مي كنم لباس بر تن ندارم! نمي توانم!!!
و اين "نمي توانم" صوري نبود! واقعي بود!
اين عده چه! كسي آن ها را ببيند و چه نه! آنجا كه احتمال حضور نامحرمي مي رود هم، پوشيده اند!
اين عده! زير برف و باران، زير آتش تابستان و رگبار سنگين شماتت ها حتي، باز هم دلشان لبخند مي زند! كه لبخند خدا را مي بينند!*
* بخش های پایانی به قلم جناب اقای شه منظر