به گزارش 598 به نقل از 90: فوتبال بهرغم تمام محبوبيت و شور و هيجاني كه دارد بيرحم است و البته
براي ستارههايش بيرحمتر! اين تئوري سالهاست كه سايه سنگين خود را بر
سر فوتبال گسترانيده است و هر ازگاهي مرور برخي اتفاقات در زندگي حرفهاي
ستارههاي فوتبال اين موضوع تلخ و بعضا غيرقابل هضم را به وضوح عيان
ميكند. فوتبال بيرحم است و براي ستارههايش بيرحمتر، اما در فوتبال
وطني ما فوتبال چيزي فراتر از بيرحمي صرف اين ورزش است. در واقع اين فضاي
ناهنجار فوتبال باعث شده تا اتفاقات عجيب و غريب در اين رشته ورزشي از
تعدد بالايي برخوردار باشد. براي رسيدن به اين سياهي مطلق تنها كافي است
دقايقي با يكي از ستارههاي وطني فوتبال كه حالا به هر دليلي كفشهايش را
آويزان كرده هم كلام شويد. چهرهاي كه تا ديروز مرد اول مستطيل سبز بود و
دربخش اعظمي از غم و شادي هوادارانش شريك، حالا در منجلاب روزمرگي و
بيتوجهي تنها حسرت روزهايي را ميخورد كه ديگر قابل بازگشت و تكرار
نيستند. اين واقعيت تراژيك و مخوف شرح حال بسياري از ستارههاي گذشته نه
چندان دور فوتبال اين مرز و بوم است كه البته كماكان اين رويه در مورد آنها
تداوم دارد. همين پايان فصل قبل بود كه خداحافظي تاسفبار مهدي مهدويكيا
داغي بزرگ را در دل هواداران بيشمار او گذاشت. هواداراني كه سالها با
گلهاي او به وجد آمدند و با شكست او كمرشان خم ميشد! او غريبانه از
فوتبال رفت تا رسم «اسطورهكشي» براي مديران و كم مرامان فوتبال وطني ما
به يادگار بماند. آنهايي كه هميشه حسابشان از حساب فوتبالدوستان جدا بود و
به قولي سرشان به آغلشان گرم!
***
ماجراي خداحافظي وطني كيا چه خوب و چه بد به خاطرات پيوست تا برگ سياه
ديگري به تاريخچه فوتبال ايران حداقل در اين باب به خصوص اضافه شود. هر چند
نحوه خداحافظي كاپيتان سابق تيمملي و پرسپوليس تاسفبار و كدر بود، اما
اين زمختي ننگآور تنها مختص به مراودات فوتبالي در همين مرز و بوم است و
بس. كيا كه چند صباحي است راهي آلمان شده و در اين مدت كاملا مد نظر مديران
فوتبالي هامبورگ براي حضور در مراسم مختلف بوده، حالا در نظر دارد تا با
ترتيب دادن ديداري قابل ملاحظه و در شأن خود به شكلي منحصربهفرد و تماشايي
كفشهايش را بياويزد. وداعي كه در شأن چهرهاي برجسته همچون موشك سابق
بندرنشينان هامبورگي باشد. ديني كه در ايران به او ادا نشد تا يكي از
محبوبترين كاراكترها و ستارههاي فوتبال ايران براي ماندگاري به سرزميني
برود كه قدر و منزلت «فرد» را از هر جاي ديگر بهتر ميشناسند. اگر شايد تا
ديروز تنها فلاسفه و انديشمندان ايراني خاك شده در غربت تنها به دليل خط و
مشي فكري خود محكوم به ترك وطن و ديار خود بودند، به نظر از اين پس بايد
قهرماناني چون كيا، عابدزاده، بنا و... را نيز در اين مجموعه قرار دهيم.