کد خبر: ۱۶۲۵۵۵
زمان انتشار: ۲۰:۳۶     ۱۳ شهريور ۱۳۹۲
مشاور ویژه دبیرکل سازمان ملل در مقاله‌ای ضمن اشاره به اهداف حقیقی آمریکا از مداخله نظامی در سوریه، به بررسی اشتباهات راهبردی اخیر این کشور در موضع‌گیری‌های افراطی، علیه حکومت اسد می‌پردازد.
به گزارش 598 به نقل از اشراف، «پراجکت سیندیکت» در مقاله‌ای به قلم «جفری دی. ساکس» ، استاد «توسعه پایدار،» استاد «سیاست‌ها و مدیریت بهداشتی،» مدیر «بنیاد زمین» در دانشگاه کلمبیا، و مشاور ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد در طرح «اهداف توسعه هزاره،» و صاحب آثاری مانند کتاب «پایان فقر» و «منافع مشترک،» با اشاره به احتمال مداخله نظامی آمریکا در سوریه، هدف حقیقی واشنگتن را برخوردی نیابتی با ایران و دفاع از جایگاه اسرائیل در منطقه می‌داند و معتقد است اوباما حتی در مسیر دست یافتن به چنین هدفی نیز راه نادرستی را در پیش گرفته است. در این مقاله آمده است که تنها راه رفع بحران سوریه این است که آمریکا خود را از شر این توهم که مسئولیت یا توانایی انتخاب حاکمان خاورمیانه را بر عهده دارد، رها کند.


آمریکا و هم‌پیمانانش در تبدیل سوریه به کشتارگاه بی‌تقصیر نبوده‌اند 


در این روزها که کنگره آمریکا در حال بررسی لزوم اعطای مجوزی به ارتش این کشور، برای مداخله نظامی در سوریه است، اعضای کنگره باید حقیقت بسیار مهمی را در ذهن داشته باشند: در عین حال که بشار اسد رئیس جمهور سوریه، برای حفظ قدرت خود مکرراً به اعمال خشونت‌های بی‌حد و حصر متوسل شده است، آمریکا -و دیگر حکومت‌های خاورمیانه و اروپا- نیز در تبدیل کردن سوریه به کشتارگاه، بی‌تقصیر نبوده‌اند. این حکومت‌ها، تحت فرماندهی واشنگتن، به وضوح در پی برکناری خشونت‌آمیز اسد از قدرت بوده‌اند. بدون دخالت آنان، حکومت اسد احتمالاً همچنان به سرکوبگری خود ادامه می‌داد؛ اما با دخالت آنها، اکنون سوریه کشتارهای جمعی و ویرانگری‌های هولناک و بی‌سابقه‌ای را تجربه می‌کند. بیش از 100 هزار نفر کشته شده‌اند، و بسیاری از گنجینه‌های فرهنگی و باستانی جهان نابود شده است.


تشکیل ارتش آزاد سوریه، اعتراضات مدنی این کشور را به شورشی مسلحانه بدل ساخت 


جنگ داخلی سوریه در دو مرحله به وقوع پیوست. مرحله نخست، یعنی تقریباً از ژانویه 2011 تا مارس 2012، عمدتاً یک درگیری و معضلی داخلی بود. در حالی که بهار عربی در ژانویه 2011، در تونس و مصر به شکوفه نشسته بود، سوریه به تدریج شاهد شکل‌گیری اعتراضات و ناآرامی‌هایی در داخل مرز خود بود. اعتراضات مردم سوریه، افزون بر نارضایتی‌های همیشگی موجود نسبت به یک حکومت سلطه‌جو، ناشی از خشکسالی و بهای بالای مواد غذایی بود.


با جدا شدن گروه‌های مخالف ارتش سوریه، و تشکیل «ارتش آزاد سوریه» ، اعتراضات مدنی در این کشور به شورشی مسلحانه بدل شد. کشور همسایه، ترکیه، احتمالاً نخستین کشور خارجی بود که عملاً، با پناه دادن به نیروهای شورشی در طول مرزهای مشترکش با سوریه، حمایت خود را از شورشیان اعلام کرد. با وجود اینکه خشونت‌ها در سوریه در حال تشدید بود، اما باز هم میزان تلفات انسانی چند هزار نفر بود، نه چند ده هزار نفر.


ابراز نظر هیلاری کلینتون، آمریکا را به دردسر انداخت و سوریه را به خون کشید 


مرحله دوم زمانی آغاز شد که با کمک آمریکا، گروه بزرگی از کشورها به حمایت از شورشیان برخاستند. در نشست وزرای خارجه در استانبول، در نخستین روز ماه آوریل سال 2012، آمریکا و دیگر کشورها، نسبت به تأمین پشتیبانی‌های مالی و لجستیک ارتش آزاد سوریه، متعهد شدند. برجسته‌تر اینکه، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، اعلام کرد: «به عقیده ما، اسد باید برود.» این ابراز نظر مبهم، بدون تعیین ابزار مشخصی برای دستیابی به هدفی که مشخص کرده بود، نقش بسیار مهمی در شعله‌ور شدن آتش درگیری‌های مسلحانه و افزایش تلفات انسانی در سوریه داشت، و در عین حال، آمریکا را به طور بی‌وقفه، به دفاع از «حیثیت» خود در قبال ابراز نظری که نباید می‌کرد، ملزم می‌ساخت.


آمریکا در برابر طرح‌های صلح‌آمیز سازمان ملل در سوریه ایستاد 


چه در آن زمان، و چه در حال حاضر، آمریکا ادعا می‌کند که موضعش در راستای حفظ منافع مردم سوریه است؛ و این یک ادعای عمیقاً غیرقابل باور است. اهمیت سوریه برای آمریکا در وهله نخست، از منظر مسائل مربوط به ایران معنا پیدا می‌کند؛ آمریکا در پی آن است که با سرنگونی اسد، ایران را از برخورداری از یک هم‌پیمان بسیار مهم منطقه‌ای، که مرزهای مشترکی با اسرائیل دارد، محروم کند. بنابراین، فلسفه فعالیت‌هایی که به فرماندهی آمریکا در قبال بحران سوریه انجام می‌شود، از دید یک جنگ نیابتی با ایران، بیش از پیش قابل درک است -راهبردی تلخ که منجر به شکل گرفتن خشونت‌های هولناک و گسترده‌ای شده است.


کژراهه حکومت آمریکا، از میانجی‌گری سیاسی و حل مسئله، به دلالی قدرت برای شورشیان سوری، همانطور که انتظار می‌رفت، اشتباه بسیار مهلکی بود. این اقدام، آمریکا را آشکارا در برابر طرح‌های صلح‌آمیز سازمان ملل متحد قرار داد که از جانب دبیرکل پیشین این سازمان، کوفی عنان، مدیریت می‌شد؛ عنان در پی آن بود که پس از برقراری آتش‌بس، با گفت‌وگوها و رایزنی‌های سیاسی، روند انتقال قدرت صلح‌آمیزی را در سوریه پیش برد. آمریکا، با حمایت از شورشیان مسلح، و تاکید بر لزوم کناره‌گیری بلادرنگ اسد از قدرت، مانع پیشرفت این روند صلح‌آمیز شد.


موضع‌گیری افراطی آمریکا، مقاومت اسد، مسکو، و پکن را تشدید می‌کند 


به سختی می‌توان چنین اشتباه ساده‌اندیشانه‌ای را درک یا توجیه کرد. حتی اگر آمریکا در نهایت در پی وادار ساختن اسد به کناره‌گیری از قدرت بود، این اقدام خام‌دستانه به شدت بر مقاومت حکومت سوریه، و همینطور دو تن از هم‌پیمانانش در شورای امنیت سازمان ملل -روسیه و چین- افزود. مسکو و پکن، گذشته از تلاش برای حفظ منافع خود در منطقه، هر دو به شکل قابل درکی، در برابر تغییر حکومتی در سوریه که به رهبری آمریکا صورت پذیرفته باشد، مقاومت می‌کنند. طبق استدلال روسیه، اصرار آمریکا برای کناره‌گیری بلادرنگ اسد از قدرت، مانعی در مسیر دستیابی به صلح ایجاد کرده است؛ و در این زمینه، قطعاً حق با روسیه است.


در حقیقت نیز، روسیه در قبال بحران سوریه، در حال ایفای نقشی سازنده بود، و می‌توانست به پیشبرد انتقال صلح‌آمیز قدرت کمک کند، البته به این شرط که اسد اگر نه به صورت نامحدود، که دست‌کم در دوره انتقال، قدرت را در دست داشته باشد. روسیه رویکرد عمل‌گرایانه‌ای را در پیش گرفته بود که بتواند منافع تجاری این کشور را در سوریه، و پایگاه‌های دریایی‌اش را در بندر طرطوس حفظ کرده، و در عین حال به خشونت‌ها و جنایت‌ها پایان دهد. روسیه علناً از طرح صلح عنان پشتیبانی کرده بود. اما حمایت مالی آمریکا و دیگران از شورشیان، روسیه (و ایران) را به تأمین سلاح‌های بیشتر -و پیچیده‌تری- برای حکومت سوریه ترغیب کرد.


تصمیم آمریکا برای مداخله نظامی در سوریه، حول محور ایران و اسرائیل شکل گرفته است 


اکنون، با بکار رفتن سلاح‌های شیمیایی در سوریه، شاید از جانب حکومت (و احتمالاً از سوی هر دو طرف) ، آمریکا نیز، میزان دخالت و حمایت‌های خود را از شورشیان افزایش داده است. آمریکا، بار دیگر با دور زدن روال‌های قانونی سازمان ملل اعلام کرد که قصد دارد با بمباران سوریه، که ظاهراً با هدف پیشگیری از استفاده مجدد از سلاح‌های شیمیایی برنامه‌ریزی شده است، وارد یک مداخله مستقیم نظامی شود.


در هر صورت، انگیزه‌های آمریکا کاملاً مشخص نیست. شاید هم از دید سیاست خارجی، هیچ منطقی در پس آن نهفته نباشد، و چنین تصمیمی تنها حاصل بی‌توجهی و سهل‌انگاری واشنگتن باشد. با این حال اگر منطقی -هر چند ضعیف- در پس این تصمیم وجود داشته باشد، به نظر می‌رسد بیش از آنکه خود سوریه را مد نظر قرار داده باشد، حول محور ایران و اسرائیل بگردد. حکومت‌های دیکتاتوری فراوانی در سرتاسر دنیا وجود دارد که به نظر نمی‌رسد آمریکا هیچ علاقه‌ای به براندازی آنها داشته باشد. بلکه برعکس، بسیاری از این حکومت‌ها، ظاهراً از هم‌پیمانان نزدیک واشنگتن محسوب می‌شوند. پس چرا آمریکا به حمایت خود از شورش مرگباری ادامه می‌دهد که در قالب یک جنگ داخلی به ظاهر بی‌پایان، روز به روز بر ابعاد هولناک آن افزوده می‌شود، تا بدان جا که به بستری برای صورت گرفتن حملاتی با سلاح‌های شیمیایی بدل شده است؟


اسد باید برود؛ چون هم‌پیمان ایران و هم‌مرز با اسرائیل است 


به بیان ساده‌تر، دولت اوباما، فلسفه تغییر حکومت در خاورمیانه را از نومحافظه‌کاران به ارث برده است. تفکر غالب این است که این آمریکا و هم‌پیمانان نزدیک واشنگتن هستند که انتخاب می‌کنند چه کسی قرار است در این منطقه حکومت کند. اسد باید برود، نه به این علت که یک حاکم خودکامه است، که به این دلیل که هم‌پیمان ایران است، کشوری که از دید آمریکا، اسرائیل، ترکیه، و کشورهای حوزه خلیج [فارس] ، یک تهدید منطقه‌ای محسوب می‌شود.


در حقیقت، آمریکا برای خدمت در جهت تأمین منافع تنگ‌نظرانه این حکومت‌ها، خواه دیدگاه غیرقابل پذیرش اسرائیل در خصوص امنیت خود یا مخالفت غیرمنطقی کشورهای سنی مذهب با ایران شیعی، اغوا شده است. اما در بلندمدت، سیاست خارجی فاصله‌گرفته آمریکا از قوانین و هنجارهای بین‌المللی، نمی‌تواند به غیر از هیزمی برای جنگ، هیچ چیز دیگری را تأمین کند.


مداخله نظامی در سوریه، به آتش این بحران دامن خواهد زد 


واشنگتن باید روند فعالیت‌های خود را کاملاً تغییر دهد. حمله مستقیم آمریکا به سوریه، بدون تایید سازمان ملل، بیش از آنکه بتواند این بحران را رفع کند، به آتش آن دامن خواهد زد؛ نکته‌ای که به شکل تحسین‌برانگیزی در انگلیس، که پارلمانش مانع از همکاری نیروهای بریتانیایی در حمله نظامی به سوریه شد، مورد توجه قرار گرفت.


به جای چنین اقدامی، آمریکا باید بکوشد تا شواهد قابل قبولی از صورت پذیرفتن حملات شیمیایی در سوریه را برای سازمان ملل فراهم کرده، از شورای امنیت بخواهد که جبهه‌ای که مرتکب چنین جنایتی شده است را محکوم کرده؛ و وظیفه صدور حکم در خصوص این تخلفات را به دیوان کیفری بین‌المللی ارجاع دهد. افزون بر آن، دولت اوباما باید بکوشد تا با همکاری با روسیه و چین، کنوانسیون جنگ‌افزارهای شیمیایی را به اجرا درآورد. اگر چنین اقداماتی از سوی آمریکا، در جهت رفع بحران سوریه با شکست مواجه شود، آن هم در صورتی که واشنگتن در تمام مراحل کاملاً دیپلماتیک و شفاف عمل (و اقدام به حمله‌ای یک‌جانبه) نکرده باشد، آنگاه روسیه و چین در صورت مخالفت با اقدامات جدی‌تر، خود را در انزوایی بین‌المللی خواهند یافت.


آمریکا باید به توهمات خود در خصوص برخورداری از قدرت تصمیم‌گیری در منطقه پایان دهد 


از آن مهم‌تر اینکه آمریکا باید به سوءاستفاده خود از کشورهایی مانند سوریه، برای جنگ نیابتی با ایران خاتمه دهد. توقف حمایت‌های مالی و لجستیک شورشیان از سوی آمریکا، و دعوت واشنگتن از دیگر کشورها برای اتخاذ تصمیمی مشابه، نمی‌تواند سلطه‌جویی حکومت سوریه را متوقف کرده یا مشکلات آمریکا در خصوص ایران را رفع کند، اما می‌تواند تلفات انبوه انسانی و روند ویرانی سوریه را متوقف کرده، یا به شکل چشمگیری کاهش دهد.


چنین اقدامی همچنین می‌تواند امکان پیگیری روند صلح از سوی سازمان ملل را فراهم کرده، و این بار با همکاری آمریکا و روسیه، جلوی خشونت‌ها را گرفته، نیروی القاعده را مهار کند (یک هدف مشترک) ، و راه حل عمل‌گرایانه بلندمدت‌تری را برای رفع اختلافات عمیق سیاسی موجود در سوریه پیشنهاد دهد. از سوی دیگر چنین رویکردی، با توجه به روی کار آمدن رئیس جمهور جدیدی در ایران که شکل گرفتن تغییراتی را در سیاست خارجی تهران نوید می‌دهد، می‌تواند چشم‌انداز همزیستی مسالمت‌آمیز آمریکا و ایران را نیز بهبود بخشد.


اکنون زمان آن فرا رسیده که آمریکا به موج خشونت‌ها و کشتارها در سوریه پایان دهد؛ و این بدان معنا است که واشنگتن باید توهمات خود را در این خصوص که می‌تواند یا باید حاکمان خاورمیانه را تعیین کند، کنار بگذارد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها