به گزارش رجانيوز، رسانه های برون مرزی صداوسیما که می توانستد با پردازش منصفانه قراین موجود، تفاوت های ناآرامی های سوریه را با آنچه كه در سایر کشورهای اسلامی می گذرد، تبین کنند، رویکرد منفعلانه ای در پیش گرفته و مرجعیت رسانه ای خود را در این تحولات از دست داده اند.
رویکرد این رسانه ها می توانست تا حدودی فضای یک طرفه رسانه های وابسته به شیوخ عرب را تعدیل کند. این در حالی است که شبکه های العالم و پرس تی وی در جریان تحولات پیشین و خصوصا در تحولات بحرین عملکرد قابل قبولی را بر جای گذاشتند.
بخش های خبری داخلي صداوسيما نيز وضعيت مشابهي دارند و همين موجب شده افکار عمومی بهدليل حساسيت در قبال تحولات سوریه و خلأ اطلاعاتي و تحليلي در رسانه ملي، به سمت رسانه هایي سوق داده شود که تحولات اين كشور را اغراق آمیز پوشش می دهند.
در طی چند ماه اخیر حجم بالایی از اخبار، تصاویر و فیلم های تایید نشده منتشر شده که بخشی از آن ناشی از سناریوسازی غرب برای تحت فشار قرار دادن حکومت سوریه بوده است. چندی پیش نیز شبکه تلویزیونی الجزیره که ادعای حرفه ای گری دارد، با موجی از استعفاها مواجه شد که در اعتراض به رویکرد یک سویه این شبکه خبری در قبال تحولات سوریه و سانسور اخبار بحرین بود.
ناآرامی ها در سوریه زمانی آغاز شد که معارضان حکومت سوریه چندین تجربه ناکام فراخوان برای "روز خشم" را تجربه کرده بودند. ماحصل این ناکامی ها دوست و دشمن را به این نتیجه رساند که وقوع ناآرامی های دامنه دار در سوریه محتمل نیست اما ناگهان یک ماه پس از سقوط حکومت مبارک، ناآرامی ها در اين كشور شدت یافت.
تأخیر معنادار در آغاز ناآرامی های سوریه در کنار پراکندگی ناآرامی ها در مناطق مرزی، کشف و ضبط سلاح در طی چند ماه گذشته و همسویی با خواسته های آمریکا و اسرائیل بخشی از عواملی است که تحلیل گران را نسبت به ماهیت حقیقی تحولات سوریه مردد می سازد.
در عین حال، همانگونه که چندی پیش بیانیه وزارت خارجه نیز برآن تاکید داشت، جمهوری اسلامی با علم به ضعف های ساختار حکومتی سوریه از حرکت اصلاحی در نظام سوریه حمایت می کند.
گفتني است رسانه ملی در روزهای پس از انتخابات رياست جمهوري و آغاز فتنه 88 نيز به جای تبیین و روشنگری حقایق رویکرد سکوت را در پیش گرفت كه تنها موجب شعلهورتر شدن فتنه بهدليل ابهامزدايي نكردن شد، اگرچه پس از حدود يك هفته اين رويكرد غلط، بهتدريج اصلاح شد.
با اين حال، بهنظر ميرسد در قبال برخي از تحولات جهان اسلام، كماكان نوعي سردرگمي در سياستگذاري رسانهاي وجود دارد و اين موضوع تنها منحصر به سوريه نيز نيست، بهطوري كه پس از يك دوره پوشش پرحجم خبري در مورد تحولات بيداري اسلامي، اين موج فروكش كرده است.
اين در حالي است كه در تمام انقلابها، دوره پس از سقوط ديكتاتور بهمنظور تثبيت نظام سياسي و استقرار افراد جديد اهميت مضاعفي دارد و قدرتهاي خارجي نيز درصدد مصادره بيسر و صداي انقلابهاي مردمي برميآيند، پيچيدگي تحولات بيشتر ميشود.
در اين شرايط، عمده بازيگران سياسي تمايل دارند كه با ايجاد ميدانهاي جديد بازي سياسي، افكار عمومي داخل و خارج از كشورشان را مشغول موضوعهاي انحرافي كنند تا ساختار و مهرههاي نظام جديد را بهدور از نظارت بدنه انقلابيون بچينند كه افشاي جزئيات اين تحركات از وظايف اصلي رسانهها بهويژه صداوسيما بهعنوان رسانه نظام است اما در اين زمينه نيز روشنگري و شفافسازي قابل توجهي نميشود.