به گزارش 598 به نقل از رجا، به اين پرسپوليس همانقدر ميشود اميد بست كه
پارسال از تيم به احتضار نشسته ژوزه انتظار ميرفت. حتي اگر اين تيم ۵
امتياز از آن پرسپوليس پرستاره پيش باشد. همان تيمي كه امروز بيشتر از
هميشه به يادش ميافتيم.
تيم پارسال را مدير عامل به شيوه خودش بست
و بعد هم در فاصله دو هفته مانده تا سوت شروع فصل، آن را سپرد به مانوئل
ژوزه پرتغالي كه از همان اول ميگفت پرسپوليس اختتاميهاي است براي عمر
مربيگرياش. او هم مثل دايي بازي اول را برده بود- آنهم در جهنم آبادان،
نه در آزادي- اما با باخت در بازي دوم آغوشش را به روي انتقادها باز كرد.
انتقادهايي
كه جرقهاش را علي پروين زد. با اين جمله كه «گفته بودم مربيان ايراني از
اين خارجيه بهترند!» بعد از اين انتقاد ناشيانه بود كه همه پيشكسوتان و حتي
غيرپرسپوليسيها به خودشان اجازه دادند كه ژوزه را به ناداني متهم كنند و
چه خوب كه مانوئل ژوزه به پرسپوليس آمد تا حداقل اين انتقادها خيلي از
پيشكسوتان از ياد رفته را به ما بشناساند! روزي نبود كه عليه اين مربي حرف
نزنند. يكي پيشكسوتان ميگفتند، يكي كميته فني.
بدتر از همه اينكه
مديرعامل هم همراهشان شده بود در اين بازي ناجوانمردانه. او اولتيماتوم
ميداد، كميته فني احضار ميكرد، پيشكسوتان لحظهاي دست از انتقاد
نميكشيدند و از آن سوي ديگر، هواداران هم نتيجه ميخواستند كه شايد فقط
خواسته آنها به حق بود. همه روزهاي مشابه پارسال، همين گونه گذشت. فصل از
نيمه گذشت و وقت خداحافظي ژوزه رسيد. بگذريم كه چه خداحافظي مفتضحانهاي
برايش گرفتند.
ژوزه رفت و نيمكتش را پيشكش كردند به يحيي گلمحمدي
كه از اول هم براي جانشيني سرمربي رويش حساب كرده بودند. يحيي سرمربي شد
اما پيشكسوتان مدعي نيمكت پرسپوليس تازه افتاده بودند روي دور انتقاد و
دلشان نميآمد كه اين مجال را ساده از كف بدهند. پرسپوليس نتيجه ميگرفت و
آنها همچنان انتقاد ميكردند. اين بار بهروز رهبريفرد پيشتازي ميكرد و
دور از ادبترين انتقادها را هم از زبان خود او شنيديم.
از نگاه او و
همراهانش، يحيي در حد و اندازه نيمكت پرسپوليس نبود. حال آنكه پرسپوليس را
همين مربي به زندگي بازگردانده بود. يحيي گلمحمدي پرسپوليس را به فينال
جام حذفي برد. بي آنكه آن را بسته باشد. تيمي كه خوشبينها هم در سقوط
نكردنش مطمئن نبودند. به قول آمار، ميانگين امتيازهاي پرسپوليس در هر بازي ۲
بود اما همين كه فينال را باختند، يحيي هم با تكرار يك ترفند نخنما شده،
از نيمكت رانده شد.
همان نيمكت حالا در قرق علي دايي است و همكاران
استقلالياش. البته كه او از مانوئل ژوزه موفقتر بوده. اين را ۱۰ امتيازي
ميگويد كه از ۶ بازي گذشته حاصل شده. ۶ بازي، يكي از يكي بدتر. در اين
بازي آخر با تيم يحيي اما پرسپوليسيها را حتي در يك موقعيت گل هم نديديم! و
جالب اينكه هنوز نميشنويم كه كسي اين تيم را به نقد بكشد.
تيمي كه
دو ماه پيش از شروع ليگ مربيانش را شناخت، دو ماه اردونشين بود، بيشتر از
بازيهايش در ليگ بازي تداركاتي انجام داد. تيمي كه اول فصل به دست سرمربي
امروزش بسته شد و براي افشاي ماهيت واقعي آن، علي دايي ۶-۵ هفته مهلت
خواسته بود. همين تيم حالا به راحتي سر كشيدن يك ليوان آب، ميبازد.
ميبازد،
بيآنكه در اين ۶ هفته يك فوتبال واقعي را به نمايش گذاشته باشد. پرسپوليس
ميبازد اما نه مثل تيمي كه در فينال فصل پيش به سپاهان باخته بود. تيم
دايي به سايپا ميبازد، به نفت ميبازد و عجيب اينكه منتقدي نيست كه آقاي
سرمربي را به خاطر اين باختها به چالش بكشد.
راستي چرا پيشكسوتان
ديگر انتقادي به بازيهاي پرسپوليس ندارند؟ چرا صداي كسي درنميآيد؟ چرا
وقتي پرسپوليس ملوان را كه همه از همين حالا شانس اول سقوط ميشناسندش به
زحمت با يك گل ميبرد كسي دنبال چرايش نيست؟ يا شايد پرسپوليس واقعا دارد
فوتبال بازي ميكند و انتقادي به آن نيست كه انتقادي را نميشنويم؟
پرسپوليس
بدتر از اين نميتواند بازي كند اما منتقدان ديروزش همه سنگر گرفتهاند تا
شايد به خيال خودشان با علي دايي درنيفتند. راستي اين پرسپوليس كميته فني
هم دارد؟ كميتهاي كه اتفاقا اول فصل به علي دايي راي اعتماد داد و از همان
روز، درش تخته شد!
پرسپوليس امروز راحتتر از هميشه ميبازد و
منتقدي هم برايش نيست و چه لذتي ميبرد علي دايي از اين سكوت! او حالا
ميتواند آسوده خاطر باشد كه حتي اگر دربي را هم باخت، كسي جرات به نقد
كشيدنش را ندارد و او ميتواند اين فرصت سه سالهاي كه مديرعامل بدون توقع
جام در اختيارش گذاشته را هر جور كه ميخواهد، به آخر برساند.