به گزارش خبرنگار پژوهشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سالها قبل در اقصی نقاط دنیا، نقش زن و مرد در خانواده کاملا مشخص و از پیش تعیین شده بود، چنانچه عمدتا زنان مسئولیت مدیریت داخلی منزل و مردان مسئولیت کسب روزی خانواده را برعهده داشتند. ولی در عصر حاضر زنان و دختران در سراسر جهان هویتهای سنتی خود را مورد سوال قرار دادند و تلاش میکنند هویتی متفاوت از هویت خانگی داشته باشند.
اگرچه این تغییرات فراگیر بوده است ولی با توجه به اینکه در هر جامعهای نقشهای زنان و مردان متفاوت است یکی از مهمترین تحقیقات تاریخی در دهههای اخیر، بررسی مقولهی جنسیت و تغییر و تحولات مربوط به آن در حین برخورد فرهنگهاست.
بهنظر میرسد مهاجرت که بستر برخورد فرهنگها با یکدیگر است کاتالیزور تغییرات اجتماعی و جمعیتی گسترده در ابعاد مختلف زندگی مهاجران از جمله خانواده است و با توجه به حضور قابل توجه پناهندگان افغانستانی در ایران و تاثیراتی که افغانیها از فرهنگ جامعهی ایرانی پذیرفتهاند، (مخصوصا زنان، به دلیل اینکه در کشور خودشان از بسیاری از حقوق انسانی خود محروم هستند) مطالعه این تاثیر متقابل، قابل بررسی است.
در این راستا پژوهشی در قالب یک پایاننامهی دانشجویی در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران انجام شده است که به مطالعه جامعهشناختی تاثیر مهاجرت بر تحول نقشهای جنسیتی در تجربه زنان افغانستانی ساکن تهران پرداخته است.
این مطالعه به شکل کیفی و مصاحبهی عمیق بر روی 38 زن مهاجر افغانی در ایران انجام شده است.
چرا در زنان افغانی مهاجر تغییر چندانی حاصل نمیشود؟
نتایج این پژوهش این مساله را بازگو میکند که مهاجرت زنان افغانستانی تغییرات عمدهای حداقل در سطح روابط عینی و واقعیت در زندگی آنها ایجاد نکرده است، اگرچه از تاثیر آن بر ذهنیت سوژهها نمیتوان غافل شد.
از سویی دیگر جامعهپذیری و درونی شدن هنجارهای اجتماعی آنها عمدتا براساس یک نظام تنبیهی صورت گرفته است و عواملی مانند عدم برخورداری از حمایتهای قانونی و خانواده، فقر و محرومیت، حاکمیت ایدئولوژی مردسالار که بر برتری مردان و فرودستی زنان تاکید میکند، دسترسی مردان به منابع کاری و اقتصادی و نقش نانآوری آنان و وابستگی زنان به مردان، همه از عوامل مانع بر سر راه تغییرات در نقشهای جنسیتی زنان هستند.
نتایج این پژوهش نشان داد که عوامل ذکر شده زنان افغان را در موضع قناعت، رضایت، ریاضت، تقدیرگرایی و روزمرگی و انفعال قرار میدهند.
چه چیزی کلیشههای ذهنی زنان افغان را بهم میریزد؟
نتایج این پژوهش حاکی از آن است که آنچه باعث میشود زنان افغان در بعد ذهنیت تغییر کنند مقایسه شرایط موجود با شرایط افغانستان و مقایسه جامعه ایران با جامعه افغانستان است.
با توجه به مشترکات دینی، مقایسه زنان افغانستانی با زنان ایرانی از سوی مشارکت کنندگان، این مساله برای زنان افغان ایجاد میشود که دین با عاملیت زنان در امور اجتماعی مخالفتی ندارد.
نتایج این پژوهش حاکی از آن است که تاکید وسایل ارتباط جمعی، رهبران و نظام آموزشی بر نقش زنان در فعالیتهای اجتماعی، کلیشههای ذهنی زنان افغان را بهم میریزد و این امکان را برای آنها در سطح ذهنیت فراهم میسازد که زنان پا به پای مردان میتوانند در امور اجتماعی مشارکت کنند یا به لحاظ خلقت زن و مرد تفاوتی باهم ندارند اما هنجارها و فشارهای ساختاری، شرایط عینی را برای آنها هموار نمیسازد.
تحصیل خط فکری زنان افغان را تغییر میدهد
نتایج این پژوهش نشان داد که در برخی از زنان، نقشهای جنسیتی کاهش نمییابد و این نقشها به همان گونه که وجود داشته، ادامه مییابد و در فرزندان آنان نیز باز تولید میشود مگر آنکه در اثر تحصیل خط فکری آنان تغییر کند. در این خانوادهها که اغلب از پدر و مادر میانسال و فرزندان جوان و نوجوان تشکیل میشود نقشهای جنسیتی به گونهای درونی شده و به شکل عادت درآمده است که مهاجرت و زندگی در یک فرهنگ متفاوت نمیتواند تحولی در آنها ایجاد کند.
استقلال گاهی با مهاجرت برای زنان افغان پیش میآید
نتایج این پژوهش نشان داد که برخی زنان افغان تا حدی به تغییر ارزشهای خود تن میدهند و در این مورد نیز نقش زن به لحاظ جنسیتی تغییر نمیکند و فقط ممکن است بخشی از مسئولیتهای او کم شود بدین ترتیب که در اغلب خانوادههای مهاجر افغانستانی که زندگی در خانوادههای پر جمعیت و به همراه خانواده شوهر را تجربه میکنند رایج است، استقلال و تشکیل خانواده، هستهای همزمان با مهاجرت و در اثر آن اتفاق میافتد.
به این ترتیب با مهاجرت به ایران و جدایی از خانواده شوهر و کاهش ناگهانی تعداد اعضای خانواده، در واقع تعداد افرادی که زن باید به آنها خدمات برساند کاهش مییابد و بنابراین ضمن جنسیتی ماندن تقسیم کار از مسئولیتهای زن کاسته شده و رضایت وی را به دنبال دارد.
چرا مهاجرت موجب تشدید تفکیک جنسیتی میشود؟
نتایج این پژوهش نشان داد گاهی زنان مهاجر افغان دچار تشدید تفکیک نقش جنسیتی میشوند.
چنانچه زن خانهدار افغانستانی که در کشور خود نقشهای جنسیتی را برعهده داشته است اکنون از نقشهایی که مرز آن با نقش مردانه چندان معلوم نیست منع میشود. نقشهایی نظیر خرید رفتن که در عین آن که نقشی زنانه است مستلزم بیرون رفتن از خانه نیز است از او گرفته میشود و به این ترتیب زن به بهانه آن که امنیتش در خانه تضمین میشود درآنجا محبوس میشود و به نقشهای کاملا زنانه که مهمترین آن مادری و همسری است، میپردازد.
چه زمانی مهاجرت به مسئولیت زنان میافزاید؟
نتایج این پژوهش نشان داد که به دلیل مهاجرت، مشکلات اقتصادی متعاقب آن، زنان افغان مجبور میشوند در کارهای بیرون از خانه مشارکت کنند یا به اشتغال خانگی بپردازند، در این موارد به دلیل شرایط اقتصادی، مردم تمام وقت کار میکند و کارخانه و مسئولیت فرزندان نیز تماما به دوش زنان است و مردان نیز ضمن حفظ اقتدار و سرپرستی خود اغلب در خانه و کار خانه غایب است.
در این حالت مسئولیت خانواده در موارد مدیریتی خرد با زنان است و مدیریت اقتصادی در حد خرید و پسانداز، رسیدگی به امور فرزندان نظیر ارتباط با مدارس آنان یا پیدا کردن کار برای آنان، اشتغال نیمه وقت (به طوری که به امور خانهداری و بچهداری آنها خدشه وارد نکند) همگی نقشهایی هستند که به نقش زن اضافه میشود.
رویای مشارکت زن و مرد در ذهن مهاجران مدرن
نتایج این پژوهش تائید کرد که گاهی نقشهای جنسیتی سنتی به نقشهای مدرن گذر میکنند و این زمانی اتفاق می افتد که زن و مرد هر دو، سواد مختصری دارند و با ورود به ایران و قرار گرفتن در معرض تبلیغات و فرهنگ ایرانی زن و مرد خواهان تساوی مسئولیتهایشان با یکدیگر میشوند.
این مطالبه که اغلب در مقایسه با زندگی خانوادههای ایرانی و ایدهآل پنداشتن آن اتفاق میافتد غالبا به اشتراک زن و مرد در کار خانه، مراقبت از فرزندان و امور بیرون از خانه منجر میشود و در مواردی که چنین تحولی در سطح عینی اتفاق نیفتد (به وسایل مختلف) در سطح ذهنی کاملا حکم فرماست و زن و مرد در اینگونه خانوادهها رویای مشارکت کامل هر دو نفر در تمامی امور را در سر میپرورانند.
به گزارش ایسنا، این پژوهش حاصل پایاننامهی کارشناسی ارشد فرشته رجبی به مشاوره دکتر سهیلا صادقی فسایی و راهنمایی دکتر سعید معیدفر است.