آیت الله هاشمی در گفت وگو با هفته نامه پنجره به دلائیل پذیرش قطعنامه
اشاره کرد و گفت:جنگ بهجایی رسیده بود که دیگر مصلحت نبود ادامه پیدا کند.
البته اینکه میگویند ما میجنگیدیم، عاشورایی هم میجنگیدیم و جنگ جنگ
تا آخرین نفس و... اینجور شعارها بود. اما واقعیت این بود که چند بارشکست
خورده بودیم. فاو را پس گرفته بودند، شلمچه و جزیره را گرفته بودند. ما
برای این مناطق هم هزینه کرده و هم شهید داده بودیم، ولی خیلی آسان این
مناطق را از ما گرفتند و این برای ما خیلی سنگین بود.
این مسأله
نشانگر روحیه بد رزمندگان بود بعد از این هم غربیها، عراق را مجهز به
سلاحهای پیشرفتهای کردند که در خارج از ناتو وجود نداشت. سلاحهای
شیمیایی بهکار برده شده توسط عراق در بمباران حلبچه، از سلاحهای
پیشرفتهای بود که حتی آلمانیها هم در جنگ جهانی دوم به آن دست نیافته
بودند، فرانسه هواپیماهای «سوپراستاندارد» خودش را که مخصوص ناتو بود، به
عراق اجاره داده بود و همچنین عراقیها را مجهز به بمبهای لیزری خیلی
دقیق کردند که اگر از هواپیما یک صندلی را روی زمین نشانه میگرفتند،
میتوانستند آن را بزنند و پایههای پلهای ما را با این موشکها
میزدند. عراق به کمک غربیها موشکهای میانبرد خود را به موشک دوربرد
تبدیل کرده بود که به تهران و اصفهان هم میرسید. در آن شرایط عراق
میتوانست تبریز، اصفهان و حتی تهران را هدف بمباران شیمیایی قرار دهد که
در این صورت، مانند فاجعه شیمیایی حلبچه، همه مردم میمردند.
ما
حتی برای مقابله به مثل توپخانهای با عراق از ۲۴ یا ۴۸ ساعت قبل اطلاع
میدادیم تا مردم، شهر را خالی کنند. از طرف دیگر سیاست غربیها در
خلیجفارس این بود که ما را از نفت محروم کنند. اگر ما از نفت محروم
میشدیم، دیگر پول نان مردم را هم نداشتیم. همین یک میلیون بشکه نفتی که
میفروختیم، همهاش را خرج میکردیم. آمریکا هم کشتیهای نفتکش کشورهای
حاشیه خلیجفارس را اسکورت میکرد و روی آنها پرچم آمریکا نصب میکرد تا
ما جرأت نکنیم به این کشتیها حمله کنیم. اگر هم به یک کشتی حمله
میکردیم، آمریکا فورا انتقام میگرفت. مثلا یکبار که ما یک نفتکش را
زدیم، آنها یک سکوی نفتی ما را منهدم کردند. ولی ما هم دستبردار نبودیم و
انتقام میگرفتیم. بالأخره آمریکا هواپیمای مسافربری ما را با موشک مورد
اصابت قرار داد و آن فاجعه را به بار آورد. اینها خطر آمریکاییها برای
ما بود. از سوی عراقیها هم که با خطر بمباران شیمیایی روبهرو بودیم و در
بین نیروهای خودی مشکل ما روحیه پایین رزمندگان بود.
آقای رضایی
میگفت که ما میجنگیم، ولی باید امکانات ما را تهیه کنید. ما هم گفتیم:
امکانات مورد نیازتان را بنویسید تا اگر توانستیم، تهیه کنیم. ایشان هم یک
لیست خیلی بزرگ از تجهیزات جنگی شامل ۳۰۰ فروند هواپیما و هلیکوپتر، ۳۰۰
قبضه توپ، تعدادی کشتی جنگی و تجهیزات دیگر درخواست داده بود. ضمن اینکه
میگفت: آمریکاییها هم باید از خلیجفارس خارج شوند. با این شرایط ما تا
پنج سال دیگر موقعیت را حفظ میکنیم و بعد از پنج سال، اولین عملیات موفق
را انجام میدهیم. این تجهیزات را نه کسی به ما میفروخت و نه ما پول خرید
آن را داشتیم.
البته این شرایط پیش امام بهانهجویی تلقی شد و امام
هم آن نامه را همانطور که میدانید، منتشر کردند و بعد از قبول قطعنامه
هم عراق که فکر میکرد ما از سر ضعف قطعنامه را قبول کردهایم، دوباره حمله
کرد و یک روزه تا نزدیکیهای اهواز پیش آمد.
این اتفاق باعث شد
که رزمندهها دوباره بهسوی جبهه سرازیر شوند، من و آقای خامنهای هم
رفتیم و رزمندگان نیروهای عراقی را مجبور به عقبنشینی کردند. این اتفاق
باعث شد دنیا بفهمد که ما هنوز قدرت بالایی داریم و این مسأله بهنفع ما
تمام شد. چون کار جنگ به سلاحهای خطرناک رسیده بود و دنیا نگران این بود
که ما هم سلاح شیمیایی داشته باشیم و استفاده کنیم. تلاش کردند تا آتشبس
را بپذیریم.
البته سیاست ما این بود که حدود هفت هشت ماه،
قطعنامه را نه رد کنیم و نه بپذیریم. به این ترتیب آنقدر چانه زدیم تا
بالأخره خواستههای ما تأمین شد. وقتی هم که خواستههای ما تأمین شد،
رفتیم و با امام صحبت کردیم و امام هم با قبول قطعنامه موافقت کردند. بدین
صورت بود که ما قطعنامه را پذیرفتیم.
متن کامل این گفت وگو را
از اینجا بخوانید