شرق، این متهم 33ساله دیماه سال گذشته دستگیر شد و از آن زمان در
زندان به سر میبرد. زن جوانی در حالیکه بسیار سراسیمه و آشفته بود، روز
21دی سال گذشته به پلیس آگاهی تبریز رفت و به ماموران خبر داد دختر
ششسالهاش به نام زهرا گم شده است.
این زن که در محله «آناخاتون»
سکونت داشت، گفت: «دخترم هر روز به مهدکودک میرفت اما امروز مهد تعطیل بود
و زهرا در خانه ماند و مشغول بازی شد حوالی ظهر از من پول خواست تا از
بقالی سر کوچه برای خودش ذرت بخرد. بقالی نزدیک بود و فکر نمیکردم مشکلی
پیش بیاید به همین دلیل به او اجازه دادم برود اما هرچه منتظر ماندم خبری
از دخترم نشد؛ در حالیکه نگران شده بودم به کوچه رفتم و دنبال زهرا گشتم
اما اثری از دخترم نبود و کسی هم از او خبر نداشت.»
ماموران بعد از
دریافت این شکایت تلاش خود را برای یافتن زهرا آغاز کردند و وقتی دیدند
اهالی محل از این دختر خبر ندارند از مراکز درمانی استعلام گرفتند اما اثری
از او به دست نیامد. از سوی دیگر فرضیه کودکربایی هم نادرست به نظر
میرسید چون هیچ فردی با اعضای خانواده این دختر تماس نگرفته و خواستهای
را برای آزادکردن زهرا مطرح نکرده بود.
والدین زهرا که بهشدت نگران
فرزند خود بودند تصاویر او را روی در و دیوار محلهشان چسباندند تا بلکه
خبری از وی به دست بیاورند سرانجام چهار روز بعد از گمشدن این دختر، مرد
ناشناسی با پدر زهرا تماس گرفت و نشانی محلی را داد و گفت جسد کودک در
آنجاست.
پدر زهرا بلافاصله ماموران را خبر کرد و همگی به محل
اعلامشده، رفتند و گونی را پیدا کردند که جسد داخل آن قرار داشت.
کارآگاهان در همان بررسیهای اولیه متوجه شدند مدت زیادی از مرگ این دختر
میگذرد و او به احتمال زیاد بر اثر خفگی جانش را از دست داده است.
والدین
زهرا به ماموران گفتند گردنبند و گوشواره دخترشان به سرقت رفته است. به
این ترتیب انگیزه قتل فاش شد و افسران جنایی با ردیابی تماس تلفنی متوجه
شدند یکی از همسایگان خانواده زهرا محل رهاشدن جنازه را گزارش داده است.
مرد 33سالهای که با پدر مقتول تماس گرفته بود، بازداشت شد و در همان
بازجوییهای اولیه به ارتکاب جنایت اقرار کرد. او گفت: «من 10سال قبل
ازدواج کردم و در این مدت صاحب فرزند نشده بودیم اما اکنون همسرم باردار
است. من چاهکن هستم و از نظر مالی مشکل دارم برای همین هم وسوسه شدم این
سرقت را انجام بدهم.»
متهم ادامه داد: «همسرم به خانه پدرش رفته
بود و روز حادثه تنها بودم وقتی داشتم به سمت خانه حرکت میکردم دیدم
دختربچهای وسط کوچه ایستاده و گریه میکند او به من گفت خانهشان را گم
کرده است همان موقع چشمم به گردنبند و النگوی دخترک افتاد و او را به این
بهانه که میخواهم به خانهشان ببرم با خودم همراه کردم و به منزل خودم
بردم. در آنجا او را با شالگردن خفه کردم و طلاهایش را برداشتم. جسد را در
گونی گذاشتم و در خانه نگه داشتم نمیدانستم با آن چه باید بکنم.»
متهم
ادامه داد: «چهار روز بعد همسرم تماس گرفت و از من خواست دنبالش بروم و او
را به خانه برگردانم، برای همین ناچار شدم جنازه را از خانه بیرون ببرم
بعد هم با شماره آگهی که روی دیوار چسبانده بودند تماس گرفتم و موضوع را به
پدر زهرا اطلاع دادم.» در جریان تحقیقات مشخص شد زهرا هنگام مرگ فقط
هفتگرم طلا به همراه داشت.
این پرونده بعد از طی مراحل مقدماتی در
اختیار قضات دادگاه کیفری استان آذربایجانشرقی قرار گرفت و اولیایدم
مقتول در جلسه دادگاه خواستار قصاص قاتل شدند. پس از آن حکم اعدام در
ملأعام صادر شد و دیوانعالی کشور نیز رای را تایید کرد و متهم صبح امروز
پای چوبهدار میرود.