پس از نمونهبردایهای لازم، پیکرهای پدر و پسر به پزشکی قانونی فرستاده و رازگشایی معما آغاز شد. در آن بین مشخص شد یکی از پسران «حبیب» به نام «علیرضا» از تیراندازی شبانه، جان به در برده و به مکان نامعلومی رفته بود.
تحقیق محلی نشان میداد «علیرضا» با همسر برادرش به نام «اعظم» اختلاف کهنهای داشت و این موضوع با جنایت مرتبط بود.
به فاصله کوتاهی از شلیک مرگبار «علیرضا» به سراغ پلیس «اسلامشهر» رفت و گفت: برادرم «یاور» و همسرش «اعظم» با هم اختلاف دارند و دامنه دعواهای آنان به خانه ما هم کشیده شده بود. شک ندارم «یاور» و «اعظم» در قتل پدر و برادرم دست دارند.
با مطرح شدن این ادعا، ردیابی زوج فراری در دستور کار ماموران قرار گرفت و بیست و هشتم بهمن پارسال «اعظم- م» 39 ساله در شهرک راهآهن تهران بازداشت شد. این زن در بازجویی مقدماتی گفت: من و شوهرم به خاطر اختلاف شدید خانوادگی، جدا از هم زندگی میکنیم. باور کنید من از نحوه قتل پدرشوهر و برادرشوهرم بیاطلاعم.
«اعظم» میخواست با دروغگویی، تجسس را به بیراهه بکشاند اما وقتی خود را در بنبست اطلاعاتی دید، جنایت را گردن گرفت. وی اظهار داشت: پدرشوهر و برادرشوهرم میخواستند «یاور» را به قتل برسانند و اموالش را بالا بکشند. به همین خاطر به من یک هفتتیر دادند تا در اجرای نقشه، کمکشان کنم. من نیمهشب بیست و چهارم مهر 90 با پوشیدن لباس مردانه به خانه پدرشوهرم رفتم و «حبیب» و «حسین» را با همدستی «یاور» کشتم.
«اعظم» این ادعا را در شرایطی مطرح کرد که معلوم بود رازهای ناگفتهای در قلبش دارد. بنابراین بازجویی ادامه یافت و وی حرفهای تازهای به زبان آورد: «مدتی بود که با علیرضا، رابطه پنهانی داشتم و شوهرم از این ماجرا مطلع شده بود. یاور تهدیدم کرده بود که علیرضا را بکشم وگرنه خودش جانم را میگیرد.»
«اعظم» اضافه کرد: به خاطر تهدیدهای «یاور» مجبور شدم لباس مردانه بپوشم و به خانه پدرشوهرم بروم. «علیرضا» در طبقه سوم خانه پدرشوهرم زندگی میکرد و با شلیک گلوله به قفل، وارد اتاقش شدم. «علیرضا» که میدانست قصد جانش را کردهام به سرعت فرار کرد. همان موقع «حبیب» و «حسین» سر رسیدند و سد راهم شدند. من هم که دستپاچه شده بودم برای فرار از آن خانه، به ناچار شلیک کردم.
به دنبال اعترافهای تکاندهنده این زن «یاور» نیز بازداشت شد و معاونت در جنایت را پذیرفت.
به
دنبال بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه 74 دادگاه کیفری استان
فرستاده شد. در آن بین «یاور» با سپردن وثیقه سنگین از زندان آزاد اما چند
روز بعد به دست «علیرضا» کشته شد. با کشته شدن «یاور»، «علیرضا» تحت تعقیب
قرار گرفت اما پلیس به نتیجه مطلوب نرسید و پروندهاش در شعبه 101 دادگاه
«فشافویه» باز ماند.
در نشست رسیدگی به پرونده زن هفتتیرکش که دیروز به ریاست قاضی«اصغر عبداللهی» در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند. سپس شاکیان خصوصی در جایگاه ویژه ایستادند و برای «اعظم- م» حکم قصاص خواستند. نوبت دفاع به «اعظم» که رسید، جنایت را گردن گرفت: وقتی شوهرم به رابطه پنهانی من و «علیرضا» پی برد، مرا مجبور کرد دست به جنایت بزنم. شوهرم تپانچه به دستم داد و...
قاضی: طبق بررسیهای کارشناسان، شوهرت با همان سلاحی کشته شد که با آن به پدر و برادر شوهرت شلیک شده بود. آن سلاح گرم چگونه به دست «علیرضا» رسید؟
مجرم: نمیدانم. شوهرم وقتی فهمید نتوانستهام «علیرضا» را به قتل برسانم، تپانچه را از من گرفت. من اما نمیدانم آن سلاح، چگونه به دست «علیرضا» افتاد.
ادامه محاکمه غیرعلنی شد و «اعظم» به سایر پرسشهای هیات قضایی پاسخ داد. در پایان، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند.