خبرگزاري فارس: ازدواج مسعود رجوي با فيروزه دختر 18 ساله ابوالحسن بني صدر
توسط همه آگاهان و اهل نظر در حوزه سياسي حركتي تاكتيكي و مانوري تبليغاتي
برآورد شد.
به گزارش خبرگزاري فارس، گروهك تروريستي منافقين كه در
سال 1344 با هدف سرنگوني رژيم وابسته پهلوي و مقابله با امپرياليسم جهاني
به رهبري آمريكا تشكيل شد، پس از 4 دهه از اولين اقدام تروريستي عليه
آمريكا و فراز و فرود تا به آنجا پيش رفت كه با تغيير كلي در ايدئولوژي خود
امروز به جيره خوار آمريكا تبديل شده است.
گزارش زير شرح مفصلي از
شكلگيري، فعاليتها و سرنوشت اين گروهك تروريستي است كه به همت انجمن
عدالت (خانواده شهدا و جانبازان ترور) گردآوري شده و از نظر خوانندگان
ميگذرد.
* مسعود رجوي كيست؟
برجسته شدن جايگاه انحصاري
مسعود رجوي در تشكيلات سازمان و تبديل شدن وي به رهبر مطلق العنان و
"پيشواي " ايدئولوژيك و سياسي آن، توجه و تأمل بيشتري بر هويت خانوادگي و
فردي او را ايجاب ميكند. مدت مديدي است كه در بسياري از متون خارجي و
داخلي، سازمان به نام "گروه رجوي " نيز خوانده ميشود و اين امر به مفهوم
آن است كه شناخت بيشتر و عميقتر زواياي وجودي وي به منزله شناخت بهتر و
دقيق تر سازمان محسوب ميشود. نگاهي نزديكتر به خانواده رجوي آغاز مناسبي
براي اين بررسي و واكاوي است.
حسين رجوي و همسرش راضيه جلاليان پدر و
مادر مسعود اهل مشهد بودند. رجوي پدر چون از كارمندان رده بالاي ثبت اسناد
بود و به عنوان رئيس ثبت در شهرهاي مختلفي خدمت ميكرد، هر يك از فرزندانش
در شهري به دنيا آمدهاند و در شهري ديگر تحصيل كردهاند. وي از اوايل دهه
1330 در مشهد ساكن و مقيم شد و يك دفتر اسناد رسمي به راه انداخت. از وضعيت
مالي مرفهي برخوردار بود و از اين جهت توانست فرزندان خود را براي ادامه
تحصيل به خارج از كشور بفرستد. مسعود در سال 1327در طبس به دنيا آمد.
تحصيلات ابتدايي را در دبستان فارابي كاشمر به پايان رساند و از دبيرستان
دانش بزرگ نيا در مشهد ديپلم رياضي گرفت. در سال تحصيلي 1345 در رشته حقوق
سياسي دانشكده حقوق دانشگاه تهران پذيرفته و در خردادماه 1350 موفق به اخذ
ليسانس شد.
* ورود به سازمان و حضور در گروه ايدئولوژي
مسعود
رجوي در دو سال آخر دبيرستان عضو انجمن ضدبهائيت (حجتيه) شد كه اين عضويت
تا اوايل سال دوم دانشگاه ادامه يافت، در زمستان 1346 حسين احمدي روحاني از
نخستين كادرها و اعضاي سازمان كه سابقه رجوي را از انجمن ضد بهائيت مشهد
داشت و در جلسات همان انجمن با وي آشنا شده بود، او را عضوگيري كرد.
مراحل
آموزشي و تعليماتي تحت مسئوليت روحاني طي شد و مسعود در اين مدت سخت تحت
تأثير شخصيت و ظواهر تدين و ايمان مذهبي او قرار گرفته بود و با توجه به
رشته تحصيلي رجوي و آشنايي وي با زبان انگليسي پس از دوران تعليماتي اوليه
در "گروه سياسي " سازمان وارد شد و تحت مسئوليت بهمن بازرگاني قرار گرفت.
گويا چون حنيف نژاد ميخواست مسئوليت رجوي را خود به عهده بگيرد او را در
گروه ايدئولوژي قرار داد. حنيف نژاد توجه خاصي به رجوي داشت به طوريكه وقتي
ميخواست از يك نمونه فرد تشكيلاتي كه رشد خوبي كرده نام ببرد، وي را نام
ميبرد.
در اوايل سال 1349رجوي نيز همراه با چند تن ديگر از اعضاي گروه
به منظور گذراندن دوره آموزش چريكي به طور قاچاق از ايران خارج شد ولي مدت
زماني نگذشته بود كه حادثه دستگيري 6 تن از افراد در دبي و سپس جريان ربودن
هواپيماي حامل آنها پيش آمد. رجوي نيز به ايران بازگشت و همزمان به عنوان
يكي از مسئولان آموزشي وارد كميته مركزي گروه شد. در آن زمان وي جوانترين
عضو مركزيت به شمار ميآمد.
پيش از جريان ضربه شهريور و احتمالاً قبل از
دستگيريهاي جمعي در سال 1350مسعود رجوي نيز دستگير شد. پس از طي دوران
بازجويي رجوي با نخستين گروهي كه محاكمه شدند به دادگاه رفت.
* همكاري با ساواك و فرار از حكم اعدام
رجوي
مطابق دستور تشكيلاتي در دادگاه به دفاع ايدئولوژيك پرداخت و همراه با
ناصر صادق، علي ميهن دوست، علي باكري و محمد بازرگاني محكوم به اعدام شد.
پس از گذشت مدتي اعلام شد كه رجوي با يك درجه تخفيف به حبس ابد محكوم شده
است. آنچه در آن زمان در مطبوعات رژيم منعكس شد حاكي از همكاري وي با تيم
بازجويي در متلاشي كردن تشكيلات بود و سند همكاري رجوي نيز منتشر شد. با
اين وجود سازمان همواره ادعا ميكرد كه چون برادر مسعود رجوي (كاظم) با
شخصيتهاي سياسي اروپايي آشنا بوده وساطت آنها باعث اين تخفيف شده است.
پس
از سقوط رژيم پهلوي سند مهم ديگري به دست آمد كه در اصل از بين سندهاي
موجود در پرونده رجوي گم شده بود. اين سند نشان ميداد كه كاظم رجوي از سال
1349 با نام مستعار "ميرزا " منبع ساواك بوده است.
اسناد مربوط به
تاريخ دستگيري مسعود رجوي، اعترافات وي در بازجوييها، اسناد مربوط به كاظم
رجوي و نفوذ وي در بين گروههاي مخالف رژيم، اسناد مربوط به نامه نگاري
بين رئيس ساواك و دادرسي ارتش و ساير اسناد موجود در روشن كردن ماهيت "زنده
ماندن " مسعود رجوي داراي نكاتي روشنگر و ابهام زداست.
* ازدواج تاكتيكي مسعود با دختر بني صدر
پس
از پيروزي انقلاب در تيرماه 1358 اشرف ربيعي و مسعود رجوي با يكديگر
ازدواج كردند. در جريان اعلام نامزدهاي انتخابات اولين دوره مجلس شوراي
اسلامي، اشرف ربيعي نيز از جمله كانديداهاي سازمان بود كه معرفي و
زندگينامه وي در نشريه و به صورت جداگانه منتشر شد.
در جريان ضربه 19
بهمن 1360 به خانه مركزي سازمان، اشرف ربيعي نيز از جمله 17 نفري بود كه در
جريان تيراندازي متقابل كشته شدند. از وي فرزند يك سالهاي باقي ماند كه
"مصطفي " نام داشت و حدود يك سال پس از اين ضربه عوامل سازمان او را از
كشور خارج كرده نزد رجوي در فرانسه بردند.
ازدواج مسعود رجوي كه مدتي
پيش همسر خود اشرف ربيعي را از دست داده بود با فيروزه دختر 18 ساله
ابوالحسن بني صدر توسط همه آگاهان و اهل نظر در حوزه سياسي حركتي تاكتيكي و
مانوري تبليغاتي برآورد شد. در مراحل نخست حضور رجوي در خارج از كشور وي
به شدت نيازمند حمايت بني صدر بود كه در بين مقامات فرانسوي وجهه داشت. بني
صدر نيز رجوي را در "شوراي ملي مقاومت " به نخست وزيري برگزيد و خود را
همچنان رئيس جمهور ناميد. براي كساني كه به روحيات، خلقيات و طرز فكر اين
دو تن وقوف داشتند از همان نخست معلوم بود كه اين چنين اتحاد و به تبع آن
ازدواج تاكتيكي و تاريخ مصرف داري چندان پايدار نخواهد ماند.
* از شورايي بودن سازمان تا فردگرايي و فرقه گرايي مسعود رجوي
سازمان
مجاهدين خلق در بدو تأسيس و گسترش تشكيلاتي بر اساس الگوي اقتباس شده از
ماركسيستها به صورت سانتراليسم دموكراتيك يا مركزيت گرايي مبتني بر رأي
اكثريت اداره ميشد و به تأكيد سازمان، پس از انقلاب، افراد رهبري دقيقاً
بر مبناي صلاحيتهاي واقعي مشخص ميشدند و اين اصل البته به "مائو " استناد
ميشد.
برخي معتقدند كه در فاصله بين سالهاي 1350تا 57 همان
سانتراليسم بر سازمان حاكم بود، لكن بين سالهاي 1344 تا 50 يعني زمان حضور
بنيانگذاران و كادرهاي نخستين، دموكراتيك و شورايي بودن تقدم داشت و در
فاصله 1350تا 57 فردگرايي و ديكتاتوري مقدم بود.
دوره 1357تا 58 دوره
انتقال محسوب شده و در فاصله سالهاي 1358تا 63فردگرايي رجوي بر سازمان
حاكم شد و در سالهاي 1363 به بعد "فرقه گرايي " در سازمان به صورت
پديدهاي روشن و آشكار ظاهر شد.
* استفاده از آموزههاي لنين
برخلاف
ماركسيستها كه "سانتراليسم دموكراتيك " را نوعي رابطه سالم و سازنده بر
اساس وجود دموكراسي در رفتار بين مركزيت و توده سازماني، گزارش دهي رهبري
به افراد سازمان و تبعيت اقليت از اكثريت، برگزاري پلنومها و كنگرهها،
انتخابي بودن ارگانهاي رهبري و عدم حاكميت افراد بوروكرات تلقي ميكردند،
سازمان رابطه رهبري و اعضا را همچون "كوهنورد " و "راهنما " ميدانست كه
براي دوري از ليبراليسم و آنارشيسم تشكيلاتي اعضا ميبايست از مركزيت
تبعيت محض داشته باشند، زيرا در نسبت مركزيت و دموكراسي سازمان تصريح
ميكرد كه "تقدم با مركزيت است. " در متن آموزشي سازمان اين اصل هم به
استناد "لنين " طرح شده است.
اولويت و تقدم مركزيت گرايي در طول حيات
سازمان از بدو تشكيل تاكنون كاركردها و آثار بنيادين مختلفي از جهات
ايدئولوژيك تشكيلاتي و رواني داشته است.
از ديگر ويژگيهاي رهبري سازمان
و بالاخص شخص رجوي تئوريزه كردن مسائل دروني و بحرانهاي تشكيلات است. در
اين زمينه برخي اعضاي شورا يا پيوستگان خارج از كشور به سازمان كه توانايي
قلم زدن و توجيه ظاهراً علمي و عقلاني اهداف و برنامههاي سازمان را
داشتهاند به كمك رهبري نوين سازمان برخاستند. به ويژه پس از آغاز
انقلابهاي ايدئولوژيك حضور و نقش اينگونه تئوريسينهاي سازماني پررنگتر و
مهمتر شد.
* «شرك به مسعود» گناهي غيرقابل بخشش
يكي از
مدعيان "نومسلماني " و "نوزايي ايدئولوژيك " شخصي بود به نام محمدحسين
حبيبي خائيزي كه به عنوان يكي از تئوريسينهاي حركتهاي غيرمتعارف سازمان
تلاشهاي زيادي انجام داد. وي قبلاً درباره ازدواج مسعود رجوي و فيروزه بني
صدر نوشته بود كه "اهميت اين ازدواج را بايد در پيام اسلامي و ايدئولوژيك
آن جستوجو كرد. " و در جريان ازدواج بعدي رجوي استدلال كرد كه سانتراليسم
دموكراتيك واقعي همين است كه توسط رهبر ارائه ميشود.
در اينجاست كه كار
به جايي ميرسد كه "شرك به مسعود " گناهي غيرقابل بخشش ميشود، چراكه به
قول ابريشمچي "خدا تو آسمون هاست و مسعود رو زمين ".
جاباني نوشته است:
اساساً لازمه تشكيلاتي بودن در اطاعت تشكيلاتي معني پيدا ميكرد و تشكيلات
در خانم و آقاي رجوي خلاصه ميشد. از همين رو مريم رجوي ميگفت: رهبري فكر
است و نيروها دست و پا، از زماني كه فرد به مناسبات حرفهاي سازمان وارد
ميشود با هويت
سازماني شكل ماشيني را به خود ميگيرد كه برايش برنامه
ريزي شده است، فرايند اين مغزشويي به طلب كاري از مردم و بدهكاري به رهبري
سازماني منجر ميشود. رهبري كه براي تمام سؤالها جواب در آستين داشته و بر
همه عالم و مسائل مرتبط با آن احاطه كامل دارد.