گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛
سردار جهروتی زاده سال ها فرمانده یکی از یگان های تکاوری بود، وي چندین
عملیات مهم در خاک عراق را فرماندهی کرده است، عملیات های تکاوری بیشتر در
شهرهای عراق صورت گرفته است، جهروتي زاده یكی از همراهان حاج احمد متوسلیان
از غرب تا لبنان مي باشد؛ به همین دلیل، خاطرات وي از این حیث یک استثنا
است، در همين رابطه سردار جهروتي زاده در يك نشست صميمي و معنوي به گفت وگو
با خبرگزاري دانشجو نشست و به بيان خاطرات خود از دوران دفاع مقدس پرداخت
كه بخش اول اين گفت وگو كه در مورد حاج احمد متوسليان است در ادامه مي آيد:
سردار جهروتي زاده با اشاره به آشنايي با
حاج احمد متوسليان در 4 شهريور 58 گفت: در فرمانداري بانه با حاج احمد
آشنا شدم؛ هر چند كه برخورد اول ظاهرا تلخ بود، اما با همان اخلاق، من را
شيفته خودش كرد.
فرمانده عملیات های پارتیزانی دوران دفاع
مقدس افزود: آن شب به فرمانداري بانه حمله شده بود و ما امكانات كمي
داشتيم، بچه ها دور تا دور مقر درازكش بودند كه يك مرتبه صدايي شنيديم؛ صدا
آنقدر خاص بود كه مي شد صاحب آن را تشخيص داد.
وي بيان داشت: آن شب هوا خيلي تاريك بود؛ يك دفعه پايي روي كمرم كوبيده شد و
با تكه كلام هميشگي «آقاجون» من را مورد مخاطب قرار داد؛ بعد از تمام شدن
درگيري ها دنبال همان صدا مي گشتم، وقتي حاج احمد را پيدا كردم، مرا بغل
كرد و در حالي كه اشك در چشمانش جمع شده بود، به خاطر حركت شب قبلش طلب
بخشش كرد.
جهروتي زاده با بيان اينكه حاج احمد خصوصيات منحصربفردي داشت، گفت: خصوصيات
اخلاقي متوسليان را در ديگران سراغ ندارم؛ حاج احمد در حوزه كاري و
عملياتي با همه خشن بود و جوري فرماندهي مي كرد كه همه كار را جدي بگيرند،
اما در غير از اين موارد، رفتارش180 درجه فرق مي كرد.
فرمانده عملیات های پارتیزانی دوران دفاع
مقدس افزود: حاج احمد در برخورد با خانواده افراد ضد انقلاب نيز رفتاري
متفاوت داشت؛ وقتي افراد ضد انقلاب كه در كوه ها در حال جنگ با بچه هاي ما
بودند و در درگيري ها كشته مي شدند، دغدغه حاج احمد خانواده آنها بود و به
بچه ها ماموريت مي داد كه خانواده آن فرد را پيدا كنند و اگر كمكي لازم
دارند دريغ نكنند؛ اين مورد تا جايي بود كه به آن خانواده حتي از خود فرد
نيز بيشتر توجه و رسيدگي مي كرد.
وي در ادامه بيان داشت: متوسليان مانند همه بچه هاي پاسدار حقوق داشت، اما
هيچ وقت اين حقوق را براي خود خرج نمي كرد و ترجيح مي داد براي يكسري
كارهايي كه اعتقاد داشت، هزينه كند.
جهروتي زاده گفت: زماني كه در مريوان بوديم، 11 نفر از ضد انقلاب ها را
دستگير كرديم كه يك بچه 9 ساله هم بين آنها بود؛ پدر اين بچه هم جزو همين
افراد بود و اعدام شد، اما حاج احمد همه امكانات را براي اين بچه فراهم، و
جوري با او برخورد كرد كه پسر خلا نبود پدر را احساس نكرد؛ هم اكنون اين
فرد به عنوان معلم در مريوان مشغول تدريس است و چند سال بيش كه با او صحبت
مي كردم مي گفت، اگر مي دانستم كه حاج احمد و نيروهايش آن قدر خوب هستند
آن روز خودم اسلحه اي تهيه مي كردم و پدرم و آن 9 نفر را مي كشتم.
فرمانده عملیات های پارتیزانی دوران دفاع
مقدس با اشاره به زماني كه حاج احمد مي خواست مريوان را ترك كند، گفت: در
آن زمان حاج احمد مي خواست به سمت دوكوهه برود و لشكر 27 را راه بيندازد،
اما مردم در آن روز گريه مي كردند و مي خواستند كه حاج احمد آنها را ترك
نكند.
وي بيان داشت: تقي رستگار از جمله كساني بود كه همواره دوست داشت در كنار
حاج احمد باشد و به خاطر اين مسئله هيچ پست و مقامي را قبول نمي كرد.
جهروتي زاده با اشاره به نوع فرماندهي
احمد متوسليان گفت: وي در پاوه فرماندهي را به شهيد رضا مطلق منتقل كرد تا
بتواند در عملياتها شانه به شانه بچهها براي حمله حضور داشته باشد.
فرمانده عملیات های پارتیزانی دوران دفاع مقدس گفت: تعداد افراد ضد انقلاب
در منطقه دزلي مريوان زياد بود، در اين منطقه تنگه اي كه كوههاي پرارتفاع
اطراف آن را محصور كرده بودند، قرار داشت و ضد انقلاب آن تنگه را با كمك
عراق مواد گذاري كرده بود؛ يعني اگر لشكري كه حدود 7، 8 هزار نيرو بودند از
آنجا مي گذشتند فقط با فشردن يك دكمه تمام آن ارتفاعات به خاك تبديل مي
شد؛ به اين ترتيب ضد انقلاب ها مطمئن بودند كه دست ايران به دزلي نمي رسد،
اما حاج احمد براي اينكه دشمن را فريب دهد از روي ارتفاعات نيروها را به لب
مرز برد و همه مطمئن شدند كه به سمت عراق مي رود، اما متوسليان مسيرش را
دور زد و وارد دزلي شد و آن را منطقه گرفت.
وي بيان داشت: حاج احمد با مديريت خيلي خوب، راحت مي توانست آينده را پيش
بيني كند و يك شناخت و تصويري منحصربفردي از مديريت و آينده را نشان دهد.