598: «بدبيني به روحانيت ايجاد کنيد! حجاب را برداريد و موسيقي را رواج دهيد،
کار مسلمين تمام است و در استعمار و اختيار شما خواهند بود»! شروع گزارش با
اين توصيه و راهبرد از سوي «همفر» جاسوس انگليسي در کشورهاي اسلامي، به
اين جهت است که مخاطبان اين جمله را در ذهنشان به عنوان اصلي توصيه شده از
جانب يک جاسوس انگليسي و غربي تکرار کنند. چه اينکه بعد از ورود به مباحث
جزييتر درباره برنامهها و اتفاقهاي مختلف و متنوع!
در مهد
کودکهای پايتخت کشوري که آن را «ام القراي اسلام» ميدانند، متوجه نوعي
پادويي بدون اراده و (ان شاءالله) بدون قصد قبلي! برخي از افراد و مکانهايي
اين چنيني در به انحراف کشاندن نسل آينده ساز تنها کشور شيعي مذهب عالم و
«ام القراي کشورهاي اسلامي» ميشويم. کودکان و اصل استعداد و زمينه بسيار
بالاي فراگيري و آموزشي که خداوند متعال در وجودشان نهادينه کرده بجز اينکه
يک نعمت است، به عنوان وديعه الهي که امروزه در قامت يک اصل علمي قابل
پايش، احصا و اثبات است. سطح و کيفيت فوق العاده اين دريافتهاي ذهني و
عقلي به حدي است که متخصصين علوم مرتبط با کودکان ميگويند فعاليت ذهني
کودک و دريافت و ثبت و ضبط اتفاقات پيرامونياش در برخي از حالات، حتي در
هنگامي که خواب هستند، همانند يک رادار است که مشغول رصد و ثبت اتفاقات
اطرافش ميباشد.
اين يک ادعا نيست بلکه يک اصل ثابت شده علمي است که توسط دانشمندان و متخصصين قبلا آزمايش و اثبات شده است.
امروزه دانشمندان و آگاهان جهان علم، نقش و تربيت پذيري اصلي کودک را در
دو مرحله بين سنين ۲ تا ۴ سال و سپس ۴ تا ۶ سال ميدانند. بر اساس
آموزههاي بدون خدشه دين عزيز اسلام که قرنها پيش همين حرفها را در قالب
توصيهها و دستورات تربيتي-ديني به آحاد مسلمانان گفته است ما نيز امروز با
تکيه بر فرهنگ غني اسلام که در جمهوري اسلامي ايران مکلف و مدعي تحقق آن
هستيم، نگاهي علميتر، ژرفتر و حساستر به اين مباحث داريم.
بر
پايه چنين مباحثي در رابطه با اين دين متکامل که هميشه قرباني نوع نگاه
جهت دار و گاه دگم مدعيان پيروي اش بوده و هست، مشاهده ميشودکه رفتارها،
تغذيه و توصيههايي جهت انجام برخي مسائل شرعي که داراي مراتب استحباب،
مکروه و واجب هستند را در بازه زماني بارداري بسيار مؤثر ميداند. اين
توصيهها و دستورات در بخشهاي ديگر زندگي هر فرد از جمله دوران قبل از
ازدواج و چگونگي زندگي و تغذيه در دوره تجرد و ازدواج و بعد از آن را در
چگونگي شکلگيري شخصيت و تربيت فرزندان مؤثر دانسته و به تناسب و فراخور
موقعيت، دستورالعملهايي دارد.
در اين گزارش که بناست کيفيت
برنامهها و رئوس کاري به کار گرفته شده در مهدهاي کودک را مورد واکاوي و
مداقه بيشتر قرار بدهيم؛ لازم است به پيشينه و تاريخچه چگونگي شکل گيري
کودکستان و يا مهد کودک و دلايل وجود اين مراکز در سراسر دنيا و کشورمان
اشاره اي بکنيم.
تاريخچه شکلگيري مهد کودک
با
گسترش فرهنگ مدرنيته، مردم شهرها براي امرار معاش يا کسب درآمد بيشتر
براي زندگي آسان تر و مرفهتر مجبور به کار بيشتر شده و در بسياري از
خانوادههاي ما، زنها که بايد حافظ حريم خانواده و تربيت کنندگان کودکان
باشد به کار در بيرون روي آورده تا درآمد خانواده افزايش يابد. برخي از
بانوان نيز که کار در بيرون را نقش آفريني در اجتماع قلمداد ميکنند به هر
شکلي رو به سوي کارهاي اقتصادي در بيرون از خانواده آورده و حتي به
عرصههاي مديريتي ورود کردند.
خروج زنان براي کار و تلاش در بيرون
بسياري از خانوادهها را راجع به نگهداري فرزندان دچار مشکل کرده و همين
موضوع باعث ايجاد محلهايي به نام مهدکودک براي نگهداري کودکان در ساعات
کار مادران شد. اين مهدکودکها که با هدف نگهداري از کودکان راهاندازي
شده، نقش تربيت کودک را در ساعات حضور در مهد نيز بر عهده گرفت.
اولين مهدکودک در ايران
در
جامعه ايراني نيز مهدکودکها از ساليان قبل شروع به کار نموده اما با توجه
به نگاههاي مذهبي مردم در تربيت فرزندان و در اولويت نبودن استفاده از
مهد در هزينههاي جاري مردم، بيشتر خانوادههاي مرفه به مهدها گرايش يافته و
کمتر خانوادهاي متوسط و ضعيف فرزندان خود را به مهدکودکها ميفرستادند.
حدود
۴۰ سال پيش خانمي ايراني و فارغ التحصيل روانشناسي از فرانسه که نويسنده
کتاب کودکان بود، اولين مرکز نگهداري و پرورش کودکان را بنا نهاد. اين
خانم، توران ميرهادي بود و آن مرکز «کودکستان» ناميده شد. از زماني که
جامعه ايراني اسلامي ما هم رنگ و بوي مدرنيته گرفت زنان جامعه ما نيز براي
راحتي بيشتر يا کار کردن در بيرون، فرزندان دلبند خود را به مهدکودکها
سپردند.
در مهدکودکهاي تشکيل شده در جامعه ما که نوعي کپيبرداري
از نمونههاي غربي بود، کمتر الگوهاي اسلامي رعايت ميشوند. فرزندان و
کودکان ما نوع رفتارهاي خلاف فرهنگ جامعه خود را ياد گرفته و رفتارهاي خلاف
عرف را در بزرگسالي خود بروز ميدهند.
چه کسي متولي و مسئول است؟!
در
چند سال اخير به دليل اجتماع مهدکودکها و مراکز پيش دبستاني، دعواي بلند
مدتي بين بهزيستي و آموزش و پرورش بر سر نظارت بر مهدها صورت گرفت.
کودکان ۳، ۴ و ۵ ساله زير نظر بهزيستي و کودکان ۶ساله تحت پوشش آموزش و
پرورش بودند و به دليل اجتماع آنها وحدت مديريت از بين ميرفت که در نهايت
مجلس نظارت عاليه بر کودکان سنين ۴، ۵ و ۶ سالهها را به عهده آموزش و
پرورش گذاشت و همچنين اعلام کرد اگر بهزيستي هم بخواهد متولي آموزش اين
کودکان باشد، آموزش و پرورش بايد بر آن نظارت داشته باشد.
اما
اتفاقي که اين روزها بيشتر مردم را نسبت به مسائل رخ داده در مهدکودکها
نگران کرده است؛ برخي آموزشهايي است که در تعدادي از مهدها به خصوص آنهايي
که در محلههاي مرفه شهر قرار دارند صورت ميگيرد. در برخي از مهدکودکها
مسئولان آنها به آموزش موسيقي اقدام نموده و کودکاني در اين کلاسها
با موسيقي پخش شده شروع به ... مينمايند.
مهدهايي که تعداد
آنها کم نيست اما کسي انگار گوشش بدهکار اين حرفها نيست و فرزند مسلمانان
شيعي به جاي يادگيري قرآن و آموزههاي ديني و علوم و فنون به دردبخور و
روشهاي زندگي جمعي امروز، در مهدکودکها آموزش و موسيقي ميبينند!
با اين اوضاع چگونه ميتوان نسبت به کودکي که از خردسالي با چنين
آموزههایي همراه بوده توقع داشت در آينده، انديشههاي ديني مستحکم داشته و
فرد مناسبي براي جامعه ايران اسلامي باشد؟ ! در اينجا بهتر است مهمترين
اهداف عمده تاسيس مهدکودک بر اساس دستورالعمل ۱۲ ماده اي که به سازمان
بهزيستي اعلام شده است را با هم مرور کنيم که عبارتند از:
۱- ارتقاي سلامت زيستي، رواني و اجتماعي کودکان
۲- ارتقاي هشياري اخلاقي و توجه به ارزشهاي ديني و مذهبي
۳- پرورش خلاقيت و شکوفايي استعدادهاي کودکان از ابعاد مختلف
۴-
آموزش مفاهيم اجتماعي نظير تعاون، نوعدوستي، گذشت، ايثار، همکاري و
ارزشهاي مطلوب زندگي از طريق آموزش غيرمستقيم و کسب تجارب گوناگون
۵-
توسعه تواناييهاي کودکان در بيان انديشه و بروز احساسات و عواطف با
استفاده از آموزش مهارتهاي زندگي، هنري، کلامي، بازي، شعر خواني و
نمايش
۶- کمک به اولياء درمراقبت، نگهداري و پرورش کودکان و ايجاد ارتباط موثر دوجانبه بين کودک و اوليا
۷- آمادهسازي کودکان براي ورود به نظام تحصيلي رسمي کشور.
برنامههايي عجيب در مهدهاي کودک!
هر
کدام از مهد کودکها با ليست بلند بالايي از برنامهها و فوق برنامههاي به
قول خودشان مفرح و جذاب و البته با برخي استدلالهاي علمي! سعي دارند
والدين کودکان را به پذيرش و مفيد بودن آنها مجاب کنند. براي روشنتر شدن
موضوع و تنوير افکار عمومي و مخاطبان محترم لازم است تعدادي از برنامههاي
مهد کودکها را همراه با توضيحاتي روشنگرانه تشريح نماييم.
کلاسهاي
فوق برنامه مانند آموزش اُرف، آموزش تئاتر، سرود و...؛ که از سنين
مختلف آغاز گشته و سعي هر مربي بر اين بوده تا هر کدام از اين مباحث با
ساده ترين شيوه به نوآموزان توضيح داده شود و کودکان را با مفاهيم اوليه هر
درس آشنا سازند که اين البته به ميزان هوش و درک و علاقه و همکاري کودک
نيز بستگي دارد. اما وقتي به توضيحات مسئول مهد کودک با دقت بيشتري گوش
ميدهيم متوجه ميشويم که منظورشان از برگزاري کلاس آموزش تئاتر، آموزش
حرکات موزون!
به همراه تمرين بيان شيوا و ايجاد هماهنگي بين موسيقي
و حرکات موزون! است. البته لازم به توضيح است که در واقع منظور از ايجاد
هماهنگي بين موسيقي و حرکات موزون، آموزش خوانندگي و ... به طور همزمان
است!
کلاس آموزشي ديگري که در اکثر اين مراکز وجود دارد و يکي از
مشهورترين آنهاست کلاس آموزش «اُرف» ميباشد. منظور از اجراي چنين کلاسي
هم آشنايي و شناخت دستگاه «بِلز» و اجراي آن توسط کودکان معصوم عنوان
ميشود!
شواهد علمي تأثيرات مثبت ... بر ارتقاي سطح هوش!
مجبوريم
براي روشنتر شدن اين بخش از گزارش به يک نمونه از مقالات و پژوهشهاي
علمي! ذيل عنوان «بهداشت رواني»، که به منظور پذيرش و تسليم شدن والدين در
مقابل تاثيرات مثبت انجام و برگزاري کلاسهاي «حرکات موزون ورزشي![] و
آموزش موسيقي» بر هوش و رشد اجتماعي کودکان پيشدبستاني ارائه ميشود،
اشاره کنيم.
«حرکات بدني، بهخصوص حرکات موزون، بهطور مستقيم
يا از طريق مکانيسمها و فرآيندهاي ديگر، عملکردهاي شناختي، عاطفي و
اجتماعي را تحت تاثير قرار ميدهند. اين حرکات در چارچوب فعاليت تفريحي
لذتبخشی- و آرامشبخش صورت ميگيرد و وسيلهاي براي اظهار خود، افکار
واحساسات وابزاري براي درمان، افزايشدهنده آمادگي جسماني و کاهنده اضطراب
است. رويکرد انعطاف پذيري مغز، کاربردها و دلالتهاي زيادي براي افزايش
فعاليتهاي عصبي و هوشي بر اساس فعاليتهاي بدني دارد.
يکي از موضوعات مهم در اين چارچوب بررسي نقش فعاليتهاي بدني و به خصوص حرکات موزون در عملکردهاي شناختي، عاطفي يا رفتاري است.
هدف پژوهش حاضر نيز بررسي تاثير آموزش حرکات موزون ورزشي بر سطح هوش عيني
کودکان پيش دبستاني است. شرکت کنندگان در اين پژوهش ۵۷ کودک پيش دبستاني
هستند که در سال تحصيلي ۱۳۸۷-۸۸ در مهد کودک دانشگاه فردوسي مشهد ثبت نام
شده بودند. آزمون به کار رفته براي ارزيابي هوش عيني، آزمون معتبر و مشهور
آدمک گوديناف بود.
قبل از آموزش حرکات موزون، سطح هوش عيني
کودکان مورد ارزيابي قرار گرفت. سپس تمام شرکت کنندگان به طور تصادفي به
دو گروه آزمايش و گروه گواه تقسيم شدند. گروه آزمايش طي۴ ماه، و در هر
هفته دو جلسه يک ساعت و نيم و با بکارگيري %۶۰ ضربان قلب کودک تحت تاثير
برنامه آموزشي طراحي شده قرارگرفتند.
در اين آموزشها هر آزمودني
گروه آزمايش از يک مربي بهره ميگرفت. گروه گواه هم تحت آموزشهاي ديگري
قرار گرفته بودند. پس از اتمام دوره آموزشي، شرکت کنندگان هر دو گروه از
لحاظ سطح هوش عيني مورد ارزيابي مجدد قرار گرفتند. با اجراي آزمون تحليل
کوواريانس دو گروهي براي مقايسه تفاوتهاي پس آزمون دو گروه با کنترل پيش
آزمون، نتايج نشان ميدهد که آموزش حرکات موزون ورزشي در افزايش سطح هوش
عيني کودکان پيش دبستاني تاثير معناداري داشته است.» نتيجه اينکه «آموزش
حرکات موزون بر رشد اجتماعي و هوش کودکان پيشدبستاني و جامعه دانشگاهي
موثر است!»
قبل از ورود بيشتر به حوزه آموزش موسيقي لازم است
بگوييم سازهاي «اُرف» به سازهايي گفته ميشود که توسط «کارل اُرف» آلماني و
بر اساس توانمنديهاي ذهني و حرکتي (استفاده از حرکات مچ دست به جاي
انگشتان) کودکان طراحي شدهاند و ساختاري بسيار ساده دارند، گفته ميشود.
اما در قسمت ديگر اين شعبده بازيها به کلاس آموزش «اُرف» ميرسيم که
استدلال مسئولان مهد کودکها درباره علت و دليل لزوم برپايي چنين آموزشهايي
براي کودکان زير ۶ سال نيز بسيار جالب است.
در واقع اين عزيزان
با آسمان ريسمان بافتن سعي ميکنند که والدين را مجبور به پذيرش چنين
برنامههايي بکنند. از طرفي هم هر خانوادهاي که به جهت داشتن عقايد و
نگاه متشرعانه و دين محور به ابعاد و مسائل زندگي با اين کلاسها مخالفت
کنند، به آنها برچسب افرادي دگم، اُمُّل و عقب افتاده که مخالف کشفيات
علمي هستند، زده ميشود.
نمونه اي که ذکر خواهد شد شمه اي از
تردستي مسئولان برخي مهد کودکها ميباشد. «آموزش موسيقي کودک به واسطه
تاثير چندگانهاي که در يادگيريهاي کودکان، ارتباطات عاطفي و اجتماعي!!
ميگذارد در بيشتر برنامههاي آموزشي روزانه کودکان جايگاه ويژهاي را
دارد. چه بسا بهره گيري ازموسيقي در آموزشهاي دروس نيز به کار گرفته
ميشود! در واقع يکي از اهداف موسيقي اُرف هرچه نزديک ترکردن موسيقي به
فرهنگ کودکان است!
و در اين راه نقش والدين بسيار موثر است! زيرا
در يک تعامل مثلثي «مربي، کودک و والد يا والدين» خواستهها و توقعات يکي
ميشود و فرهنگ نسل قبل به نسل جديد و نو پا منتقل ميشود! جدي گرفتن آموزش
موسيقي و تمرينات آن طبق اصول يادگيري ازطرف والدين بدون فشارهاي غير
منطقي ميتواند اين مسير را هموارکند. والدين در اين راه ياد ميگيرند که
قرار نيست ازکودکانشان نوازندههاي ماهر بسازند و قرار نيست به جاي مربي
آموزش دهند. بلکه درمي يابند اگر خودشان از موسيقي لذت ببرند فرزندانشان
نيز از موسيقياي که مينوازند لذت ميبرند و ازاين مهارت در همه بخشهاي
زندگي خود بهره خواهند برد!
گرفتن جشن تولد براي پيامبران!
برنامههاي
جالب ديگري در مهدهاي کودک وجود دارد که در سطح خودشان بسيار عجيب و گاه
غريب هستند. از جمله اين برنامهها که توسط مسئولان برخي از اين مهدهاي
کودک ادعا ميشود برگزاري مراسم مختلف از جمله جشن ميلاد پيامبران(ع) است!
اين مدعا در حالي مطرح ميشود که روز ولادت اکثريت غالب پيامبران الهي
معلوم و مشخص نيست. حال چگونه اين عزيزان توانستهاند به چنين تاريخ
تولدهايي دست پيدا کنند؟
سوالي است که خودشان بايد پاسخگوي آن
باشند. در اين اثنا يک سوال منطقي از جانب عقول جمعي مطرح است و آن اينکه
چرا به جاي چنين مراسمي که تاريخ شان محل مناقشه و گاه مخدوش است، براي
ايام ولادت حضرات معصومين (عليهمالسلام) که هم مشخص و معلوم است و هم مورد
تعظيم و تکريم نظام و ملت سربلند و رشيد کشورمان، جشني برپا نميشود؟!
آموزشهاي چندگانه انگليسي!
از
اين بحث هم که بگذريم بخشي ديگر از برنامههايي که محل تأمل و تحمل است
آموزشها و برنامههايي ويژه از جمله آموزش زبان انگليسي، سرود انگليسي،
شعر انگليسي، بالماسکه انگليسي و... است! چه اصراري بر «انگليسیزاسيون»
کردن مهد کودکها و کودکان و آينده سازان کشوري مسلمان و شيعه در تراز
جمهوري اسلامي ايران، که اتفاقا دشمني سفّاک و مکّار چون کشور سلطنتي
انگلستان(بريتانيا) دارد، وجود دارد؟ چرا ما(قائلين به اين مباحث) سعي
داريم غرب و بخصوص انگليس را به عنوان يک قبله گاه و الگوي کامل معرفي
کنيم(طرح اين مبحث منافات و مخالفتي با لزوم يادگيري و کسب علم حتي از کفار
و يا بلاد کفر ندارد)؟
ساده انگاري است که گمان کنيم اگر کودکان
خود را به اين رقاصخانهها و ديسکوهاي (ظاهراً قانوني) بسپاريم میتوانیم
براي آينده آنان هويتي معلوم، شخصيتي بارز و آيندهاي روشن و مطلوب انتظار
داشته باشيم! تساهل و تسامح محض و شعاري مسئولين که به رغم اعلام شعار
اعتقاد به «نسل آيندهساز» هيچ هدف گذاري و برنامهريزي، کنترل و نظارت
روشني بر مهد کودکها (و حتي دبستانها) ندارند.
آيا ريل گذاري و
نگاه راهبردي که در مسير استراتژيک تربيت کودکان و نوجوانان که به درستي از
آنها با عنوان «آينده سازان کشور» نام برده ميشود، کمترين همخواني و
تناسبي با دغدغههاي رهبر معظم انقلاب براي ترويج «سبک زندگي اسلامي»،
منظرگاه راهبردي يک کشور مسلمان و يا حداقل يک کشور مستقل دارد؟ قطعا خير!
سوال پاياني هم اينکه آيا مسئولان نميخواهند اندکي تأمل و تفکر
کنند که چرا برخي از مراکز حساس ما(مانند مهد کودکها) به طور ناخواسته
(انشاءالله) به ابزار اجرايي سياستهاي جاسوسان و خنّاسان انگليسي و يا
دشمنان قسم خورده کشورمان به منظور سکولاريزه و پلوراليزه کردن جامعه
اسلامي – شيعي، تبدیل شدهاند؟!