کد خبر: ۱۴۹۳۹
زمان انتشار: ۱۹:۱۷     ۰۷ تير ۱۳۹۰

پاسخ اين پرسش را از زبان آيت الله جوادي آملي مي شنويم:

انسان دارای بینش و گرایش است. از نظر بینش و علم، بسیاری افراد امكان ترقی دارند؛ یعنی این استعداد در ما وجود دارد كه خوب و بد را بفهمیم. این استعداد با درس و بحث شكوفاتر می‏شود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در یك مرز مشترك قرار داریم؛ یعنی هم بدها را به خوبی تشخیص می‏دهیم و هم خوبها را.

اما در حوزه گرایش، ما انسانها در برابر بد و خوب گرایش یكسانی نداریم. ما به كارهای خوب گرایش كامل داریم و به كارهای بد هیچ گرایشی نداریم، پس بینش ما به بد و خوب یكسان است؛ اما گرایش ما به آنها این‏گونه نیست؛ برای مثال ما غذای خوب و بد یا سودمند و زیانبار را به صورت یكسان تشخیص می‏دهیم و تشخیص ما درباره هر دو یكسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارش ما به هر دو یكسان نیست.

دستگاه گوارش غذای خوب را به راحتی هضم می‏كند؛ امّا غذای مسموم را تحمل نكرده، با تهوع پس می‏زند. این رفتار در روح انسان هم وجود دارد. روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت، و صدق و كذب را به صورت یكسان تشخیص می‏دهد؛ اما به همه اینها گرایش یكسان ندارد؛ یعنی به عدل، امانت و صدق گرایش دارد، به همین دلیل، وقتی كودكی برای نخستین بار دروغ می‏گوید، بدنش می‏لرزد؛ ولی هنگام راستگویی با شجاعت حرف می‏زند.

برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راههای برهانی، نظیر فلسفه ، حكمت، كلام و عرفان را بپیماییم و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید كارهای عملی را پی‏بگیریم.

«عقل عملی» همه تصمیم‏گیریهای گرایشی انسان را بر عهده دارد و كارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و... را مدیریت می‏كند.

 اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع می‏كند؛ یعنی برای انجام هر كار از عقل نظری فتوا می‏گیرد؛ ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری كرده، از مركز فرهنگی خود كه عقل نظری و دانش است، استفتا نمی‏كند و به عكس از زیرمجموعه خود كه شهوت و غضب است، نظر می‏خواهد و بر اساس میل آنها عمل می‏كند.

بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست، بلكه شیطان است. برای آنكه این مدیر هدایت شود، راههای فراوانی وجود دارد. یكی از راههای هدایت، چنان كه در دعای شریف كمیل آمده است: «وسلاحه البكاء» اشك، آه و گریه است كه اسلحه درونی مؤمن است.


بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشك و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته‏های غضب و شهوت می‏ایستد و از آنها پیروی نمی‏كند، در غیر این صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم می‏گیرد.

برخی می‏گویند: من هر كار بخواهم انجام می‏دهم و به كسی كاری ندارم؛ یعنی این انسان از مركز فرهنگی روح پیروی نمی‏كند و در پی ارضای خواسته‏های شهوت و غضب است. اگر عقل عملی كسی با دعا، مناجات و گریه سر و كار داشته باشد، نرمش صادق می‏یابد و از عقل نظری پیروی می‏كند و بر خلاف رضای خدا كاری انجام نمی‏دهد. خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است.

ما باید بكوشیم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشك كاذب به وجود می‏آورد. همان‏طور كه خنده صادق و كاذب وجود دارد، گریه صادق و كاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یك طنز ادبی ظریف می‏خندد كه خنده ه‏ای صادق است.

گاهی هم با قلقلك می‏خندد كه كاذب و بی‏ارزش است. گریه هم این‏گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‏كند. گاهی هم با مارش عزا ، بی‏ آنكه متوفا را بشناسد، اشك می‏ریزد كه اشكی كاذب است.

موسیقی ممكن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشكی كاذب به همراه بیاورد و ما خیال كنیم كه در عقل عملی ما نرمش ایجاد كرده است. این مشكل موسیقی‏ های به اصطلاح عرفانی است. سایر موسیقی‏ ها هم مسلماً مخرب و مخدراند و موجب نافرمانی عقل عملی از عقل نظری می‏شوند و انسان را در دام گناه می‏افكنند. مرحوم الهی قمشه‏ای می‏فرمود: من شعری درباره نَیازُردن مور سرودم كه برخی آن را از شعر جناب فردوسی ظریف‏تر می‏دانند.

فردوسی فرموده است:
میازار موری كه دانه كش است ٭٭٭٭ كه جان دارد و جان شیرین خوش است


و مرحوم الهی قمشه‏ای می‏فرماید:
هركس كه دلی دارد یك مور نیازارد ٭٭٭٭ كان مور هم از دلبر، دارد اثری بر دل

سپس فرمود: زمانی به خراسان رفته بودم و در آنجا با انجمن ادبی خراسان ملاقاتی داشتم، در آن دیدار دو غزل از خود به آنها تقدیم كردم تا در این باره كه كدام غزل از جوانی و كدام یك در پیری سروده شده، داوری كنند و آنها كاملاً وارونه داوری كردند.

گفتند: پس چرا شور و عشق در سروده ایام پیری شما بیشتر است. گفتم: باید به همین صورت باشد. شاعر هرچه پیرتر شود، عاشق‏تر می‏شود. در جوانی شور و عشقی خام دارد و در پیری می‏فهمد كه معشوق حقیقی كیست.


انسان هرچه بالاتر می‏رود، حرفهایش عاشقانه‏تر و شورانگیزتر می‏شود. آن‏گاه همان طور كه در قدم نخست نواختن را رها كرد، در گام بعدی خواندن را هم كنار می‏نهد.

البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترین نعمتها است. اگر می‏خواهید در بهشت از صوت خوش داود(علیه‌السلام) (قاری بهشت)بهره‏مند شوید، باید از گوش خود مواظبت كنید تا هر چیزی را نشنود. در این صورت، در گام سوم به جایی می‏رسید كه وقتی اشعار یا مطالب اخلاقی عرفانی را مطالعه می‏كنید، اشك از دیدگانتان جاری می‏شود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها