سايت گل – باور كردني نبود .تلخ بود براي آبي ها و شيرين مثل عسل براي آنها كه مي خواندند :«ما سپاهانيم و حالا حالا قهرمانيم».اين حالا حالا ها توي گوش آبي ها ونگ مي زد و در فضاي بسته ذهن شان به اين سو و آن سو مي خورد و «اكو» مي شد.
محال بود اتفاق بيافتد.حتي آن تصوير فتوشاپي مجتبي با لباس زرد كه صبح امروز روي كيوسك روزنامه فروشي ديده بود هم نگرانش نمي كرد.با خودش مي گفت:«عمرا مجتبي استقلالو ول كنه بره سپاهان».درد و دل هاي فوتبالي با دوست استقلالي اش هم او را اميدوار مي كرد:«مجتبي هيچ جا نميره فقط نميخواد بدنسازي كنه!»
با اين خيال و اميد به ادامه راه قهرماني در آسيا و نشاندن ستاره سوم روي سينه محبوب هايش فكر مي كرد.مي خواست روزي دنبال پيراهن اورجينال استقلال با شماره 8 داغ شده بر پشتش برود كه ستاره سوم بالاي لوگوي باشگاه خودنمايي مي كرد.
او به تكرار قهرماني ليگ با مجتبي فكر مي كرد و در اين سودا بود كه با آوردن آندو ،حفظ سيد،نكو و خسرو و نگه داشتن پژمان منتظري براي شش ماه هم كه شده تيم با قدرت اميرخاني اش پيش مي رود و رقيب ندارد.
با اين اميدواري ته دلش از حاج فتل راضي بود و به او احسنت مي گفت كه بدون جار و جنجال و با وجود تايم كم مچ رويانيان را خوابانده و جلوي رحيمي كم نياورده بود اما ...
...به محل كارش كه رسيد مثل هر روز كامپيوتر روي ميزش را روشن كرد تا سري در سايت هاي فوتبالي و خبرگزاري ها بچرخاند ؛همان اول كار و با ب بسم الله شوكه شد .مجتباي محبوبش از استقلال رفته بود .شماره هشت رفته بود ،به سپاهان ؟چرا ؟براي چي؟
اول شوك بود و شگفتي اما خيلي زود سوال ها پشت هم رديف مي شد:چرا حاجي و اميرخان گذاشتند اين اتفاق بيافتد؟چرا هيشكي جلوشو نگرفت؟چرا سپاهان؟حالا بدون مجتبي چي كار كنيم؟حلا كي به آرش پاس گل خالي ميده؟ تو آسيا چي كار كنيم؟ اگه آندو نيومد و خسرو و جواد نبستند چي ميشه؟ اي خدااااااااا!
و اين شروع دل نگراني هايي بود براي طيف گسترده اي از استقلالي هاي عاشق شماره هشت .براي آنها شنبه روز بدي بود و شايد آنها امروز واضح تر از روز هاي قبل صد اي دل شيفتگان شماره هشت رقيب را مي شنيدند.
هنوز يك ماه نگذشته بود از آنچه بر دوستداران جادوگر از تيم محبوب شان مي گذشت اما داغ رفتن شماره 8 آبي در امتداد سوزش دل هواداران 8 قرمز، سيلي شد تا آرزوهاي فوتبالي سرخابي هاي 8 پرست را با خود ببرد.به تبريز ،به اصفهان ،جايي كه حتما جدي ترين مدعيان قهرماني از آنجا مي آيند!
8 آبي مثل 8 قرمز رفت ،رفتني شايد از سر ناخوشي و كينه .رفتني كه حرف پشتش زياد دارد.9 سال زمان كمي نبود اما مجتبي هم رفت .جباري در برزيل عضوي از خانواده آبي نخواهد بود و مغز متفكر تيم ملي از آن سپاهاني هاست.حالا آبي ها نه زيدان دارند نه يكي كه به خاص بودنش بنازند. و البته همه به اين فكر مي كنند كه دنياي آبي بعد از زيدان ايرانيزه شده آنها چگونه خواهد بود؟
حتما دنياي متفاوت و جديدي است اما دردلپذير شدنش شك دارند چون همه مي دانند مجتبي چيز ديگري بود.