خبرگزاری فارس؛ امروز 14 تیرماه سال روز اسارت جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان است که سی و یک سال از آن روز میگذرد.
احمد متوسلیان با چهره محبوب و دوست داشتنیای که در بین بچههای جنگ داشت، جای خودش را در دلهای آنها باز کرده بود. قاطع بودن و مقتدر بودن در تصمیمگیریهایش از او یک انقلابی تمام عیار ساخته بود.
سردار بینشان، احمد متوسلیان پس از فتح خرمشهر و در اواخر خرداد 1361، طی مأموریتی، همراه یک هیئت عالیرتبه سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران، به سوریه و لبنان سفر میکند، تا راههای کمک به مردم مظلوم لبنان را از نزدیک بررسی کند؛ ولی توسط نیروهای یک پست ایست و بازرسی فالانژ اسیر و سپس به مأموران رژیم اشغالگر قدس تحویل داده میشود که تاکنون از سرنوشت این عزیزان اطلاعی در دست نیست.
رضا اسماعیلی در منظومهای بلند با نام «نینامه» به ستایش سلوک و سیره حاج احمد پرداخته است.
اسماعیلی در بیست و شش صفحه در قامت یک مثنوی بلند بالا به درددل با احمد پرداخته و مخاطب را به پیروی از راه او دعوت میکند.
استفاده از وزن حماسی «فعولن، فعولن، فعولن، فعل» زیبایی منظومه را دوچندان کرده است؛
بیا حاج احمد! دلم تنگ توست
ببین در سرم، باز آهنگ توست
تو رفتی از این جا و ساقی شدی
شدی فانی عشق و باقی شدی
سفر کردی و آسمانی شدی
شبی ناگهان، جاودانی شدی
تو در آسمان، زندگی میکنی
چون آیینه تا بندگی میکنی
تو مفقود و غایب نبودی دمی
تو در قاف مردانگی، پرچمی
قسم بر خدا، حاضر حاضری
بر اعمال ما شاهد و ناظری
تویی حاضر و یاد تو میوزد
به یاد تو قلب زمین میتپد
و ما شهروندان غیبت نشین
و در خواب ما، اهرمن در کمین
و ما غایب از عشق و حسرت نصیب
گرفتار گندم، گرفتار سیب
و ما در خرابات «من» ماندهایم
در این غربت آباد «تن» ماندهایم
تو سرمست مستی، ولی ما خمار
عطش نوش غم، در شب روزگار
دلاور! بیا باز هم می بده
به ما جرعهای «بشنو از نی» بده
دل ما نیستان خاموش و سرد
بدم در نیستان ما، روح درد
در این نی بدم، تا بنالد غریب
بچیند شبی، بوی «امّن یجیب»
در این نی بدم، تا نوا سر کند
ز بوی تو خود را، معطر کند
تو را بشنود، تا روایت کند
ز یک مرد عاشق، حکایت کند
بدم در نی من که لب وا کنم
دلم را به وصفت، شکوفا کنم
دلاور! به من خانه راهم بده
در این بیپناهی، پناهم بده
بیا حاج احمد دلم تنگ توست
ببین در سرم شور آهنگ توست
تو رفتی و بعد از تو پاییز درد
نمیدانی ای گل، که با ما چه کرد!
و ما ماندهایم و دلی داغدار
کجا رفتی ای روح سبز بهار؟!
تو، ای سبز قامت! مدد کن، مدد
دل افسردگیها، بهاری شود
قسم بر کرامات دست نسیم
دلاور! دعا کن که ما بشکفیم