به گزارش پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در
اولین یادداشت خود پس از انتخابات ریاست جمهوری سه نقد اساسی به مدیریت
کشور وارد کرده است. سه مشکلی که با از میان رفتن آنها به نظر می رسد زمینه
برای حل مشکلات کشور آماده خواهد شد.
«مردم به داد دولتمردان
رسیدند. هم حماسه آفریدند و هم آنها را کنار هم نشاندند. آنهایی که از
اتوبوس پیاده شده بودند را سوار اتوبوس کردند تا با هم زندگی کنند. هرچند
که سیاستمدران ایران زندگی سیاسی را یاد نگرفتهاند، ولی امیدوارم که دولت
جدید پایانبخش منازعات و کشمکشها باشد و همکاری ها در این دولت بیشتر
باشد.
به هر حال، مردم ایران کار خود را کردند؛ سیاستمداران را نجات
دادند. حال، نوبتی هم باشد توپ در میدان دولتمردان است. بیایید به
قولهایتان عمل کنید، به داد مردم برسید؛ بیکاری و گرانی را حل کنید؛
تحریمها را بردارید و نشاط و آرامش را به زندگی مردم برگردانید. نگویید این
دولت نمیتواند معجزه کند. همه دست به دست هم بدهیم و خودمان را تنها
نبینیم؛ حتما معجزه میشود. چطور در چین با جمعیت بالای یک میلیارد در
اقتصادشان معجزه شده، ولی ما با جمعیت هفتاد میلیونی نمیتوانیم؟
مشکل
اقتصاد و زندگی مردم کجاست؟ جواب آن روشن است. از ندانمکاری است؛ از
تصمیمگیریهای غلط است که میلیاردها ثروت ملی را به باد می دهد. از تصمیم
نگرفتنهای به موقع است که فرصتهای طلایی را از دست داده است؛ در یک کلام
از مدیریت و حکمرانی اقتصادى کشور است. اما کجای مدیریت کشور غلط است ؟
در
کشور ما، صدها سد و اتوبان و فرودگاه و برج و شهرک مسکونی بدست خود
ایرانیها ساخته میشود و یادمان نرفته که سی سال قبل سدها را ایتالیاییها
و شهرکهای مسکونی را فرانسویها و فرودگاهها را انگلیسیها و آمریکاییها
و خودروسازیها را انگلیسیها و تسلیحات نظامی را آلمانها و آمریکاییها
میساختند، ولی امروز به جز خوروسازی که موفقیت بالایی نداشتهایم؛ تمامی
پروژههای فوق را خود ما ایرانیان می سازیم. با این حساب چرا مشکل داریم؟
چرا بیکاری و گرانی و فقر در کشور است؟ همه نوع مدیر هم در دولت آمده و
رفته است؛ از روحانی گرفته تا دکتر و مهندس رییسجمهور شده است ولی تحول
مهمی صورت نگرفته است.
یکی از همین مدیران که در شهرداری تهران و
استانداری اردبیل مورد تشویق روسای خود قرار گرفته بود، هشت سال رییس کشور
بود و بیشترین کارهای زیر بنایی در همین دولت صورت گرفت اما چرا اتفاق مهمی
در اقتصاد ملی با هفتصد میلیارد دلار درآمد بوجود نیامد؟ در دولتهای قبلی
هم که انبوهی از کارهای زیربنایی صورت گرفت، ولی رشد اقتصادی از مرز چهار
درصد بالاتر نرفت؛ در حالی که باید به هشت درصد میرسید و در هر سه دولت
بیکاری و گرانی دو رقمی وجود داشته است. چرا سد و اتوبان را میتوانیم
بسازیم ولی اقتصاد را نتوانستند درست کنند؟
آرى؛ آن چه که ما به دست
آوردیم دانش و تجربه مدیریت پروژهای و مهندسی است ولی مدیریت کشور چند
سطح و پله بالاتر هم دارد که مدیران ایران از آن بهره ندارند و اقتصاد
ایران هنوز به آن دست نیافته است. در سطور بعدی آن پلهها را توضیح
دادهایم . سه راه بیشتر در مقابل خود نداریم. یا باید مثل دبی و قفقاز و
کره و سنگاپور از خارج مستشار وارد کنیم، مثل ورزش که مربی خارجی میآوریم
که البته برای جمهوری اسلامی یک شکست است یا هر سال انبوهی از پروژههای
عمرانی را افتتاح و فریاد پیشرفت را به خورد ملت بدهیم. یا دست از تعصبات
جناحی و غرورهای شخصی برداریم واز قابلیتهای داخلی درهر جناحی که هستند
بهرهبرداری کنیم و مدیریت اقتصادی را به اهلش بدهیم. بدون شک در داخل کشور
مدیران با قابلیتهای بزرگی وجود دارد که مشکلات کشور را حل نمایند.
پیشنهاد ما به دولت جدید این است که یک تیم اقتصادی توانمند بدون ملاحظات
سیاسی و با ویژگیهای جدیدی که در همین یادداشت به آن اشاره میکنیم را
انتخاب و اقتصاد کشور را به آنها بسپرد.
این تیم باید مورد قبول رهبری و نخبگان کشور هم باشد تا شجاعانه دست به جراحیهای بزرگ بزند.
پلههای مدیریتی که در اقتصاد ایران راه نیافته به شرح زیر است:
الف - مدیریت عملیاتی
در
اقتصاد ایران مدیریت عملیاتی وجود ندارد. مدیریت عملیاتی کارش این است که
پروژههای مختلف در یک شهر و یا صنعت و یا بازار را با هم هماهنگ کند و
تاثیر آنها را روی زندگی مردم وتولید و اشتغال و رفاه آنها را بررسی کند.
بسیاری از فعالیتهای عمرانی که در کشور صورت میگیرد تاثیر چندانی روی
زندگی مردم ندارد و میلیاردها ثروت صرف آنها میشود ولی گرانیها را ادامه
میدهد واشتغال پایدار هم به وجود نمیآورد.
ب - دومین پله مدیریتی که در کشور ما طی نشده مدیریت راهبردی است
این
نوع مدیریت در یک صنعت و یا بازار و یا یک کشور کارش گرفتن سهم بازار برای
کالاها و خدمات ایران است. کارش رقابتی کردن کالاها و محصولات ایرانی است.
کارش هدایت محیط کسب وکار است. مهمترین ویژگی این مدیریت تشخیص درست و به
موقع است. مثالهای زیر حاکی از تشخیص نادرست مدیران کشور است:
الف-
بیثباتی در بازار ارز باید یک سال قبل از آن تشخیص داده میشد ولی تا هفت
ماه بعد از وقوع آن فکر می شد که ارز به وضعیت قبلی خود بر میگردد.
ب
- تحریمهای اقتصادی در یک زمانی چیزی جز یک بلوف سیاسی و چانهزنی نبود
ولی جدی گرفته شد و زمانی تحریمها جدی شده بود ولی آن را یک کاغذ پارهای
بیش در نظر نگرفتند.
ج - طوفان کالاهای چینی طی پنج سال اخیر بسیاری
از کارخانجات کشور را به تعطیلی کشاند در حالی که تاکنون جدی گرفته نشد و
در جهت کمک به آنها و به ضرر تولید ملی اقداماتی صورت گرفته است.
ج – سومین پله مدیریتی درکشور پله مدیریت پیشگامانه است
توضیح
آن را به فرصت دیگر میسپارم. همین قدر عرض میکنم این نوع مدیریت اقتصاد
ایران را از زمان جلوتر می برد و الگوساز می شود. اقتصاد ایران فاقد این
توانایی مدیریتی بوده است.
قریب پانزده سال است که میگوییم به داد اقتصاد ایران برسید. به داد مردم برسید،ولی ظاهرا کسی متوجه نمی شود.
امیدوارم
دولت آینده چنین کاری را انجام دهد. بیاییم در اقتصاد درود به مخالف خود
را عمل کنیم.در سیاست که نکردیم برای رضای خدا و مردم دراقتصاد بکنیم برای
نجات این همه جوان بیکار و پدران شرمنده فرزندان خود، همه نخبگان اقتصادی
ولو مخالف خود را دور هم جمع کنیم و از آنها بخواهیم اقتصاد را حل کنند.
اقتصاد امروز و زندگی مردم کلام مشترک همه جناح های سیاسی و همه ایرانیان داخل و خارج و حتی مخالف نظام باید باشد.»