کد خبر: ۱۴۲۸۹
زمان انتشار: ۰۹:۱۳     ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
فاصله‌ی رسانه‌ی ملی با رسانه‌ی ملی
الله بنده نوشت :

فاصله‌ی رسانه‌ی ملی با رسانه‌ی ملی


چند روز پیش به خاطر کاری برای اولین بار پایم به سازمان صداوسیمای استان باز شد. ورود از درب بزرگ سازمان ممنوع بود سربازی هم دم در مراقب بود که کسی غیرقانونی وارد نشود. از اتاقی که مخصوص ورود است رفتم داخل. اتاق کاملا شیک و باکلاسی بود. چند تا دستگاه مخصوص، شبیه آنهایی که در ایستگاههای مترو وجود دارد، برای ورود به ساختمان تعبیه شده بود. احتمالا کارمندهای سازمان با کشیدن کارت می‌توانند رد شوند. اما افراد متفرقه‌ای مثل من باید قبلا با کسی هماهنگ کرده باشند و نگهبانی در کامپیوترش چک کند که آیا کسی به این اسم هماهنگ شده است یا نه تا اجازه‌ی ورود بدهد. بالاخره رفتم داخل اما چطور شد بازرسی نشدم خود معمایی است چون اتاق بازرسی ویژه برادران و خواهران هم  وجود داشت. تشکیلات صداوسیما را از نزدیک دیدن خود عالمی دارد. اصلا فکر نمی‌کردم صداو سیمای استان اینقدر مهم است چون از آن چیزی جز برنامه‌های کلیشه‌ای با آدم‌های کلیشه‌ای‌تر که گاهی مجری‌اند و گاهی بازیگر و گاهی گزارشگر، ندیده‌ام. البته به استثنای تولید و پخش چند برنامه‌ی متفاوت که مانند ستاره‌ی دنباله‌دار بعد از مدتهای طولانی ظاهر شده و بعد از اندکی محو می‌شوند. فیلترهای ورود به سازمان و دستگاه‌ها و سیستم‌های پیچیده‌ی چیده شده در اتاق‌ها خیلی خیلی و خیلی مهم بودن صداوسیما را به آدم القا می‌کردند. انگار واقعا صداوسیما خیلی مهم است! البته در مهم بودن رسانه شکی نیست و اهمیت آن هم به نقشی است که در زندگی اجتماعی و فردی افراد بازی می‌کند تا جائیکه گاهی صداوسیما در تعیین مسیر زندگی افراد هم مهم و موثر واقع می‌شود؛ و اینکه امروزه به اذعان دوست و دشمن، حرف اول را در فرهنگ‌سازی در جامعه، رسانه و مخصوصا صداوسیما می‌زند. امروزه جنگ حق و باطل به جنگ رسانه‌ها رسیده است و خیلی کارشناسان معتقدند این آخرین خاکریز از مقاتله‌ی حق و باطل است. لذا نقش صداوسیما در زندگی و سعادت و شقاوت انسان و به طبع آن جامعه آنقدر پررنگ است که نیاز به اثبات ندارد.

اما به واقع صداوسیما جمهوری اسلامی ایران چقدر توانسته است رسالت خود را انجام دهد و چقدر خواسته است؟! هنوز هم خیلی روستاها و شهرهای دورافتاده در کشور و به دنبال آن در همین استان آذربایجان‌شرقی هستند که صداوسیمای داخلی هیچ پوششی در آنجا ندارد. اخیرا سفری چندروزه به سه تا از روستاهای چاراویماق داشتیم. اکثریت قریب به اتفاق خانواده‌های روستایی ماهواره داشتند. این در حالی است که سطح مشکلات این روستاها آنقدر زیاد بود که در اولین نگاه استفاده از ماهواره در آن شرایط کاملا غیرمنطقی به نظر می‌رسید.


یکی از این سه روستا وضعیت نسبتا بهتری داشت اما مردم دو روستای دیگر با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می‌کردند. دختران روستا به خاطر نامساعد بودن راه و نبود امکانات در روستای خود، با اتمام تحصیلات ابتدایی، فارغ‌التحصیل می‌شوند و علاقه و استعداد خود را فدای کم‌کاری تمام کسانی می‌کنند که می‌توانند کاری کنند اما نمی‌کنند. مادرانی که به علت نامساعد بودن راه مدام در اضطراب‌اند. زمانی در اضطراب سالم به دنیا آمدن فرزند و دیگر زمانی در اضطراب سالم بزرگ کردن آنها و روزگاری در اضطراب آینده‌ی تحصیلی و شغل فرزندانشان. یادم نمی‌رود، عصر یکی از روزها زن جوان روستایی باب صحبت را چنین باز کرد که به علت بیماری مجبور است برای باردارشدن تحت مراقبت باشد و ده بار برای درمان به بیمارستان الزهرای تبریز رفته و با وجود هزینه‌ی بسیار بالای دارو و درمان، به شوق به دنیا آوردن فرزند رنج راه و هزینه درمان را به جان خریده اما همین راهها همچون طوفانی تمام رشته‌هایش را پنبه می‌کند. زن روستایی چنان مشکلاتش را امیدوارانه برایم تعریف می‌کرد که انگار علاج دردش در دستان من است. یا زنی را دیدیم که پسر پنج ساله‌اش به علت تشنج و نرسیدن به موقع به پزشک فلج شده بود و توان راه رفتن نداشت.


 قصه‌ی چنین صحبت‌هایی چنان دردآور است که ناگزیر به لبخندی تلخ منتهی می‌شود. اما آیا رسانه برای این جماعت هم رسانه بوده است؟ رسانده آنچه را که می‌باید می‌رساند؟ آیا این نمی‌تواند جای سوال باشد که چرا قبل از رسیدن امکانات اولیه‌ی زندگی به روستا، ابزار فرهنگ غرب در عمق خانه هایشان نفوذ کرده‌است؟ اگر جای سوال است از که باید پرسید؟ چه چیز جایگزین ماهواره در روستا شده است که انتظار داریم برنامه‌های ماهوراه را نبینند؟ چند نفرشان می‌گفتند که برای بی خبر نبودن از اوضاع کشور و دنیا ماهواره خریده‌اند. نه رسانه‌ی ملی در بین آنها دیده می‌شود و نه آنها در رسانه‌ی ملی دیده می‌شوند. من مانده‌ام این رسانه چطور ادعای ملی می‌کند؟! شاید اگر پایم به سازمان صداوسیما باز نمی‌شد با توجیهات روز هفتمی راحت‌تر می‌توانستم وجدانم را ساکت کنم.

خوب است مدیران و برنامه‌سازان صداوسیما هر صبح هنگام ورود به سازمان، تنها با دیدن تشکیلات ورود به ساختمان، بدانند و بفهمند و باور کنند که خیلی مهم اند تا شاید با کنار گذاشتن تشریفات، فرصتی برای ملی شدن پیدا کنند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها