وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است

  •  
      
کد خبر: ۱۴۲۶۱۳
زمان انتشار: ۲۰:۴۶     ۰۱ تير ۱۳۹۲
598 به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران: پس از رحلت امام هادی روزی به زیارت امام حسن عسگری علیهماالسلام رفتم. نرجس (همسر امام حسن عسگری علیه السلام و مادر حضرت مهدی علیه السلام ) به من گفت:« ای سرور من، اجازه بده کفشهایت را از پایت در بیاورم.»
گفتم:« تو سید و سرور من هستی! سوگند به خدا نمی گذارم کفشهایم را از پایم درآوری؛ منم که باید به تو خدمت کنم.»
امام حسن عسگری علیه السلام که صدایم را شنید فرمود:«خداوند به تو جزای خیر بدهد، عمه جان.»
در روایتی دیگر حکیمه می گوید:
وقتی امام حسن عسگری علیه السلام فرمود نرجس مادر حضرت مهدی علیه السلام است، نزد نرجس رفتم، خودم را به دست و پایش انداختم، دستهایش را بوسیدم و نگذاشتم همانند گذشته به من تواضع کند. او به من گفت:« تو سرور منی.»
من هم به او گفتم:« خیر، تو سید و سرور من هستی.»
او به من گفت:« فدایت شوم.»
من به او گفتم:«خیر، من و تمام جهانیان فدایت شویم.»
تعجب کرد. به او گفتم:« تعجب نکن؛ چرا که خداوند، امشب، شب نیمه شعبان 260 هجری قمری، به تو فرزندی عنایت می‌فرماید که آقای دنیا و آخرت است و مایه گشایش و فرج برای مؤمنین خواهد بود.»
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
پر طرفدار ترین ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام