به گزارش 598 به نقل از تسنیم، امیرحسین فردی چند نام را به ذهن تداعی میکند؛ داستان
انقلاب، بچههای مسجد، کیهان بچهها، جشنواره شهید غنیپور و... . فردی
برای همه اینها زحمت کشیده بود. زحمتی که بیدریغ و بینام برای همه
اینها سالها کشید و خم به ابرو نیاورد. امیرخان حتی زمانی که گرفتار
مشکلات قلبش بود هم دغدغه همه اینها را داشت.
امیرخان که رفت، همه
بیشتر از آنکه نگران جشنوارهها و کارهی این دستی باشند، ناراحت بودند که
پیرمردی مهربان و دلسوز را از دست دادهاند. چرا نگران باشند؟ امیرخان در
همه این سالها فقط میخواست شاگردانی تربیت کند که همه معلم باشند. معلم
مروج ادبیات انقلاب. اما وقتی پیرمرد حوزه هنری رفت همه نگران هم بودند،
نگران از اینکه نتوانند وصیتنامه ادبی پدر داستان انقلاب را اجرا کنند.
امروز
چهلمین روزی است که امیرخان فردی از جمع شاگردان و دوستانش کوچ کرده است.
در ذیل امیرحسین فردی را در قاب تصاویری میبینیم که گوشهای از تلاشهای
او برای آنچه آرزویش را داشت، نشان میدهد. شاید خیلی از این عکسها برای
اولینبار باشد که در اختیار رسانهها قرار میگیرد:
فردی زمانی که نوجوان بود
نفر اول نشسته از سمت راست، زمانی که تازه فوتبال را شروع کرده بود
نفر دوم از سمت چپ
امیرحسین فردی در لباس سربازی، نفر اول از سمت راست
نفر اول سمت چپ، با همکارانش در «کیهان بچهها»، رضا امیرخانی، محمدرضا بایرامی و شکوه قاسمنیا هم در این عکس هستند
با بچههای مسجد جواد الائمه در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)